بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > پارسی بگوییم

پارسی بگوییم در این تالار گفتگو بر آنیم تا در باره فارسی گویی به گفتمان بنشینیم و همگی واژگانی که به کار میبیندیم به زبان شیرین فارسی باشد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #241  
قدیمی 12-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



از بیخ عرب است

این اصطلاح برای کسی به کار برده می شود که یا نادان است یا با وجود مدارک فراوان با کمال بی پروایی دست از انکار واضحات بر نمی دارد .
پیش از ظهور اسلام زبان رسمی در ایران زبان پهلوی ساسانی بود که به گویش های گوناگون به آن سخن می گفتند. حمله و تسلط اعراب بر ایران ، اساس قومیت و ملیت ایران را متزلزل ساخت و فرهنگ و ادب کشور ما را دگرگون کرد. خط در ایران عربی گردید و زبان عربی در بسیاری نقاط جای زبان پهلوی و شاخه های گوناگون آن را گرفت. با این حال نتوانست زبان و فرهنگ ملی و قومی ایرانیان را ریشه کن کند . با همت و پایمردی دانشمندان و بزرگان میهن پرستی چون فردوسی ، شیرازه فرهنگ و ملیت ایران از تند باد حوادث مصون ماند.
حکومت های طاهریان ، صفاریان و سامانیان در خراسان، اگر چه در تجدید استقلال ایران کوشش بسیار کردند و در احیای آداب و رسوم ایرانی تلاش نمودند، لیکن چون در عصر آنان استقلال و تمامیت ایران هنوز نضج لازم را نگرفته بود، ناگزیر بودند که به ظاهر در حفظ و نگهداری رابطه دوستی و سیاسی خود با دربار خلفای عباسی اظهار علاقه کنند تا نهال نورس استقلال کشور که پس از نزدیک به دو سده تسلط اعراب دوباره جوانه زده بود، با تند روی ها ی بی مورد و احساسات دور از عقل و منطق به کلی ریشه کن نشود.
از این رو در دوره ی حکومت این سلسله های ایرانی، در خراسان زبان و خط عربی در امور دیوانی و حکومتی جایگزین خط و زبان فارسی گردید و بسیاری از بزرگان ادب خراسان نیز زبان عربی را آموختند و به کار بردند.
اما اهالی خراسان که به فرهنگ و ادب پارسی علاقه و دل بستگی فراوان داشتند درباره ی هر ایرانی که عربی می نوشت و با به عربی سخن می گفت به کنایه می گفتند که « از بیخ عرب شده است » ، یعنی عرق و حمیت ایرانی و ایرانی نژاد بودن خود را که مثل روز، روشن و آشکار است انکار می کند و یکسره عرب شده است.
در واقع چون ایرانیان در آن هنگام نفوذ بیگانگان را نمی پذیرفتند و در عین حال نیز توانایی مبارزه و مخالفت آشکار با حاکمان عرب را نداشتند، حس ملیت خواهی و میهن پرستی خود را در عبارت هایی مانند " از بیخ عرب شده " به رخ مجذوبان و مرعوبان عرب می کشیدند.
این اصطلاح اگر چه امروز دیگر مصداقی ندارد، همچنان در مورد کسانی که جاهل هستیند یا بدیهیات را انکار می کنند به کار برده می شود.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #242  
قدیمی 12-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


با آب خزینه رفیق گرفتن



این ضرب المثل را برای کسانی به کار می برند که بدون هزینه کردن و با سرمایه دیگران دوستی دیگران را به خود جلب می کنند

.
در گذشته در همه ی شهر ها و روستاهایایران حمام عمومی وجود داشت.

در این حمام ها که دارای خزینه بودند آدابی مرسوم بود که انجامبرخی از آن ها جنبه ی ضرب المثل پیدا کرده است.
گاهی اتفاق می افتاد که کسی در حال لیف زدن در شرایطی که چشمان خود را نمی توانست باز کند دستش به مشربه ( ظرف آبی که در حمام استفاده می شد ) می خورد و در حالیکه چشمانش می سوخت به آب هم دسترسی نداشت. معمولا اگر کسی متوجه این موضوع می شد مشربه ای آب از خزینه بر می داشت و بر سر و روی آن فرد گرفتار می ریخت . در این موقعیت فرد از کسی که آب بر سرش ریخته شادمان و سپاسگزار می شد . یکی دیگر از آداب حمام های خزینه این بودکه هر کس وارد حمام می شد برای اظهار ادب نسبت به بزرگ تر ها که در صحن حمام نشستهو مشغول کیسه کشی و صابون زدن بودند، فورا یک مشربه آب گرم از خزینه ی حمام بر میداشت و بر سر آن بزرگ تر می ریخت و این کار را به ترتیب تقدم برای یکایک بزرگ ترانتکرار می کرد.سنت دیگر این بود که هر کس وارد خزینه می شد به همه ی کسانیکه در خزینه مشغول شست و شو بودند سلام همگانی می داد و در همان پله ی اول خزینه،دو دست را زیر آب کرده و کفی از آب خزینه بر می داشت و به دیگران تعارف می کرد. یعنی با آن آب مفت و مجانی به آشنا و بیگانه اظهار محبت می کرد و چه بسا که از اینرهگذر پایه ی دوستی و صمیمیتی با افراد بیگانه در حمام گذاشته می شد.از اینرو بود که مردم درباره ی کسی که همیشه تنها با رفتار خوب و محترمانه و بدون خرجو زحمت یا با سرمایه دیگران دوست پیدا می کرد این اصطلاح را به کار می بردند و می گفتند : فلانی با آبخزینه دوست می گیرد
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #243  
قدیمی 12-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


بند را آب دادن
مراد از این ضرب المثل بی احتیاطی کردن و فاش کردن اسرار است و آن را هنگامی به کار می برند که با وجود همه ی تاکیداتی که برای پنهان نگاه داشتن چیزی شده است، آن چیز را فاش و برملا سازند
کشاورزان در گذشته از چوب و سنگ بر روی نهرها و رودخانه های کوچک آب بندی می ساختد تا آب آن ها را به درون کانال هایی که ساخته بودند هدایت کنند و زمین های خود را آبیاری نمایند.
این بند ها را از چوب های ضخیم و مقاوم می ساختند و برای آن که بند را آب نبرد آن را به شکل مخروط می ساختند و درون آن را با سنگ های بزرگ پر می کردند تا بند بتواند فشار آب رودخانه تحمل کند، زیرا در غیر این صورت بند را آب می برد و جهت آب به سوی کانال هایی که برای آبیاری ساخته شده بودند بر نمی گشت و مزرعه شان بی آب می ماند. در چنین حالتی کشاورزان برای نشان دادن ناراحتی خود از بی دقتی و بی احتیاطی که در ساختن بند به کار برده شده بود اصطلاحا می گفتند: بند را آب دادند ، یعنی بند را به دست آب دادند، یا آن را خوب نبستند ،و آب به مزارع نرسید و زراعت خشک شد .
این اصطلاح سپس برای هرگونه موارد بی دقتی و بی احتیاطی، از جمله فاش کردن اسرار که از روی بی دقتی و بی احتیاطی باشد به کار برده شد و مردم گفتن " فلانی بند را آب داد " را مجازا به معنی فاش کردن راز از سر بی دقتی به کار گرفتند.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #244  
قدیمی 12-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


آب زیر کاه

این اصطلاح در باره ی کسی به کار می رود که در لباس دوستی و خیر خواهی برای دستیابی به اهداف خود، دیگران را فریب می دهد و به آنان خیانت می کند.
در گذشته یکی از ترفندهای جنگی آن بود که در مسیر حرکت دشمن که از میان مزارع و کشتزارها می گذشت باتلاق هایی پر از آب حفر کنند و روی آن را زیبا و طبیعی با کاه و علف بپوشانند تا دشمن هنگام عبور از این مناطق در آن افتاده و غرق شود. بدین ترتیب پیشتازان سپاه دشمن و سوارکاران آن ها در این باتلاق های سرپوشیده فرو می رفتند و با کند شدن پیشروی آنان این فرصت برای مدافعان آن منطقه فراهم می آمد تا سپاه خود را آماده و تجهیز نمایند.
این حیله ی جنگی در مبارزات مردم ویتنام علیه امریکائیان نیز به کار گرفته شده است و ویت کنگ ها در درون جنگل ها کودال های کوچک یا بزرگی حفر و پر از آب می گردند و سر نیزه و سیخ های بلند دیگری را نیز در آن ها قرار می دادند و روی آن ها را با کاه و برگ و علف می پوشاندند و سربازان امریکایی که از آب زیر کاه خبر نداشتند هنگام پیشروی در این گودال های پر از آب و سرنیزه می افتادند و با فرو رفتن سرنیزه ها در بدنشان و غرق شدن در آب با مرگ هولناکی کشته می شدند.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #245  
قدیمی 12-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


از کوره در رفتن
و

تو بدم ، بمیر و بدم

بسیاری از مثل و ها ضرب المثل های ایرانی ریشه در زندگی واقعی آنان دارد.
مثلا ضرب المثل از کوره دررفتن به دورانی باز می گردد که آهنگران از کوره و دم برای گداختن آهن استفاده می کردند. آنان به خوبی می دانستند که آهن برای گداخته شدن باید به آهستگی گرم شود و اگر به صورت ناگهانی آن را گرم می کردند آهن با حالت انفجاز و صدایی مهیب از کوره به بیرون پرتاب می شد و اصطلاحا می گفتند " از کوره دررفته است "
از این رو برای توصیف رفتار غیر طبیعی افراد خشمگین آنان را به آهنی که از کوره ای به بیرون پرتاب شده باشد تشبیه کرده و از این اصطلاح آهنگری استفاده می شود .
آهنگران معمولا برای گرم نگهداشتن کوره خود از شاگردانی استفاده می کردند. نقل است که روزی آهنگری شاگرد جدیدی را به استخدام درآورد. شاگرد آهنگر که در روز اول کار خود به شدت از ایستاده دمیدن خسته شده بود از استاد آهنگر پرسید می توانم بنشینم و بدمم؟
استاد گفت بله. دقایقی بعد گفت می توانم لم بدهم و بدمم؟ استاد گفت بله . او که از در روز اول کار خود به سختی خسته شده بود از استاد سوال کرد می توانم بخوابم و بدمم؟
استاد با تشر گفت "تو بدم ، بمیر و بدم" .
این اصطلاح هم زمانی به کار می رود که از کسی می خواهند کاری را به نتیجه برساند و هر کاری که لازم است خود تصمیم بگیرد و انجام دهد.
عبارت " دمت گرم " هم از این حرفه قدیمی که در حال انقراض است به جامعه نفوذ کرده است. روشن بودن و فعال بودن دم آهنگری ( که معمولا با ذغالسنگ گرم می شد) نشانه رونق کار دکان آهنگری بود. از این رو وقتی مردم می خواستند در تعارفات روزمره خود برای کسی آرزوی رونق کار بکنند برای او عبارت ‌" دمت گرم " را به کار می بردند.
اکنون این عبارت هم سنگ یک عبارت تشکر آمیز یا محبت آمیز به کار می رود و بسیاری از مردم از ریشه آن خبر ندارند.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #246  
قدیمی 12-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



آبشان توی یک جوی نمی رود


" آبشان توی یک جوی نمی رود»

ریشه ضرب المثل آبشان توی یک جوی نمی رود یا آبشان از یک جوی نمی گذرد به دوران گذشته ای باز می گردد که مردم دسترسی به آب لوله کشی نداشتند و معمولا در نوبت های مشخصی آبی که از قنات ها یا رودخانه ها به آبادی می رسید را در آب انبار ها یا حوض ها ذخیره می کردند.
این کار درد سر های زیادی داشت از جمله آنکه معمولا این کار در شب و گاهی نیمه های شب انجام می شد تا از آلودگی دباغ ها ، گازر ها ( رختشو ها ) و افرادی که از آب جوی برای شستن فرش و ظروف استفاده می کردند در امان بمانند و آب پاک تری را روانه آب انبار ها یا حوض ها بکنند. این آب معمولا به همه گونه مصرفی از جمله نوشیدن می رسید هنگامی که نوبت آب خانواده ای می شد و آب در جوی ها راه می افتاد هر کس کوشش می کرد پیش از آن که جریان آب قطع شود زودتر آب خود را برداشت کند و این عجله و شتاب زدگی و عدم رعایت نوبت موجب می شد که در این شب ها چنان غوغا و قشقرقی در محلات به راه بیفتد که دیگر کسی نمی توانست تا صبح بخوابد.
در روستاها که موضوع آب گیری و آبیاری مزارع به عنوان یک عنصر اقتصادی مهم جنبه حیاتی داشت این وضعیت بسیار شدیدتر بود و کشاورزان هنگام آب گیری گاه با داس و بیل و چوب به جان یکدیگر می افتادند و یکدیگر را زخمی و حتی به قتل می رساندند. بنا براین و برای جلوگیری از پیش آمدن چنین مشاجراتی بود که هر کس کوشش می کرد آب مورد نیاز خود را از جویی برندارد که آنانی که با او مشاجره دارند از آن بر می دارند و از این رو است که اکنون ضرب المثل " آبشان از یک جوی نمی گذرد " را در مورد کسانی به کار می برند که بر سر موضوعی با یکدیگر نمی سازند و با هم مشاجره دارند و هرگاه میان دو یا چند تن در انجام کاری توافق و سازگاری وجود نداشته باشد از این عبارت برای نشان دادن رابطه ی آنان استفاده می شود .
خاطره : یکی از قدیمی ها که خدایش بیامرزد نقل می کرد که هرگاه در خانه ورستایی مان نان می پختیم برای ساختن خمیر از آب حوض خانه استفاده می کردیم و برای آنکه آب سالم تری مورد استفاده قرار گیرد آن را با صافی یا پارچه ای تمیز صاف می کردیم . آنچه در صافی باقی می ماند کرم و لارو حشرات بود و حجم آن آنقدر زیاد بود که به عنوان غذا به مرغ و خروس ها می دایم ..(یکی از دلایل بیمارهای عفونی فراوانی که در گذشته وجود داشت همین آبهای غیر بهداشتی بود ) الله اکبر از این همه نظافت .


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #247  
قدیمی 12-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


کلاهش پس معرکه است
در این دوره ـ زمانه بچه ها و جوانان و حتی بسیاری از بزرگسالان خود را با وسایل و ابزار مدرن و پیشرفته ای مثل رایانه و اینتر نت و امثال آن سرگرم می کنند اما 60 -70 سال پیش سرگرمی زیادی برای مردم وجود نداشت . عده ای معرکه گیر با نمایش های خیابانی مردم را سرگرم می کردند و عده ای دور ْ آنان جمع می شدند تا سرگرم شوند. هنوز هم این اصطلاح کاربرد دارد که کسی که در جایی مثلا یک مهمانی جمعی را دور خود جمع می گویند فلانی معرکه گرفته است .
در آن دوره که مردم غالبا کلاه یا دستار به سر داشتند دور معرکه گیر جمع می شدند و برنامه مارگیری و پاره کردن زنجیر و قدرت نمایی های واقعی و غیر واقعی او را تماشا می کردند، اگر کسی با حرکتی غیر متعارف مانع کار دیگران می شد کلاه او را بر می داشتند و به پشت جمعیت پرت می کردند ، او نیز ناچار می شد برای برداشتن کلاه خود محل را ترک کرده و در پشت جمعیت به دنبال کلاه خود بگردد. دیگران به او که از تماشای معرکه گیری باز مانده بود می گفتند

" کلاهش پس معرکه است"

امروزه این اصطلاح هنگامی به کار می رود که فردی از قافله کار عقب مانده باشد و امیدی به نتیجه نداشته باشد.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #248  
قدیمی 12-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


همه ماست ها را کیسه کردند...

روزی به مختارالسلطنه اطلاع دادند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده است. مختارالسلطنه دستور داد که کسی حق ندارد ماست را گران بفروشد. چون چندی بدین منوال گذشت برای اطمینان خاطر با قیافه ی ناشناخته به یکی از دکان های لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می خواهی ؟ ماست معمولی یا ماست مختارالسلطنه ! مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو ماست پرسید. ماست فروش گفت: ماست معمولی همان است که از شیر می گیرند و بدون آب است و با قیمت دلخواه. اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان میبینید و یک ثلث ماست و باقی آب است و به نرخ مختار السلطنه می فروشیم و بدان نیز لقب دادیم. حال کدام می خواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کرده و بند تنبانش رامحکم ببستند. سپس طغار دوغ را از بالا در دو لنگه شلوارش سرازیر کردند و شلوارش را از بالا به مچ پاهایش ببستند. سپس به او گفت: آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از شلوارت خارج شود که دیگر جرات نکنی ماست داخل آب بکنی!
چون سایر لبنیات فروش ها از این ماجرا با خبر شدند، همه ماست ها را کیسه کردند.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #249  
قدیمی 12-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


کرسی شعر یا ....؟


برخی از واژه ها گاهی آنقدر تغییر شکل می یابند که پیدا کردن ریشه آن مشکل و گاه غیر ممکن می شود
یکی از این واژه ها " کرسی شعر " است.


در سالهای دور آن زمان که مردم نه برق داشتند و نه سرگرمی ، به ویژه در زمستانها با شب های طولانی ، چاره ای نبود جز آنکه مردمان در ساعات اولیه شب با یک لامپا ( چراغ گردسوز) اتاق را روشن نگه داشته و زیر کرسی خود را گرم کنند . برای اینکه اهل خانه ( که معمولا از تعدادی زیادی فرزندان ریز و درشت تشکیل می شد ) حوصله شان سر نرود پدر خانواده ( که معمولا سطح سواد بالایی هم نداشت ) شعر های ضربی می خواند و بقیه یا تکرار می کردند و یا به صورت بند گردان پاسخ می داند . مثلا شعر معروف عمو سبزی فروش ... بعله .... سبزی کم فروش ... بعله ... ( الخ ) یکی از این اشعار بود.
این اشعار که بنیه ادبی محکمی نداشت به " کرسی شعر " معروف شده بود و هرگاه کسی مطلبی که بنا و بنیان محکمی نداشت بر زبان جاری می کرد آن را به کرسی شعر تشبیه می کردند. گرچه این واژه کم کم تغییر شکل عجیبی پیدا کرده که حتی نگارنده از نگارش آن شرم دارد اما جایگاه معنایی خود را تقریبا حفظ کرده و همچنان به عنوان سخن بیهوده بکار می رود.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #250  
قدیمی 12-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


فکسنی

فکسنی هم از جمله واژه هایی روسی (Fkussni) است که در زبان محاوره ما ایرانی ها کاربرد زیادی پیدا کرده است . فکسنی در زبان روسی به معنی " بامزه " است اما در ایران به کنایه و واژگونه به معنی بی‌خود و مزخرف به ‌کار برده می شود.
اصولا ایرانی ها از کنایه و طعنه استفاده زیادی می کنند به همین دلیل ضرب المثل " برعکس نهند نام زنگی ، کافور " به وجود آمده است . یعنی به کسی که زنگی ( سیاهپوست ) است می گویند کافور که ماده ای سفید رنگ می باشد.
به همین سیاق ضرب المثل " به کچل می گویند زلفعلی " به وجود آمده است.
به هر صورت فکسنی معمولا به کسی یا چیزی اطلاق می شود که زهوار درفته و داغان شده باشد.
جالب است بدانید "داغی " به معنای قطعه مستعمل و استفاده شده یک خودرو در میان مکانیک ها بسیار رایج است و مخفف رایج واژه داغان می باشد. مثلا اگر کسی بخواهد میل لنگ خودرو خود را عوض کند بعد از تعمیر خودرو مکانیک می گوید " داغی " آن را ( یعنی قطعه داغان شده آن را ) در صندوق عقب گذاشته ام . یا اگر شما بخواهید باتری خودرو خود را تعویض کنید معمولا از شما خواسته می شود که " داغی " آن را تحویل دهید.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:30 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها