بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #221  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چگونه می توانیم رابطه خود را زنده نگه داريم ...
در زندگي زناشويي يا همون رابطه صميمي تون با شريک عشقي حس ميکنين که کم کم آواي رکود و سکون و يکنواختي بگوش ميرسه ! همه چيز تکراري شده ، مدام مجبور به انجام کارهاي

زمزمه رکود و يکنواختي از ارتباط شما به گوش مي رسد؟ احسـاس مـي کنيد کـه ارتـباطــتان با بيم زوال روبـروست؟

تصور ميکنيد که هر روز بالاجبار،خودتون رو ملزم بـه انجام تکرار کارهاي روزهاي گذشته ميبينيد بدون اينکه ديگه اون عکس العملها و جذابيتها رو در خودتون يا رابطه تون حس کنيد !

البته جاي نگراني نيست ، حداقل اينو بدونيد که شما در اين حس تنها نيستين علاوه بر يارتون خيلي از زوجهاي ديگه هم دچار اين رابطه يکنواخت شدن !


بدترين چيز در اين مواقع همون خستگي ، کلافه بودن و دلزدگيه که ناخواسته و بدون اجازه شما دونفر وارد رابطتون شده...


اما بنظر من جاي نگراني نيست ، چون ميشه شور و حرارت اوليه رو به زندگي و روابط عاطفي تون برگردونيد و با کمترين دردسر و هيچ زحمتي...


تعجب نداره ! اولين و جذابترين راهکار !


ذهنتون رو به اين معطوف کنين که اولين چيزي که مدتها قبل شما رو بطرف مقابل جذب کرد چي بووووود !؟


اگر دوباره به اون آيتم ها دقت کنيد ، از تبسمهاي شيرين يا نگاه گيرا گرفته تا صدا و کارها و لحن صدا.... باور کنيد هنوز هم اين مشخصات در طرف وجود داره ، فقط چي ؟ بايد دوباره اونها رو کشف کنين ... و اين کشف خيلي جذابتر از قبل خواهد بود ! امتحان کنيد ...


ببينيد ، هميشه ياد آوري خصوصيات ويژه اي که يک زماني دوستش داشتين باز هم باعث شور و حرارت رابطتون ميشه ، مخصوصا اگر بتونيد کنار هم با آرامش بنشينيد و در مورد نحوه آشنايي ، اولين برخورد حضوريتون با هم ، اون استرسها و شب بيداريها ، کارهايي که يواشکي و دور از چشم مامان باباهاتون انجام ميدادين و ... صحبت کرده بعضيهاشو عملي و اون خاطرات خاموش رو تحريک کنيد و از زير خروارها خاک بيرون بکشين، در بازگشت نشاط ، حتي کوتاه مدت به رابطه شک نکنيد که اين خودش ميتونه پله اول يا سکوي اوج باشه! آخه کي گفته که ديگه نميتونيد يا نبايد اون کارها رو انجام بدين !؟


ببينيد در اين راه شايد لازم باشه که برنامه هاي کاري و روزمرتون رو کمي دستکاري کنيد تا با وجود رسيدگي به بچه ها و امور واجب زندگي هر از گاهي يک تايم باز هم به خودتون دو نفر اختصاص بدين ، بشرطي که اين تايم رو هم جزء واجبات زندگيتون محسوب کنيد ! بله ، قبول دارم به هزار دليل که خودتون بهتر ميدونيد اون زندگي رمانتيک گذشته باز آفريني نخواهدددد شد ، اما بالاخره يکي از شما دونفر بايد در ايجاد تغييرات پيش قدم بشه ، ارزش اينکار (به نظر من) از گذشت هم بيشتره.... پس چه بهتر اون شخص خود شما باشي .


براي بازگشت به لحظات احساسي خيلي ضروري نيست که هزينه هاي سرسام آور بتراشيد ، گرچند که ترتيب دادن يک شام دونفره در يک رستوران (و چه بهتر که همون رستوراني باشه که اولين بار باهم اونجا شام خوردين) خالي از لطف نيست ، اما با يک غذاي ساده و سبک و در يک پيک نيک نيم روز هم ميشه به همون نتيجه مطلوب دست پيدا کنيد ، به شرطي که خودتووون بخواين !!!


درسته که آقايون اکثرا از شنيدن صحبتهاي همسراشون سرباز ميزنن ، اما گاهي لازمه که متوجه بشين گذران روزمرگي تون براي ايشون هم مهمه ! و شما هم سعي کنيد اتفاقات جالب روزانتونو شبها حين صحبت مطرح کنيد ! بذاريد اين گفتمان دوطرفه باشه و در بين صحبتها بصورت کلامي ابراز علاقه کنيدف دست ايشون رو بگيريد ! موقع گفتگو به چهره ايشون با يک نگاه گرم و مهربانانه دقت کنيد، همين رفتار خيلي ساده نتايج جالبي داره، اما سعي کنيد اين علاقه خالصانه باشه، چون در غير اينصورت تاثير عکس داره !!! (احتياط !) و خيلي رفتارها که يک زماني بعنوان يک کد از طرف شما رد و بدل ميشد... با اين کارها ميتونيد رابطتونو بيش از پيش مستخکم کنين...


صبح را با در آغوش گرفتن آغاز و با بوسيدن به پايان برسانيد. وقتي در حال عبور از خيابان، پياده رو و يا بازار هستين، دست هاي همديگر را بگيريد (هم زن از طرف مرد احساس امنيت کنه و هم مرد به مورد اتکا بودنش پي ببره) هر زمان که وقت پيدا کرديد همديگر رو در آغوش گرفته و بفشاريد ، سعي کنيد محبتهاتون محبت باشه نه صرف تحريک و ارضاي جنسي، حسي که بانوان ازش فرارين... هر وقت نگاهتونو به هم ميدوزيد، لبخند بزنيد و با چشمک قول کارهايي که بعداً مي خواهين انجام بدهيد رو به هم بدهين. يادتون نره که بايد با هم بخندين.


در هر حال اين امر کاملاً طبيعي است که زن و شوهر در طول زندگي خود به مشکلاتي برخورد مي کنن و ناراحتي ها و دلخوري هاي بينشون بوجود مي ياد؛ ولي اگه بر روي مشکلات کار کنين (هردو)، مطمئن باشيد که مي تونين عشق و سرزندگي رو به زندگي خودتونبرگردونيد. و فراموش نکنيد که بايد به يکديگر اعتماد داشته باشيد. شريک شما بايد در عين حال بهترين دوستتون هم باشه، پس ترس ها و نگراني هاتون رو با اون در ميان گذاشته و به طور کامل به او اطمنيان داشته باشين. فقط بازگو کردن مشکلات زندگي و در ميان گذاشتن اونها با شريک زندگيتون به شما کمک مي کند که احساس کنيد کسي هست که دوستتون مي دارد و حافظ و حاميتون مي باااااشد. شما و همسرتون مي توانين شور و نشاط رو مجدداً به زندگي خودتون بر گردونين. کار زيادي نمي خواهد فقط کافيه برنامه ريزي دقيقي داشته باشيد. اگر موفق بشين مطمئن باشيد که مي تونيد به عشق حقيقي دست پيدا کرده و به راحتي احساسات خود را به ديگري منتقل کنين.




ميدونستين که ميتونين زندگي زناشويي تونو با تغيير ديدگاهتون بهبود بخشين... ؟

يک بزرگ قديمي گفته : زندگي جنگ بين دو گرگه.. يکي از آنها شره : يعني ترس، عصبانيت، دشمني، طمع، خودبيني و تکبر، ترحم به خود، دشمني و خصومت، و فريب.اون يکي خير: يعني لذت، آرامش، فروتني، اطمينان، بخشندگي و سخاوت، حقيقت، نجابت و ملايمت، و مهر و محبت..... حالا کدوميکي از اين گرگ ها در جنگ برنده مي شه !؟....


مطمئنا اوني که بهش غذا بدي. يعني اين شما هستي که انتخاب مي کني به کدوم ويژگي ها، اعتقادات و ارزش ها توجه کنيد. و آن خصوصياتي که روي اون تمرکز کني، زندگي شما را از آن خود مي کنن. اگر بخواين بطور مداوم روي مشکلات زندگي زناشويي تون متمرکز بشي، باعث ميشه رابطه تون حتي بدتر از اونچه که واقعاً هست به نظر برسه!! اگر هميشه به اشتباهاتي که مرتکب شدي و اينکه چقدر از همسرتون عصباني و ناراحت هستي فکر کني، عصبانيتتون بيشتر و بيشتر خواهد شد و خاطره هاي خوشي که با هم داشتين رو هم خراب مي کنه. وقتي اين اتفاق مي افته، ديگر نمي توني يک تصوير متعادل از زندگيتون ببيني. هرچه انرژي بيشتري رو بابت مسائل منفي زندگيتون صرف کني، همه چيز بدتر و نااميدانه تر به نظر خواهد رسيد... و وقتي به بخش منفي زندگيتون غذا مي دي، انرژي خلاقه تون يخ زده و از بين ميره. درنتيجه : ديگه توانايي کشف راه حل هاي ياري رساننده يا داشتن ديدگاهي تازه و بکر را نخواهيد داشت!!!! با افکار، اعتقادات، و رفتار و اعمالتون روي ديدگاهتون از واقعيت تاثير مي گذارين.


ظاهر زندگي به اين دليل متفاوت شده و تغيير مي کنه که رفتارها و عملکردهاي خود مااااا تغيير کرده. در هر زمان، اين شما هستي که تصميم مي گيري، درمورد اتفاقات و رويدادهاي زندگيتون و انسانهاي درون آن، با چه ديدي نگاه کني. اين تعبيرها تجربه شما رو از واقعيت شکل مي ده و به ظرفيت شما در زندگي تاثير مي گذاره. همچنين بر انتظارات و توقعات شما در مورد زندگي اثر مستقيم خواهد داشت .


وقتي انتخاب کني که خصوصياتي مثل محبت، صداقت، آرامش و لذت را در خودتون ايجاد کني، اين خصوصيات خيلي راحت زندگي و ازدواجتون را از اين رو به آن رو خواهد کرد.


وقتي تصميم مي گيري که حس خشونت، دشمني، عصبانيت، حقه و نيرنگ و ترس را در زندگيتان کم کني و از بين ببريد، انرژي بيشتري براي توليد راه حل هاي خلاقانه براي مشکلات زناشوييتون پيدا مي کنين. هرچه مثبت تر بشي، انرژي مثبت بيشتري به درون رابطه تون با همسرتان مياري و وقتي اين اتفاق مي افته، اتفاقات بسيار جالب و شگفت انگيز در زندگيتون روي خواهد داد.


اين چند نکته زير مي تونه به شما کمک کنه که چطور به خودتون ياد بدهين که روي نقاط مثبت در ازدواج و زندگيتون تمرکز کنين:


1. هر روز وقت بگذارين و چيزايي رو که به خاطر اون در زندگيتون ممنون و شکرگذار هستين رو ليست کنين.( حتي چيزهاي خيلي کوچکي که معمولاً ناديده گرفته مي شن، مثل سه وعده غذايي که در روز مي خوري، حمام داغ، گرما، يخچال و اجاق گاز، آب لوله کشي، امکانات پزشکي، و دوستانتون. )

2. هر روز نقاط مثبت و ويژگي هاي مثبت همسرتون رو به خودتون يادآور بشين. باز هم ميگم : به خاطر بيارين که اولين بار چه ويژگي همسرتون شما رو به اون جذب کرد. بياد بيارين که چطور همسرتون پايه هاي رشد و ترقي شما رو بنا کرد و چقدر از اين تجربه چيز ياد گرفتين !)

3. در دفتر خاطرت روزانه تون درمورد ويژگي هاي مثبتي که درخودتون وجود داره که مي خواين اونها رو رشد داده و ارتقاء ببخشين، بنويسين. اينها رفتارها، باورها، و ارزشهايي را شامل مي شه که مي خواهين روي اونها متمرکز بشين و مي خواين که رشد کرده و زندگيتون رو در بر بگيره.

4. سعي کنين چند نمونه کتاب الهام بخش مطالعه کنين. هر روز وقت بگذارين و اين کتاب ها رو مطالعه کنين . مطمئناً بسيار مثبت، اثربخش و الهام بخش خواهند بود. ( من کتاب يا تيتر خاصي توصيه نميکنم، چون تخصص ندارم، اما سعي کنيد از اشخاصي بخونين که صاحب نظر باشن!)

5. وقت کمتري رو با دوستان يا اعضاي خانواده تون که افرادي منفي باف هستن و جز حس نااميدي و افسردگي چيزي به شما نمي دن، بگذرونين. اين افراد که انرژي مثبت شما را مي گيرن و از بين مي برن، مثل خون آشام هستن. درعوض سعي کنين دوستان جديد پيدا کنيد که براتون مثبت، حمايت کننده و نيروبخش باشن.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #222  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

...::: 5 مرحله تكامل عشق :::...
عشـق مـيـان دو فـرد طــي چنـــدين مرحله متفاوت تكامل مي يـابد كه به مـنـظور بــقاي عشق هر كدام ازاين مراحل اهميت خاص خود را دارا ميباشد اين مراحل شامل:

مجذوب شدن، دلربايي، هوس (اشتياق مفرط)، صميميت و تعهد است:



1- مرحله مجذوب شدن
واكنــش مـثـبـت نسـبت به يك شخص است كه خود به دومرحله تقسيم بندي ميگردد:

* مجذوب شدن فيزيكي: هنگامــي روي مــــي دهد كه جـسم شمـا نــــسبت به يك شخص از خود واكنش نشان ميدهد. واكنشهايي همچون: افزايش ضربان قلب، افزايش درجه حرارت بدن، تعريق كف دستها و دلهرگي. اين مرحله سطحي ترين و ابتدايي ترين مرحله عشق ميباشد اما در عين حال يكي از قدرتمند ترين عوامل است.


* مجذوب شدن عاطفي: هنگامي كه اوضاع و احوال مساعد و مطلوب باشد شكل ميگيرد. پس از آنكه شما از لحاظ فيزيكي مجذوب شخصي گرديد سپس باب گفتگو را با وي خواهيد گشود و اگر متوجه شديد كه اشتراكاتي با يكديگر دارا ميباشيد از قبيل سرگرميها، طرز تفكر، ايدئولوژي، شغل، تحصيلات، علايق و ديگر زمينه هاي مشترك سپس از لحاظ احساسي مجذوب يكديگر خواهيد گشت.


همچنين مجذوب شدن از لحاظ عاطفي حتي ميتواند در فقدان مجذوب شدن از لحاظ فيزيكي نيز به وقوع بپيوندد. در اين صورت پيوند و رابطه مستحكم تري ممكن است ميان دو فرد ملاقات كننده پديد آيد. زيرا پيشداوريها و پيش فرضهاي مبتني بر ظاهر فيزيكي ديگر وجود نخواهند داشت.



2-دلربايي
در اصل به عمل تلاش براي تاثيرگذاري و جلب توجه و نظر فردي ديگر توسط توجه متقابل و اهداي هدايا و غيره اطلاق ميگردد. دلربايي نيز دو قسم است:

دلربايي خودخواهانه و دلربايي غير خودخواهانه و با خلوص نيت.


دلربايي خود خواهانه: هنگامي روي ميدهد كه شما اقدام به اعمال رمانتيك ميزنيد صرفا بمنظور منفعت شخصيي خودتان. مانند هديه دادن براي تحت تاثير قرار دادن شريك خود. در واقع شما دلربايي را بعنوان يك آلت و به عنوان معامله بكار ميبريد.


دلربايي خالصانه:هنگامي روي ميدهد كه شما تنها براي دلخوشي و لذت شريكتان دست به اعمال رمانتيك ميزنيد. شما نيز تنها از خوشحالي و لذت شريك خود ابراز خوشنودي ميكنيد.


دلربايي (و يا عشق) خودخواهانه خيلي زود به سردي گراييده و زايل ميگردد. اما دلربايي ( و يا عشق) عاري از هر گونه خودخواهي تداوم خواهد يافت. از آنجايي كه دلربايي و رمانتيك بودن يك عمل ميباشد بسياري از افراد كه مدت زيادي را با يكديگر گذرانده اند آن را به دست فراموشي ميسپارند اما با تلاش آگاهانه قادر خواهند بود شعله هاي آن را مجددا افروخته سازند.



3- مرحله هوس(اشتياق مفرط)
آرزوي داشتن فردي، تا آن حد كه جدايي از آن فرد غير ممكن ميگردد. اين هنگامي است كه رابطه احساسي مبدل به رابطه فيزيكي ميگردد. اين مرحله بسيار حائز اهميت است. اين مرحله لحظه اي است كه رابطه به يك دو راهي منشعب ميگردد كه دو فرد ميبايد يكي از آن دو راه را براي ادامه مسير برگزينند: يك راه كه به تباهي مي انجامد و مسير ديگر كه به مرحله والاتر منتهي ميگردد.


4- مرحله صميميت
به يك ارتباط تنگاتنگ و بسيار نزديك اطلاق ميگردد. دو فرد افكار، عقايد، احساسات و روياهايشان را با يكديگر قسمت ميكنند. در يك صميمت حقيقي چيزي براي پنهان ساختن از يكديگر وجود نخواهد داشت. صميميت يك پديده ناگهاني نبوده بلكه يك روند تدريجي و پيشرونده ميباشد كه هيچگاه متوقف نميگردد. هرگاه صميميت در يك رابطه وجود نداشته باشد ممكن است آن رابطه براي مدتي دوام بياورد اما هميشگي نخواهد بود.


5- مرحله تعهد
به التزام براي صادق و وفادار ماندن به همسر خود در سراسر سختيها و خوشيهاي زندگي اطلاق ميگردد. اگر شما قادر بوده ايد تا اين مرحله از عشق پيشروي كنيد پس چرا ميخواهيد به همه چيز پشت پا بزنيد؟ به يكديگر گوش دهيد، با يكديگر سازش كنيد و به خاطر داشته باشيد كه براي دستيابي به اين مرحله و موفقيت مسير دشواري را پيموده ايد. بنابراين قدر جايگاه خود را بدانيد.
پاسخ با نقل قول
  #223  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

روابط عاشقانه دختر و پسر
نوشتار حاضر تحت عناوين زير سامان يافته است ؛

الف ) تعريف عشق


نويسنده پس از آنكه از قول مولانا و محي الدين عربي مي آورد كه هر كس عشق را تعريف كند ، آن را نشناخته است ، تعريف مرحوم دهخدا از عشق را آورده و نهايتا سخن سهروردي را نقل مي كند كه عشق افراط الحب ( محبت شديد ) است . نكتة مهمي كه در ارتباط عاشقانه بين دختر و پسر مفيد و قابل توجه است اينكه از نگاه ابن مسكويه رازي ، عشق افراط در محبت است و از دوستي خاص تر و محدودتر است و عشق جز بين دو نفر امكان ندارد .


اما عشق از سويي « شيفتگي » كه محبت شديد اما يك طرفه است متمايز است و از سويي ديگر : عشق از « هوس » كه ترابط بين افراد فراوان است ، متمايز مي شود . كلام و نگاه عاشقانه ، صادقانه و خالصانه است اما كلام و نگاه هوس آلود مبتني بر دروغ ، ريا و نفاق است . محور عشق ، دگر خواهي است و محور و مدار هوس ، خودخواهي و ...


در اين مقاله بدون بحث از حسن و قبح عشق ، عشق در معناي محبت شديد بين دو فرد بعنوان يك واقعيت ( Fact ) بيروني و برخي ابعاد و اوصاف و شرايط آن مورد توجه و بحث قرار مي گيرد .

ب ) اقسام عشق


عشق در يك معنا به دو قسم حقيقي و مجازي تقسيم مي شود . در عشق حقيقي ، محبوب خداوند و صفات و افعال اوست و لكن در عشق مجازي محبوب و معشوق ، ظواهر دنيوي است و رابطة عاشقانة دختر و پسر نيز از اقسام عشق مجازي و از مصاديق عشق زميني محسوب مي گردد.


از نگاهـي ديگر مجموعة روابط عاشقانة زن و مرد در چهار شكـل « عشق مرد به مرد ، مرد به زن ، زن به زن ، زن به مـرد » خلاصـه مي شود . در روابط دختر و پسر يك شكل ( يعني عاشق پسر و معشوق دختر ) بسيار كثيرالمصداق تر و متدوال تر است ، زيرا ؛


اولا : زن از مرد و به تبع آن دختران از پسران زيباترند و زيبايي نيز عشق آفرين است . از آنجا كه زنان و دختران در مقايسه با مردان و پسران عموما و غالبا زيباترند و در نتيجه مجذوب ، محبوب و معشوق پسران واقع مي شوند .


ثانيا : شايد در فلسفة چنين زيبايي براي دختران در مقابل پسران بتوان گفت كه خالق آدميان ، از آن رو جنسي را بر جنس ديگر ترجيح داد كه تـوازن بين اين دو جنس در بعد « جسمـي» برقرار گردد . اگر آدمـيان داراي سه بعد « قلب و دل » ، « عقـل » و « جسم » اند ، غالبا پسران از دختران در حوزة جسمي نيرومند تر و قوي ترند ، اما زيباتر بودن دختران از پسران باعث مي شود كه پسران با همة قدرت ، ادعا و... اسير دختران شوند و در روابط عاشقانه براي آنها فداكاري كنند ...


ثالثا : هويت جنسي دختر و پسر همسان نيست ( گر چه هويت انساني برابر دارند ) و چون دختران زيباترند ، اگر زيبايي هاي خود را نابجا عرضه كنند ، هم ارزان فروخته مي شوند و هم ممكن است برايشان خطرساز باشد . از اين رو پوشش براي دختران جوان و مؤمنه توصيه شده است و فلسفة حكم حجاب و پوشش را بايد در زيبايي دختران نسبت به پسران ديد.


رابعا : از آنجا كه عشق و زيبايي قرين يكديگرند و نيز دختران مظهر و نماد زيبايي اند ، از اين رو حتي در توصيف و بيان زيبايي معشوق حقيقي نيز از ويژگي هاي زنان و دختران ( چشم ، ابرو ، لب ، خال ، زلف ، گيسو و ... ) بهره برده اند .


كتمان يا اعلان عشق

در احاديث شيعي « كتمان عشق » مورد توجه قرار گرفته و آمده است : آنكه عاشق گردد ، پس آن را كتمان كند و عفيف بماند و بميرد ، شهيد است . و يا : كسي كه عاشق شود و آن را كتمان كند و عفيف بماند و صبر كند ، غفران خدا براي اوست و او را داخل بهشت مي كند.


چند نكته از احاديث فوق قابل استنتاج است :


اي دل اندر عاشقي تو نام نيكو ترك كن كه ابتداي عشق رسوايي و بدنامي است آن


و به قول سعدي : سعديا دور نيك نامي رفت نوبت عاشقي است يك چندي


د ) علم قبل از عشق و بعد از آن


گر مركزي ترين و محوري ترين بحث در روابط دختر و پسر ، عشق و رابطة عاشقانه است ـ زيرا بنياد خانواده نياز به وجود عشق دارد ـ اما مهم ترين ويژگي عشق ، ارتباط آن با علم و آگاهي است . علم و عشق از دو جهت رابطه دارند : علم پس از عشق و قبل از آن .


علم پس از عشق بدين معني است كه دختر و پسري از شكل گيري رابطة عاشقانه ، نسبت به هم شناخت ، آگاهي و علم پيدا كنند . به تعبير حضرت امير در نهج البلاغه ( خطبه 109 ) كسي كه عاشق چيزي شود ، چشم اش كج و قلب اش مريض مي شود و با چشم غير درست مي بيند و با گوش ناشنوا مي شنود . علم پس از عشق چندان معتبر و دقيق نيست و چنين رابطة عاشقانه اي اگر در همين سطح بماند ، آسيب پذير است.


اما علم قبل از عشق ، يعني قبل از آنكه دختر و پسري به يكديرگ دل بسپارند ، بايد آگاهانه و با شناخت و علم از يكديگر به هم نزديك شوند . اگر رابطة عاشقانه متكي به آگاهي هاي لازم فردي و اجتماعي مخاطب باشد ، اين رابطه به زودي آسيب نمي بيند و در صورت تأسيس خانواده به تبع آن نيز ، اين خانواده پايدار و آرام و ماندگار خواهد بود.


هـ ) نتيجه گيري


همان گونه كه عشق بي ايمان آسيب زا است ، در آسيب شناسي روابط عاشقانة دختر و پسر بايد توجه داشت كه عشق مبتني بر جهل و عـدم آگاهي و صرفا متكي بر احساس نيز سوزنـده است و ممكن است منجر به شكست در روابط عاشقانه شود . از اين رو هرگز نبايد به داده هاي محصول عشق بسنده نمود و پيش از ورود به فضاي عشق ، نبايد آن را آسان گرفت كه به قول حافظ :


الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها كه عشق آسان نمود اول، ولي افتاد مشكل ها
2) اين احاديث تصريح ندارند كه عاشق ، عشق را از چه كساني مخفي دارد . پاسخ صحيح تر آن است كه فرد عاشق ، عشق خود را نه از معشوق ، بلكه نسبت به ديگران كتمان كند و بپوشاند و پرده دري نكند . اين تلقي از آن رو اهميت دارد كه عشق را معارض نيك نامي و قرين با پرده دري مي دانند . به قول حافظ : 3) تأكيـد برعشق كتمان شده و قرين با عفاف براي كسب بالاترين درجه و مقام ( رسيدن به مقام شهادت ) ، به معناي مراتب پائين تر و كم امتياز تر عشق مجازي نيست ، مثلا اگر عاشقي با رعايت عفاف ، در رعايت شرط كتمان كاملا موفق نباشد ، گر چه اجر شهيد ندارد ، اما معلوم نيست اين عشق را بتوان مطرود و مذموم تلقي نمود. 4) گاهي شكل ظهور و محمل تجلي عشق براي رعايت عشق ، محمل هاي موجه و مقبول است . مثلا در عين اينكه دختر و پسري سوزها و گدازها ، بي خوابي ها ، آتش ها و .. را واجدند ، اما اين معاشقه بين آنها در قالب كار اداري ، علمي ـ پژوهشي ، فعاليت هاي اجتماعي و… ظهور و نمود پيدا مي كند . 5) علاوه بر دو راه « بي عشقـي و نيك نامي » و « عاشقي و رسوايي و بدنامي » مي توان گـروه و گزينة سومي فرض نمـود كه هم عاشق اند و هم با كتمان سر ، نيك نام و سالم مي مانند . اين نگاه به عشق چقدر با روابط ناسالم هوس آلود كه نام عشق بر آن مي نهند و در جامعة ما وجود دارد ، متفاوت است . 1) در يك نگاه مي توان گفت كه دختر و پسر براي يكديگر خلق شده و در كنار هم مكمل يكديگرند . ولي براي اينكه اين تعامل شكل سالم بگيرد ، اولا : بايد در قالب عشق باشد و از اين دوستي هاي ناسالم و ارتباطات فاسد رهايي پيدا كنيم . ثانيا : بايد بدانيم كه سالم ترين ارتباطات دختر و پسر در فضاي خانواده ثمر داده و نمود مي يابد . از اين رو بهترين رابطة عاشقانه دختر و پسر ، آن شكلي است كه منتج به نهاد مقدس خانواده شود ؛ از نيازهاي دختران و پسران ، نيازهاي جنسي است و مدعا آن است كه تنها يك دختر و يك پسر در قالب موجه و مشروع مي توانند نياز جنسي خود را برآورده نمايند و اين بستر مناسب ، خانواده است . 2) جداي از نگاه هاي مذموم امثال امام محمد غزالي و ملامحسن فيض كاشاني به عشق ، مي توان گفت كه بهترين و عميق ترين غذاي دل ، عشق است . اما بايد به قول دكتر علي شريعتي بين عشق و ايمان پل زد تا از آفات آن مصون ماند . شريعتي ايمان بي عشق را زنداني پر از زنجير و غـل و بند مي داند كه روح را مي ميراند و دل را ويرانه مي سازد . ( گفتگوهاي تنهايي ، ص 86 ) .
1) تعبير عف يعني عفيف و پاك بودن عشق ، مربوط به عشق مجازي است و عشق حقيقي آلوده و غير عفيف نمي تواند باشد . پس مراد از عشق در اين روايات ، حداقل عشق مجازي نيز هست .
پاسخ با نقل قول
  #224  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مجرد هاي عاشق ، بخوانند!


ازدواج ، يکي از موضوع‌هاي اساسي زندگي هر فرد است و در اين ميان، افرادي که با تدبيري مناسب به ‌اين سنت الهي عمل مي‌کنند ‌، شاهد پيامدهاي بسيار مثبتي در زندگي خواهند بود و آرامشي عميق در زندگي‌شان جاري مي‌گردد. اما متأسفانه بايد بگوييم که براساس آمار و ارقام رسمي کشورمان در سال1386 ، حدود صدهزار مورد طلاق در جامعه‌ي ما اتفاق افتاده ‌که هر شنونده‌اي را بي‌درنگ به تأمل در اين‌خصوص ، وا‌مي‌دارد. آيا اين افراد، قبل از ازدواج فکر مي‌کردند روزي با دنيايي از اندوه ، مي‌بايست از هم جدا شوند؟
‌با بررسي بسيار ساده و گذرا در زندگي بسياري از زوج‌هاي جوان که به‌ظاهر روزي عاشق يکديگر بودند و اينک از هم نفرت دارند ، در‌مي‌يابيم که آنان مفهوم عشق را اشتباه در ذهن و کالبد وجودشان ، تعبير کرده و بر‌اساس اين اشتباه ، تصوير رنگي و زيبايي از طرف مقابل در ذهن‌شان ترسيم و زندگي مشترک خود را بدون هيچ پشتوانه‌ي منطقي و عقلي آغاز نموده‌اند.
در اين مقاله سعي مي‌شود برخي از مشکل‌هاي عشق‌هاي زودگذر و سطحي بيان شود تا دست‌کم افرادي که گرفتار چنين عشق‌هايي شده‌اند ، با بررسي اين نکته‌ها ، نگاه عميق‌تر و عاقلانه‌تري به موضوع ازدواج داشته باشند:

چهره‌هاي تکراري:

‌يکي از جذابيت‌هايي که در عشق‌هاي زودگذر وجود دارد ، چهره و ظاهر فرد مقابل است. آنان شيفته‌ي زيبايي ظاهرهم ‌مي‌شوند و با گفتن کلمه‌هاي عاطفي و عاشقانه ، تظاهر به علاقه‌مندي به خصلت‌هاي ارزشي يکديگر مي‌کنند اما بعد از گذشت مدتي از ازدواج ، با فروکش کردن هيجان‌هاي کاذب‌‌ از درون ، به سراغ ارزش‌هاي فرد مقابل مي‌روند چرا‌که در اين زمان ، چهر‌ه‌ي او ديگر عادي و شايد هم تکراري شده است و اکنون ويژگي‌هاي دروني و معنوي همسر براي‌شان مهم و جدي گشته و در صورتي‌که با نظام ارزشيِ مورد قبول آنان سازگار نباشد ،‌ شروع به بهانه‌گيري و پرخاشگري مي‌کنند و زندگي را تبديل به جهنمي سوزان و پراضطراب مي‌نمايند.
جوانان عزيز، يادتان باشد که‌: «چهره و ظاهرِ مورد پسند ، در ازدواج مهم است اما شرط کافي براي يک زندگيِ خوب نيست.»


‌سوء‌ظن‌هاي مکرر:

از آسيب‌هاي بسيار جدي عشق‌هاي زودگذري که منجر به ازدواج مي‌شود ‌، سوء‌ظن‌هاي مکرر در زندگي زناشويي ‌مي‌باشد. افرادي که به‌راحتي با يک لبخند و يا با يک گفت‌وگوي ساده در يک ميهماني و بدون هيچ پشتوانه‌ي منطقي ، دل به هم مي‌سپارند ،‌ پس از زماني اندک بعد از ازدواج ، دچار ترديد مي‌شوند که چنين فردي‌که به اين راحتي با من بناي دوستي و محبت را گذاشت ، ممکن است با فرد ديگري هم چنين بوده باشد و يا در آينده‌اي نزديک ، چنين رابطه‌اي را با ديگري داشته باشد. بنابراين ، مدام دچار ترديد و بدبيني نسبت به همسر شده و هميشه به ديده‌ي يک متهم به او ‌مي‌نگرد و همين سوء‌ظن‌هاي مکرر ، زندگي را آشفته و دچار بحران مي‌کند. هر چه‌قدر يک خانم در ارتباط‌ها و محاوراتش با مردان غريبه ، راحت‌تر باشد ، به همان ميزان ، ارزش و قيمتش ‌نزد آنان پايين‌تر مي‌آيد و فقط زيبايي‌هاي ظاهري آن زن براي آنان جلب توجه مي‌کند و جوهر وجودي و ارزشي آن زن ، مورد بي‌مهري قرار‌مي‌گيرد.
دختر خانم‌هاي عزيز ، يادتان باشد که‌: «مردان خوب و مهربان، دنبال تشکيل خانواده با دختراني هستند که به‌راحتي در دسترس نباشند.»

‌عدم پشتوانه‌ي خانواده‌:

يکي از معضل‌هاي بيش‌تر زوج‌هايي که با عشق‌هاي خياباني ، زندگي مشترک‌ خود را آغاز مي‌کنند ‌، عدم حمايت خانواده‌هاي‌شان مي‌باشد. پدر و مادر که سال‌ها فرزندان را در چتر حمايتي خود قرارداده‌اند و آرزوي يک زندگي خوب را براي فرزندان‌شان داشته‌اند ، ناگهان ‌‌با انتخابي از طرف فرزندشان مواجه مي‌شوند که شايد به هيچ‌وجه تناسبي با خانواده‌ي آنان نداشته باشد. بنابراين ، تنها با اصرار و پا‌فشاري فرزندشان ، تن به رضايت به ‌اين ازدواج مي‌دهند و گاهي هم هيچ‌و‌قت چنين ازدواجي را حتي به‌ظاهر ، تأييد نمي‌کنند.
چنين زوج‌هايي که مورد حمايت مادي و معنوي خانواده قرار‌نمي‌گيرند ‌، به‌طور معمول ، بعد از زمان کوتاهي از زندگي مشترک ، دچار طوفان‌هاي شديدي در عرصه‌ي زندگي مي‌شوند و چون تکيه‌گاه محکمي ندارند ، گاهي بادبان‌هاي کشتي زندگي‌شان در اين بحران‌ها مي‌شکند و بازسازي اين بادبان شکسته ، شايد بسيار سخت و گاهي هم غير‌ممکن باشد.
جوانان عزيز ، يادتان باشد که: «خانواده ،مهم‌ترين پشتوانه‌ي يک زوج جوان در عرصه‌ي زندگي خواهد بود‌. سعي کنيد همواره از حمايت آنان در تصميم‌ها برخوردار باشيد.»

‌کاهش احساس‌هاي عاشقانه:

زوج‌هايي که با عشقي کاذب و بدون منطق ، زندگي مشترک خود را آغاز مي‌کنند ، به دليل طغيان بي‌اساس احساس‌‌هاي‌‌شان در ابراز علاقه در ابتداي آشنايي ، پس از ازدواج ، به‌طور طبيعي اين معاشقه و فوران احساس‌ها، رو به تنزل مي‌رود و اين در حالي‌ست که انتظارها و توقع‌هاي گذشته هم‌چنان باقي‌ست و در اين شرايط ، طرفين احساس‌هاي خود را با قبل از ازدواج مقايسه کرده و دچار تناقض مي‌شوند و چنين برداشت مي‌کنند که طرف مقابل ، تمام آن‌چه را که در گذشته بيان داشته ، دروغ گفته است. در زندگي منطقي، اين نکته قابل توجه است که زوجين هر روز نسبت به يکديگر عاشق‌تر مي‌شوند و حرارت احساس‌ها و عواطف‌شان نسبت به هم بيش‌تر و عاشقانه‌تر مي‌شود ‌، در صورتي‌که در زندگي غير‌منطقي ، زندگي روز‌به‌روز غير‌قابل‌ تحمل‌تر مي‌شود و زن و شوهر از يکديگر دورتر مي‌شوند.

‌به‌راحتي دل داده و به راحتي دل از دست مي‌دهند:

ازدواج‌هاي بي‌منطقي که بر پايه‌ي تدبير بنا نشده و زوجين به‌راحتي به يکديگر دل مي‌سپارند و مسير مشترک يک زندگي را آغاز مي‌کنند ، بعد از گذشت مدتي ، دچار بحران‌هاي شديد عاطفي ، روحي و خانوادگي مي‌شوند. آنان تازه به سراغ ارزش‌ها مي‌روند و متوجه مي‌شوند اصول مهمي در زندگي هست که مي‌بايست در طرف مقابل وجود داشته باشد و اکنون همسرشان فاقد آن‌هاست. اين‌گونه افراد به‌طور معمول بدون هيچ منطقي ، ساز جدايي را سر مي‌دهند و به‌راحتي دم از طلاق‌ مي‌زنند. آنان که در فاصله‌اي نه چندان دور، به‌راحتي دل به محبوب‌شان دادند ، اينک نيز به‌ همان راحتي از او مي‌گذرند و عشق خويش را در جايي ديگر جست‌وجو و به‌سادگي ، يک زندگي مشترک را نابود مي‌کنند.

جوانان عزيز : به‌طور حتم بايد توجه داشته باشند که زندگي مشترک‌، يک شوخي نيست و طرفين مي‌بايست با يک بررسي دقيق و مشاوره‌هاي مختلف ، اين مسير را آغاز نمايند و افراد قبل از اين‌که گرفتار احساس‌هاي عاطفي با کسي شوند‌، معيارها و ويژگي‌هاي مورد‌ نظرشان را در زندگي ، مشخص و بر آن اساس ، اقدام نمايند تا لحظه‌هاي زيبايي در زندگي براي‌شان رقم بخورد.

با آرزوي خوشبختي براي همه‌ي دخترها‌ و پسرهاي ايراني
پاسخ با نقل قول
  #225  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

*** چهار روش حيرت انگيز جذب کردن ديگران ***
مهارت جذب افراد در دنياي امروز يکي از توانايي هاي مهم است. به طور حتم همه ما به حمايت و همراهي ديگران نياز داريم تا به اهداف خود دست يابيم.

توصيه هاي مفيدي براي تأثير گذاشتن بر افراد بيان ميشود.

1- مهربان و صميمي باشيد:

براي اينکه روز خوبي داشته باشيد لبخند بزنيد. تحسين واقعي و صادقانه براي روحيه دادن به افراد ارزش بالايي دارد. به آنها ثابت کنيد که هر جا احتياج به کمک دارند ، حضور داريد ، بدين ترتيب به طور حتم افراد مورد نظر پذيراي شما خواهند شد.

2- براي آن ها دلايل قانع کننده فراهم کنيد:

به آن ها توضيح دهيد که چگونه عقايد و پيشنهاد هاي شما مي تواند بترين روش براي اجرا کردن باشد.

نمونه هاي عيني و انکار ناپدير را به آن ها نشان دهيد و کار خود را با ديگر رقابت کننده ها مقايسه نماييد.

حتما توضيح دهيد که همه گفته هاي شما درست و واقعي است تا اعتبار خوبي داشته باشيد.

3- احتياجات و خواسته هاي آن ها را بدانيد:

افراد ، خود مرکز هستند و اول از همه به سعادت و موفقيت خود مي انديشند، اگر ثابت کنيد که پيشنهاد شما سود بيشتري براي آن ها دارد ، به طور حتم پذيراي شما هستند.

اگر علايق و انتظاراتشان را بدانيد اشتياق آن ها بيشتر ميشود تا به طرف شما بيايند . علاوه بر آن اعتماد و احترام دو جانبه بر قرار مي شود.

4- وارد دنياي آن ها شويد:

با در نظر گرفتن ديدگا ها و نظرات شخصي آن ها شرايط را درک نماييد. علايق شخصي خود را کنا ر بگذاريد و تمام فکر خود را متمرکز آن ها کنيد. تصور کنيد اگر به جاي آن ها بوديد چه کاري انجام مي داديد؟ و يا اين که عقيده شما چه بود؟ سپس کار درست را که به سود آن هاست انجام دهيد. رفتار مورد نظر را کپي نماييد ؛ به طرز صحبت کردن و حتي فکر کردن او دقت کنيد، اگر در هنگام تفکر با دستانش پيشاني خود را ميمالد شما هم اين کار را انجام دهيد، اگر آرام صحبت مي کند ، مانند خودش رفتار نماييد.

در حقيقت شما مانند يک آينه عمل ميکنيد ؛ با اين کار افراد به طور ناخودآگاه با شما احساس راحتي بيشتري مي کنند چرا که خودشان را در شما ميبينند ، به عبارت ديگر رفتار خود را در شما مشاهده ميکنند. البته با دقت کامل رفتار کنيد. طوري که متوجه نشوند از آن ها کپي ميکنيد شايد اين کار به نظر فرد مورد نظر مسخره کردن باشد و ديدگاهش نسبت به شما منفي شود.

هميشه به خاطر داشته باشيد که مهمترين عامل براي جذب کردن ديگران اين نيست که چقدر به آن ها نزديک هستيد و يا اين که کار هاي چشمگيري انجام مي دهيد ، اگر رفتار شما براي آن ها رضايت بخش نباشد مسلما موفق نبوديد.
پاسخ با نقل قول
  #226  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ملاك هاي لازم براي انتخاب همسر مورد نظر

زيبا باشد در غير اين صورت متوسط و معمولي بوده و چهره عادي و قابل قبول داشته باشد . چهره خيلي زيبا و خيلي زشت مطرود است . اگر عاشق او هستيد قطع رابطه كنيد و رابطه بايد توأم با دوست داشتن باشد و نه عشق ،اگر فرد مرد است ، چهره و جذابيت عادي داشته باشد، كفايت مي كند.
مرد بايد هوش بالاتري نسبت به زن داشته باشد، مثلاً ضريب هوشي مرد 120 و ضريب هوشي زن80 باشد مشكلي پيش نمي آيد. بالعكس آن توليد اشكال مي كند. اين حالت در مورد جامعه زن سالاري مصداق دارد.
اگر مرد 5ـ7 سال بزرگتر باشد ، در غير صورت جز مواردي، ايجاد اختلاف شديد مي كند.
قد هر دو متناسب باشد و مرد قدي بلند تر داشته باشد و اختلاف خيلي زياد، توليد بازخوردهاي منفي ايجاد مي كند.
تناسب اندام و چاقي و لاغري بايد متناسب باشد و مثلاً مرد بلند قد و چاق با زن كوتاه و لاغر يا زن لاغر و تركه اي و بلند قد به مرد كوتاه و چاق نبايد ازواج كند.
پس بايد خانواده دختر را پسنديده باشد و خانواده دختر نيز پسر را .
دختر بايد خانواده پسر را پسنديده باشد و خانواده پسر نيز دختر را .
خانواده هاي دختر و يا پسر بايد همديگر را پسنديده باشند. دختر و پسر بايد ضمن تماس شش ماهه، به مشاوره ازدواج دعوت شده و در آنجا نيز مهر تأئيد دريافت دارند.
حتماً از يك دين و مذهب باشند.
اختلاف فاحش فرهنگي وجود نداشته باشد.
براي ازدواج لازم نباشد فردا از محل زندگي خود در مكان دورتر به محل فعلي مهاجرت كند در حالي كه سال ها در آنجا زندگي كرده باشد.
در صورتي كه پسر يا دختر اولين فرزند يا آخرين فرزند خانواده باشند. نيازمند دقت بيشتر مي باشد . زيرا اين دو فرزند اشكالات خاص خود را دارند.
تحصيلات مرد بايد بيشتر از زن باشد يا حداقل مساوي باشند و حالت عكس آن توليد تعارضات خانوادگي مي كند.
درآمد اقتصادي مرد بطور حتم و زن احتمالاً در آينده نزديك قابل افزايش باشد.
شغل ثابت، محل و مكان ثابت ، حقوق و مزايا و مرخصي ثابت و معين در خصوصيات حرفه اي مرد وجود داشته باشد
وضعيت اقتصادي خانواده دو طرف اختلاف فاحش نداشته باشد .
ازدواج در زمان شروع كار، و يا پايان آن نبايد صورت بگيرد.
اطمينان از فقدان رفتارهاي انحرافي جنسي در دو طرف كسب شده باشد .
بيماري ناتوان كننده نظير ديابت، معلوليت، ناشنوايي، نابينايي و انواع فلج و ناتواني جنسي و سرد مزاجي در دو طرف وجود نداشته باشد. بيماري مقاربتي نظير سوزاك، سفيليس نيز وجود نداشته باشد.
از وجود رفتار و تمايلات و رفتار جنسي از نوع هموسكچواليتي( همجنس بازي) در مرد كسب اطلاع شود.
اعتماد به نفس بالاي واقعي يا معمولي در هر دو زوج بايد وجود داشته باشد.
ميزان متعادلي از احساس شك و ترديد، اعتماد و عدم اعتماد، اميد و نا اميدي و گناه و شرم بايد در هر دو طرف وجود داشته باشد.
زن اختلال هيستريك، وسواس، اجبار و غيره نداشته باشد.
در صورت وجود روابط نامشروع و بيمار گونه و انحرافات جنسي ديگر بايد از فرد مورد نظر دوري گزيد.
احساس مذهبي، اخلاقي، سوپرايگو و وجدان اخلاقي در فرد فعال باشد و افراطي و تفريطي نباشد.
در شش ماه آشنايي، به علايق جنسي، رواني، عاطفي، فكري، مطالعاتي، عشقي، آداب و عدات روزانه، غذا، تفريح و ميهماني وصله رحم و نظاير آن بايد آشنا شد ، توافق كرد و سپس ازدواج نمود.
اختلافات شخصيتي و رفتاري نبايد وجود داشته باشد. در غير اين صورت يا بايد درمان شود و يا اينكه متاركه عملي خواهد شد.
علايم خفيف عقب ماندگي ذهني در هيچ كدام از آنها موجود نباشد.
اهل عالم ارجح هستند. كساني كه پول دوست بوده و بطور مرضي پول جمع مي كنند از نظر روانكاوي شخصيت شايسته ازدواج نمي باشد.
علايم خفيف يا شديد بيماريهاي روان پريشي و روان نژندي در هر دو وجود نداشته باشند.
بيماريهاي پوستي غير قابل بهبود مانند، پسوريازيس، جذام و پمفيگوس و نظاير آن وجود نداشته باشد.
دستگاه تناسلي هر دو سالم باشد و سوراخ اضافه، انسداد و اختلال در كار بيضه يا واژن و رحم نظاير آن در كار نباشد.
بيماري رواني خانوادگي و موروثي وجود نداشته باشد.
تجانس گروهاي خوني وجود داشته باشد.
مشاوره ژنتيك صورت داده باشند و هماهنگي ژنتيكي تائيد سشده باشد.
به خداوند و فرستادگان آنها ايمان واقعي داشته باشند.
در صورت وجود اختلال پارانوئيدي( شك و ترديد مرضي) در ختر يا پسر بايستي سريعاً رابطه را قطع كرد، زيرا خداوند بزرگ است و فردي را مناسب حال او خواهد رساند.
پاسخ با نقل قول
  #227  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

فقط دختر پسرای دم بخت بخوانند!

چگونگی طرح سوالات در جلسه خواستگاری

چه سئوالاتی در جلسات آشنایی دختر و پسر جهت خواستگاری و ازدواج باید مطرح شود:

ما در این مقاله سعی داریم تا نحوه ساختن سئوال را در این جلسات برای شما بازگو کنیم .

در طرح سئوالات جلسه خواستگاری و شناسایی دختر و پسر، که به آن ها کمک می کند تا نسبت به طرف مقابل شناخت عقلانی ( نه احساسی) کسب کنند شرایطی حائز اهمیت است که بعضی از آنها به قرار ذیل است:

1 - فکر نکنیم که سئوالات باید استاندارد شده و از پیش تعیین شده و با جوابهای مشخص باشد، باید هنگام گفتگو سعی کنیم سئوالات را در همان جلسه نسبت به هرمسئله مبهم، طرح کنیم.

2 - سئوالات کلی برای شروع خوب است ولی فایده های آن اندک هستند. مثلا نظر شما در مورد حجاب چیست؟ شما چه توقعی از همسر آیند ه ات داری؟ شما نظرت در مورد اخلاق و ایمان چیه؟ میعارهای شما برای ازدواج چیست؟ شما چه نقشی برای زن در خانواده ، یا چه نقشی برای مرد در خانواده قائل هستید؟سئوالات کلی، حتما جواب کلی دارد و جوابهای کلی چون مبهم و ناشفاف هستند ، مفهوم شناخت از یکدیگر را با تحریف روبرو می سازد.

3 - به جای سئوالات کلی، سعی کنید مفاهیم را به زودی به طرف مصداق ها و مثالهای عینی بکشانید، و با طرح مسئله فرد را در موقعیت قرار دهید. موقعیت هایی که هر روز در زندگی خانوادگی افراد پیش می آید و زوجین نسبت به آن واکنش احساسی، فکری یا رفتاری نشان می دهند. به عنوان مثال به جای این سئوال کلی که "نظرتان در مورد حجاب چیست؟" سئوالات جزئی زیر را بپرسید؟ آیا آقایان هم باید حجاب داشته باشند؟ آیا شما خانواده ای را دیده اید که به خاطر رعایت نکردن حجاب از طرف مرد گسسته شده است؟ حدود حجاب برای خانم ها چقدره؟ آیا نوع پوشش خانم در خانواده با جمع های فامیلی تفاوتی داره؟ آیا به فرض پذیرش حجاب مورد نظر شما، کار خانم در محیط هایی که کاملا مردانه هست ، مثل یک کارخانه یا معدن یا ...، اشکالی داره؟ خانم یا آقا در ارتباط با نا محرم چه حدودی را باید رعایت کنن؟

(این به شما بستگی دارد که چه سئوالهای جزئی را متناسب با احوال خود طرح کنید)

اما .... این سئوالات جزئی و دقیق و عملیات را حول چه محورهایی تهیه کنیم.

مسئولیت پذیری و انجام وظایف فرد

شغل، تحصیلات، وظایف دوستی و خانوادگی از جمله مسئولیت های فرد محسوب می شود و ما به جای سوال "آیا شما مسئولیت پذیرید یا نه" ، سئوالات دقیقی را نسبت به زندگی قبلی فرد طرح می کنیم تا از میزان مسئولیت پذیری او مطلع شویم. مثل: شما در چه تاریخی سرباز شدید، کی به سربازی رفتید؟ آیا غیبت هم داشتید؟

آیا در انجام کارها در خانواده با پدر و مادرتان مشاجراتی داشتید، آیا آنها کارهایی را به اجبار از شما می خواهند؟ رفتار همکارانتان با شما چگونه است؟ ( معمولا افرادی که با خانواده و همکار و ...، دیگران مشاجره دارند و ناسازگارند کسانی هستند که نسبت به انجام وظایف و مسئولیت های خود کوتاهی می کنند)

موقعیت هایی که هر روز در زندگی خانوادگی افراد پیش می آید و زوجین نسبت به آن واکنش احساسی، فکری یا رفتاری نشان می دهند، بهترین مبنا برای شناخت شخص مقابل است.


ثبات فکری و احساسی فرد
شما می توانید با سوالاتی متوجه شوید که آیا او شغل عوض کرده است؟ رشته تحصیلی خود را جابجا کرده؟ آیا با دوستان هر چند وقت یکبار قطع رابطه می کند؟ آیا به تناسب سنش چه چیزی اندوخته ؟ مثلا یک آقای 27 ساله چه میزان تحصیلات داره ، چه میزان سرمایه داره ، چه میزان تخصص داره و ....؟ چون این فرد که حداقل 7 سال از بهترین زمان جوانی را در اختیار داشته در ازای آن چه اندوخته است؟ ( این سئوال با سئوالات سنتی که فقط به داشته های فرد توجه دارند متفاوت است، مثلا ممکن است شخصی 7 سال کار کرده و سرمایه خود را خرج درمان پدر بیمارش کرده و اکنون هیچ ندارد ، ولی این فرد با ثبات است. چون چگونگی گذران عمر و ثبات در کار و زندگی برای ما مهم است)

انعطاف پذیری

ما باید با طرح سئوالاتی متوجه بشویم این فرد تا چه میزان حاضر به انعطاف و تغییر در نظراتش است. به این سئوال توجه کنید:اگر ما آماده شده ایم به یک مسافرت راس ساعت 18 برویم، ناگهان تلفن زنگ می زند و یکی از اقوام که از شهرستان آمده اند، خواهان آدرس دقیق منزل ما هستند که به منزل ما بیایند، در این هنگام شما چه کار می کنید؟

نحوه پاسخگویی به این سئوال مهم است نه خود جواب. اگر فرد بگوید به آنها می گوییم برنامه مسافرت داریم و نمی توانیم در خدمت شما باشیم.( این نشانه عدم انعطاف است)

اگر فرد بگوید به آنها می گوییم قدمتان روی چشم بفرمائید( این هم نشانه عدم انعطاف است)

در حالیکه فرد منعطف به راههای دیگری به غیر از بلی یا خیر نیز توجه دارد. مثلا می گوید: باید ببینم سفر ما چقدر اهمیت دارد؟ آنها چه نسبتی با ما دارند؟ ضرورت میهمانی چیست؟ تاثیر رفتن به این سفر روی ما چقدر هست؟ و ....، یعنی بررسی همه جوانب و جوابی شبیه این: به او می گوییم قصد سفر داریم، اما خیلی دوست داریم در خدمت شما باشیم، لذا تا ساعت 18 که وقت حرکت ماست می توانیم در خدمتتون باشیم. یا اینکه ما می توانیم هفته آینده این سفر را برویم لذا خوشحال می شویم در خدمتتون باشیم. ( فراموش نکنید ، حتی گذشته فرد هم نشان می دهد که او در برابر مشکلاتی که در حوزه شغلی ، تحصیلی و خانوادگی داشته هست تا چه اندازه انعطاف پذیر و سازگار بوده است).

نکته مهم اینست که از نشانه های عدم انعطاف پذیری، عدم رابطه صحیح فرد با خانواده ، دوستان، همکاران و ...است. یعنی کسی که نتوانسته است نسبت به خواسته های خود در قبال والدینش انعطاف نشان دهد، حتما در برابر همسر هم دارای انعطاف نخواهد بود.

تقسیم وظایف و نقش زن و مرد

شما می توانید با مثالهایی مسئولیت هایی را مطرح کنید و از او بپرسید چه کسی این کارها را باید انجام دهد. خرید، تصمیم گیری، کارهای منزل ، نگهداری بچه ، ادامه تحصیل، تفریحات و ....

مسائل اقتصادی خانواده
این بند هم باید با سئوالات جزئی همراه باشد. مثلا "میزان هزینه ای را که جهت مراسم ازدواج در نظر دارید چقدر است؟ محل مسکونی مد نظر چگونه است ، کجاست؟" و یا "درآمدهای زن و مرد چگونه در خانواده هزینه می شود؟ تصمیم گیرنده کیست؟ "

میزان استقلال یا وابستگی فرد
شما با طرح سوالاتی در مورد زندگی در شهر دیگر، نوع عکس العمل در قبال نصایح دیگران، میزان معاشرت با خانواده، و دوستان می توانید در مورد استقلال شخصیت وی تصمیم بگیرید.

صفات شخصی و روانی
افسردگی، پرخاشگری، اضطراب، وسواس، سوء ظن و .... جزء مهمترین مسائلی هست که باید بررسی شود،( شاید بررسی این بند یکی از ضرورتهایی هست که دختر و پسر باید به روانشناس مراجعه کنند). اما اگر خودشان قصد بررسی داشتند باید نشانه های این اختلالات را بشناسند، و با سئوال و دقت در نشانه ها و علائم این اختلالات پی به مشکل ببرند. همچنین صفاتی مثل حسابگر (خساست) یا ولخرج بودن، اجتماعی بودن و یا منزوی و بی علاقه به تفریح، (اهل تفکر و مطالعه بودن) و پشتکار و ....، جزء مسائلی هست که می تواند با مثالهای عملیاتی پرسیده شود. فراموش نکنید در سئوالات باید معادل مثبت صفات را بپرسید، چون ممکن است فرد موضع بگیرد. مثلا شما به فرد بگوئید شما بیشتر حسابگر هستید یا دست و دلباز ؟ تا فرد هر کدام را انتخاب کرد احساس بدی نداشته باشد.

مسائل اعتقادی و اخلاقی
این سئوالات را بر اساس آنچه خود هستید، باید طراحی کنید، اگر به مواردی اعتقاد ندارید، باید با طرح سئوالهای متناسب بررسی کنید تا فرد مقابل در این زمینه در تعارض با شما نباشد.

برای مثال "آیا وجود اعتقادات دینی درون انسان کافیست یا باید حتما در رفتار نمود داشته باشد؟

آیا خانمها برای بیرون رفتن از منزل باید از شوهرشان اجازه بگیرند؟

در صداقت به خود چه نمره ای می دهید؟

دوستان
تحقیق در مورد دوستان فرد و شناسایی آنها ، مسائل زیادی را در مورد همسر آینده برای شما باز گو می کند.

سئوالاتی از این قبیل چند تا دوست صمیمی دارید؟ ( تعداد زیاد آن نشانه برونگرا بودن و تعداد کم آن نشاندهنده حساسیت ، زودرنج بودن و درونگرا بودن هست)

با کدام دوست صمیمی هستید و او چه خصوصیت مثبتی دارد؟ ( پیش بینی اینکه اگر بخواهی در آینده خیلی خوب در کنار آن طاقت بیاوری باید چنین باشی)

با کدام دوستت ارتباط کمتری داری ؟ ( مهم از این نظر که اگر چنین هستی، در زندگی با این فرد مشکل دار خواهی شد)

بیماریهای جسمی، معلولیت ها
این مورد باید مستقیم سئوال شود. چون برخی افراد، صداقت دارند اما ملزم به گفتن موارد سوال نشده نیستند. ( البته اگر سلامتی جسمی همسر آینده تان در تصمیم گیری شما موثر هست)
همچنین سوالاتی در مورد خانواده و کیفیت روابط اعضای خانواده و تفریحات و سرگرمی های شخص نیز از جمله زمینه های مفید در جهت شناخت بهتر افراد است.
پاسخ با نقل قول
  #228  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تفاوت های زندگی مشترک با دوستی های عاشقانه

بسیاری از جوانان تصور می كنند:كه زندگی مشترك وشرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است كه در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاكم بوده است.و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترك داشته باشند.در حالی كه دنیای دوستی و نامزدی دنیای بسیار متقاوتی از زندگی مشترك می باشد.دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی كه زندگی مشترك دنیایی كاملا حقیقی و ملموس است .دنیایی كه در آن خوبی ها و بدی ها در كنار یكدیگر است و تنها می توان با تلاش و كوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت.دنیای دوستی سراسر شیرینی ، امید و شرایط مطلوب است.اینجا مرد مورد علاقه ات كاملا در اختیار توست .برای با تو بودن به اندازه كافی فرصت دارد تنها به تو می اندیشد و به همه خواسته هایت تن در می دهد.زن مورد علاقه ات به همان گونه است كه تو می خواهی ، تنها به فكر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش می كند.


در زمان دوستی از گذشته خود به راحتی صحبت می كردی ، از همه خواسته هایت بی پرده سخن به میان می آوردی و احساس می كردی كه گذشته و حالت از خودت می باشد.وآزاد هستی تا در انتخاب خود تجدید نظر كنی.همه چیز را عاشقانه می نگریستی و از كمی ها و كاستی ها به راحتی می گذشتی چون باور داشتی كه باید این زندگی رویایی را شیرین نگاه داشت و برای شیرین بودن آن باید از عیب ها گذشت. اما همین كه وارد زندگی مشترك می شوی شرایط كاملا تغییر می كند.اینجا دیگر صحبت از تحمل كردن است. اینجا صحبت از یك عمر زندگی است. اینجا خوبی و بدی، شیرینی و تلخی و زشتی ها و قشنگی ها در كنار همدیگر است.در دنیای دوستی محبوب تو خود را به شكلی ایده ال به تو ارائه می كرد اما در زندگی مشترك تو باید از او یاری ایده آل بسازی.


دنیای دوستی دنیای نیاز های عاطفی، و نیازهای غریضی است.در این دنیا برای رسیدن به خواسته هایت باید محبوب و مطلوب دوستدار خود باشی.اینجا رفع نیاز هایت در ردیف اول اولویت های زندگیت می باشد بنا براین خود را برای برآورده شدن نیاز های عاطفی یا دیگر نیاز های غریضی خود آماده می كنی.اما در زندگی مشترك با برآورده شدن این نیازها، مسائل دیگری در اولویت زندگی قرار می گیرند.ومردان براساس ساختار مغزی ونوع وظیفه ای كه در طول تاریخ آفرینش بر عهده آنها گذاشته شده كار و موفقیت های اجتماعی خود را در راس همه امور قرار می دهند.اما زنان ایده آل ترین شرایط زندگی برای آنها زمانی بود كه مرد مورد علاقه شان تنها به آنها فكر می كرد و هیچ چیز جز زن محبوب شان در اولویت كار آنان نبود.اما با ادامه زندگی و هویدا شدن نیاز های اساسی دیگر مرد، زنان از رابطه معشوقانه خود سر خورده شده و تصور می كنند كه: محبت و عشق مرد مورد علاقه آنها كم رنگ شده است.بنا براین نسبت به همه روابط مشترك حساس شده كه این حساسیت تصور سلطه طلبی و زیاده خواهی زنان را در افكار مردان پرورش می دهد.و این مسئله خود باعث می شود تا در برابر نیاز عاطفی و احساسی زنان واكنش های منفی از خود بروز دهند.اینجا یك رابطه ساده وعاطفی تبدیل به رابطه ای پیچیده و پر از شك و ظن می شود.كه حل آنها تنها به دست روانكاوان متبحر انجام می پذیرد.


بزرگترین اشتباه زنان در این مرحله از زندگی این است كه به حساسیت های خود دامن بزنند.یا بین خود و محبوبشان فاصله ایجاد كنند. یا تصور كنند كه اگر با مردی دیگر ازدواج می كردند عشق آنها همیشه پر رنگ و ثابت بود.در حالی كه همه مردان برای آشنا شدن به روحیات زنان و تطبیق دادن روحیات خود با زنان مورد علاقه شان نیاز به كسب مهارت عشق ورزی دارند كه این وظیفه اصلی هر زنی است كه مرد مورد علاقه خود را درمهارت بیان احساسات درونی و عشق ورزی متبحر كند.او باید خود را به مرد مورد علاقه خود نزدیك تر كرده و به او بفهمانند كه من یك زنم .من كانون عشق و عاطفه هستم .من دوست دارم وقتی با من زیر یك سقف هستی دنیای مردانه خود را فراموش كنی و چون من تو هم به یك كانون عشق و محبت تبدیل شوی. همچون زمانی كه آرزوی با هم بودن را در سر می پروراندیم.محبت تو برای من تنها زمانی كه نیاز جنسی داری برایم كافی نیست بلكه من باید دائم و پیوسته از تو انرژی محبت و عشق بگیرم تا بتوانم شاداب و با طراوت زندگی كنم.


زنان تصور نكنند كه تنها با بیان یك بار این جملات و ظیفه آموزش مرد مورد علاقه خود را به پایان رسانده اند .بلكه این كار نیاز به پشتكار و به كار گرفتن فنون و جذابیت های زنانه است.چون مردان وظیفه مهارت عشق ورزی و بیان احساسات خود را فراموش می كنند چون این وظیفه اصلی آنها نیست و نیمكره مغز آنان كه وظایف غیر احساسی و عاطفی را به عهده دارد بزرگتر از نیمكره مغزی است كه وظیفه عاطفی و احساسی را به عهده دارد.در ضمن مردان موجودات تنوع طلبی هستند كه اگر آنان را رها كنید زنی دیگر را همچون شما اسیر نیازهای عاطفی و جنسی خود می كنند.


در دنیای دوستی همه روابط عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترك این عشق ها كم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان می سازند.در این نوع زندگی باید از خرد و اندیشه كمك گرفت و به خود و محبوبمان بفهمانیم كه هر انسانی دارای معایب و محاسنی است.و پیدا كردن فردی كه فقط خوبی در او باشد محال است همانطور كه خودم یا شما دارای نقاط ضعف و عیب هایی هستیم.
پاسخ با نقل قول
  #229  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دوست داشتن از عشق بر تر است
دوست داشتن از عشق بر تر است
نوشته: دکتر علی شریعتی
دوست داشتن از عشق برتر است.عشق یک جوشش کور است و پیوندى ازسر نابینایى. اما دوست داشتن پیوندى خودآگاه و از روى بصیرت روشن و زلال .

عشق، بیشتر ازغریزه آب مى خورد و هرچه ازغریزه سرزند بى ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع مى کند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیزهمگام با آن اوج مى یابد .


عشق درغالب دل ها ، درشکل ها و رنگ هاى تقریبا مشابهى ، متجلى می شود و داراى صفات و حالات و مظاهر مشترکى است، اما دوست داشتن درهرروحى جلوه اى خاص خویش دارد و از روح رنگ مى گیرد و چون روح ها برخلاف غریزه ها هرکدام رنگى و ارتفاعى و بعدى و طعم وعطرى ویژه ى خویش دارد، مى توان گفت که به شماره ى هرروحى،‌ دوست داشتنى هست .


عشق با شناسنامه بى ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مى گذارد ، اما دوست داشتن در وراى سن و زمان و مزاج زندگى مى کند و برآشیانه ى بلندش روز و روزگار را دستی نیست …


عشق، درهر رنگى و سطحی ، با زیبایى محسوس ،‌ در نهان یا آشکار، رابطه دارد . چنانکه شوپنهاور مى گوید : شما بیست سال بر سن معشوقتان بیفزایید، آنگاه تأثیر مستقیم آنرا بر روى احساستان مطالعه کنید! اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایى های روح که زیبایى محسوس را بگونه اى دیگر می بیند .


عشق طوفانى و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت.


نوشته: دکتر علی شریعتی

دوست داشتن از عشق برتر است.عشق یک جوشش کور است و پیوندى ازسر نابینایى. اما دوست داشتن پیوندى خودآگاه و از روى بصیرت روشن و زلال .

عشق، بیشتر ازغریزه آب مى خورد و هرچه ازغریزه سرزند بى ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع مى کند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیزهمگام با آن اوج مى یابد .


عشق درغالب دل ها ، درشکل ها و رنگ هاى تقریبا مشابهى ، متجلى می شود و داراى صفات و حالات و مظاهر مشترکى است، اما دوست داشتن درهرروحى جلوه اى خاص خویش دارد و از روح رنگ مى گیرد و چون روح ها برخلاف غریزه ها هرکدام رنگى و ارتفاعى و بعدى و طعم وعطرى ویژه ى خویش دارد، مى توان گفت که به شماره ى هرروحى،‌ دوست داشتنى هست .


عشق با شناسنامه بى ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مى گذارد ، اما دوست داشتن در وراى سن و زمان و مزاج زندگى مى کند و برآشیانه ى بلندش روز و روزگار را دستی نیست …


عشق، درهر رنگى و سطحی ، با زیبایى محسوس ،‌ در نهان یا آشکار، رابطه دارد . چنانکه شوپنهاور مى گوید : شما بیست سال بر سن معشوقتان بیفزایید، آنگاه تأثیر مستقیم آنرا بر روى احساستان مطالعه کنید! اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایى های روح که زیبایى محسوس را بگونه اى دیگر می بیند .


عشق طوفانى و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت.

پاسخ با نقل قول
  #230  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شکست در عشق
شکست عشقی اتفاقی که اگر منطقی به ان نگاه نکنیم ممکن است ویرانگر باشد..هر چند که ثابت شده کشنده نیست)


تحول ناگهانی. سیگار.بی حالی و بی حوصلگی .حضور کم در جمعها، یا این که اسطوره غمگینی و آشفتگی می شودو ...؛ اینها تاثیرات کلمه "نه" است که بعضی هایش در فرد ظاهر می شود.

ما در ایران پیشینه ادبیات عاشقانه داریم . شاعران ما یا تجربه کرده اند یا در مورد آن شعر گفته اند .ما شرقی ها هنوز زود دل میبندیم و دیر دل میبریم . البته این خوب است ولی افراط و تفریط در هر کاری بد سرانجام است.

واقعا اینقدر مهمه که ما اینطور دگرگون بشیم؟

نه شنیدن در هر چیزی انسان را وادار به واکنش میکند .از خودش میپرسد که چرا به من نه گفت ؟ شاید من و... شاید به خاطر فلانی که از من .... اینها شاید فرد را تا خود کشی پیش ببرد.

در واقع متهم اصلی و پنهان شکست عشقی کسی است که شکست خورده ، نه کسی که نه گفته است. بعد از این که هی سرکوفت زدیم که " مگر او چه چیزی از من سر دارد" به این می رسیم که " من چه چیزی کم دارم که او به من نه گفته است." به هم می ریزیم. بدجوری به هم می ریزیم. با کمال بی رحمی باید بگویم که " آدم خوب" ها بیشتر به هم می ریزند. آن ها که زندگی ساده تری داشته اند و کمتر حق خوری کرده اند حس می کنند که سهمشان از زندگی بهشان داده نشده است. خیلی ها ممکن است از این رو به آن رو شوند. آدم خوب ها ممکن است بیفتند توی کارهایی که تا به حال فکر کردن به آن ها هم اذیتشان می کرده است. یعنی ممکن است شروع کنند به شروع دوستی به قصد خیانت. یعنی فرضشان این است که طرفشان که وابسته شد، می زنند زیر همه چیز و دلشان خنک می شود که توانسته اند انتقام جانانه ای از جنس مخالف بگیرند. خیلی ها ممکن است ظاهر بین تر شوند. آن ها حس می کنند ظاهرشان مشکلی داشته که جواب رد شنیده اند. آن ها شروع می کنند به اصلاحات(!) سطحی و فکر می کنند که دیگر عمرا کسی به آن ها نه بگوید. اما همه این کارها جواب سوال اول نیست:" چرامن؟ چرا من باید شکست عشقی بخورم؟"

الی فینکل استادیار روان شناسی دانشگاه نورث وسترن آمریکاست که برداشته در یک تحقیق 6 ماهه چند پرسشنامه روی دانش آموزان دختر و پسر آمریکایی انجام داده است. او به این نتیجه رسیده که کسانی که وسط رابطه عاشقانه فکر می کردند شکست عشقی مرگبار است وقتی که از طرفشان جدا شدند دیدند که خیلی هم از این خبرها نیست. یعنی عوارض شکست عشقی توی ذهن خیلی از عشاق غلو شده بود.

ولی اگر کمی بیشتر به تحقیق ادامه دهید متوجه می شوید که شکست عشقی یکی از 23 عامل اصلی خودکشی در ایران است. آخرین نمونه عینی اش توی یکی از دانشگاه های کرج اتفاق افتاد. یعنی این که ممکن است حرف فینکل کمی تا قسمتی درست باشد و آدم در کل در جو عاشقیت کوچکترین جدایی برایش غیر قابل تحمل باشد، اما در ایران از این خبر ها نیست. در ایران شکل شکست عشقی، جور دیگری است. یعنی معمولا جوان ایرانی با یک " نه" فوری رو به رو می شود. یعنی این که کار به عاشقیت و عشق دو طرفه و بعد جدایی نمی کشد. یعنی جوان ایرانی چیز دو طرفه ای به دست نمی آورد تا از دستش بدهد، به همین خاطر شکست عشقی از نوع ایرانی خیلی پر رنگ تر است. وقتی یک نفر بدون آشنایی دو نفره به تمامیت تو بگوید "نه" معلوم است که قضیه از آمریکا سهمگین تر می شود. ضمن این که افسانه هایی که در مورد عشق با شیر مادر وارد گوشت و خون ما شده است، به شکست عشقی یک لایه های اسطوره ای اضافه کرده است.



انسانها متفاوتند پس واکنشها هم متفاوت است.

این جاست که پای روانکاو ها به میان کشیده می شود. چرا بعضی ها بی خیالانه به زندگیشان ادامه می دهند و بعضی ها تا پای مرگ هم جلو می روند؟ درست است که شما همین چند ماه یا فوقش چند سال پیش عاشق شده اید اما ذهنتی که از عاطفه، محبت و دلبستگی دارید، سال ها قبل توی کله نازنینتان شکل گرفته است. یعنی از اولین باری که مادرتان شما را در آغوش گرفت. کسانی که مادر خودشان را از دست داده اند، شکست های عشقی وحشتناک تری را تجربه می کنند. نه! فقط منظورم از دست دادن فیزیکی نیست. کسانی که به هر دلیلی داشتن رابطه عاطفی و مادرانه با مادرشان را از دست می دهند، همیشه به دنبال یک مادر جایگزین می گردند. تصور کنید که دومین مادرتان هم به شما بی رحمی کند. معلوم است که شما این دنیا را جای وحشتناکی خواهید دید. جایی که به وجود آمده تا شما چیزهایی را از دست بدهید. البته این قضیه برای خانم ها علاوه بر مادر، در مورد پدر هم صادق است.



بعضی ها هم هستند که دقیقا بر عکس این قضیه اند. آن ها در خانواده ای بزرگ شده اند که هم از نظر عاطفی و هم از نظر های دیگر، بیش از حد وابسته بار آمده اند. کسانی که در این خانواده ها بزرگ شده اند هم خیلی سخت می توانند یک " نه" بشنوند. کسانی که توی عمرشان فقط " بله" عاطفی شنیده اند. خلاصه این که ممکن است خودتان فکر کنید که معشوقتان یک آدم دیگر از یک خانواده دیگر و با یک طرز فکر دیگر است که همین طور بی خود و بی جهت به دل شما نشسته است اما مطمئن باشی در ناخوداگاهتان خبر های دیگری است.

این که آدم در چه موقعیتی شکست عشقی بخورد هم واکنش هایش را متفاوت می کند. کسی که در جنبه های دیگر زندگیش آدم موفقی است، احتمالا کمتر از شکست عشقی ضربه بخورد ( البته در این مورد استثنا ها فراوان اند.)، کسانی که احساسشان را فقط به عنوان یک راز بین خودشان و معشوقشان نگه داشته اند هم از کسانی که رسوایی شان عالم را بر داشته است کمتر ضربه می خورند.



چند راه حل که شاید در روزهای ترانه و اندوه به کارتان بیاید

با شکست عشقی چه جور کنار بیاییم؟

شکست عشقی هر فرد در نظر او جانگداز ترین داستان است و کسی هم جز او نمیتواند درک کند؟ به هر حال این ها پیشنهاد های روان شناسان است تا شاید فرد با در نظر گرفتن انها بهتر با مسئله کنار بیاید:

1. این کارها را انجام ندهید. خیلی ها بعد از شکست عشقی کارهای عجیب و غریبی انجام می دهند. تا جایی که می توانید لا اقل این کارها را انجام ندهید.

- تا 6 ماه جایگزین قدغن! شاید عمومی ترین واکنشی که به عنوان یک راه حل به ذهن شکست خورده می رسد این است که با یک آدم دیگر عشق ببازد. او می خواهد به خودش ثابت کند که مشکلی نداشته است و هنوز قدرت عشق ورزیدن ( شما بخوانید انتقام گرفتن) را دارد. اما تا موقعی که خاطره شکست عشقی در ذهن یک نفر پر رنگ است این کار در بهترین حالت یک نفر دیگر را بدبخت می کند و در بدترین حالت کلکسیون شکست های عشقی تان را کامل تر می کند. پس لطفا مدتی که سوگوار عشق قبلی تان هستید به دنبال جایگزین نگردید.

- پناهگاه روانی قدغن! تعارف که نداریم. شکست عشقی می تواند یک نفر را به یک معتاد یا الکلی تمام عیار تبدیل کند. خیلی ها اولین سیگارشان را بعد از شنیدن یک نه کشیده اند. اما لطفا به خاطر خودتان هم که شده گریه ها و افسردگی های بعد از شکست را به گیجی بعد از سیگار و مشروب ترجیح دهید. لا اقل به خاطر انتقام از معشوقتان هم که شده خودتان را تلف نکنید.

- رسوایی قدغن! اصلا از همان اولش که عاشق شدید لازم نیست همه هم اتاقی ها و همکار ها و هم کلاسی هایتان بفهمند. اعتماد به نفستان زیاد است که هست. برون گرا هستید که هستید. عوارض این رسوایی وقتی که نه شنیدید معلوم می شود. وقتی که حتی اگر دیگران هم در موردتان حرف نزنند خودتان فکر کنید که همه جا قصه عشق شما نقل مجالس است. یک سنگ صبور درست حسابی و رازدار پیدا کنید و خودتان را پیش او خالی کنید.

2. از بالا به قضیه نگاه کنید. کمی از خودتان و زاویه دیدتان به معشوق فاصله بگیرید. بروید بالاتر و بالاتر. حالا خودتان را از بچگی تا پیری ببینید و ببینید که این شکست چه قدر توی مسیر زندگیتان موثر بوده است. تاحالا آدم های دیگر را ببینید. می بینید؟ کافی است به دو ر و بری های خودتان فکر کنید تا بفهیمد دنیا پر است از فلش های یک طرفه. پر است از نه هایی که دیگران شنیده اند و حتی نه هایی که خودتان گفته اید. شما تنها نیستید.

3. به شکست به عنوان یک فرصت خودشناسی نگاه کنید. خیلی ها بعد از شکست عشقی آدم مثبت تری می شوند. حتی ممکن است اعتیادشان را بعد از شکست بگذارند کنار. برای این آدم ها دیگر نظر معشوق مهم نیست. آن ها به خودشان بر گشته اند و جدا از رویدادهای عاشقانه شروع کرده اند به اصلاح خودشان. شکست عشقی آدم را تمام عیار با خودش، عواطفش و فکر هایش رو به رو می کند. شکست عشقی می تواند یک بار دیگر تمام شکست های عاطفی زندگی را بیاورد جلو چشم آدم. این هم می تواند هم افسرده کننده باشد و هم سازنده. یعنی این که آدم می تواند این مشکل های وجودی را لا اقل با خودش حل کند و خودخواهی همیشگی اش رات کنار بگذارد. در سطحی ترین حالتش آدم می تواند برود مهارت های برقرار کردن رابطه را از این ور و آن ور بیاموزد و در عمیق ترین حالتش، هدف زندگیش را عوض می کند.

4. حرف بزنید. دو تا راه قبلی راه حل هایی بود که می شد به تنهایی هم انجامش داد. اما آدمیزاد بعد از شکست عشقی، از گیر کردن کلمه و بغض توی گلویش دارد خفه می شود. مشاور و روان شناس را برای همین موقع ها گذاشته اند. به جای این که بگذارید موقع خودکشی ناموفق ببندنتان به داروی ضد افسردگی و شوک الکتریکی، وقتی که داغتان تازه است با یک متخصص حرف بزنید.
من که به این حرفا نیاز داشتم گفتم شاید شما هم نیاز پیدا کنید................
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:57 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها