بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #221  
قدیمی 11-25-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشي بود در اين خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوري دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت


سوز دل بين که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت


آشنايي نه غريب است که دلسوز من است
چون من از خويش برفتم دل بيگانه بسوخت


خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش ميخانه بسوخت


چون پياله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بي مي و خمخانه بسوخت


ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

ترک افسانه بگو حافظ و مي نوش دمي
که نخفتيم شب و شمع به افسانه بسوخت
__________________

ویرایش توسط SonBol : 11-25-2009 در ساعت 06:11 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #222  
قدیمی 11-25-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آسمان آبی تر است

دل او خاکی تر است

سبزه در زیر نگاهش ، رنگی تر است

خنده هایش از همه بالاتر است

گر چه او را دیده ام در یک نظر

با نگاهش دل به جانان بسته ام

خاطراتم را کنم با او مرور

تا عبور کند از مرز نور

آسمان آبی تر است

قلب او ، زیباتر است

هم صدا شد قلب من با قلب او

ناز کرد این دل بی رحم او

روشنایی ها را به او دادم ولی

ناز کرد و ظلمت ها بر من فروخت

آسمان آبی تر است

آه او ، افسانه است

آه سردی بر من فروخت

تا که جان دارم،سردی کشم

خاطراتش محو شد

جان شیرینش بی رنگ شد

آسمان آبی تر است

سوگ او ، بر قلب من سنگین تر است
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #223  
قدیمی 11-25-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض



رنج دیرینه – هوشنگ ابتهاج (سایه)




حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه از ین درد که جز مرگ منش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر
انتظار مددی از کرم باران نیست
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این توفان نیست
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست




......
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #224  
قدیمی 11-25-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

صدايم ميكند ..ميروم هيچ نميگويد ..ديوانه ام ميكند ....ميخواهم بروم ..به بدرقه ام هيچ كس نمي آيد ..اين را در آينه ميبينم ...مهم نيست كسي آيد يا نه ..مادرم مي خواست بيايد و پشت سرم آب بريزد ..گفتم اين ظلم است در حق من بگذار بروم و ديگر پشت خويش را هم نبينم .........................مهم نيست كسي آيد يا نه ..مهم اينست كسي در انتظار من است ..نگاه سنگينش جانم را به لرزه مي اندازد ..رهايم نميكند................................................ ...........................................................
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #225  
قدیمی 11-25-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

می گویند رسم زندگی چنین است

می آیند....

می مانند.....

عادت می دهند.....

و می روند....

و تو خود می مانی ....

و تنهاییت .....

رسم ما نیز چنین شد ...

آمدیم...

ماندیم ....

عادت کردیم

و حال که وقت رفتن است.....

می فهمیم که چه تنهاییم....

و رفتنی شدیم...

برگشته ایم تا چند سطر ترانه ی دلتنگی سر دهیم...





راه گلومان را بغض می بندد و راه چشم را خیمه ی اشک ....

تنها می دانیم که وقتی با تو آمدیم ٬ گم نمی شدیم در نگاه مردم...

می گفتی گاهی برای بودن باید رفت...

پس من می روم ... اما...

جا مانده است چیزی جایی که هیچ گاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد...

نمی دانم چرا وقتی به عکس سیاه و سفید این قاب طاقچه نشین می نگرم ...

پرده ی لرزانی از باران و نمک چهره ی تو را هاشور می زند...

می روم تا شاید باز لحظه ی دوباره ای باشد از پرواز ...

تو گذاشتی دام و رفتی... من خود گرفتارت شدم.....

به بهانه ی دلتنگی برایت می نگارم... آسمان اجازه ی پرواز را از من گرفت و این آخرین بهانه بود برای رسیدن...

بودنشان رازی بود ...

آنان که لحظه هاشان گذشت به سادگی ....

همانی بودند که باریدند گاهی برای ما ...

و خاطره های خوش روزها ی با هم بودن را از خاطرشان می شویند...

می دانیم که دیر یا زود فراموش می شویم...

ما که تمام داراییمان یک گل بود و یک دل...

آن ها را هم نثار قلب های مهربانتان کردیم...

همه چیز می گذرد ...

سال ها مثل نسیم ... هفته ها مثل باد ...و روزها همچون طوفان

حرف هامان زیاد است ... وقت ما اندک .... آسمان هم که بارانی است...

همه ی کلمات با آنچه میان ما گذشت بیگانه اند

و من هیچ کلمه ای برای بیان صمیمیت دل ها مان را شایسته تر از سکوت نیافته ام...

ما که می ترسیم از هجرت دوست

کاش می دانستیم روزگاری که به هم نزدیکیم چه بهایی دارد...

کاش می دانستیم غم دلتنگی هر روزه غروب چه دلیلی دارد....



کاش.....
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #226  
قدیمی 11-26-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ان موسیقی که با تو شنیدم،چیزی بیش از یک موسیقی بود،و ان نانی که با تو خوردم،چیزی بیش از نان بود،حالا بی تو،همه چیز محزونم میکند،انچه روزی زیبا بود،مرده است.دستهایت زمانی این میز و این نقره را لمس کردند،و انگشتانت را دیدم که این جام را گرفته بود.اینها را تو به خاطر نمی اوری،ای عزیز،و با این حال حس لمس تو بر اشیا همیشه خواهد ماند.چرا که وقتی از کنار انها می گذشتی، در قلب من بودیو با دستها و چشمهایت انها را متبرک می کردی.و انها همیشه در قلبم خواهند ماندکه زمانی تو را می شناختند، ای زیبای فرزانه.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #227  
قدیمی 11-26-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تو را یکبار دیدم در شبی سرد و زمستانی به سویم آمدی

آهسته ، با تردید ، و از تنهائیت با من سخن گفتی

خیابان های باران خورده هم آن شب

گواه صادق احساس ما بودند

ولی اکنون از آن شبها چه باقی مانده آیا

جز غم و تنهایی و حسرت

تو را یکبار دیدم در شبی سرد و زمستانی

ولی گویی برای من

برای عاشق غمگین شهر تو

تمام فصل ها فصل زمستان است

و میترسم همیشه این چنین باشد
__________________
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #228  
قدیمی 11-29-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اي كسي كه بدون تو زندگي را با همه ي

زيبايي هايش براي لحظه اي نه چندان

ناچيز هم نمي خواهم اي كسي كه زندگي

را در چشمان بهاريت معنا ميكنم

كاش ميدانستي اين قلب كوچك و عطش

زده ام چگونه با ديدارت بال وپري

براي رهايي مي يابم بدون تو

برگي در خران زندگيم.برگي خزان

ديده در بهار زندگي برگي زردو

خشكيده كه با تلنگري زندگي را

بدرودخواهد گفت ورفتنت مانند طوفان است

كه هرگز مرا بر روي شاخه باقي نخواهد

گذاشت پس با من بمان كه تو تنها روياي

سبز خزان ديدهام هستي
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #229  
قدیمی 11-29-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

روی قبرم بنويسيد کبوتر شد و رفت

زير باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خورده است غم دل يا سم

آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت

روز ميلاد ، همان روز که عاشق شده بود

مرگ با لحظه ی ميلاد برابر شد و رفت

او کسی بود که از غرق شدن می ترسيد

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشيد گذر خواهد کرد

واژه خسته ُکه يک روز کبوتر شد و رفت
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #230  
قدیمی 12-01-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عجب رسمیه رسم زمونه.....

Download
__________________
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:06 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها