بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #251  
قدیمی 01-01-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



خواب در بین الطلوعین و عوارض آن

بین الطلوعین
یعنی بین دو شرق یعنی بین دو دمدین روشنایی یعنی ما بین صبح کاذب و صبح صادق و زمان آن زمانی است که هوا تقریبا گرگ و میش شده و مابین نماز صبح تا طلوع آفتاب.یک شرق یعنی طلوع صبح کاذب که خیط ابیض است و طلوع صبح صادق هم شرق دوم یعنی طلوع آفتاب است.چنین حالتی در غروب هم وجود دارد
.
چند نکته در مورد اوقات بین الطلوعین
اوقات خواب در بین الطلوعین
در مورد خواب كه یك امر طبیعی است در روایات می فرمایند كه در ساعات اولیه شب بخوابید و بین الطلوعین بیدار باشید[11] و مردم به این دستور عامل بودند و این روایات را كاربردی كردند . ولی در حاضر بسیاری از مسائل اینگونه را صرفاً به عنوان دستورالعمل های ارشادی و اخلاقی در نظر می گیرند ؛ در حالی كه این دستورات صد در صد كاربردی می باشند به عنوان نمونه یكی از چندین فایده عمل به روایت مذكور این است كه هورمونی در بدن به نام هورمون رشد وجود دارد ( سوماتوتوروپ) كه بیشترین میزان ترشح آن حدوداً دو ساعت بعد از غروب آفتاب می باشد ( زیرا بدن انسان یك فیزیولوژی خاصی دارد كه با عالم هماهنگ می باشد) . و همان ساعت را فرموده اند كه بخوابید . اینكه خواب متناسب ، باعث قد بلندی می شود ، به این خاطر است كه در زمان اوایل خواب این هورمون ترشح می شود و اگر كسی سر شب بخوابد رشد متناسب و متعادلی پیدا می كند .

اما یك سری از هورمونها استرس زا هستند كه كه در جای خود مفید می باشند كه به آنها «كرتیكو استروئید» گفته می شود مانند هورمونهای «آدرنالین» و «نو آدرنالین» كه بیشترین میزان ترشح آنها دو ساعت قبل از طلوع آفتاب می باشد ؛ یعنی دقیقا بین الطلوعین ( از طلوع فجر تا طلوع آفتاب ) . اینكه خواب بعد از اذان صبح باعث ناراحتی و كسلی و پریشانی انسان می شود ولی بیدار شدن در موقع اذان حالت شادابی می آورد به خاطر ترشح این هورمونها می باشد . همچنین اگر در زمانی كه این هورمونها حداكثر ترشح را دارند ، انسان خواب باشد ، احتمال سكته زیاد است . لذا بیشترین آمار مرگ در خواب در ساعات بین الطلوعین می باشد .

حال اگر همین توصیه ( نخوابیدن بین الطلوعین ) را یك پزشك به ما می كرد ، با شوق و اطمینان بیشتری به آن عمل می كردیم ؛ زیرا به كاربردی بودن آن معتقد بودیم ؛ اما دستورات دینی را به عنوان مسائل صرفاً اخلاقی پنداشته و كمتر به آنها توجه می كنیم.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #252  
قدیمی 01-01-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


شراب عشق


"به یاد کسانی که شراب عشق راسر کشیدندو رفتند"


امشب ز دنیا بـی غــمم امشب ز می آلــــــــوده ام
فریــاد کن فریــاد کن امشب که من داروغه ام

آلــوده گی اش پاکــی است فریــاد هایـش شـور و شـر
بر بـام عشــق آخــر که من افســانه ام افســانه ام

ســرخ اسـت جام لعل من همچـون لبـت ای جـان مــن
امشـب ز بــــس می خـورده ام مستــانه ام مستــانه ام

غــم نیست با جانان من جان نیست در دلــــدار من
حـــیران شدم از رفتنت ویران شده کاشانه ام

او مسـت من من مسـت او شمـشیر انـــدر دسـت او
گویی که با او در جهان بیگانه ام بیگـانه ام

من نیسـت هسـتم از خـودم زین آتـش مـی خــورده ام
رفتــی و من بیخــود شدم مجنون و هم دیوانه ام

آتش زدی بر جــان من لبخند بر اشکم مــزن
بـا رفتنت پـیمــان شکــن بشکستــه ای پـیمانـــه ام

عاشـق شـدم بر این رهـی که آنجا ندارد هیچ غم
بیگانـــــــــــــه ام مستانـــــــــــه ام آلوده میخانه ام

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #253  
قدیمی 01-01-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



ندیده ای مرا؟

"درانتهای هرسفر
درآیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پاپوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سر پوش چشم بسته ام
اما خدای دل!
درآخرین سفر
درآیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین وآسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام کجا!؟
ندیده ای مرا؟"

حسین پناهی

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #254  
قدیمی 01-01-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



گل تازه

"اي گل تازه که بويي ز وفا نيست تورا
خبر از سرزنش خار جفا نيست تورا


رحم بر بلبل بي برگ و نوا نيست تورا
التفاتي به اسيران بلا نيست تو را


ما اسير غم و اصلا غم ما نيست تورا
با اسير غم خود رحم چرا نيست تورا؟


فارغ از عاشق غمناک نميبايد بود
جان من، اينهمه بي باک نميبايد بود

همچو گل چند به روي همه خندان باشي؟
همره غير به گلگشت و گلستان باشي؟


هر زمان با دگري دست و گريبان باشي؟
زان بيانديش که از کرده پشيمان باشي


جمع با جمع نباشند و پريشان با شي
ياد حيراني ما آري و حيران باشي


ما نباشيم، که باشد که جفاي تو کشد؟
به جفا سازد و صد جور براي تو کشد؟

شب به کاشانه ي اغيار نميبايد بود
غير را شمع شب تار نميبايد بود


همه جا با همه کس يار نميبايد بود
يار اغيار دل آزار نميبايد بود


تشنه ي خون من زار نميبايد بود
تا به اين مرتبه خونخوار نميبايد بود


من اگر کشته شوم باعث بد نامي توست
موجب شهرت بي باکي و خود کامي توست

ديگري جز تو مرا اينهمه آزار نکرد
جز تو کس در نظر خلق مرا خار نکرد


آنچه کردي تو به من هيچ ستمکار نکرد
هيچ سنگين دل بيداد گر اين کار نکرد


اين ستمها دگري با من بيمار نکرد
هيچکس اينهمه آزار من زار نکرد


گر ز آزردن من هست غرض مردن من
مردم، آزار مکش از پي آزردن من

جان من سنگدلي، دل به تو دادن غلط است
بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است


چشم اميد به روي تو گشادن غلط است
روي پر گرد به راه تو نهادن غلط است


رفتن اولي است ز کوي تو، ستادن غلط است
جان شيرين به تمناي تو دادن غلط است


تو نه آني که غم عاشق زارت باشد
چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد

مدتي هست که حيرانم و تدبيري نيست
عاشق بي سر و سامانم و تدبيري نيست


از غمت سر به گريبانم و تدبيري نيست
خون دل رفته به دامانم و تدبيري نيست


از جفاي تو بدينسانم و تدبيري نيست
چه توان کرد؟ پشيمانم و تدبيري نيست


شرح درماندگي خود به که تقرير کنم؟
عاجزم، چاره ي من چيست؟ چه تدبير کنم؟

نخل نو خيز گلستان جهان بسيار است
گل اين باغ بسي، سرو روان بسيار است


جان من، همچو تو غارتگر جان بسيار است
ترک زرين کمر موي ميان بسيار است


بالب همچوشکر،تنگ دهان بسياراست
نه که غير از تو جوان نيست، جوان بسيار است


ديگري اينهمه بيداد به عاشق نکند
قصد آزردن ياران موافق نکند

مدتي شد که در آزارم و ميداني تو
به کمند تو گرفتارم و ميداني تو


از غم عشق تو بيمارم و ميداني تو
داغ عشق تو به جان دارم و ميداني تو


خون دل از مژه ميبارم و ميداني تو
از براي تو چنين زارم و ميداني تو


از زبان تو حديثي نشنودم هرگز
از تو شرمنده ي يک حرف نبودم هرگز

مکن آن نوع که آزرده شوم از خويت
دست بر دل نهم و پا بکشم از کويت


گوشه اي گيرم و من بعد نيايم سويت
نکنم بار دگر ياد قد دلجويت


ديده پوشم ز تماشاي رخ نيکويت
سخني گويم و شرمنده شوم از رويت


بشنو اين پند و مکن قصد دل آزرده ي خويش
ورنه بسيار پشيمان شوي از کرده ي خويش

چند صبح آيم و از خاک درت شام روم؟
از سر کوي تو خود کام به ناکام روم؟


صد دعا گويم و آزرده به دشنام روم؟
از پي ات آيم و با من نشوي رام روم؟


دور دور از تو من تيره سر انجام روم
نبود زهره که همراه تو يک گام روم


کس چرا اينهمه سنگين دل و بدخو باشد؟
جان من، اين روشي نيست که نيکو باشد

از چه با من نشوي رام، چه ميپرهيزي؟
يار شو با من بيمار، چه ميپرهيزي؟


چيست مانع ز من زار، چه ميپرهيزي؟
بگشا لعل شکربار، چه ميپرهيزي؟


حرف زن اي بت خونخوار، چه ميپرهيزي؟
نه حديثي کني اظهار، چه ميپرهيزي؟


که تورا گفت به ارباب وفا حرف مزن؟
چين بر ابرو زن و يکبار به ما حرف مزن؟

درد من کشته ي شمشير بلا ميداند
سوز من سوخته ي داغ جفا ميداند


مسکنم ساکن صحراي فنا ميداند
همه کس حال من بي سر و پا ميداند


پاکبازم، همه کس طور مرا ميداند
عاشقي همچو منت نيست، خدا ميداند


چاره ي من کن و مگذار که بيچاره شوم
سر خود گيرم و از کوي تو آواره شوم

از سر کوي تو با ديده ي تر خواهم رفت
چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت


تا نظر ميکني از پيش نظر خواهم رفت
گر نرفتم ز درت شام، سحر خواهم رفت


نه که اين بار چو هر بار دگر خواهم رفت
نيست باز آمدنم باز اگر خواهم رفت


از جفاي تو من زار چو رفتم، رفتم
لطف کن لطف که اين بار چو رفتم، رفتم

چند در کوي تو باخاک برابر باشم؟
چند پامال جفاي تو ستمگر باشم؟


چند پيش تو به قدر از همه کمتر باشم؟
از تو چند اي بت بد کيش مکدر باشم؟


ميروم تا بسجود بت ديگر باشم
باز اگر سجده کنم پيش تو کافر باشم


خود بگو کز تو کشم ناز و تغافل تا کي؟
طاقتم نيست از اين بيش، تحمل تا کي؟

سبزه ي دامن نسرين تورا بنده شوم
ابتداي خط مشکين تورا بنده شوم


چين بر ابرو زدن و کين تورا بنده شوم
گره ابروي پر چين تورا بنده شوم


حرف نا گفتن و تمکين تورا بنده شوم
طرز محبوبي و آيين تورا بنده شوم


الله، الله، ز که اين قاعده آموخته اي؟
کيست استاد تو، اينها ز که آموخته اي؟

اينهمه جور که من از پي هم ميبينم
زود خود را به سر کوي عدم ميبينم


ديگران راحت و من اينهمه غم ميبينم
همه کس خرم و من درد و الم ميبينم


لطف بسيار طمع دارم و کم ميبينم
هستم و آزرده و بسيار ستم ميبينم


خرده بر حرف درشت من آزرده نگير
حرف آزرده درشتانه بود، خرده مگير

آنچنان باش که من از تو شکايت نکنم
از تو قطع طمع لطف و عنايت نکنم


پيش مردم ز جفاي تو حکايت نکنم
همه جا قصه ي درد تو روايت نکنم


ديگر اين قصه ي بي حد و نهايت نکنم
خويش را شهره ي هر شهر و ولايت نکن


خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل است
سوي تو گوشه ي چشمي ز تو گاهي سهل است

( بافقی
)

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 01-01-2011 در ساعت 10:09 PM
پاسخ با نقل قول
  #255  
قدیمی 01-01-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



غریبم

"چه غریبانه توبایاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم"

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #256  
قدیمی 01-01-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



...عشق دیگر هیچ

"رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کــــــــــــــــن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفاکن

از من گریز تا تو هم در بلا نیافتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن

خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن

بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن

دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دواکن

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد
از برق این زمرد هی دفع اژدها کـــــــــــن

بس کن که بیخودم من ور تو هنرفــــــــزایی
تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کــــــــــن "

حضرت مولانا

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #257  
قدیمی 01-01-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


چشم ها را باید شست

"مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده ، شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد ،
برای همین ، تمام روز او را زیر نظر گرفت .
متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یک دزد راه می رود ، مثل دزدیکه می خواهد چیزی را پنهان کند ، پچ پچ می کند . آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض کند ، و نزد قاضی برود و شکایت کند .
اماهمین که وارد خانه شد ، تبرش را پیدا کرد . همسرش آن را جابجا کرده بود . مرد دوباره از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود ، حرف می زند و رفتار می کند ."


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #258  
قدیمی 01-01-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


نان یا فرهنگ


"روزي روزگاري نويسنده جواني از جرج برنارد شاو (نمایشنامه نویس ایرلندی ) پرسيد:
شما براي چه مي نويسيد استاد؟

برنارد شاو پاسخ داد:
براي يک لقمه نان

جوان ناراحت شد و با عصبانیت گفت :

متاسفم. برخلاف شما ما براي فرهنگ مي نويسيم.

و برنارد شاو گفت:
عيبي ندارد پسرم. هر کدام از ما براي چيزي مي نويسيم که نداريم."

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #259  
قدیمی 01-01-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



قناعت

"هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده ،
مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی
نداشتــــم.
به جامع کوفه درآمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت
.
سپاس نعمت حق بجای آوردم وبه بی کفشی صبر کردم
.

مرغ بریان به چشم مردم سیــر

کمتر از برگ تره بر خوان اســـت


وآن که را دستگاه و قوت نیست

شلغم پخته مرغ بریان اســـــت
"

گلستان سعدی

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #260  
قدیمی 01-01-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


یعنی چه ؟


"ناگهان پرده برانداخته ائ یعنی چه
مست ازخانه برون تاخته ای یعنی چه

زلف دردست صبا گوش بفرمان رقیب
این چنین باهمه درساخته ای یعنی چه

شاه خوبانی ومنظور گدایان شده ای
قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه

نه سر زلف خود اول تو بدستم دادی
بازم از پای در انداخته ای یعنی چه

سخت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و ز میان تیغ بما آموخته ای یعنی چه

هر کس از مهره مهر توبه نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه

حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداخته ای یعنی چه"

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 9 نفر (0 عضو و 9 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:37 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها