بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #231  
قدیمی 04-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل



ايران

شاه 9 ساله ايران كشته شد و زوال امپراتوري شتاب گرفت


27 آوريل سال 630 ميلادي (هفتم ارديبهشت) اردشير سوم، شاه 9 ساله ايران از دودمان ساسانيان به طرزي مرموز درگذشت و شهربراز، اران سپهبد (اران به كسر الف اول = ايران) ژنرال نامدار ايران و سرداري كه با شكست دادن روميان، سوريه و فلسطين را به قلمرو ايران بازگردانيده بود و صليبي را كه مسيح بر آن ميخكوب شده بود به تيسفون فرستاده بود را امور سلطنت را راسا به دست گرفت تا از زوال امپراتوري (ايرانشهر) جلوگيري كند. وي قبلا نايب السلطنه اردشير خردسال بود. برخي از مورخان نوشته اند که شهربراز اردشير سوم را کشت تا شاه ايران شود.

اردشير سوم پسر قباد دوم در هفت سالگي و پس از مرگ ناگهاني و مشكوك پدرش به شاهي رسيده بود و چون كودكي بيش نبود، امور حكومت به دست مقامات وقت و در صدر آنان شهربراز افتاده بود كه با هم سازش و هماهنگي نداشتند و در ميان اين مقامات چند مفسد و بدانديش نيز ديده مي شد كه به قضاوت تاريخ، «در وطندوستي» هم ثابت قدم نبودند و به بقاء ميهن، اهميت زياد نمي دادند. جامعه ايران نيز هر روز طبقاتي تر مي شد و تبعيض بيداد مي كرد. در آن دوره، شهربراز نايب السطنه اردشير خردسال شناخته مي شد.

در اين شرايط بود كه سپهبد «شهربراز» وارد عمل شد تا ميهن را كه ميراث نياكان بود و نزديك به 13 قرن از وحدت آن مي گذشت نجات دهد و شايد با همين انديشه، اردشير 9 ساله را از ميان برده بود و چون فرد شايسته ديگري را در خاندان ساسانيان نديد، بدون اين كه عنوان شاه بر خود بگذارد امور سلطنت را به دست گرفت كه حكومت او بيش از 44 روز دوام نيافت و كشته شد.
شهربراز پس از شكست ارتش ايران از روميان در ماههاي آخر حكومت خسروپرويز، از چشم ايرانيان و به ويژه افسران جوانتر ارتش افتاده بود. دليل دلخوري ايرانيان از شهربراز اين بود كه فريب امپراتور روم را خورده و درجريان نبرد، واحدهاي خود را وارد عمليات نكرده بود. امپراتور روم براي شهربراز يك سند جعلي فرستاده بود كه حكايت داشت خسروپرويز مي خواهد او را هم به همان گونه كه ژنرالهاي ديگر و ازجمله «بهرام چوبين» را پراكنده و يا نابود ساخت، از ميان بردارد. اين سند جعلي، شهربراز را دلسرد و نسبت به جان خود بيمناك ساخت و فعالانه در نبرد شركت نكرد و موجب شكست ارتش ايران و فرار خسروپرويز به تيسفون (مدائن نزديك بغداد و پايتخت امپراتوري ايران) شد كه به ميگساري و خوشگذراني روي آورده بود تا غم شكست را فراموش كند كه سران كشور با جلب موافقت پسرش قباد دوم او را بازداشت و سپس كشتند و قباد را به شاهي برگزيدند. قباد دوم كه در فوريه (بهمن) 628 ميلادي شاه شده بود با دادن امتيازهاي ارضي، موقتا صلح با روميان را خريد و سپس 18 تن از شاهزادگان ساساني را كشت تا از دست ملامت آنان از آن عمل خود (دادن امتياز به رومي ها) آسوده شود و در نتيجه حكومت وي نيز چند صباحي بيش دوام نياورد.
پس از مرگ شهربراز (که نهم ژوئن سال630 ميلادي روي داد) سران كشور هريک شاهزاده اي را نامزد مقام سلطنت کرد که بالاخره پوراندخت دختر خسروپرويز شاه کشور شد. تلاش پوراندخت كه بانويي شايسته بود نتوانست از شتاب اضمحلال امپراتوري كه رود سند و كوههاي پامير مرزهاي شرقي، مديترانه مرز غربي و داغستان و چچن مرز شمال غربي آن را تشكيل مي دادند بكاهد و بعدا با سه شكست نظامي از اعراب مسلمان از هم پاشيد و با قتل يزدگرد سوم (آخرين شاه ساساني) در شهر مرو (خراسان) در سال 651 از ميان رفت. پيروز پسر يزدگرد سوم براي گرفتن كمك از امپراتور چين كه دولت او دوست قديمي ايران بود به اين كشور رفت ولي موفق به دريافت كمك نظامي نشد. امپراتور چين تنها قول داد كه به ايرانيان فراري، به هر ميزان كه باشند، پناه دهد و به اين تعهد خود نيز وفا كرد. پيروز به ايران خاوري بازگشت ولي شمار بدخشاني ها (تاجيك ها) كه به او وعده نبرد با اعراب را داده بودند چندان زياد نبود كه خطر جنك كند. تاجيك ها پس از او، تنها موفق شدند كه زبان فارسي، آيين هاي ملي ايرانيان و فرهنگ ايراني را حفظ و به ايران مستقل بعدي بازگردانند كه زنده مانده اند و از اين بابت، همه ايرانيان و ايراني تبارها بايد مديون و قدردان تاجيكها باشند.


اميرانتظام: ارتش ايران كوچك مي شود!


21 آوريل 1979 و دو ماه و ده روز پس از انقلاب فوريه همين سال در ايران، عباس اميرانتظام معاون نخست وزير موقت (مهدي بازرگان) و سخنگوي دولت وقت اعلام داشت كه ايران يك كشور غيرمتعهد خواهد بود و نياز به يك ارتش بزرگ (ارتش زمان شاه) نخواهد داشت و در نظر است که ارتش كوچك شود و بنابراين به خريد اسلحه تازه نياز نخواهد بود و ممكن است «نظام وظيفه» نيز محدود شود. وي گفت كه هنوز مقدار زيادي از اسلحه ارتش در دست مردم است كه به موقع جمع آوري خواهد شد. اين اظهارات اميرانتظام همان زمان در روزنامه هاي تهران منعکس شده بود. امير انتظام بعدا مورد سوء ظن قرارگرفت و متهم شد و سالها در زندان جمهوري اسلامي بسر مي برد.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #232  
قدیمی 04-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل

در قلمرو رسانه‌ها


زادروز «پراودا» و نگاهي به اهميت «روزنامه حزب»





22 آوريل (دوم ارديبهشت) را زادروز «پراودا» نوشته اند كه نقشي بس موثر در انقلاب 1917 روسيه و نوسان قدرت حزب كمونيست در شوروي براي 75 سال داشت. پراودا به عنوان ناشر افكار بلشويكها و صداي كارگران در 22 آوريل 1912 در پتروگراد (سن پترزبورگ) كار انتشار خود را آغاز كرد. اين روزنامه قبلا هم وجود داشت ولي، نه به اين صورت. پراودا براي نخستين بار در اكتبر 1908 در شهر وين به چاپ رسيده بود كه نسخه هاي آن به روسيه قاچاق مي شد. در سال 1908 لئو تروتسكي ناشر پراودا بود كه آن را به عنوان يك روزنامه سوسيال دمكرات با هدف جلب هرچه بيشتر از روس هاي باسواد به سوي تئوري هاي سوسيال دمكراسي به عنوان راه نجاتي براي روسيه منتشر ساخته بود. وي اين پراودا (در لغت به معناي حقيقت) را ارگان يك حزب نمي ديد بلكه آن را با هدف ترويج «سوسيال دمكراسي» منتشر مي ساخت. تروتسكي به دلايل مختلف «پراودا» را از سوم اكتبر 1908 در وين منتشر كرد كه سه دليل مهمترش دسترسي به سوسيال دمكرات هاي معروف اروپايي به منظور نوشتن مقاله، دريافت كمك مالي از چند ثروتمند هوادار بسط سوسيال دمكراسي و نيز دور بودن از سانسور دولت روسيه و تعقيب قضايي از طريق ساختن (جعل) اتهام بود.

نشست ژانويه سال 1910 چپگرايان روسيه به همكاري تنگاتنگ اين احزاب كه قبلا منشعب شده بودند انجاميد زيرا به اين نتيجه رسيده بودند كه جز با وحدت مساعي نخواهند توانست قدرت را به دست گيرند. در اين نشست قرار شد كه «پراودا» ناشر همه احزاب چپ و گروههاي منشعب باشد. لنين تلاش كرد كه «كامنف» بلشويك (سوسياليست افراطي) را وارد شوراي سردبيري پراودا كند و كامنف با اعمال نفوذ و انتشار مقاله هاي تند و با انشايي صريح، سازش چپها را كه «پراودا» زبان واحد همه آنها بايد مي بود بر هم زد و در نتيجه «پراودا» از 22 آوريل 1912 به عنوان روزنامه سراسري بلشويك ها و كارگران، انتشار خود را در پترو گراد با يك تيراژ صد هزار نسخه اي از سرگرفت. در سالهاي 1912 تا 1914 «وياچسلاو مولوتوف» سردبير آن بود ولي لنين با اين كه در تبعيد بود از دور همچنان بر پراودا رياست فائقه داشت و مقاله بي نام مي فرستاد.

دولت روسيه بيكار نمانده بود و ماموران مخفي خود را وارد پراودا كرده بود و يكي از اين مامورا به نام «ميرون چرنومازوف» حتي عضو شوراي سردبيري شده بود و قبلا دولت را از مقاله هايي كه قرار بود چاپ شود آگاه مي ساخت تا سانسور كند و نام نويسندگان مقاله هاي بدون نام و يا با نام مستعار را به دولت مي داد. بلشويكها يك هفته نامه سنگين عقيدتي به نام «زوزدا» هم داشتند كه در آن زمان خواندن و درك مطالب آن كار هر فرد نبود. پراوداي تازه ساده نويس و نثري شيوا و دلنشين داشت و مطالب آن نويدبخش بود. با وجود اين، بارها توسط دولت به محاق توقيف افتاد، اما بلافاصله پس از هر توقيف به نام ديگري به كار انتشار ادامه داد.

از سال 1917 و پس پيروزي انقلاب كه پراودا در آن نقش موثر داشت، لنين شخصا بازبين نهايي (پروف ريدر) مطالب آن شد ولي مطالب را سانسور نمي كرد، غلط ها را مي گرفت.

لنين با هدف پياده شدن افكار خود (لنينيسم كه همانا ماركسيسم عملي بود) پراودا را به صورت ابزاري جهت انتشار نامه هاي مردم و به ويژه نظرات آنان و نيز بحث هاي كميته هاي حزب و شوراي هاي مختلف درآورد تا يك وسيله تبادل نظر عمومي باشد و تصميمات دولتي، تنها چند هفته پس از انتشار در پراودا و جمع آوري اظهار نظر مردم نسبت به آنها، جهت تصويب به مراجع مربوط ارسال مي شد. وي شخصا به ضعف هاي اداري و دشواري ها و نظرات تازه كه در پرودا چاپ مي شد رسيدگي مي كرد و حتي اصحاب اين نظرات را براي مذاكره حضوري دعوت مي كرد و به همين دليل، پراودا در آن سالها داراي 40 دبير (اديتور) بود كه نامه ها و نظرات مردم و گزارش هاي كميته هاي حزبي و شوراهاي محلي و كميسيون ها را تنظيم ژورناليستيك مي كردند.

لنين پراودا را به انتشار رويدادهاي ساير كشورها تشويق مي كرد و از آنجا كه همانند ماركس معتقد بود كه رسانه هاي كشورهاي سرمايه داري زير بناي قدرت آنها هستند از دبيران پراودا خواسته بود كه واقعيت ها را از درون گزارش اين رويدادها كه ممكن است ساختگي و فريبكارانه و غرض آلود باشند بيرون بكشند و تنها پس از پالايش چاپ كنند، مگر اين كه توسط خبرنگاران شوروي در محل تهيه شده و از دست اول باشند. دبيران تحريريه پراودا بايد ضمن انتشار رويدادهاي ساير كشورها و اظهارات مقاماتشان، روي ضعف هاي آن نظام ها انگشت مي گذاشتند تا مردم شوروي تصور نكنند كه مرغ خانه همسايه تخم غاز مي گذارد.

لنين در عين حال تلاش داشت كه پراودا وسيله تبليغات سازمانهاي دولتي، تمجيد و تعريف مقامات، و محلي براي انتشار مطالب بي حاصل آنها درنيايد كه بعدا «ايزوستيا» براي انتشار اخبار منابع و موسسات دولتي و نيز «ترود» به منظور انتشار اخبار اتحاديه ها و نشريات ويژه جوانان و ... تاسيس شدند.
لنين با اين عقيده صاحبنظران غرب موافق بود كه روزنامه حزب نماد، مشعل و علمدار آن است كه اگر غبارآلود شود، كم نور و يا ناپديد شود، حزب نيز از چشم مردم خواهد افتاد و ايدئولوژي حزب هرچند خوب و مترقي و داروي دردهاي زمانه باشد به بايگاني (آرشيو) خواهد رفت. توصيه لنين اين بود كه روزنامه حزب براي كسب منفعت نيست و نبايد به قيمتي عرضه شود كه همگان نتوانند خريداري كنند. همين مردمي بودن «پراودا» تيراژ آن را به ميليون ها نسخه در روز رساند و وسيله ارتقاء معلومات مردم معمولي قرار گرفت و مدرسه و آموزگار مشترك همه آنان شد.

پس از درگذشت لنين در 21 ژانويه 1924 مقامات حزبي و دولتي با دلخوري كه از انتشار نامه ها و نظرات مردم و صورتجلسات كميته هاي محلي پيرامون مسائل روزمره در پراودا داشتند به تدريج اين روزنامه را به دست تئوريسين ها و مقامات حزبي سپردند كه قبلا حتي يك لحظه در يك روزنامه كار نكرده بودند. اين وضعيت به جايي رسيد كه در دهه 1950 در شوراي سردبيري پراودا اثري از روزنامه نگار واقعي ديده نمي شد. در نتيجه، به تدريج اين روزنامه مهم و عامل حفظ نظام شوروي از طريق آموزش همگاني و تحكيم وحدت مردم و پيشبرد هدف هاي مشترك جامعه، به ابزاري براي جنگ قدرت بدل شد و رقابت خروشچف با مالنكوف از طريق پراودا مشهور است. اين روزنامه همچنين به تدريج وظيفه افشاي فساد در كشورهاي رقيب را به فراموشي سپرد، از ابزارهاي ديپلماسي دولت مسكو شد و به جاي رسالتي كه به آن سپرده شده بود به حملات مقاله اي و بكار بردن واژه هاي جذاب پرداخت كه اثر منفي داشت.
باوجود اين، پراودا تا سال 1991 كه بوريس يلتسين حزب كونيست شوروي را منحل و اموال آن را توقيف كرد به عنوان ارگان حزب منتشر مي شد ولي با تيراژي كم، زيرا كه هدفهايش را گم كرده بود و جامعه شوروي نتوانسته بود روزنامه نگار ماهر پرورش دهد كه بتواند از نظام آن حراست كند و پرودا را بر سر پا نگهدارد.

در پي توقيف اموال حزب كمونيست (توسط يلتسين، يك كارگر ساده سيبريايي كه از نردبان همين حزب بالا آمده بود)، به تحريريه پراودا گفته شد كه اگر روزنامه نگار واقعي هستند؛ اين گوي و اين ميدان، خودشان بروند و يك پراوداي ديگر به همين نام منتشر كنند. آنان رفتند و پراوداي خود را منتشر كردند كه چون مهارت در نوشتن مطالب دلخواه مردم را نداشتند نتوانستند هزينه آن را تامين كنند و مجبور شدند كه آن را به يك يوناني دوستدار لنين به نام «ياني كاسوس» بفروشند و خانواده اين يوناني به پراودا سر و سامان داده و به دو زبان روسي و انگليسي منتشر مي كند. پراوداي تازه كه همچنان لگوي قديمي را حفظ كرده تمايلات ميهني را بر چپگرايي افزوده و صورت يك روزنامه حرفه اي و در عين حال مدافع سوسيال دمكراسي و روسيه دوستي به خود گرفته (بازگشتي به سال 1908) كه گاهي شديدا دربرابر غرب و حركات آن مي ايستد.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #233  
قدیمی 04-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل

انديشه ها و كارهاي يك روزنامه نگار واقعي






امروز سالگشت درگذشت «مايك رويكو» مردي است كه به حرفه ژورناليسم وفاداري تعصب آميز داشت. مايك 29 آوريل سال 1997 در گذشته است.

«مايك رويكو» بارها گفته بود كه روزنامه بايد صداي هر انسان باشد. روزنامه نگار بايد هنگام تهيه و نگارش يك مطلب، خود را جاي مخاطب بگذارد و آن چه را كه او انتظار دارد و برايش لازم و مفيد است برنگارد. راضي كردن مقامات دولتي، كار روزنامه نگار حرفه اي نيست، وظيفه نشريه دولتي و يا رسانه اي است كه از دولت كمك مالي مي گيرد.

مايك رويكو كه در طول چهل سال روزنامه نگاري علاوه بر تهيه
خبر، هفت هزار و پانصد مقاله، گزارش تحقيق شده (اينوستيگيتيو) و تحليل نوشت عقيده داشت هنگامي كه درآمد يك روزنامه كمتر از هزينه هايش شود، اعتماد و علاقه مردم را از دست داده و بايد تعطيل و يا به نيروهايي تازه فروخته شود. وي روي اين نظر خود ايستادگي كرد و زماني كه روزنامه «شيكاگو ديلي نيوز» به زيان دهي افتاد آنجا را ترك گفت و با رفتن او، مخاطبانش خريد آن روزنامه را متوقف ساختند و چون به «شيكاگو سان تايمز» رفت مخاطبان نيز متوجه اين روزنامه شدند و با اين عمل، شيكاگو ديلي نيوز تعطيل شد. اين تحول به صورت اصلي در روزنامه نگاري درآمده است كه نويسنده «سرمايه» اصلي يك نشريه است، نه چيز ديگر. با رفتن مايك از شيكاگو ديلي نيوز، اين روزنامه، دفعتا (در يك روز) 91 هزار خواننده از دست داد كه باز مبحثي در كتاب هاي درسي رشته روزنامه نگاري شده است. مايك تا زماني در شيكاگو سان تايمز به كار ادامه داد كه روزنامه اي مستقل بود.

همينكه اين روزنامه توسط «روپرت مورداك» خريداري شد، با صدور اعلاميه از آنجا رفت. وي در اين اعلاميه نوشته بود: «مورداك»نه يك روزنامه نگار واقعي است و نه علاقه مند به حرفه روزنامه نگاري، و روزنامه متعلق به او اين ارزش را هم كه در آن ماهي به پيچند و به دست خريدار بدهند، چه رسد به خريدن و خواندنش. مخاطبان رسانه ها حقي دارند و اگر دولت نتواند اين حق آنان را رعايت كند، بايد خودشان روزنامه هاي غير واقعي را نخرند و نخوانند تا فريب نخورند و گمراه نشوند. هدف مورداك كمك به فرهنگ و ارتقاء معلومات مردم و اطلاعات رساني واقعي و بيطرفانه نيست، هدف او كسب مال و قدرت است، او مي خواهد هرلحظه با هر مقامي در هر گوشه از دنيا كه بخواهد تلفني صحبت كند و براي اين كار كه آتش جاه طلبي او را براي يك لحظه فرو مي نشاند و از آن لذت مي برد بايد به زيان مردم و حتي برخي از ملل امتياز بدهد.

مايك پس از ترك شيكاگو سان تايمز به شيكاگو تريبيون رفت ولي مقاله هاي او از سوي سنديگاي مربوط توضيع مي شد و همزمان در 600 روزنامه در سراسر جهان به چاپ مي رسيد، خبرگزاري ها و شبكه هاي راديو تلويزيوني آنها را نقل مي كردند و ترجمه آنها در رسانه هاي غير انگليسي انتشار مي يافت.

چند ناشر تاكنون مقالات مايك را كه سكته مغزي او را از پاي درآورد برحسب موضوع جمع آوري كرده و به صورت كتاب در آورده اند. او به موازات روزنامه نگاري، داستان هم مي نوشت و قهرمان داستانهاي او يا راننده تاكسي بودند و يا اينكه ماجرا در يك تاكسي رخ داده بود. او داستان نويسي را «زنگ تفريح» خود و هر روزنامه نگار ديگر كه كار روزنامه را با تهيه اخبار سطح شهر آغاز كرده است مي دانست كه خستگي را از تن مي زدايد.



مرگ تدریجی نشریات چاپی ـ تيرازها از آغاز اکتبر 2009 تا پايان مارس 2010 (شش ماه) 7/8 درصد کاهش داشت


در دومین ماه بهار 2007 بنیاد نوسازی روزنامه نگاری (ژورنالیسم) برای یافتن راه حل برای مسئله جهانی کاهش تیراژ نشریات و مخاطبان شبکه های تلوزیونی یک نشست طولانی تشکیل داه بود. در این نشست، روزنامه نگاران حرفه ای و استادان دروس روزنامه نگاری و ناشران شرکت کرده بودند. تا آن زمان، کاهش متوسط تیراژها از 9 درصد بیشتر نشده بود. این کاهش از سال یکم قرن 21 آغاز شده بود. در آن نشست، علل این کاهش کشف و به این شرح اعلام شده بود: 1 ـ قرارگرفتن اخبار خبرگزاری ها در اینترنت که قبلا تنها برای مشترکین (رسانه ها) ارسال می شد. 2 ـ قرارگرفتن اعلانهای کوتاه کلاسه شده (نیازمندی ها) در اینترنت که قبلا به صورت ضمیمه (پری پرینت) درلای روزنامه ها توزیع می شد و یا اینکه چندین صفحه از روزنامه به چاپ آنها اختصاص می یافت که مورد نیاز مبرم مردم بوده اند. 3 ـ تغییر روانشناسی مردم قرن 21 و کم حوصله شدن آنان و بیزاری از سیاست و جلب توجه ایشان به اخبار کوتاه، اخبار تصویری، کاریکاتور و مطالب حاشیه ای. 4 ـ خروج تدریجی خبرنویسی از قاعده و اصول خود (قرارداده شدن عناصر ششگانه هر خبر در زیرهم بر حسب اهمیت عناصر و تنظیم به صورت هرم = مثلث معکوس، که مخاطب با خواندن پارگراف اول (لید خبر) متوجه رویداد شود و اگر موضوع برایش جالب نباشد وقت خودرا صرف خواندنش نکند و پشیمان و عصبی نشود). 5 ـ جلب روزنامه نگاران ماهر به کار روابط عمومی که از دهه آخر قرن بیستم، علاوه بر موسسات، تقریبا هر دولتمرد و سیاستمدار و بازرگان در کنار خود دارد و نیز ایجاد وبلاگ شخصی و پرداختن به آن.

قرار شد که این دریافت ها (نتایج حاصله از نشست) به رسانه ها منعکس شود تا به اصلاح خود بپردازند و بنیاد نیز هر سال و یا هر دو سال یک نشست در این زمینه تشکیل دهد.

نشست بعدی بنیاد اواخر بهار 2009 تشکیل شد و تا نخستین ماه تابستان ادامه داشت و اعلام شد که که نشریات و شبکه های تلویزیونی به دلیل کمبود روزنامه نگار ماهر و حرفه ای (فردی که روزنامه نگاری را پیشه ـ تنها شغل ـ مادام العمر خود قرار داده باشد)، توصیه های سال 2007 تماما به اجرا در نیامده است و میزان کاهش تیراژ نشریات به هفده درصد و مخاطبان شبکه های تلویزیونی به شش درصد رسیده است و در نظر سنجی ها 11 درصد خریداران روزنامه ها هم گفته بودند که عادت خرید روزنامه را از دست نداده اند ولی حوصله بازکردن و خواندن آن را نیافته اند و به همین ترتیب اخبار تلویزیون ها که برای اطاق پخش می شد و آنان توجه نداشتند زیرا خبرها گزینشی بوده و از قلم افتاده زیاد است. بنیاد توصیه کرد که نشریات ضمن بازگشت به اصول خبرنویسی اصیل (خبر مطلق، کوتاه و بدون لفّاظی) به آنلاین خود (ادیشن اینترنتی) نیز توجه کنند زیرا که جبر زمانه این تغییر تاریخی را ایجاب می کند.


سومین نشست بنیاد که بازهم به نوسازی رسانه ها اختصاص خواهد داشت از سی ام آوریل (دهم اردیبهشت) کار خودرا در سانفرانسیسکو آغاز خواهد کرد. این نشست در حالی شروع می شود که متوسط افت تیراژها در شش ماه گذشته هشت و هفت دهم درصد بوده و اصحاب نظر گفته اند که جلوگیری از مرگ تدریجی نشریات چاپی تقریبا محال بنظرمی آید و باید توصیه به گسترش و بهبود آنلاین هر نشریه و شبکه تلویزیونی شود و نشریات، مجله هفتگی دایر کنند زیراکه که افت تیراژ مجله ها هنوز از یک درصد بیشتر نشده است. در سه ماه گذشته بهای لپ تاپ ها تا حدود سیصد دلار کاهش یافته و تولید انبوه «مینی لپ تاپ ده اینچی که در کیف دستی هر بانو جای می گیرد» دسترسی هر فردرا در هرجا و هر شرایط به اینترنت میسر ساخته است. در این نشست به گلایه مخاطبان سرچ انجین ها نیز توجه خواهد شد که از تکرار یک مطلب ناله کرده و گفته اند که این سرچ انجین ها همه نشریات و تلویزیونها مورد نظر (مشتری و درج در لیست) خودرا که خبر واحدی را نقل کرده باشند در شبکه قرار می دهند که حوصله گیر و اتلاف وقت است و تازه این خبر هم از یکی از سه خبرگزاری قدیمی (بین المللی) نقل می شود. یک صاحبنظر گفته است که این کار سرچ انجین ها اگر ادامه یابد ممکن است باعث بازگشت مخاطبان به نشریات شود.



...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #234  
قدیمی 04-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل

انديشه ها و كارهاي يك روزنامه نگار واقعي






امروز سالگشت درگذشت «مايك رويكو» مردي است كه به حرفه ژورناليسم وفاداري تعصب آميز داشت. مايك 29 آوريل سال 1997 در گذشته است.

«مايك رويكو» بارها گفته بود كه روزنامه بايد صداي هر انسان باشد. روزنامه نگار بايد هنگام تهيه و نگارش يك مطلب، خود را جاي مخاطب بگذارد و آن چه را كه او انتظار دارد و برايش لازم و مفيد است برنگارد. راضي كردن مقامات دولتي، كار روزنامه نگار حرفه اي نيست، وظيفه نشريه دولتي و يا رسانه اي است كه از دولت كمك مالي مي گيرد.

مايك رويكو كه در طول چهل سال روزنامه نگاري علاوه بر تهيه
خبر، هفت هزار و پانصد مقاله، گزارش تحقيق شده (اينوستيگيتيو) و تحليل نوشت عقيده داشت هنگامي كه درآمد يك روزنامه كمتر از هزينه هايش شود، اعتماد و علاقه مردم را از دست داده و بايد تعطيل و يا به نيروهايي تازه فروخته شود. وي روي اين نظر خود ايستادگي كرد و زماني كه روزنامه «شيكاگو ديلي نيوز» به زيان دهي افتاد آنجا را ترك گفت و با رفتن او، مخاطبانش خريد آن روزنامه را متوقف ساختند و چون به «شيكاگو سان تايمز» رفت مخاطبان نيز متوجه اين روزنامه شدند و با اين عمل، شيكاگو ديلي نيوز تعطيل شد. اين تحول به صورت اصلي در روزنامه نگاري درآمده است كه نويسنده «سرمايه» اصلي يك نشريه است، نه چيز ديگر. با رفتن مايك از شيكاگو ديلي نيوز، اين روزنامه، دفعتا (در يك روز) 91 هزار خواننده از دست داد كه باز مبحثي در كتاب هاي درسي رشته روزنامه نگاري شده است. مايك تا زماني در شيكاگو سان تايمز به كار ادامه داد كه روزنامه اي مستقل بود.

همينكه اين روزنامه توسط «روپرت مورداك» خريداري شد، با صدور اعلاميه از آنجا رفت. وي در اين اعلاميه نوشته بود: «مورداك»نه يك روزنامه نگار واقعي است و نه علاقه مند به حرفه روزنامه نگاري، و روزنامه متعلق به او اين ارزش را هم كه در آن ماهي به پيچند و به دست خريدار بدهند، چه رسد به خريدن و خواندنش. مخاطبان رسانه ها حقي دارند و اگر دولت نتواند اين حق آنان را رعايت كند، بايد خودشان روزنامه هاي غير واقعي را نخرند و نخوانند تا فريب نخورند و گمراه نشوند. هدف مورداك كمك به فرهنگ و ارتقاء معلومات مردم و اطلاعات رساني واقعي و بيطرفانه نيست، هدف او كسب مال و قدرت است، او مي خواهد هرلحظه با هر مقامي در هر گوشه از دنيا كه بخواهد تلفني صحبت كند و براي اين كار كه آتش جاه طلبي او را براي يك لحظه فرو مي نشاند و از آن لذت مي برد بايد به زيان مردم و حتي برخي از ملل امتياز بدهد.

مايك پس از ترك شيكاگو سان تايمز به شيكاگو تريبيون رفت ولي مقاله هاي او از سوي سنديگاي مربوط توضيع مي شد و همزمان در 600 روزنامه در سراسر جهان به چاپ مي رسيد، خبرگزاري ها و شبكه هاي راديو تلويزيوني آنها را نقل مي كردند و ترجمه آنها در رسانه هاي غير انگليسي انتشار مي يافت.

چند ناشر تاكنون مقالات مايك را كه سكته مغزي او را از پاي درآورد برحسب موضوع جمع آوري كرده و به صورت كتاب در آورده اند. او به موازات روزنامه نگاري، داستان هم مي نوشت و قهرمان داستانهاي او يا راننده تاكسي بودند و يا اينكه ماجرا در يك تاكسي رخ داده بود. او داستان نويسي را «زنگ تفريح» خود و هر روزنامه نگار ديگر كه كار روزنامه را با تهيه اخبار سطح شهر آغاز كرده است مي دانست كه خستگي را از تن مي زدايد.



مرگ تدریجی نشریات چاپی ـ تيرازها از آغاز اکتبر 2009 تا پايان مارس 2010 (شش ماه) 7/8 درصد کاهش داشت


در دومین ماه بهار 2007 بنیاد نوسازی روزنامه نگاری (ژورنالیسم) برای یافتن راه حل برای مسئله جهانی کاهش تیراژ نشریات و مخاطبان شبکه های تلوزیونی یک نشست طولانی تشکیل داه بود. در این نشست، روزنامه نگاران حرفه ای و استادان دروس روزنامه نگاری و ناشران شرکت کرده بودند. تا آن زمان، کاهش متوسط تیراژها از 9 درصد بیشتر نشده بود. این کاهش از سال یکم قرن 21 آغاز شده بود. در آن نشست، علل این کاهش کشف و به این شرح اعلام شده بود: 1 ـ قرارگرفتن اخبار خبرگزاری ها در اینترنت که قبلا تنها برای مشترکین (رسانه ها) ارسال می شد. 2 ـ قرارگرفتن اعلانهای کوتاه کلاسه شده (نیازمندی ها) در اینترنت که قبلا به صورت ضمیمه (پری پرینت) درلای روزنامه ها توزیع می شد و یا اینکه چندین صفحه از روزنامه به چاپ آنها اختصاص می یافت که مورد نیاز مبرم مردم بوده اند. 3 ـ تغییر روانشناسی مردم قرن 21 و کم حوصله شدن آنان و بیزاری از سیاست و جلب توجه ایشان به اخبار کوتاه، اخبار تصویری، کاریکاتور و مطالب حاشیه ای. 4 ـ خروج تدریجی خبرنویسی از قاعده و اصول خود (قرارداده شدن عناصر ششگانه هر خبر در زیرهم بر حسب اهمیت عناصر و تنظیم به صورت هرم = مثلث معکوس، که مخاطب با خواندن پارگراف اول (لید خبر) متوجه رویداد شود و اگر موضوع برایش جالب نباشد وقت خودرا صرف خواندنش نکند و پشیمان و عصبی نشود). 5 ـ جلب روزنامه نگاران ماهر به کار روابط عمومی که از دهه آخر قرن بیستم، علاوه بر موسسات، تقریبا هر دولتمرد و سیاستمدار و بازرگان در کنار خود دارد و نیز ایجاد وبلاگ شخصی و پرداختن به آن.

قرار شد که این دریافت ها (نتایج حاصله از نشست) به رسانه ها منعکس شود تا به اصلاح خود بپردازند و بنیاد نیز هر سال و یا هر دو سال یک نشست در این زمینه تشکیل دهد.

نشست بعدی بنیاد اواخر بهار 2009 تشکیل شد و تا نخستین ماه تابستان ادامه داشت و اعلام شد که که نشریات و شبکه های تلویزیونی به دلیل کمبود روزنامه نگار ماهر و حرفه ای (فردی که روزنامه نگاری را پیشه ـ تنها شغل ـ مادام العمر خود قرار داده باشد)، توصیه های سال 2007 تماما به اجرا در نیامده است و میزان کاهش تیراژ نشریات به هفده درصد و مخاطبان شبکه های تلویزیونی به شش درصد رسیده است و در نظر سنجی ها 11 درصد خریداران روزنامه ها هم گفته بودند که عادت خرید روزنامه را از دست نداده اند ولی حوصله بازکردن و خواندن آن را نیافته اند و به همین ترتیب اخبار تلویزیون ها که برای اطاق پخش می شد و آنان توجه نداشتند زیرا خبرها گزینشی بوده و از قلم افتاده زیاد است. بنیاد توصیه کرد که نشریات ضمن بازگشت به اصول خبرنویسی اصیل (خبر مطلق، کوتاه و بدون لفّاظی) به آنلاین خود (ادیشن اینترنتی) نیز توجه کنند زیرا که جبر زمانه این تغییر تاریخی را ایجاب می کند.


سومین نشست بنیاد که بازهم به نوسازی رسانه ها اختصاص خواهد داشت از سی ام آوریل (دهم اردیبهشت) کار خودرا در سانفرانسیسکو آغاز خواهد کرد. این نشست در حالی شروع می شود که متوسط افت تیراژها در شش ماه گذشته هشت و هفت دهم درصد بوده و اصحاب نظر گفته اند که جلوگیری از مرگ تدریجی نشریات چاپی تقریبا محال بنظرمی آید و باید توصیه به گسترش و بهبود آنلاین هر نشریه و شبکه تلویزیونی شود و نشریات، مجله هفتگی دایر کنند زیراکه که افت تیراژ مجله ها هنوز از یک درصد بیشتر نشده است. در سه ماه گذشته بهای لپ تاپ ها تا حدود سیصد دلار کاهش یافته و تولید انبوه «مینی لپ تاپ ده اینچی که در کیف دستی هر بانو جای می گیرد» دسترسی هر فردرا در هرجا و هر شرایط به اینترنت میسر ساخته است. در این نشست به گلایه مخاطبان سرچ انجین ها نیز توجه خواهد شد که از تکرار یک مطلب ناله کرده و گفته اند که این سرچ انجین ها همه نشریات و تلویزیونها مورد نظر (مشتری و درج در لیست) خودرا که خبر واحدی را نقل کرده باشند در شبکه قرار می دهند که حوصله گیر و اتلاف وقت است و تازه این خبر هم از یکی از سه خبرگزاری قدیمی (بین المللی) نقل می شود. یک صاحبنظر گفته است که این کار سرچ انجین ها اگر ادامه یابد ممکن است باعث بازگشت مخاطبان به نشریات شود.



...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #235  
قدیمی 04-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


ساير ملل


خودكشي هيتلر، پس از ازدواج با «اوا براون»!




يك سرباز ارتش سرخ پرچم شوروي را به اين صورت بر فراز ويرانه هاي پارلمان آلمان (در شهر برلن) به اهتزاز درمي آورد





هيتلر



29 آوريل 1945 و يك روز پس از آويزان كردن اجساد موسوليني، كلارتا و ديگران و زماني كه ارتش شوروي بيشتر نقاط شهر برلين را به تصرف خود درآورده بود ، هيتلر در پناهگاه خود در برلين با «اوا براون» كه بيش از يك دهه معشوقه او بود قرارداد ازدواج امضاء كرد و چند ساعت بعد، ايندو خودكشي كردند. «اوا» كه ششم فوريه 1912 به دنيا آمده بود نيز مانند كلارتا در چهارمين دهه حيات خود بود كه جان سپرد. هيتلر هنگام خودكشي 56 ساله و «اوا» 37 ساله بود. خبر مرگ هيتلر در ساعت 22 و 30 دقيقه اول مه (يك روز و چند ساعت بعد از وقوع) از راديو هامبورگ كه سالم مانده بود پخش شد بدون اين كه اشاره به خودكشي شود. اين راديو گفت كه «پيشوا» در راه آلمان جان خود را از دست داد و گروس ادميرال دونيتس صدراعظم تازه است. آشنايي هيتلر با «اوا» از سال 1929 و زماني كه «اوا» هفده ساله بود و در ساعات فراغت در تاريكخانه سازمان عكاسي حزب نازي كار مي كرد آغاز شده بود. پدر «اوا» كه مدير مدرسه بود با رفت و آمد دخترش با هيتلر موافقت نداشت. هيتلر به خاطر علاقه اي كه به «اوا» داشت تصوير وي را شخصا كشيده و به او داده بود كه باقي مانده است.




تصوير «اوا» كار هيتلر



هيتلر با سخنراني هاي ميهني خود توجه آلماني ها كه پس از جنگ جهاني اول تحقير شده بودند جلب كرده و حزب «ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان (نازي)» را به قدرت رسانيده بود و آلماني ها از سال 1934 او را «فهرر (پيشوا)» خطاب مي كردند. وي به آلماني ها وعده تجديد قدرت نظامي، ترقي اقتصادي و گردآوردن همه نژاد ژرمن زير يك پرچم داده بود و سياست خارجي تهاجمي در پيش گرفته بود. اشتباه او حمله نظامي به شوروي بود كه كشوري پهناور و داراي نظامي ايدئولوژيك بود. هيتلر موفق شد كه 12 سال «رايش سوم» را حفظ كند كه اميد داشت هزار سال باقي بماند.





دريا سالار بزرگ



هيتلر در همان لحظه ازدواج با «اوابراون»،گروس ادميرال (درياسالار بزرگ) كارل دونيتس را كه عضو حزب نازي هم نبود به عنوان جانشين خود معرفي كرد كه عمر حكومت ادميرال 20 روز طول كشيد و هفتم ماه مه (هفت روز پس از آغاز حكومت) اعلام تسليم شدن آلمان را داده بود. وي پس از جنگ به ده سال زندان محكوم شد و تا سال 1980 زنده بود. دونيتس بزرگترين افسر زيردريايي جهان در قرن بيستم شناخته شده است. تاكتيك «دسته گرگ = وولف پك» از ابتكارهاي اوست كه حمله را به صورت دسته زيردريايي آغاز مي كرد.







اجساد نيمسوخته هيتلر و «اوا»


شورش در لس آنجلس


29 آوریل 1992 شهر لس آنجلس گرفتار یک شورش گسترده شد و بخش های جنوبی و مرکز شهر به آتش کشیده شد. سبب این عصیان تبرئه چهار مامور پلیس بود که یک سیاهپوست بیکار به نام «رادنی کینگ» را در خیابان کتک زده بودند و یک رهگذر از کتک خوردن رادنی فیلم گرفته و به شبکه های تلویزیونی داده بود که عینا پخش شده بود. درگیری رادنی و چهار مامور درپی متوقف ساختن او به خاطر تخلف رانندگی بود. فیلم نشان می داد که دو مامور پلیس به مدت یک دقیقه و 20 ثانیه رادنی را با مشت و لگد و باتون کتک می زدند و دو مامور دیگر ـ بدون ممانعت ـ نظاره می کردند. هیات منصفه دادگاه رسیدگی به این قضیه که تماما سفید پوست بودند چهار مامور را مجرم ندانسته بودند که پخش خبر باعث شورش شد. پس از شورش سال 1965 که در آن 34 تن کشته شده بودند، عصیان 29 آوریل 1992 لس آنجلس بزرگترین شورش از این دست در این شهر بود. فرماندار کالیفرنیا حالت فوق العاده اعلام کرد و رئیس جمهوری آمریکا از پلیس خواست که اعمال خشونت نکند و پرونده از دادگاه محلی به دادگاه فدرال احاله شد و این دادگاه دو ماموری که رادنی را کتک زده بودند هریک به دو سال زندان و محرومیت از اشتغال دائم به کار انتظامی محکوم کرد و رای داد که به رادنی هم سه میلیون دلار غرامت داده شود. رادنی با این سر و صدا از مشاهیر شده است.



__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 04-29-2010 در ساعت 02:41 PM
پاسخ با نقل قول
  #236  
قدیمی 04-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل

پارلمان ايتاليا با سکوت دوره تازه خودرا آغاز کرده بود



پرودي


پارلمان ايتاليا كه در آن اكثريت به دست چپها و ميانه رو هاي متمايل به چپ افتاده بود پس از سر و صداي زياد بر سر اختلاف چند هزار راي و مداخله ديوان كشور 28 آوريل 2006 آغاز بكار كرد، ولي با سكوت. زيرا همان روز اعلام شده بود كه سه سرباز ايتاليايي در عراق كشته شده بودند و اين سكوت به احترام روح آنها به مدت يك دقيقه صورت گرفت. رومانو پرودي كه با اكثريت ضعيفي پيروز شده بود از دو سه سال پيش به مردم ايتاليا كه مخالف استقرار سربازانشان در عراق بودند وعده داده بود كه اگر دولت به دست او افتد آنان را خارج خواهد ساخت. وي بعدا به قولي که داده بود وفاکرد.


مدير عامل كمپاني سازنده خودرو «هيونداي» و اتهام مالي



Chung Mong_koo

دادستان كره جنوبي 28 آوريل 2006 دستور دستگيري «Chung Mong- koo چونگ مونگ - کو» مدير عامل و شخص اول كارخانه خودروسازي هيونداي (تلفظ آمريكايي: هاندي) را به اتهام ارتشاء و جا به جايي قسمتي از پول شركت به صورت غيرقانوني (Slush Fund) صادر كرده بود.
يك مقام دادستاني كره جنوبي گفته بود كه ميزان جا به جايي غير قانوني پول، معادل 106 ميليون دلار بوده است. جا به جايي غيرقانوني در قسمت فروش قطعات يدکي صورت گرفته بود. تعقيب قضايي چونگ مونگ ـ كو در حالي صورت گرفته بود كه پسر او «Chung Eui - sun چونگ ايويي ـ سون» رئيس كمپاني «كيا موتورز» سازنده اتومبيلهايي كه طرح قديمي آنها در ايران به «پرايد» معروفند تحت تعقيب قضايي بود. در كشور كره، اسامي خانوادگي مقدم بر اسم اول (فرد) ذكر مي شود.



وقتي كه جنازه ديگري را به جاي سرباز مقتول از بغداد به استراليا بفرستند!




J.kovko


«جيك (جيكوب ـ يعقوب) كوفكو» نظامي 25 ساله استراليايي و از نيروهاي ائتلاف اشغال كننده عراق اواخر آوريل 2006 در اين كشور بر اثر اصابت گلوله مجروح شد. اورا به بيمارستان نظامي آمريكاييان در بغداد منتقل كردند ولي معالجات موثر واقع نشد و درگذشت. دولت استراليا از مقامات نظامي آمريكا در عراق خواست كه جنازه «جيك» را با هواپيما به آن كشور بفرستند تا با تشريفات نظامي در زادگاهش، حومه «ملبورن» مدفون شود. جسد 28 آوريل در تابوتي كه پوشش آن را پرچم استراليا تشكيل مي داد قرار داده شد و با احترامات نظامي از بغداد به استراليا منتقل و از آنجا با تشريفات خاص به همراه نامه وزير دفاع اين كشور به حومه ملبورن فرستاده شد، روزنامه ها خبر و عكس نظامي مقتول را چاپ كردند و شبكه هاي تلويزيوني همسر و بستگانش را شيون كنان در اطراف تابوت نشان دادند، ولي هنگامي كه تابوت باز شد، همه دچار تعجب شدند زيرا كه متعلق به «جيك» نبود و عوضي فرستاده شده بود!. بعدا معلوم شد که بيمارستان نظامي آمريكا در بغداد جسد يک نظامي ديگررا به جاي جيکوب به اسراليا فرستاده بود.
در آن روز خبر عوضي بودن جنازه، مراسم و تشريفات نظامي خاكسپاري را برهم زده بود و شبكه هاي تلويزيوني چگونگي قضيه را پخش مستقيم كردند که موارد ديگري از ضعف ها عيان شد و وزير دفاع استراليا براي حل مسئله و آرام كردن خانواده نظامي مقتول به گورستان رفت و وعده ها داد.




تشريفات نظامي براي هيچ





..
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #237  
قدیمی 04-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل

سختگيري در يك فرودگاه بين المللي آمريكا باعث قتل مسافر هوايي شد





28 آوريل 2006 «كنت كالاوي» 38 ساله براي پرواز از كليولند (اهايو) به شيكاگو (ايلي نوي) به فرودگاه كليولند رفت. چون تشريفات بازرسي جامه دانها، هويت و بازرسي بدني مسافران هوايي پس از رويداد 11 سپتامبر سال 2001 دقيق، مفصل و جداگانه صورت مي گيرد، مسافران بايد 90 دقيقه به پرواز در فرودگاه باشند. «كالاوي» اندكي دير رسيده بود و موفق نشد از پرواز شرکت «دلتا» استفاده كند و به باجه شرکت «يونايتد» احاله شد كه كمي ديرتر پرواز مي كرد. كالاوي با اوقات تلخي به باجه يونايتد رفت و ترتيب سفر خود را داد. چون با لحني عصبي و توام با پرخاش سخن مي گفت، كارمند باجه پس از صدور كارت سوار شدن بر هواپيما و فرستادن او به محل بازرسي، به پليس فرودگاه تلفن كرد و قضيه عصبي بودن مسافر را گفت كه هنگام بازرسي دردسر سازي نكند. پليس فرودگاه دو مامور فرستاد تا دورا دور مراقب حركات كالاوي باشند كه كالاوي متوجه قضيه و پاييدن خود شد و به ايندو مامور كه همه جا دنبالش مي كردند اعتراض كرد و با دندان دست و صورت يكي از آنان را كه قدي كوتاهتر داشت مجروح ساخت و در جريان گلاويز بودن تپانچه وي را هم ربود و با آن سه گلوله به سوي مامور ديگر كه نزديك مي شد تا او را بگيرد شليك كرد. اين سه گلوله به سينه و ريه و دست استيو واكر، پليس فرودگاه اصابت كرد و كالاوي نيز توسط پليس سوم كه مراقب مدخل فرودگاه بود كشته شد. فرودگاه بين المللي كليولند آمريكا كه يكي از دروازه هاي اين كشور به سوي اروپاست داراي چهل مامور پليس و عده اي مامور امنيتي است. برخي مسافران هوايي به روزنامه ها گفته بودند كه سختگيري در مورد مسافران تا اين حد، ضروري نيست.


مرگ ناگهاني مردي كه در صد سالگي باز نشسته شده بود ـ موضوع اعتياد به پيشه مورد علاقه


آرتور وينستون كه مارس 2006 پس از 82 سال كار كردن، در صد سالگي خود را بازنشسته كرده بود، يك ماه و چند روز بعد (آوريل 2006) بدون اين كه احساس بيماري كند ناگهان درگذشت!. او ساكن لس آنجلس بود. آرتور عمدتا در راه آهن كار كرده بود و زماني هم به عنوان كارگر نمونه آمريكا انتخاب شده بود. در آمريكا، بعد از شروع به دريافت مستمري بازنشستگي كه همگاني است و بستگي به سن فرد دارد، بازهم مي توان بكار و حتي در همان موسسه تا زمان دلخواه ادامه داد با اين تفاوت كه در صورت اخراج شدن پس از 65 سالگي، نمي توان از كارفرما غرامت اخراج مطالبه كرد. آرتور كه از سرخپوستان اكلاهما بود هنگام دست كشيدن از كار گفته بود كه زياد عمر نخواهد كرد زيرا كه كاركردن در خارج از خانه با پوست و استخوان او عجين شده اس. مرگ آرتور ثابت كرد كه پيش بيني اش درست بود و کار کردن در پيشه مورد علاقه ممکن است فردرا دچار اعتياد عاطفي کند.

يك زن آلماني در طول 10 سال 9 نوزاد خود را كشته بود


محاكمه «سابين هيلشينتس» 40 ساله در يك دادگاه جنايي آلمان بيست و هفتم آوريل 2006 آغاز شده بود. وي متهم بود كه 9 فرزند خود را در طول ده سال، اندكي پس از تولد كشته و اجسادشان را در باغچه خانه پدرش در زير درختهاي گل و يا در زير حوضچه ماهي واقع در زمين خانه دفن كرده است. راز اين جنايت هنگامي فاش شد كه حوضچه پلاستيكي بر اثر پوسيدگي خراب شده بود، نشت مي كرد و درصدد تعويض آن برآمده بودند. سابين كه در شهري در شمال شرقي آلمان ـ نزديك مرز لهستان (مرز رودخانه اودر) زندگي مي كرد در مراحل بازپرسي گفته بود: شوهرش كه تا سال 1989 مامور پليس مخفي (سازمان اطلاعات و امنيت) آلمان شرقي بود به او گفته بود كه بيش از سه فرزند نمي خواهد و چون قرص هاي تنظيم خانواده به مزاج او نمي ساخت مجبور بود كه سقط جنين كند.

پزشك قانوني در دادگاه شهادت داده بود كه عمل «سابين» سقط جنين نبوده بلكه همه بچه ها كه او باقيمانده اجسادشان را معاينه كرده زنده به دنيا آمده بودند که در همان روز تولد، آنان را خفه كرده بودند. دادگاه از پليس خواسته بود كه تحقيق كند كه آيا پدر بچه ها از اين عمل خبر داشته يا خير و اگر خبرداشته به اتهام كتمان يك جرم عمومي تحت تعقيب قرار گيرد. سابين بعدا به مجازات سنگين محکوم شد.



برخي ديگر از رويدادهاي 29 آوريل


1672: جنگ فرانسه و هلند با حمله ارتش فرانسه به فرماندهي لويي 14 به هلند آغاز شد.
1945: باقيمانده نيروهاي آلماني در ايتاليا تسليم شدند.
1946: براي هيدکي توجو و 28 مقام ژاپني به اتهام دست زدن به جنايت جنگي قرار مجرميت صادر شد تا به دادگاه ويژه تسليم شوند.
1970: نيروهاي نظامي آمريکا در ويتنام جنوبي به بهانه تعقيب ويت کنگ وارد کامبوج شدند و به اين ترتيب جنگ هندوچين گسترش يافت.
2005: سوريه پس از 29 سال استقرار نظامي در لبنان تخليه نيروهاي خود را از آنجا تکميل کرد.

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #238  
قدیمی 07-09-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 9 جولای

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 9 جولای


ايران






فرماندار تخارستان برضد دولت اشکاني و سپس پناهنده شدن او به چين...

اختلاف نظر ميان حكمران تخارستان (منطقه اي در شمال شرقي افغانستان امروز) و دربار اشكانيان از جولای 127 پيش از ميلاد آغاز شد. شاه وقت از دودمان اشكاني سركوبي فرماندار ياغي با فرستادن سرباز را بر مذاكره با او ترجيح داد.

فرماندار تخارستان به دليل خودداري افرادش از جنگ با نيروهاي دولت، به چين (چین شمال غربی ـ منطقه ای که شهر اورومچی حاکم نشین آن است) گريخت و به دولت آن كشور پناهنده شد و دولت اشكاني ایران استرداد او را درخواست نكرد تا قضيه بزرگ نشود و ميان دو دولت دوست (ايران و چين)، يك مسئله پيچيده به وجود نيايد. مرز شمال غربی چین پس از تغییراتی که در دوران سیل مهاجرت اقوام آلتائیک و سپس حکومت مغولها کرد اینک همان شده است که در عهد اشکانیان و ساسانیان بود. ایرانیان مردم آن کشوررا به نام دودمان کین = شین = چین؛ چینیان و برخی ملل از جمله ترکیک زبانها به نام دودمان هان؛ «هان» می خوانده اند که هر دو اسم باقی مانده است. غرب واژه چین را از ایرانیان فراگرفته و رایج ساخته است چینیان کشور خودرا «چونگ کواو» می خوانند.

ارزش خاک ميهن براي ناصرالدين شاه!

اسناد قرارداد مورخ 27 ماه مه سال 1893 ميلادي روسيه و ايران 9 ژوئيه همين سال ميان دو دولت مبادله شد و در اروپا (نه در تهران) انتشار يافت!.
به موجب اين قرارداد، ناصرالدين شاه قاجار منطقه مرزي «فيروز» را به «اعليحضرت تزار همه روسيه!» بخشيده بود و خط مرزي دو كشور به سود روسيه تغيير يافته بود. اين منطقه اينک در جمهوري ترکمنستان واقع شده است.
قاجارها متعلق به ايل مغولي «قجر» و از اعقاب قاجار نويان، اميرزاده مغول بودند که با چنگيز به آسياي ميانه آمده بود.
از رفتار خانها و سلاطين قاجار که در کتب تاريخ و يادداشت هاي رجال معاصرشان مندرج است چنين برمي آيد که جز نفع شخص خود در انديشه اموري ديگر نبودند و کوشش آنان تنها اين بود که براريکه قدرت باقي بمانند!.




روزي که «باب» اعدام شد

سيد علي محمد شيرازي معروف به «باب» كه در زندان چهريق آذربايجان محبوس بود 9 ژوئيه سال 1850 به تصميم ناصرالدين شاه كه تازه به سلطنت رسيده بود اعدام شد.
با او، يكي از مريدانش به نام مّلا محمد علي نيز اعدام گرديد.
سيد علي محمد شيرازي هنگام اعدام 31 ساله بود.
سركوب شدن امير مؤيد سوادكوهي
18 تير 1300 زد و خورد نيروي اعزامي قزاق با افراد اميرمؤيد سوادكوهي كه در مازندران بناي مخالفت با دولت وقت را گذاشته بود آغاز شد و روز بعد با شكست امير مؤيد و فرار او پايان يافت. اين مخالفت با خشونت تمام سرکوب شده بود.
احمد آقا خان مير پنج (بعدا سپهبد امير احمدي) فرمانده قزاقهاي اعزامي پس از شکست دادن سوادکوهي، خانه و قرارگاه او را به آتش کشيد و فرزندانش را هم فراري داد. هدف، ارعاب مخالفان احتمالي ديگر بود.
اين رويداد چهار ماه و نيم پس از کودتاي ژنرال رضاخان که سردار سپه و وزير جنگ شده بود و خود نيز از مردم سوادکوه بود صورت گرفت.
امير احمدي که از همقطاران قديم رضا شاه بود در سال 1344 در 77 سالگي درگذشت. وي نخستين نظامي ايران بود که پس از دوران ساسانيان، سپهبد شده بود. واژه هاي «سپه، سپاه، سپهبد» و تركيبات آنها، از دوران ايران باستان تا كنون تغيير نيافته اند. سپهبد امير احمدي به مشاغل نظامي و غير نظامي متعدد و گوناگون منصوب شده بود و آخرين سمت او سناتور انتصابي بود.


سپهبد امير احمدي: زماني كه احمد آقا خان ميرپنج بود ــــ و هنگامي كه سناتور

اعتراض ايران نسبت به عضويت بحرين در اتحاديه امارات، ولي ...
در اين روز در سال 1347 خورشيدي (نهم ژوئيه 1968) دولت وقت ايران نسبت به عضويت بحرين در فدراسيون امارات اعتراض كرد. دولت وقت در اين اعلاميه اعتراضيه خود يادآور شده بود كه بحرين يك استان ايران است.
سالها پيش از آن، مجلس شوراي ملي بر پايه اسناد و شواهد تاريخي، با تصويب يک قانون «بحرين» را استان چهاردهم ايران اعلام کرده بود. بعدا، شاه (ظاهرا) به خواست آمريکا ترتيبات ابطال حقوق ايران نسبت به بحرين را داد که چون عمل او خودسرانه و غير دمکراتيک بود (عدم انجام رفراندم در ايران و استعلام نظر ايرانيان)، توده ايرانيان هنوز جدايي بحرين را نپذيرفته اند و يکي از اتهامات وارده به شاه پس از خلع وي همين اقدام او بود. پس از انقلاب، يک مورد از اتهامات امير عباس هويدا نخست وزير وقت او هم بي حق کردن ايرانيان و نقض تماميت ايران (از دست دادن بحرين طبق سياست جهاني يک دولت ثالث) بود که در بهار سال 1358 اعدام شد. هيچ مقام در هيچ کشور، بدون انجام رفراندم و کسب مجوز از مردم اختيار تجزيه وطن را ندارد و اگر چنين کند، عمل او غيرقانوني است.

نگراني دکتر شايگان از آينده جبهه ملي ايران



دكتر علي شايگان از ياران دكتر مصدق 18 تير ماه 1358 (ژوئيه 1979) و پنج ماه پس از پيروزي انقلاب با توجه به ايجاد انشعاب در جبهه ملي، نگراني خود را از آينده اين جبهه ابراز داشت. وي تاكيد كرد: تاريخ وطن نشان داده است كه هر شكست و تضعيف در پي يك تفرقه بوده است. همين انشعاب باعث تضعيف موقع ملّيون در ميان انقلابيون وقت و دولت موقت شد.
وي در همين روز با توجه به در پيش بودن تدوين قانون اساسي تازه، توصيه کرد که اختيارات رئيس جمهور محدود و اختيارات اجرايي عمدتا در دست نخست وزير باشد؛ زيرا که رئيس جمهور را تا انقضاي دوره به آساني نمي توان تغيير داد حال آن که نخست وزير، اگر در کارش موفق نباشد مي شود با راي عدم اعتماد مجلس او را کنار گذاشت. در آن زمان صحبت از اين بود که قانون اساسي تازه ايران تقريبا رونوشتي از قانون اساسي جمهوري پنجم فرانسه باشد.
اظهارات دکتر شايگان همان روز و روز بعد در روزنامه هاي تهران به تفصيل انتشار يافته بود که مي توان براي دستيابي به متن آن به آرشيو روزنامه ها مراجعه کرد.


رويداد کوي دانشگاه تهران در 18 تير 1378


يك رشته تظاهرات عمدتا دانشجويي، 18 تيرماه 1378 (9 ژوئيه سال1999) و در اواخر دومين سال حكومت محمد خاتمي، منجر به ورود پليس و گروهي ديگر كه رسانه ها عنوان «شخصي پوش» به آنان داده بودند در ساعات شب به خوابگاه اصلي دانشجويان دانشگاه تهران معروف به «كوي اميرآباد» شد.



در اين رويداد تلفاتي وارد آمد، به ساختمانهاي كوي دانشگاه آسيب رسيد و گروهي نيز دستگير و زنداني شدند. گفته شده است كه توقيف روزنامه «سلام» توسط دادگاه مطبوعات؛ جرقه اين تظاهرات را زده بود. تنها كشته شدن يك نفر در كوي دانشگاه به نام عزت ابراهيم نژاد، رسما تاييد شده است. تظاهرات تا چند روز بعد هم به ويژه در تبريز ادامه يافته بود. برخي نيز اين تظاهرات را به حساب عدم رضايت عامه از كوتاهي ماموران مربوط در كشف و متوقف ساختن عمل ربوده شدن و قتل چند مخالف نظام معروف به «قتل هاي زنجيره اي» گذارده بودند.


محمدعلي ابطحي
هنوز ريشه و چگونگي تظاهرات تيرماه 1378 ايران به درستي روشن نيست. دراينجا يادداشت محمدعلي ابطحي (حجت الاسلام) رئيس دفتر وقت محمد خاتمي را در زمينه رويداد 18 تير كه در «روزنوشت» او در ذيل «18 تير ماه 1378» آمده و يك سند است مي آوريم. ابطحي (متولد بهمن ماه 1338 در مشهد) در 24 سالگي مدير راديو ايران، در 29 سالگي معاون وزارت ارشاد و در 42 سالگي معاون رئيس جمهور (محمد خاتمي) شده بود:


يادداشتهاي من در جمعه 18 تير


1378ساعت 6 صبح، روي تلفن موبايلم، فراهاني از بچه هاي دفتر تحکيم با صدايي برآشفته زنگ زد که از حوادث ديشب خبر داريد؟ گفتم نه. گفت ديشب به کوي دانشگاه، از سوي نيروي انتظامي حمله شده، بچه ها را زده اند و تار و مار کرده اند، به داد برسيد و قطع کرد. نگران شدم. به هادي خانيکي زنگ زدم، خبر را تائيد کرد. به وزارت کشور زنگ زدم، کسي نبود. ساعت 8 صبح به آقاي خاتمي زنگ زدم، گفت خبر را از BBC شنيده ام ولي از ابعاد آن خبر ندارم. با دکتر معين (وزير علوم) تماس گرفتم، در جريان بود و گفت به دفترش در وزارت علوم مي رود. قرار گذاشتيم نزديک ظهر در دفتر تاجزاده در وزارت کشور جمع شويم. به فرهادي، عباد، خانيکي، رضا خاتمي هم زنگ زدم حوالي ساعت 11 در دفتر تاج زاده در وزارت کشور جمع شديم. موسوي لاري در کرج بود. قرار شد او خودش را برساند. اخبار حکايت از حمله شديد نيروي انتظامي به دانشجويان داشت بر اساس خبري که گرفتيم، ديشب دانشجويان به اعتراض تعطيلي روزنامه سلام تظاهرات کرده بودند و به خيابان هاي اطراف خوابگاه آمده بودند و نيروي انتظامي به آنها حمله کرده بود. اخباري که مي رسيد حکايت از کشته شدن و در گيري شديد مي کرد. بنا به اطلاع دکتر معين، دانشجويان در داخل خوابگاه و نيروي انتظامي در بيرون بودند. با آقاي خاتمي هم مرتب در تماس بوديم. قرار شد همگي به دانشگاه بروند تا از نزديک ضمن همدردي با دانشجويان مسائل را بررسي کنند. جمع فوق از وزارت کشور به طرف دانشگاه رفتند. آقاي موسوي لاري هم که صبح به کرج رفته بود، خود را به انها رساند. براي اينکه در اين شرايط که مسائل مبهم است، دفتر رئيس جمهور طرف اصلي ماجرا نباشد و امکان ارتباط با پليس و نيروي انتظامي باشد، من همراه آنها نرفتم. با موبايل با مصطفي تاج زاده در تماس بودم. تماس ها ناقص و نشان از اوضاع ناهنجار داخل دانشگاه بود. مصطفي تاج زاده با موتور رفته بود تا به عنوان معاون وزير کشور با نيروي انتظامي صحبت کند، زنگ زد و گفت که اين نيروهاي انصار حزب الله فراوانند. دانشجويان نيز مرتب از فرمانده انصار مي پرسند. تمام تلاش ها معطوف به اين بود که دانشجويان از خيابان به داخل کوي باز گردند. دانشجويان مخالف پاکسازي خيابان بودند و مي گفتند: مردم بايد اينها را ببينند و متوجه شوند چه جنايتي در حق دانشجويان شده است. کساني که در صحنه حاضر بودند خبر دادند يکي از کساني که به سوي دانشجويان تير اندازي مي کرده لباس شخصي داشته و با سلاح کمري شليک مي کرده است. تيراندازي ها منجر به زخمي شدن حداقل سه نفر از مچ پا، شکم و سر شده که حال يکي از آنها وخيم است. هنوز هيچ منبع موثقي خبر از کشته شدن کسي نداده ولي شايعات حکايت از قتل 5 الي 6 نفر مي کند. دانشجويان همچنين از فحاشي و هتاکي انصار به نواميس آنها بسيار ناراحتند. حضور و صحبت هاي معين، تاجزاده، شمس الواعظين و دکتر کوهي، رئيس کوي دانشگاه تهران، نقش موثري در آرام کردن فضا داشته است. البته دانشجويان ابتدا به مسئولان اظهار بي اعتمادي مي کرده اند ولي تداوم حضور آنها و صحبت صميمانه شان با دانشجويان به تدريج جو اعتماد را حاکم کرده است. از سوي ديگر، با توجه به اينکه دادگاه ويژه به استناد شکايت وزارت اطلاعات روزنامه سلام را توقيف کرده، تلاش کرديم که اطلاعات شکايتش را پس بگيرد. آقاي خاتمي از من خواست که موضوع را به يونسي(وزير اطلاعات) منتقل کنيم. اين را هم گفتم که ارشاد مي خواهد عليه تعطيلي سلام بيانيه بدهد. يونسي قبول کرد که شکايت را پس بگيرد، از وقتي که مشخص شد سلام با شکايت وزارت اطلاعات بسته شده، تمام جناح راست ............................................. . بلافاصله به منزل آقاي خاتمي رفتم و ماجرا را گفتم. خوشحال شد. بعد از مدتي يونسي و خسرو تهراني زنگ زدند که در وزارت اطلاعات شايع شده اين حرف ها مال ابطحي است نه خاتمي. من گفتم با خود آقاي خاتمي صحبت کنيد. يونسي با خاتمي تماس گرفت و همه حرف ها را شنيد.... نيم ساعت بعد به منزل يونسي رفتم... بيانيه را گرفتم و به خبرگزاري فرستادم. عده اي از مديران مسئول روزنامه ها (صبح امروز، خرداد، نشاط، عصر آزادگان، آريا، جهان اسلام، آزاد، همشهري، ايران نيوز و ....) هم نامه اي خطاب به رئيس جمهور نوشته اند و از او خواسته اند که به عنوان پاسدار قانون اساسي و آزادي ها شهروندان اقدامات لازم براي رفع توقيف از سلام را انجام دهد. شب به محل کار آقاي کرّوبي رفتم. آقاي موسوي خوييني (حجت الاسلام و مدير روزنامه سلام) هم بود. ماجراي پس گرفتن شکايت اطلاعات را گفتم. و همانجا بوديم که تلويزيون آن را خواند. آقاي خوييني ها خيلي از اين پشتکار من تعريف کرد. خود را آماده کرد که از پس فردا روزنامه را منتشر نمايد ....



در قلمرو انديشه

سالگشت درگذشت ادموند بورك که مخالف انقلاب بود

Edmund Burke


نهم ژوئيه 1792 «ادموند بوركEdmund Burke» فيلسوف محافظه كار و دولتمرد انگليسي در 64 سالگي درگذشت. وي از مخالفان انقلاب فرانسه و هر گونه تغيير در نظامات يك كشور (سياسي، اجتماعي و اقتصادي) از طريق انقلاب بود و عقيده داشت كه زيان تخريب وارده، بيش از منفعت حاصل از آن است. به نتيجه مطلوب نرسيدن انقلاب فرانسه و بعدا انقلاب بلشويكي روسيه، تا حدي عقايد بورك را كه در تاليفاتس منعكس است تاييد مي كند. بورک ترجيح مي داد که هرگونه تحول به طرق دمکراتيک و بدون برهم خوردن نظم و وضعيت جامعه و تدريجي صورت گيرد. باوجود اين، بورك از هواداران بپاخيزي مهاجرنشينان انگليسي در آمريكا براي كسب استقلال بود!.



در قلمرو رسانه‌ها

لاينوتايپ در ايران، 72 سال پس از آمريكا!


ماشين لاينو لايپ


«نيويورك تريبيون» نخستين روزنامه جهان بود كه حروفچيني خود را از حروف سربي دستچين به لاينوتايپ تبديل كرد. شماره سوم ژوئيه سال 1886 نيويورك تريبيون با ماشين لاينو تايپ حروفچيني شده بود. لاينوتايپ سه سال پيش از آن (سال 1883) توسط يك زرگر آلماني به نام «اوتمار مرگانتالر» ساخته شده بود.
استفاده از لاينوتايپ در ايران از سال 1958 (72 سال پس از آمريكا؟!) و از روزنامه اطلاعات آغاز شد و اين كار به قدري بااهميت جلوه داده شده بود كه رئيس وقت كشور را براي گشايش تالار «لاينوتايپ» ها دعوت كرده بودند. در وطن ما از سال 1975 به تدريج حروفچيني، تايپ ستي (كامپيوتري) شده است و اينك از تايپ تا صفحه بندي، عكس گذاري و ارسال صفحات به چاپخانه با كامپيوتر و اينترنت صورت مي گيرد.

نظر جهاني ناشران: روزنامه «كم تيراژ» نشريه اي خصوصي (شخصي) است، نه عمومي
انجمن بين المللي ناشران در ژوئيه 1993، ضمن رسيدگي به دهها موضوع و مسئله، به انتقاد از «ادامه انتشار برخي روزنامه هاي عمومي (غير حزبي و غير تخصصي) با فروش (تيراژ) بسيار كم و تحمل زيان كه كاري منطقي بنظر نمي رسد» رسيدگي كرد و نظر داد: يک روزنامه عمومي (نه حزبي و تخصّصي) موسسه اي است اقتصادي و محل کسب و کار، نه پلکان سياسي براي صاحبش و وسيله گرفتن اعانه؛ لذا روزنامه هاي عمومي که در کشورهاي بالاي پنج ميليون جمعيت، با فروشي کمتر از حدود پنج هزار نسخه به انتشار ادامه مي دهند نبايد «روزنامه عمومي» بشمار آورده شوند. اين نشريات اگر روزانه (يوميه) باشند بايد روزنامه خصوصي (همانند وبلاگهاي فعلي - وبلاگ چاپي) شناخته شوند که ناشر اخبار و مطالب مورد علاقه صاحب آنها و بازتاب دهنده فكر و نظر ايشان هستند. پايين آمدن شمار فروش از پنج هزار نسخه در روز بايد براي سه ماه پياپي ادامه داشته باشد تا يک روزنامه عنوان «عمومي بودن» را از دست بدهد، نه در يک و ده و بيست روز. روزنامه كم تيراژ مي تواند ار انجمن ناشران محل (صنف) درخواست مهلت براي بازسازي و بهبود كيفيت كند تا عنوان «عمومي = حرفه اي» را از دست ندهد.
در زمان اين تصميم گيري (سال 1993)، هنوز اينترنت همانند امروز عموميت نداشت كه ريزش تيراژها را به حساب آن بگذارند.

تصوير تاريكي كه يك روزنامه نگار آمريكايي از اوضاع روسيه ترسيم و قتل او اين تصوير را تاريكتر كرد

Paul Klebnikov
نهم ژوئيه 2004 «پال كلمنيكوفPaul Klebnikov» روزنامه نگار روس تبار آمريكايي در ساعات شب در يك خيابان مسكو هدف چند گلوله كه از داخل يك اتومبيل شليك شده بود قرارگرفت و چند ساعت بعد در بيمارستان و در 41 سالگي درگذشت. كلمنيكوف با اينكه دكتراي اقتصاد داشت ترجيح داده بود كه روزنامه نگار اينوستيگيتيو شود زيرا كه پس از شروع بكار در يك موسسه اقتصادي، پي به انواع زد و بندها (كه قبلا تصورشان را نمي كرد) برده بود كه در امور اقتصادي رايج بود و زيانش متوجه مردم عادي مي شد. او در روزنامه نگاري اينوستيگيتيو تا به آنجا پيشرفت كرد كه در مجله معروف فوربسForbes، دبير گزارش شد.

كلمنيكوف كه پدر بزرگش يك درياسالار روس بود كه درجريان انقلاب بلشويكي كشته شده بود و خانواده اش به آمريكا مهاجرت كرده و وي در نيويورك به دنيا امده بود پس از خواندن اين خبرها كه پس از فروپاشي شوروي، روسيه گرفتار تبهكاري اقتصادي شده و غارت مي شود نگران ميهن نياكان شد، به اين كشور رفت و به عنوان روزنامه نگار دست به پژوهش زد و سه گزارش مفصل كه كتاب هم شده اند تحت عناوين: «كاپيتاليسم گانگستري و زوال روسيه»، «پدرخوانده كرملين، بيوگرافي بوريس برزوفسكي» و «صد ميلياردر يكشبه در روسيه» منتشر ساخت. اين مطالب جهانيان را متوجه واقعيت هاي تاريك اوضاع روسيه ساخت و نگران گسترش مافياي روس در كشورهاي ديگر كرد و همچنين خشم روس ها از بابت غارت اموال عمومي و درنتيجه وقوع انقلابي ديگر در اين كشور كه فراگير و جهاني خواهد شد.

ناشر مجله فوربس كه چنين ديد تصميم گرفت كه از مجله خود يك اديشن روسي در مسكو منتشر كند و با روشن ساختن روس ها از اين طريق، از دامنه دار شدن خطر بكاهد. وي كلمنيكوف را سردبير اين اديشن كرد، به مسكو فرستاد و كار انتشار از سال 2004 آغاز شد.
گزارش هاي اينوستيگيتيو كلمنيكوف ميهندوستان روس را روشن ساخت كه به اظهار آگاهان، سهم بزرگي در تحولات كرملين و تعقيب قضايي سوء استفاده گران اقتصادي و فرار برخي از آنان از روسيه داشته است. كلمنيكوف با رفتن به چچن و تحقيق درباره برخي فعاليت ها در آنجا خود را بيش از گذشته به مخاطره افكند كه كشته شد. پليس مسكو عاملين قتل او را تبه كاران سازمان يافته تشخيص داد و در اين رابطه سه نفر را دستگير كرد، اما به نوشته رسانه هاي آمريكا معما با رويدادهاي بعدي پيچيده تر شده است. معما از لحظه اي آغاز شد كه چهار گلوله به بدن كلمنيكوف وارد شد. يك ساعت طول كشيد تا به درخواست پليس، آمبولانس به محل تيراندازي رسيد!. در بيمارستان، اكسيژن نبود و هنگام انتقال كلمنيكوف از طبقه پايين ساختمان به يك اطاق عمل در طبقه بالاتر، آسانسور ساختمان ازكار افتاد و مجروح در آنجا ماند و ... و بالاخره بر اثر خونريزي درگذشت.
مراحل رسيدگي قضايي بر معما افزود. قاضي مامور رسيدگي پس از مدتي بيمار شد و كناره گيري كرد و قاضي بعدي پس از انتصاب، رسيدگي را از نو شروع كرد. بالاخره محاكمه انجام شد ولي هيات منصفه متهمان را مجرم ندانست!. اينك قضيه در مرحله اعاده دادرسي است.



ساير ملل
ضرب المثل دليري و دفاع از ميهن


نهم ژوئيه 1386 ميلادي، در همان ايام كه امير تيمور ايران را مورد تاخت و تاز قرار داده بود و از كله مقتولين مناره مي ساخت و اروپاي قرون وسطا (دوران ظلمت) اسير دسته هاي مسلح موسوم به شواليه (يكه سوار جنگي) بود و از دست حكومتهاي مركزي كار چنداني ساخته نبود؛ يكي از جنگهاي ميهني قهرمانانه تاريخ بشر در ناحيه «سمپاخ Sempach» روي داد. در اين جنگ 1600 داوطلب سويسي يك سپاه بيش از شش هزار نفري اتريشي را منهدم ساختند.

اين سپاه به فرماندهي «لئوپلد» دوك ارشد اتريشي ماموريت داشت كه شمال سويس را تصرف و ضميمه اتريش سازد. در جنگ يكروزه «سمپاخ»، لئوپلد و پيش از پنج هزار تن از سربازان او كشته شدند. اين جنگ كه نهايت فداكاري در راه ميهن را نشان مي دهد هنوز پس از هفت قرن در اروپا ضرب المثل دليري و دفاع از ميهن است و هرگز هم فراموش نخواهد شد.
... و به اين ترتيب انقلاب فرانسه وارد مرحله اصلي خود شد
9 ژوئيه سال 1789 ميلادي نمايندگان طبقه سوم در مجمع ملي فرانسه (مجلس سراسري طبقات سه گانه اين کشور) كه اعضاي آن از ميان روحانيون، اشراف و عوام (توانگران شامل بازرگانان و صاحبان صنايع و کشتي دارها و اصحاب حرفه ها، و نه افراد پايين تر طبقه متوسط امروز) تعيين و معرفي شده بودند به ناگهان اعلام داشتند كه مجمع ملي از اين پس «مجلس موسسان» خواهد بود که وظيفه اش تدوين يك قانون اساسي و محدود كردن اختيارات سلطنت و مقامات اجرايي وطن است که پس از اين تغيير نام و تکليف، مجلس آمادگي خود را براي تدوين قانون اساسي اعلام داشت. مجمع ملي (مجلس سراسري طبقات سه گانه که گهگاه دعوت به تشکيل جلسه مي شد) اين بار بنا به ابتکار و به دعوت «نكر Necker» وزير دارايي فرانسه و با هدف افزايش مالياتها به منظور رفع مشكلات مالي دولت تشكيل جلسه داده بود.

نمايندگان طبقه سوم (طبقه بعد از روحانيون و اشراف) از همان آغاز كار خواستار وضع يك قانون پايه شده بودند که اختيارات و مسئوليت ها را در حکومت روشن سازد که به دستور پادشاه، پس از ختم آن جلسه بر در تالار قفل زدند که اين نمايندگان، ديگر نتوانند وارد تالار شوند که در ورساي قرار داشت.

در واكنش به دستور پادشاه، دکتر گيوتين (مخترع ماشين اعدام بدون درد) يکي از نمايندگان طبقه سوم از شهر پاريس پيشنهاد كرده بود كه نمايندگان طبقه سوم در ميدان تنيس که در نزديکي تالار قرار داشت اجتماع كنند. در اين اجتماع، آنان سوگندنامه امضاء كردند كه تا پايان كار متفرق نشوند. اين نمايندگان بعدا در جلسه نهم ژوئيه، نام مجمع را به مجلس موسسان تغيير دادند. لوئي شانزدهم پادشاه وقت فرانسه كه چنين ديد «نكر» وزير دارايي را كه باعث دعوت مجمع به تصويب مالياتهاي تازه و در نتيجه توليد دردسر براي او شده بود بركنار كرد كه مردم پاريس به خيابانها ريختند و ظرف دو روز هر جا را كه خواستند آتش زدند و پنج روز بعد (14 ژوئيه) زندان باستيل را كه محل نگهداري زندانيان سياسي بود متصرف شدند و ويران كردند كه متعاقب آن اشراف و اعيان فرانسه از ترس جان به ترك كشور دست زدند و انقلاب وارد مرحله اصلي خود شد.لوئي شانزدهم پادشاه وقت فرانسه كه چنين ديد «نكر» را كه باعث اين دردسر براي او شده بود بركنار كرد كه مردم پاريس به خيابانها ريختند و ظرف دو روز هر جا را كه خواستند آتش زدند و پنج روز بعد(14 ژوئيه ) زندان باستيل را كه محل نگهداري زندانيان سياسي بود متصرف شدند و ويران كردند كه متعاقب آ ن اشراف و اعيان فرانسه از ترس جان به ترك كشور دست زدند و انقلاب وارد مرحله اصلي خود شد.


منظره اجتماع نمايندگان عوام (طبقه سوم) فرانسه در سال 1789 در ميدان تنيس كه توسط نقاش معاصر «ژاك لويي داويد» كه خود شاهد صحنه بوده ترسيم شده است




استقلال آرژانتين عملي شد

9 ژوئيه روز استقلال آرژانتين است كه در سال 1816 عملي شد. به عبارت ديگر روز 9 ژوئيه 1816 اتحاديه ايالتهاي اسپانيايي «ريودولاپلانتا Rio de La planta» به نام جمهوري آرژانتين به وجود آمد. قبلا چند بار ديگر آرژانتيني ها به داشتن استقلال ابراز تمايل کرده و حتي آن را علام داشته بودند که اين بار تحقق يافت.
آرژانيتن يك مهاجر نشين اسپانيايي در آمريكاي جنوبي بود.

... و سرانجام سياهپوستان هم تبعه آمريكا شدند

اصلاحيه چهاردهم قانون اساسي آمريكا كه اجازه مي دهد سياهپوستان هم تبعه اين كشور شوند از نهم ژوئيه 1868 (19 تير 141 سال پيش) به اجرا درآمد. سياهپوستان از 250 سال پيش از آن به صورت برده و با غل و زنجير از آفريقا به آمريكاي شمالي منتقل و به فروش رسيده بودند و اين وضعيت در ايالتهاي شمالي تا سال 1861 و در ايالتهاي جنوبي تا 1865 ادامه داشت. اصلاحيه چهاردهم، هفت سال بعد از صدور اعلاميه الغاء بردگي و سه سال پس از پايان جنگ داخلي آمريكا به اجرا گذارده شد. با وجود اين، تا نيمه دهه 1960 (صد سال بعد) سياهان مشمول حقوق مدني نبودند و داراي مدارس جداگانه بودند و در اتوبوس هاي عمومي، جاي مخصوص به خود داشتند و به هر شغلي گمارده نمي شدند كه در انتخابات نوامبر2008 يك سياهپوست دورگه (نيمه كنيايي و نيمه آمريكايي) به رياست جمهوري اين كشور انتخاب شد. سياهپوستان ايالات متحده حدودUSA) 11 درصد جمعيت سيصد و پنج ميليوني اين کشور را تشکيل مي دهند که درصد کودکانشان نسبت به گروههاي نژادي ديگر اين فدراسيون بيشتر است.


نبرد مرگبار «گتيسبورگ» و يكي از نخستين عكسهاي تاريخ فتو ژورناليسم




عكس بالا يك عكس خبري است كه در دو سال نخست پيدايش حرفه «فتو ژورناليسم» برداشته شده است. اين عكس كه چهارم ژوئيه 1863 گرفته شده است گوشه اي از صحنه اجساد پراكنده كشته شدگان نبرد سه روزه گتيسبورگGettysburg را نشان مي دهد كه از يكم تا پايان سوم ژوئيه آن سال ادامه داشت و مرگبارترين نبرد جنگ داخلي آمريكاييان بشمار مي رود. در اين نبرد كه در جنوب ايالت پنسيلوانيا روي داده بود 71 هزار سرباز جنوبي (كنفدراسيون آمريكا) با 93 هزار نظامي شمالي (فدراسيون آمريكا = دولت واشنگتن) مي جنگيديد كه نبرد با عقب نشيني جنوبي ها پايان يافت. مورخان جنوبي نوشته اند: چون ژنرال رابرت ليRobert Lee فرمانده نيروهاي جنوب نخواست كه تلفات برادران (دو طرف كه هر دو آمريكايي بودند) بيشتر شود دستور بازگشت داد. اين نبرد نقطه عطفي در تاريخ جنگ داخلي آمريكاست زيرا كه با عقب نشيني ژنرال لي، نقشه او مبني بر دور زدن منطقه پايتخت وبا اين عمل، تضعيف روحيه شمالي ها شكست خورد. جنگ داخلي تا دو سال بعد هم ادامه داشت. در نبرد گتيسبورگ 8 هزار تن كشته و 39 هزار نفر ديگر مجروح و يا اسير شده بودند. ميدان جنگ (بتلفيلد) همچنان نگهداري مي شود تا درس عبرتي براي بينندگان باشد. هر سال دهها هزار تن از اين ميدان ديدن مي كنند.



نخستين عمل جراحي روي قلب


9 ژوئيه در سال 1893، روزي است كه در آن، نخستين عمل جراحي روي قلب انجام گرفت و از آن پس روال عادي يافت. اين عمل معروف به عمل جراحي قلب باز توسط دكتر «دانيل ويليامز» صورت گرفت. هفت دهه بعد، و در سوم دسامبر 1967 نخستين عمل تعويض قلب در جمهوري آفريقاي جنوبي توسط دكتر کريستيان بارنارد Christiaan Barnard (متولد 1922 و متوفي در 2001) صورت گرفت كه اين نوع عمل جراحي نيز اينك امري عادي شده است.



نظر يک تحليلگر دولتي آمريکا درباره گروههاي مبارز در عراق



نهم ژوئيه 2004 اسوشييتدپرس در گزارشي به قلم «جيم كرين» و به نقل از يك تحليلگر رسمي آمريكا نوشته بود كه عده مبارزان مسلح در عراق بر خلاف بر آورد «انتوني كوردسمن» كارشناس مركز استراتژيك و مطالعات بين المللي (آمريكا) از 22 هزار تن متجاوز است و اين شمار همچنان رو به افزايش است. کوردسمن اين عده را كمتر از پنج هزار تن برآورد كرده بود.

تحليلگر رسمي (تحليلگر رويدادها براي دولت) به جيم کرين گفته بود كه برخلاف نظر مركز استراتژيك و مطالعات بين المللي، همچنين بيشتر مبارزان از جهادي ها و عناصر القاعده نيستند و از دسته هاي مختلف و جدا از هم تشكيل شده اند، از جمله سني هايي كه نگران از دست دادن اختيارات حكومتي پس از 70 سال و به گوشه افتادن و محروم شدن از درآمد نفت هستند و شيوخ قبايل و امامان سني مساجد از آنان حمايت مي كنند. دسته ديگر، بعثي ها هستند كه نمي خواهند عراق نظام اسلامي داشته باشد و مخالف حكومت مذهبي و اقتصاد بازار آزاد (نظام دلخواه آمريكا) هستند و در ميان آنان برخي افراد گارد منحله جمهوري عراق هم ديده مي شوند. به باور اين تحليلگر، مبارزان شيعه از پايه با حكومتي در عراق كه حرف شنوي از آمريكا داشته باشد مخالفند، به علاوه بيم از آن دارند كه چنين دولتي به سني ها كه در باطن مورد حمايت دولت سعودي و اردن و اكثريت جهان عرب خواهند بود امتياز دهد. مبارزان شيعه كه سلاحهاي خود را حفظ كرده و در حال آماده باش هستند بيش از هردسته ديگر خواهان رعايت دمكراسي اند زيرا اطمينان دارند كه اگر راي اكثريت رعايت شود هر حكومت آينده متعلق به آنان خواهد بود. البته جهادي ها از جمله القاعده كه از گوشه و كنار جهان اسلام آمده و مي آيند نيروي چشمگيري هستند ولي خط آتش در كنترل كامل ايشان نيست. بنابراين، كانونهاي مقاومت متعددند و شناخت سران همه به آساني امكان پذير نيست كه بشود با آنان تماس گرفت و سازش كرد. پس، اعلام عفو عمومي هم تاثير چندان براي برقراري آرامش نخواهد داشت.


اين تحليلگر به نويسنده اسوشييتدپرس گفته بود که برخي از اين كانونها داراي واحد هاي بمب سار و ترور و نيز دسته هاي حمله هستند و تاكتيكشان به نظر «پيشرفته» مي رسد. به اين ترتيب كه يك واحد، انفجار توليد مي كند و همين كه سربازان به محل بشتابند به دام دسته حمله مي افتند كه تيراندازي مي كنند از جمله با راكت، خمپاره انداز و نارنجك انداز. با اين وضعيت، برقراري حكومت نظامي نه تنها فعاليت اين گروهها را محدود نمي كند بلكه ماموران اجراي حالت فوق العاده را كه مجبورند در خيابان باشند آسانتر به دام مي اندازد.
يک بانوي ديگر رئيس جمهور آرژانتين

کريستينا
هشتم ژوئيه 2007 رسانه هاي بوئنوس آيرس گزارش کرده بودند كه در انتخابات آتي آرژانتين، بانو كريستينا فرناندز دو كيچنر همسر نستور كيچنر رئيس جمهور وقت نامزد احزاب مؤتلفه حاكم خواهد بود. پيش بيني رسانه ها درست بود و بانو كريستينا که عضو سناي آرژانتين و يك سناتور بنام و فعال بود در انتخابات 28 اكتبر 2007 رياست جمهوري آرژانتين به پيروزي رسيد و برجاي شوهر نشست. احزاب مؤتلفه آرژانتين ناسيوناليست چپ (پرونيست) هستند.
نستور كيچنر قبل از انجام انتخابات گفته بود که تصميم دارد پس از انقضاي دوره رياست جمهوري اش، در چارچوب احزاب پرونيست يك جناح نيرومند چپ به وجود آورد.
قبلا هم ايزابل پرون برجاي شوهرش خوان پرون نشسته و رئيس جمهور آرژانتين شده بود.
نظر آمريکاييان درباره جورج بوش و معاونش در ژوئيه 2007

ليبي
بنگاه نظر سنجي (Opinion Center) اي. آر. جي. A.R.G.آمريكا كه دفتر مركزي آن در ايالت نيو همشاير قرار دارد هفتم ژوئيه 2007 اعلام كرده بود كه 45 درصد آمريكائيان موافق و 46 درصد آنان مخالف محاكمه پارلماني جورج بوش رئيس جمهوري اين كشور (به اتهام توجيه نادرست اشغال نظامي عراق) هستند كه محبوبيت او در ژوئن 2007 به سي درصد و حتي اندكي كمتر كاهش يافته بود. 9 درصد ديگر گفته بودند که هنوز در اين زمينه تصميم نگرفته اند.
اين بنگاه كه طبق فرمول خود، نظر آمريكائيان را در سوم و چهارم ژوئيه 2007 استعلام كرده بود همچنين گزارش کرده بود كه 54 درصد آمريكائيان خواهان محاكمه پارلماني (ايمپيچمنت) ديك چني معاون بوش و برکنار شدن او هستند زيرا معتقدند که چني بوده است که به جورج دبليو بوش خط مي داد.
دليل عمده هواداران محاكمه بوش اين بود كه وي به استناد گزارش هاي خلاف واقع سازمانهاي اطلاعاتي و پناهندگان عراقي به آمريكا از جمله احمد چلبي (و عمدتا ساختگي و شايد دستوري) از كنگره مجوز حمله نظامي به عراق را گرفته بود كه تعرض نظامي به عراق بدون مجوز سازمان ملل، آمريكا را در افكار عمومي جهانيان بدنام كرده است.
در اين نظر سنجي، اکثريت آمريكائيان گفته بودند که مخالف ادامه اشغال نظامي عراق به آن صورت هستند و كاهش مجازات «ليبي» رئيس دفتر سابق چني از سوي بوش را مانع اجراي عدالت خوانده بودند. "ليبي" به جرم افشا نام يک جاسوسه "سيا" با هدف گرفتار انتقام از شوهر او به زندان محکوم شده بود که جورج بوش با استفاده از اختيارات رياست جمهوري اين مجازات را به حالت تعليق درآورد.
قبلا گفته شده بود که انتقاد از دولت بوش پس از انقضاي دوران رياست جمهوري او شدت خواهد يافت و احتمال تعقيب قضايي زياد که چنين نشد و پس از کنار رفتن دولت بوش انتقادها پايان يافت و ديگر خبري نشد. يک صاحبنظر در نخستين هفته ژوئيه 2009 و شش ماه پس از تغيير دولت واشنگتن گفته بود که سکوت مقامات و رسانه هاي آمريکا درباره دولت بوش نشان مي دهد که اشغال نظامي عراق و عمليات نظامي افغانستان و ... دراجراي يک سياست کلي بوده است.
عراق در ژوئيه 2007 و ادامه خشونت
انفجار انتحاري هفتم ژوئيه 2007 در آبادي نسبتا كوچكي در ايالت صلاح الدين عراق (160 كيلومتري شمال بغداد) كه بيش از 150 كشته و افزون بر اين رقم مجروح داشت نشان داد كه خشونت به سراسر عراق اشغالشده گسترش يافته بود. قبلا بيشتر اين عمليات در بغداد و ايالت هاي انبار و دياله روي مي داد. آبادي كه هفتم ژوئيه هدف انفجار انتحاري قرار گرفت تركمان نشين است و ساكنان آن عمدتا شيعه اند. بمب در يك وانت كارسازي شده بود. رسانه هاي آمريكا گزارش كرده بودند كه مخالفان دولت بغداد با اين انفجار خواسته بودند ثابت كنند كه اظهارات وقت هوشيار زيباري وزير امورخارجه عراق كه يك كرد است، در اين زمينه كه آمار تلفات غير نظاميان در حال پايين آمدن است نادرست بوده است. زيباري چندبار ديگر هم از رو به آرامش گذاردن اوضاع سخن گفته است که هربار ابراز خوشبيني او با واکنش مشابهي رد شده است. عكس زير، يك مجروح اين انفجار را نشان مي دهد. اين وضعيت در ژوئيه 2009 نيز به همين صورت ادامه داشت.




برخي ديگر از رويدادهاي 9 جولای



1746: ناوگان فرانسه هم براي گرفتن سهمي از هند وارد «پنديچري Pondicherry» اين اين سرزمين شد. بعدا ميان فرانسه و انگلستان بر سر استعمار هند زد و خورد شد و فرانسويان ميدان رقابت را ترك كردند.
1887: تاريخدان «ساميوئل اليوت موريسون» به دنيا آمد.
1951: شش سال پس از پايان جنگ جهاني دوم، تازه در اين روز ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا از كنگره اين كشور خواست كه به حالت جنگ با آلمان پايان دهد!.
1963: موافقت نامه ايجاد فدراسيون مالزيا مركب از مالايا، سنگاپور، ساراواك، و بورنئوي شمالي (مستعمرات سابق انگلستان) امضاء شد و دولت اندونزي بلافاصله نسبت به انها ادعاي ارضي كرد. بعدا سنگاپور از اين فدراسيون جدا شد و به صورت کشوري مستقل درآمد.












__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #239  
قدیمی 07-22-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

24 تير هجري خورشيدي
روزهاي پيش از 30 تير 1331 كه ايران متشنج بود

مصدق 20 جولاي 1952 (29 تيرماه 1331) تهران و بسياري از شهرهاي ايران به حالت نيمه تعطيل درآمده بود. اين وضعيت از چهار روز پيش از اين، از لحظه اي كه اعلام شده بود دكتر مصدق به علت پذيرفته نشدن پيشنهادهايش از سوي شاه كناره گيري كرده و استعفاي او از نخست وزيري پذيرفته شده است به چشم مي خورد.
مردم خشمگين و آماده بپاخيزي بودند. دكتر مصدق كه از شانزدهم تير ماه با مجلس سنا درگيري پيدا كرده بود 25 تيرماه از شاه خواسته بود كه علاوه بر تصدي نخست وزيري، وزير جنگ هم باشد كه شاه نپذيرفته بود. همان روز دكتر مصدق استعفانامه خود را براي شاه فرستاد و در آن تاكيد کرد كه چون پيشنهادهاي منطقي و اصولي او كه اجرايشان براي پيروزي مبارزات مردم ايران لازم است، مورد قبول شاه قرار نگرفته است و احساس مي كند كه شاه به وي اعتماد ندارد و با اين وضعيت ادامه خدمت موفقيت آميز به وطن ممكن نيست، لذا كناره گيري خود را تسليم مي كند.
شاه استعفاي دکتر مصدق را همان روز پذيرفت و احمد قوام (قوام السطنه) را مامور تشكيل كابينه كرد و در اعلاميه مربوط، وي را "حضرت اشرف" خواند و تصريح كرد كه نسبت به او اعتماد كامل دارد.
روز بعد، قوام السطنه دست به انتشار اعلاميه سراسر تهديد و بي سابقه خود، "كشتي بان را سياستي دگر آمد" زد و بر خشم مردم افزود و سيل تلگرام به حمايت از دكتر مصدق از سراسر ايران به سوي تهران روان شد. همان روز، 28 تن از نمايندگان مجلس هم اعلام كردند كه بدون حضور دكتر مصدق، با فردي ديگر براي ادامه نهضت ملي همکاري نخواهند كرد و كشور متشنج شد.
روز 28 تير، قوام با يك اشتباه سياسي ديگر كه درخواست انحلال مجلس از شاه بود بر دامنه تشنج افزود. بازار تعطيل شد و در همه جا تظاهرات به راه افتاد و جبهه ملي روز سي ام تير را تعطيل عمومي اعلام كرد.
در پي اين تصميم جبهه ملي، تظاهرات عمومي وسيعي به راه افتاد، از همه جا صداي حمايت از دكتر مصدق بلند بود و درگيري هاي خشونت آميزي روي داد كه به كشته شدن عده اي منجر شد.


22 جولاي ميلادي
سربازگیری در ایالات متحده آمریکا 20 جولای سال 1917 (دوران جنگ اول جهاني) براي نخستين بار در تاريخ ايالات متحده آمريكا سربازگيري از طريق قرعه كشي آغاز شد. اين كشور قانون نظام وظيفه اجباري ندارد، ولي به پسران 18 ساله به بالا توصيه مي شود كه ( اگر مايل به برخورداري از برخي امتيازات از جمله دريافت کمک هزينه و وام تحصيل در دانشگاه و استخدام در دواير دولتي و ... هستند) دوطلبانه و کتبا آمادگي خود را براي خدمت سربازي به سازمان معيني (سلکتيو سرويس) اعلام دارند که در هنگام ضرورت، و برحسب نیاز عده اي از آنان (از طریق قرعه کشی) احضار شوند. احضار شدگان در صورت عدم تمكين مجازات خواهند شد. در نيمه دوم قرن 19 در طول جنگهاي داخلي آمريکا، در ايالتهاي شمالي نوعي سربازگيري اجباري انجام گرفت که در شهر نيويورک مردم مخالفت کردند که این اعتراض به يک شورش منجر شد.
براي جلب افراد به استخدام شدن در نيروهاي مسلح آمريکا آگهي به رسانه ها داده مي شود - همانند تبليغات تجاري، نه صورت اعلان ساده. براي داوطلبان استخدام در نيروهاي مسلح آمريکا جوايز مالي و امتيازات متعدد در نظر گرفته شده است. خارجياني که هنوز تبعه آمريکا نشده اند نيز مي توانند داوطلب شوند و خدمت سربازي برايشان امتياز مي شود تا بعدا تبعه آمريکا شوند. در سال های 2009 و 2010 مراسم تبعه شدن نظامیان خارجی آمریکا (ادای سوگند وفاداری) با حضور «جو بایدن» معاون رئیس جمهور این کشور و در عراق (کاخ پیشین صدام حسین) صورت گرفت.


توطئه ترور هيتلر در 1944

كلاز فون ستافنبرگ بيستم جولاي 1944 هيتلر در يك قرارگاه نظامي ( وولفزشانزه ـ لانه گرگها) در پروس شرقي از توطئه قتل رهايي يافت. در اين توطئه، انفجار بمب چهار تن را كشت و گروهي ديگر را مجروح كرد. بزرگي و استحكام ميز مذاكرات باعث نجات هيتلر شد كه مختصرا زخمي شده بود.
توطئه قتل هيتلر توسط يك دسته از افسران آلماني كه شكست در جنگ را قطعي مي دانستند و با اطلاع (نه مداخله) چند مارشال ازجمله «رومل» طرح ريزي شده بود و قرار بود كه پس از قتل هيتلر، نيروي احتياط برلين را زير كنترل خود در آورد، حزب نازي را از قدرت بركنار و با متفقين وارد مذاكرات صلح شود.
افسر جواني به نام «كلاز فون ستافنبرگ Claus Von Stauffenberg» مامور قراردادن بمب در اطاق مذاكرات شده بود [درست مشابه چگونگی قتل رجایی و باهنر در 37 سال بعد در تهران] که گفت و گوها تبادل نظر درباره جنگ و امنيت ملّي آلمان بود ولي آن روز، هيتلر تصميم گرفت كه جلسه به جاي زير زمين در طبقه اول قرارگاه تشكيل شود كه «كلاز» با عجله كيف حامل بمب را به محل تازه منتقل كرد ولي موفق نشد در جاي مورد نظر بگذارد و زمان (تايمر) انفجار را تغيير دهد.
وي پس از قراردادن بمب با شتاب عازم برلن شد تا بقيه كارها را رو به راه كند كه بمب در زمان نادرست و محلي دورتر از صندلي هيتلر منفجر شد.
«كلاز» پس از رسيدن به برلن موفق به تصرف ساختمان راديو نشد و هيتلر كه متوجه قضيه شده بود از راديو برلن اعلام كرد كه به او آسيب نرسيده است. «كلاز» و همدستانش دستگير و بعدا اعدام شدند و به رومل پيشنهاد شد كه ميان خودكشي و حفظ افتخارات يا محاكمه و اعدام يكي را انتخاب كند كه رومل خود را كشت.


ترور ملك عبدالله پادشاه اردن در مسجد اقصي

پادشاه مقتول اردن بيستم جولاي 1951 ملك عبدالله پادشاه وقت اردن (جدّ ملك عبدالله فعلي) به دست يك فلسطيني به نام مصطفي شُكري (خيّاط) در بيت المقدس هنگام ورود به مسجد اقصي با شليك سه گلوله كشته شد.
ملك عبدالله متهم شده بود كه تحت نفوذ انگليسي ها به فلسطيني ها خيانت مي كند و به همراه دولت لبنان قصد مصالحه جداگانه با اسرائيل را دارند. چهار روز پيش از اين واقعه، الصلح نخست وزير لبنان كه براي ديدار ملك عبدالله به اردن رفته بود در اين كشور ترور شده بود.
در آن زمان، نه تنها فلسطيني ها بلكه گروهي از اعراب ملك عبدالله را به دليل تصرف قسمت قديمي بيت المقدس در جريان جنگ يهوديان و فلسطيني ها خائن به ملت عرب مي دانستند و مي گفتند كه ملك عبدالله به جاي تصرف بيت المقدس که متعلق به فلسطيني ها است بايد ارتش خود را در جهت دريا به حركت درمي آورد و پيشروي يهوديان مسلح را سد مي كرد. مفتي اعظم فلسطين نيز همين نظر را نسبت به ملك عبدالله داشت.
ملك عبدالله كه هنگام مرگ 69 ساله بود در جريان جنگ جهاني اول به انگليسي ها در خارج ساختن سرزمين هاي عرب از دست عثماني ها كمك كرده بود كه پس از جنگ او را امير كشور تازه تاسيس اردن و پس از دادن استقلال به اردن، پادشاه اين كشور كرده بودند. در آن زمان هدف انگلستان از ايجاد دو كشور سلطنتي اردن و عراق اين بود كه سوريه بزرگتر تشكيل نشود كه سدي بزرگ بر سر راه منافع و سياستهاي انگلستان در خاورميانه باشد.
پس از ترور ملك عبدالله، پسرش طلال بر جاي او نشست و پس از او نوبت به ملک حسين پسر طلال رسيد كه 17 ساله بود. وي هنگام تيراندازي به پدر بزرگش در كنار او بود. به طلال چون در پاريس با صداي بلند انگلستان را امپرياليست خوانده بود برچسب بيماري رواني زده و برکنار کرده بودند!.


روزي كه فرانسه به تونس استقلال داد دولت فرانسه 20 جولای 1956 به تونس، مستعمره خود در شمال آفريقا، استقلال داد كه از آن زمان روز ملي اين كشور بشمار مي رود. اين استقلال آسان هم به دست نيامد و تونسي ها براي گرفتن آن مبارزه كرده بودند. حبيب بورقيبه از زمان استقلال به مدت 31 سال بر اين سرزمين قديمي و متمدن حكومت كرد و در اين مدت، در تونس تنها يك حزب فعاليت داشت.
تونس كه ميان ليبي و الجزاير واقع شده است يك كشور منطقه مديترانه است و در اين دريا ساحلي طولاني دارد. وسعت خاك آن 164 هزار كيلومتر مربع و جمعيتش ده ميليون نفر است و يك كشور عربي بي طرف بشمار مي آيد كه فرانسه زبان دوم مردم آنجاست. این سرزمین در عهد باستان وابسته به امپراتوری روم، بعدا امپراتوری اسلامی و سپس امپراتوری عثمانی بود.


تهديد يک عضو کنگره آمريکا: حمله نظامي به اماكن مذهبي اسلامي! 15 جولاي 2005 «تام تانكريدوTom Tancredo» نماينده جمهوريخواه مجلس آمريكا از ايالت كلرادو در يک مصاحبه راديويي ضمن اشاره به انفجارهاي انتحاري آن سال در لندن و احتمالا تكرار نظاير آن در آمريكا گفته بود كه به تهديد بزرگ بايد پاسخ بزرگ داد. اگر تروريستها بخواهند در شهرهاي آمريكا با استفاده از سلاح كشتار جمعي و بمب هاي اتمي كوچك (تاكتيكي) دست به تخريب و آدمكشي بزنند مي توان در پاسخ به آنها، اماكن مذهبي اسلامي را مستقيما مورد حمله نظامي قرار داد و از ميان برداشت!.
«پت كمبل» گزارشكر راديو سئوال كرده بود: آيا منظور شما مكّه هم هست؟.
تام تانكريدو پاسخ داده بود: بله.
اين اظهارات باعث اعتراض انجمن هاي مسلمانان از جمله مسلمانان آمريکا و انجمن هاي آنان و انتقاد رسانه ها شده بود.


10 شعبان هجري قمري
وفات حسين بن محمّد بن عَبدُ الباقي ازشاعران پرآوازه قرن 5 هجري
10 شعبان 422 - حسين بن محمّد بن عَبدُ الباقي ازشاعران پرآوازه قرن 5هجري قمري چشم ازجهان فروبست. كنيه وي ابوعبدالله و شهرتش خالِع بود. عبدالباقي دربغداد سكونت داشت و درمحضرعالمان اين شهر شاگردي كرد. خالع درعلم حديث ازتبحر بسيار برخورداربود بطوريكه خطيب بغدادي و جمع كثيري ازبزرگان ازوي روايت كرده اند. خالِع طبعي روان درسرودن شعرداشت و درسروده هايش هم خالع تخلص مي كرد.
وفات «عماد اصفهاني» فقيه شافعي
10 شعبان 519 - «عماد اصفهاني» فقيه شافعي، اديب و كاتب برجسته قرن 6هجري درگذشت. او تحصيلات را دراصفهان آغاز كرد و سپس در مدرسه نظاميه بغداد علوم فقه، حديث و ادبيات را آموخت. او سرانجام درسرزمين شام به وزارت صلاح الدين ايوبي انتخاب شد. ازعماد اصفهاني ملقب به كاتب و معروف به كاتب اصفهاني كتابهايي چون «البَرْقُ الشّامي در تاريخ، ديوانُ الرَّسائِل، ديوان شعر، زُبْدَةُ النَّصر وَ نُخبَةُ العَصْر» به عنوان بهترين و معروفترين آثار وي باقيست.
وفات « مَجْدُالدّين محمّد بن ابُو الْقَوارس» مشهور به« سيّد عَميدي»
10 شعبان 754 - « مَجْدُالدّين محمّد بن ابُو الْقَوارس» مشهور به« سيّد عَميدي» از عالمان بزرگ شيعه در بغداد وفات يافت و در نجف اشرف به خاك سپرده شد. او در شهر «حِلّه» به دنيا آمد. سيّد عميدي كه از نوادگان حضرت سجّاد(ع) به شمار مي‏رفت در محضر درس پدر و دائي خود علامه حِلّي به كسب دانشهاي متداول همت گماشت و درنهايت با درجه استادي به تدريس مشغول شد. او درفقه، اصول، حديث، كلام، تفسير و ادبيات عرب از دانش بسيار بهره‎مند بود. سيد عميدي بر اغلب كتب علامه حلّي شرح و حاشيه نگاشته است. از آثار اين عالم بزرگ مي‎توان به «شرح تهذيب علامه، شرح مباديُ الاُصُول و كَنْزُالفَوائد» اشاره كرد. گفتني است سيّد عميدي از استادان شهيد اول بود كه پس از فوت پيكرش را به نجف انتقال دادند و درآنجا به خاك سپردند.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #240  
قدیمی 07-25-2010
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض حيات دوباره امپراتوري بيزانس

جام جم آنلاين: 749 سال پيش در روز 25 ژوييه سال 1261 ميلادي امپراتور بيزانس ، بازيلئوس ميخاييل هشتم پالئولوگ فاتحانه وارد پايتختش بيزانس شد. نيم قرن پيش از اين تاريخ، يك امپراتور ديگر بيزانس به بهانه جنگ هاي صليبي توسط ارتشي كه سربازان آن از سوي بازرگانان ونيزي اجير شده بودند ، از شهر بيزانس بيرون رانده شده بود.
در روز 12 آوريل سال 1204 ميلادي لشكريان چهارمين جنگ صليبي پس از فتح بيزانس ، پايتخت باشكوه امپراتوري رم شرقي كه فرهنگ يونان و مذهب ارتدوكس را پذيرفته بود ، شهر را بي رحمانه غارت كردند.
در حالي كه بارون هاي كاتوليك غربي ثروت ها و اموال غارت شده بيزانس را ميان خود تقسيم مي كردند ، اهالي بيزانس و روحانيون ارتدوكس در شهر نيسه در كرانه ديگر بسفور فرهنگ و سنت هاي خود را زنده نگه داشتند.
شهر بيزانس در 11 مه سال 330 ميلادي تحت نام كنستانتينوپل برگرفته از نام كنستانتين امپراتور رم رسما به عنوان پايتخت امپراتوري رم انتخاب شده بود.در سال 395 ميلادي با تجزيه امپراتوري رم به دو امپراتوري رم غربي و رم شرقي ، كنستانتينوپل پايتخت امپراتوري رم شرقي شد.
در زمان امپراتور هراكليوس ، كنستانتينوپل از ريشه هاي لاتيني و مذهب كاتوليك دست كشيد و به يك شهر يوناني با مذهب ارتودكس تبديل شده و نام آن به بيزانس تغيير يافت.
تا قبل از حمله صليبي ها اين شهر از شكوه و جلال فراواني برخوردار بود ، اما با غارت شهر و بيش از نيم قرن اشغال توسط صليبيون از آن شكوه گذشته چيز زيادي باقي نماند.
تا اين كه ميخاييل هشتم پالئولوگ كه به يك خانواده قديمي و اصيل بيزانس تعلق داشت خود را امپراتور بيزانس ناميد. او به صليبيون كه بيزانس را در اشغال داشتند حمله كرد و شهر را از آنها پس گرفت و به اشغال كاتوليك ها خاتمه داد.
ميخاييل هشتم دوباره شكوه و جلال بيزانس را تا حدودي احيا كرد اما با توجه به غارت گسترده صليبيون ، شهر بيزانس هرگز شكوه گذشته خود را بازنيافت.
به اين ترتيب در روز 25 ژوييه سال 1261 ميلادي امپراتوري بيزانس بار ديگر با بيرون راندن صليبيون كاتوليك تجديد حيات يافت.
تا اين كه حدود دو قرن بعد امپراتوري پالئولوگ هاي بيزانس پس از شكست از سلطان محمد فاتح ، سلطان عثماني در روز 29 مه سال 1453 ميلادي براي هميشه از صحنه روزگار محو شد و به تاريخ پيوست و نام شهر بيزانس (قسطنطنيه – كنستانتينوپل ) به استانبول تغيير يافت.
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:36 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها