نقل قول:
نوشته اصلی توسط آريانا
دورود عزیزم خوش اومدی ... متولد 1369 هستی صبا ؟............دوستت کیه؟ مهرگان؟....
چی شده صبا جان خدا بد نده....کی اذیتت کرده بدمش دست مینا 110.....والا من که شما رو هنوز نشناختم که بدونم آدم بدی هستی یا خوب.....اما زندگی همینه یه روز میخندی یه روز گریه میکنی...یه روز احساس خوشبختی میکنی یه روز احساس بدبختی...یه روز سردمونه یه روز گرممونه....ما در زندگی با تضادها در نبردیم...میان این تضادها حالت تعادل هست که دست پیدا کردن به اون خیلی سخته اما اگر انسان به اون تکامل برسه که اون وسط قرار بگیره ...سرما و گرما هیچوقت اذیتش نمیکنه ..خنده و گریه جفتش براش بی معنی میشه...خوشبختی و بدبختی براش یه رنگ پیدا میکنه....و در کل هیچ چیز نمیتونه به انسان آسیب بزنه و روحشو بخوره......منم خودم مثه شمام و آرزومه و سعیم اینه به اون تعادل خودمو برسونم اگر عمری باقی بود....که راه رستگاری راه میانه است...
|
سلام آریانا جون
آره متولد 69 ام!
مرسی که جوابیدی! بعضی وقتا حس می کنم آدم مث شیشه اس! زیاد سرد و گرم بشه ترک برمی داره!
اما بعد به این نتیجه می رسم که نه بابا آدما خیلی پیچ پیچی تر از اونین که نشون میدن!
مهرگان که خانومه اما منظورم یکی از همکلاسی هام بود که خیلی باهم صمیمی ایم. شاید اخلاق خودم عجیبه! اما با هرکسی جوردرنمیام!نگام کنی با همه حرف می زنم دائما هم یا میخندم یا می خندونم اما این من نیستم!
این بده! با اون دوستم خودم بودم!ذاتا شلوغم اما در حدو حدود خودش! درنتیجه معمولا برا خودم شر درست می کنم!البته خیلی اتفاقی!با اون اینجوری نبود!بخاطر همین شرها پرسیدم نمیدونم من بدم یا من بدم؟!
حالا که به قول ما کرمانشاهیا
در ورم در رفته(!) اینم بگم که مشکل اینه که همه چیزو از جایی می بینم که بقیه نمیبینن ولی اون چیزایی هم که اونا میبینن من نمیبینم درنتیجه عکس العمل هام فرق داره!(ولی خیلی حال میده)
هیچ وقت به این تضاد و تفاوت عادت نمی کنم!اما ازش خوشم میاد!
شماهم با این مهربونیت ایشالا همیشه شاد و در نهایت رستگار باشی