بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #271  
قدیمی 10-12-2009
سادات آواتار ها
سادات سادات آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: وتمدن ازاین شهربه پاخواسته...
نوشته ها: 329
سپاسها: : 16

37 سپاس در 25 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بشنو از نی چون حکایت میکند..
نشنو از نی !نی نوای بینواست
بشنو از دل حریم امن خداست
نی چو سوزد خاک وخاکستر شود
دل چو سوزد خانه ها ویران شود....
__________________
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟
برایش صادقانه می نویسم :برای آنکه باید باشد ونیست!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #272  
قدیمی 10-14-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض خزان زندگی سروده شکوه عمرانی

خزان زندگی سروده شکوه عمرانی


خزان زندگی زیباست

لبالب از خاطره ها، غم ها و شادیهاست

و زیباتر از غروبی بی انتها

دوران پر باریهاست

نشانه ی رنج درپیشانی هاست

دوران قصه ها ی دلنشین وشورانگیز مادر بزرگهاست

ولی افسوس



در اغاز خزان زندگی این عزیزان

همچون قطرات باران

از صفحات زندگی محو میشوندو

همانند برگهای خشگ پاییزی

طعمه ی جویبار میگردند


ثمره ی سالها رنج ومصیبت

تنهایی ،بی همزبانی

وبدینسان است که

آینه ی قلب رئوفشان

در هم می شکند

و مینوشند نابهنگام

شراب تلخ نیستی را

بیائید بیایید

دست دوستی در دستانشان نهیم

و بنوشیم از جام پر بارشان

و بر گیریم قطره ای

از دریای تجربیاتشان

بپذیریم انها را

با آغوشی باز و فراخ

وبیاویزیم بگوش

پند هایشان را

همچون گوشواره ای زرین

و بسازیم زینت بخش جان و روان

فردا خیلی دیر است

فردا خیلی دیر است



شکوهه عمرانی

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #273  
قدیمی 10-14-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض بوسه ی سلام

بوسه ی سلام



بی گمان درپس رفتن ها

" باز گشتی "

نهفته بود ..

تا در حریم میان کلام

ودست وگرمی،

نگاه وآتش وسوزندگی



،سلام را بوسه ای باشد،

میان گنگی احساسی که دورافتاده از نزدیکی ها..

به دگربار شراری می گرفت ،

تا نقش دلواپس دلتنگی ،گم شود ،

در لمس دستها،ودر آغوش نگاه ،

و ختم" بدرود" را ،به انباری ببخشد

که تا دیروز پشت پرچین های سبز،

اما بی روح ،پنهان بود!

اگرچه همیشه وهمواره حس میشد

در میانه ی دل!!!

ورنج می بخشید بر " بدرود" دیروز

و شتابی داشت

بر " سلام" ِ دوباره ی همیشه ماندن،

واز سفر دست کشیدن!!!

و نقش آبی یک عمر

،،دوستت دارم ،، را

بر قاب هستی عشق میکشید ...!!!


اما نه بر دیواراتاق پشتی خانه،

که بر خلوت ِ همیشه ساکت شبانه ای،

که قلم،در بی قلمی ها ،

هزار واژه را نقاشی میکرد !

تا او بداند بی واژه نمانده است

در دوری نگاه

در ندیدن چهره ناشناخته ای

که آشنا میزد و غریبه نبود!!




میدانی آخر، در بین حروف و واژه و قلم

دلبستگی بسیار بود،

با دستهای نوشتن ,مرتبط به رگهای ره کشیده از دل

بر قلمى

که بسیار گفتنى داشت!!

تا " بدورد" را،

به آبی احساسی بسپارد،

که میدانست ،

در عمق آسمان بی انتها ،

جایگاهی دارد،ا

ز تبلور احساسی که ،

اگرچه بی سخن مانده بود...

اما قلم را از،، دستهای گرم قلبی،،

بر خطوط کاغذ میکشید !!!

که تنها واژه سلام ، میدانست وبس !!!...

اینگونه نیز، در رسم باز هم گذشتن از شبی،

میشد باز هم دوباره نوشت

و تکرار مداوم

دوستت دارم را

به واژه سپرد

تا هزار نقش تازه را رنگ زند

بر بوم بودنها...

ویکروز سرانجام

در نگاه تو بگوید:سلام ...

در رسم واژه و شعر تو!!

در رسم هزار بار عاشقى ،

هزار بارتکرار دلواژ ه هاى ناگفته!

گاه دلتنگی غروب میکند

در کنج آسمان دل

و،،سه باره ،،شاعر میشوم !!!

هزار باره عاشق!!!
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #274  
قدیمی 10-14-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

گرگی میان گله رها شد، چه میکنی؟
دستت ز دست دوست رها شد، چه میکنی؟
وقتی کلید خانه دهد پاسبان به دزد
غارتگری به میل و رضا شد، چه میکنی؟
خفاش گر تلاوت خورشید سر دهد
کرگس اگر به جای هما شد، چه میکنی؟
گر قا مت مقدس دلداده گان شکست
قتل و قتال عشق روا شد، چه میکنی؟
خونت اگر حلال شمردند و ریختند
آتش زدند و عشق فنا شد، چه میکنی؟
بگشا ی لب که دل ز جفا پاره پاره شد
شیطان اگر به جای خدا شد، چه میکنی؟
....
راحله یار، وقتی که گرگ بره نما شد چه میکنی؟
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #275  
قدیمی 10-14-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پر کن پیاله را که این آب آتشین
دیری است ره به حال خرابم نمی برد
این جام ها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد
من با صمند سرکش وجادویی شراب
تا بی کران عالم پندار رفته ام
تا دشت پرستاره اندیشه های گرم، تا مرز ناشناخته مرز و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا، تا شهر یادها
دیگر شراب هم جز ساکنان بستر خوابم نمی برد
هان ای عقاب عشق! از اوج قله مه آلود دوردست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجه ببر مرا که عقابم نمی برد
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد
در راه زندگی با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با این که ناله می کشم از دل که آه، آه
دگر فریب هم به سرابم نمی برد
پر کن پیاله را



..
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #276  
قدیمی 10-17-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب ،‌در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفرکنم ز دستت
بکجا رود کبوتر که اسیر باز باشد ؟
زمحبتت نخواهم که نظر کنم برویت
که محب صادق آن است که پاکباز باشد
بکرشمۀ عنایت ، نگهی بسوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
سخنی که نیست طاقت که زخویشتن بپوشم
به کدام دوست گویم که محل راز باشد؟
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی؟
تو صنم نمی گذاری که مرا نماز باشد
نه چنین حساب کردم ،‌چو تو دوست می‌گرفتم
که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد
دگرش چو باز بینی،غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد
قدمی که بر گرفتی به وفا و عهد یاران
اگر از بلا بترسی ،‌قدم مجاز باشد





...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #277  
قدیمی 10-17-2009
سادات آواتار ها
سادات سادات آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: وتمدن ازاین شهربه پاخواسته...
نوشته ها: 329
سپاسها: : 16

37 سپاس در 25 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

فکربلبل همه ان است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش ...
ایکه در کوچه معشوقه ما میگذری
برحذر باش که سر می شکند دیوارش
ان سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا بسلامت دارش ...
__________________
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟
برایش صادقانه می نویسم :برای آنکه باید باشد ونیست!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ با نقل قول
  #278  
قدیمی 10-19-2009
sheida.m آواتار ها
sheida.m sheida.m آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: TeHrAn
نوشته ها: 1,485
سپاسها: : 1

54 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
sheida.m به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به sheida.m
پیش فرض

هر پریزاده عاشق، اسمتو از مــن می پــرسه
تو همونفرشته هستی که از آسمون رسیــدی
از تـن ابــرا گذشتی پاک و مهــــربونرسیـــدی
سیبهای ســرخ بهشتو واســه سوغاتی آوردی
شــدی دلــدادهعـاشق، دلتو به مـــن سپردی
روی قلب مــــــن نوشتــی توی قلبتم همیشه
تــو تمــوم آرزومــی، زندگی بـــی تـــو نمیشه
__________________

♥SheidA♥


تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟!
نمی دانم … می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید
!! آسمونـــ ــ منـــ ــ همیشهـــ ــ !! ابریـــ ــ !! چترتو با خودتــ ــ آوردیـــ ــ !!

پاسخ با نقل قول
  #279  
قدیمی 10-19-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ای یوسف خوش نام ما خوش می​روی بر بام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما

در گل بمانده پای دل جان می​دهم چه جای دل
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما

جوشی بنه در شور ما تا می​شود انگور ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری

ویرایش توسط رزیتا : 10-19-2009 در ساعت 08:15 PM
پاسخ با نقل قول
  #280  
قدیمی 10-21-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چه تازی باشم چه سامی
چه سومری باشم چه سلتی
قند دلم برهوت را آب میکند
مهم نیست ماهیانم
کفتر باز باشند یا
مرغ عشق بفروشند به حساب حافظ
اما
گوش کن به صدای روح باستانی ام
بخوان
از روی خطوط میخی حک شده بر پیشانی ام
خاتون نقشه ی جهان ام من
قنات به قنات
در قعر این چاه کبیر
آتش اگر بزنم
تار مویی از زال شاهنامه ام را
تا نخ نازک شمایل خضرت
خاکستر می شود
به من نگاه نکن
مرا ببین


---------------
بانوي نازنين مينو نصرت
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 8 نفر (0 عضو و 8 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:40 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها