بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #261  
قدیمی 12-25-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حالمان بد نیست غم کم می‌خوریم
کم که نه! هر روز کم کم می‌خوریم
آب می‌خواهم، سرابم می‌دهند
عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب؟؟
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدند
دشنه‌ای نامرد بر پشتم نشست
از غم نامردمی پشتم شکست
سنگ را بستند و سگ آزاد شد
یک شبه بیداد آمد، داد شد
عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام
تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام
عشق اگر اینست مرتد می شوم
خوب اگر اینست من بد می شوم
بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافرم دیگر مسلمانی بس است
در میان خلق سردرگم شدم
عاقبت آلوده مردم شدم
بعد ازاین با بی‌کسی خو می کنم
هر چه در دل داشتم رو می کنم
نیستم از مردم خجر بدست
بت پرستم بت پرستم بت پرست
بت پرستم، بت پرستی کار ماست
چشم مستی تحفه ی بازار ماست
درد می بارد چو لب تر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم
من که با دریا تلاطم کرده ام
راه دریا را چرا گم کرده ام
قفل غم بر درب سلولم مزن!
من خودم خوش‌باورم گولم مزن!
من نمی گویم که خاموشم مکن
من نمی گویم فراموشم مکن
من نمی گویم که با من یار باش
من نمی گویم مرا غم خوار باش
من نمی گویم؛ دگر گفتن بس است
گفتن اما هیچ نشنفتن بس است
روزگارت باد شیرین! شاد باش
دست کم یک شب تو هم فرهاد باش
آه! در شهر شما یاری نبود
قصه هایم را خریداری نبود!!!
وای! رسم شهرتان بیداد بود
شهرتان از خون ما آباد بود
از درو دیوارتان خون می چکد
خون من،فرهاد،مجنون می چکد
خسته ام از قصه های شومتان
خسته از همدردی مسمومتان
اینهمه خنجر دل کس خون نشد
این همه لیلی، کسی مجنون نشد
آسمان خالی شد از فریادتان
بیستون در حسرت فرهادتان
کوه کندن گر نباشد پیشه ام
بویی از فرهاد دارد تیشه ام
عشق از من دور و پایم لنگ بود
قیمتش بسیار و دستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پایم خسته بود
تیشه گر افتاد دستم بسته بود
هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!
فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!
هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه!
هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفأل می زنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:
"ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم"
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )

ویرایش توسط Omid7 : 12-25-2009 در ساعت 12:25 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #262  
قدیمی 12-25-2009
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چه کرده ام که دلم از فراق خون کردی
چه اوفتاد که درد دلم فزون کردی
چرا ز غم دل پر حسرتم بیازردی
چه شد که جان حزینم ز غصه خون کردی
لوای عشق بر افروختی چنانکه غم در دل
که در زمان ، علم صبر سرنگون کردی
ز اشتیاق تو جانم به لب رسید بیا
نظر به حال دلم کن ، ببین که چون کردی
همه حدیث وفا و وصال می گفتی
چو عاشق تو شدم قصه واژگون کردی

هزار بار بگفتی نکو کنم کارت
نکو نکردی و از بد ، بتر کنون کردی
کجا به درگه وصل تو ره توانم یافت
چو تو مرا به در هجر رهنمون کردی
پاسخ با نقل قول
  #263  
قدیمی 12-25-2009
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آه اگر می دانستی که می توانی ،
دردم آنقدر سنگین نبود

آه اگر می توانستی بفهمی ،
خنجرت آنقدر محکم نمی زد

تو اگر دیدگانی داشتی که می توانستی بنگری ،
اشک های بی صدای مرا می دیدی

تو اگر شنوا بودی ،
زجه هایی را که گوش مرا کر کرده است می شنیدی

و تو اگر صادق بودی ،
سخن دروغ نمی شنیدی

و تو اگر درد را می چشیدی ،
حاضر به نوشانیدن آن به من نبودی

و تو اگر لذت گرما را می فهمیدی ،
مرا میان سوزها رها نمی کردی ...
پاسخ با نقل قول
  #264  
قدیمی 12-28-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

این روزها از من تا دل

فاصله ایست تا مرز نشناختن ...

این روزها دلم برای سکوت هم می خندد ...!
__________________
پاسخ با نقل قول
  #265  
قدیمی 12-28-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من شکستم آری
تو شکستم دادی
من غریبم آری
تو غریبم کردی
تو مرا همچون شمع
از سر جورو جفا سوزاندی
تو مرا سوزاندی
تو مرا بر در و دیوار بدی کوباندی
تو مرا از بودن؛
تو مرا از ما؛
تو مرا ترساندی
تو مرا از فردا...
تو مرا از دریا...
تو مرا ترساندی
من اسیرم آری
تو اسیرم کردی
بی خبر از باران
تو کویرم کردی
از شراب دوری
تو چه سیرم کردی
من شکستم آری
تو شکستم دادی...
__________________
پاسخ با نقل قول
  #266  
قدیمی 12-28-2009
Afshin_m05 آواتار ها
Afshin_m05 Afshin_m05 آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: سنندج
نوشته ها: 774
سپاسها: : 0

27 سپاس در 21 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Afshin_m05 به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به Afshin_m05
پیش فرض

زندگي خالي نيست/مهرباني هست/سيب هست ايمان هست/آري تا شقايق هست زندگي بايد كرد...
پاسخ با نقل قول
  #267  
قدیمی 12-28-2009
Afshin_m05 آواتار ها
Afshin_m05 Afshin_m05 آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: سنندج
نوشته ها: 774
سپاسها: : 0

27 سپاس در 21 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Afshin_m05 به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به Afshin_m05
پیش فرض

مرگ پايان كبوتر ها نيست
شده يك افسانه/ديگر حتي با شقايق هم / زندگي بي معناست/
تا شقايق هست زندگي بايد كرد
محو از خاطره هاست/
سيب نيست /ايمان نيست/مهرباني؟؟؟؟/واي ! جايش خاليست!
زندگي مرثيه ثانيه هاست/زندگي بي دل-چه بگويم كه خطاست/
چون قرونيست كه عشق/اين دليل طپش و هستي دل /با همه كرده وداع/ما چرا زنده بمانيم/زندگي بي دل ، دل بي عشق خطاست/
همه جا مي گردم آسمان ،دره و كوه/تا بيابم مهرباني تا بپرسم از او/
ما چرا زنده بمانيم/
حيف او جايي نيست / مهرباني جايش در ميان همه دلها خاليست/.
پاسخ با نقل قول
  #268  
قدیمی 12-30-2009
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

روی آن شیشه تبدار تو را " ها " کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم سوززمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم
شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
عرق سردی به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا کردم
در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق
با سرانگشت تو را گشتم و پیدا کردم
با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
و به عشق تو فرآیند تنفس را هم
جذب اکسیژن چشمان تو معنا کردم
باز با بازدمی اسم تو بر شیشه نشست
من دمم را به امید تو مسیحا کردم
پنجره دفترم امروز شد و شیشه غزل
و من امروز براین شیشه تو را " ها " کردم
آن قدر آه کشیدم که تو این شعر شدی
جای هر واژه ، نفس پشت نفس جا کردم
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
پاسخ با نقل قول
  #269  
قدیمی 12-30-2009
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هرچند ساده بود خیال رسیدنت
سخت است از تمام وجودم بریدنت
سخت است لحظه‌ای كه به پایان رسیده‌است
در نبض نبض ثانیه‌هایم تپیدنت
حالا كه خواستی بروی لااقل بدان
مرگ من است قصه‌ی تلخ ندیدنت
تو سیب سرخ باغچه بودی كه سالها
دستان من دراز نمی‌شد به چیدنت
یا طرح تازه‌ای كه قلم موی من نخواست
بر بوم پاره پاره‌ی عمرم كشیدنت
گوشم پر است از همه‌ی آنچه گفته‌ای
حالا رسیده است زمان شنیدنت...
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
پاسخ با نقل قول
  #270  
قدیمی 12-30-2009
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چه شبها تا سحر نام تو را از دل صدا كردم دلم را با جنون بی كسی ها آشنا كردمنفهمیدم چه رنگی دارد این شبهای شیداییكه قلبم را فقط با خاطراتت مبتلا كردمچه حسی بود در قلبم شبیه كوچه برفیبه راه كوچه برفی ترا از خود جدا كردمنفهمیدم كه می میرم نباشی مثل پروانهتو را من در ته این كوچه برفی رها كردمچه شبها تا سحر با قاصدك در خلوتی بیرنگنشستم مو به موی خاطراتت را سوا كردمبه پای قاصدك بستم صبوری را شبیه گلنوشتم روی گلبرگش كه من بی تو چه ها كردم

__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها