اینقد اعصابم داغون بود فقط پست زدم و رفتم ! پستاتونو تازه کامل خوندم ..
مهدی و
حسین بابت بستنی ها و فالوده خیلی خیلی مچکرم .مرسی .پریروز شکلاتی اش را برای کودک درونمان خریدیم.. : )
مینا برا گوشی دعوام نکن ... خوتمم ناراحتم .. : (
ایی نامه هایی برا کلودیا مشخصات کامل و قیمتشو بنویس ببینم میشه پیداش کرد یا نه
اینقد از این کتاب خوشم اومده که هم می خوام برا خودم بگیرم
و هم برا دو تا از دوستای خوبم که به این مقوله علاقه دارن هدیه بگیرم
مهباجون منم نسخه های
شکوفه رو دوست دارم خیلی
ولی خوب گاهی هم لج می کنم مث پریروز و با این مریضیم بستنی و لواشک خوردم
مینا حرفاتو دوست داشتم ... خیلی ... : )
.
.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط GolBarg
دیشب تا 4 بیدار بودم...ادمها و حس هاشون...به احساسی که دارم ..به احساسی که چند ساله دارم....باورش نداشتم....صبح متوجه شدم چقدر من ! من از این موضوع دور بودم
.....
به شرطی شدنها ..به اینکه من میگم سلام...اون جواب نمیده...اون میگه سلام ولی من حتما جوابش میدم...
به مطلبی که در مورد دوست داشتن توی کتاب خورخه خوندم....میام قسمتیشو میزارم...
واینکه مدام به خودم میگفتم من نمیتونم کسی را وادار کنم دوستم داشته باشه..نمی توانم!
(الان فک کنم فقط خودم متوجه شدم چی گفتم...به قول خورخه چه اهمیتی دارد!)
|
ترنم جون هر سه چار ساعت یه بار زنگ می زنم که خاموش نشه
حدس خودم اینه که متوجه گوشی نشدن هنوز
آخه اون روزم مث همیشه به احترام انجمن گوشی و رو سایلنت گذاشتم . چون زیاد اهل گوشی نیسم دیگه از کیفم در نیاوردمش تا شب
که قرار شد شیرین از گوشی من به خونوادش زنگ بزنه خبر بده من می رم خونشون دیگه همون جا تو تاکسی جا مونده
توکل بر خدا ...
.
.
.
یچیا هست گاهی که فک می کنم جالبه !
پریدن ویندوز و کلی فایل..
پریدن مدرکی که توی مسیر آینده م خیلــــی تاثیر داشت ..
درست چند روز بعدشم گم شدن گوشیمو ...
دوستم میگه انگاری اون بالایی میخواد از یه چیزایی دور نگه ات داره !
گاهی خدا برامون نشونه می ذاره و ما هی نمی بینیم و میگیم خدایا چرا جوابمو نمی دی !