|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#2861
02-12-2010
|
||||
|
||||
و ان دعیت بخلد و صرت ناقض عهد
فما تطیب نفسی و ما استطاب منامی ل
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم . . . 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#2862
02-12-2010
|
||||
|
||||
|
لاله خونين كفن از خاك سر آورده برون
خاك مستــوره ي قلب بشر آورده برون دل ماتـم زده ي مادر زاريست كه مرگ از زميـن همـــره داغ پســــر آورده برون يــــا به تقليــــــد شهيــــــدان ره آزادي طــــوطي سبزقبا ســـرخ پر آورده برون ذ
|
|
#2864
02-12-2010
|
||||
|
||||
|
جاوید در توان ابد ضرب می شوی
هر روز پیش رفته تر از غرب می شوی از غرب غیر ویسکی و ودکای ابسولوط* ماندست مزه کردن اعمال قوم لوط آنها به جای تخم فسادی که کاشتند ای کاش یک وزارت ارشاد داشتند در غرب نیز دولت اگر مهرورز بود آیا به هیچ خشتکی از فقر درز بود؟ در غرب اقتصاد اساس و مبادی است اینجا فقط تورم ما اقتصادی است چ
|
|
#2865
02-12-2010
|
||||
|
||||
|
چه شکرهاست در این شهر که قانع شدهاند
شاهبازان طریقت به مقام مگسی ب
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم . . . ویرایش توسط مجتب : 02-12-2010 در ساعت 01:10 PM
|
|
#2866
02-12-2010
|
||||
|
||||
|
با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم
همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم ی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#2868
02-12-2010
|
||||
|
||||
|
دست از من وجود چو مردان بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی ر
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 07:20 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.