بچه های کرماشان - گفتگوی کرمانشاهی -کلوپ بچه های کرمانشاه

[Afsaneh_roj]

آآآآآآآآآآآآآآای دست رو دلم نزار ......... تا الان قطع بودیم
مرسی کتایون جون ......... کاوه گبه ی منو ببوس

[pourya haghighi]

سلام
هيچي ندارم كه بگم امتحاناتم امروز تمام ميشه،آخيش امروز تاريخ داريم،آخريشه

[icu]

سلام.امروز توبخش ما دونفر عمرشونو دادن به شما.خدا رحمتشون کنه.

[javidan 20]

یاد سهراب بخیر،آن سپهرى که تا لحظه خاموشى گفت: تو مرا یاد کنى یا نکنى ،

من به یادت هستم. آرزویم همه سرسبزى توست!

[pourya haghighi]

نوشته اصلی توسط icu

سلام.امروز توبخش ما دونفر عمرشونو دادن به شما.خدا رحمتشون کنه.

اه
اين چه خبري بود كه دادي، مرگ حقه ها اما اينجا جاي اين چيزا نيست، در ضمن يه چيز ديگه بگم من با كسايي كه تو بيمارستان كار ميكنند،ازشون يه طوري كنار ميگيرم چون شغلشون واقعا ترسناكه، من به اين خاطر تجربي نخوندم كه كلا حالم از بدن و ...به هم ميخوره،اول فكر كردم ميگي 2نفر از کلوپ بچه های کرمانشاه (خداي نكرده) فوت كرده! من كه امروز تنها اينجا بودم كسي نيومده معلوم نيست كجان(رفتن تفريح) خبر خوبي واسه من نبود!

[javidan 20]

داش پوریا حالمانو گرفتی منال کرماشان سر مار میخوره تو از بدن و... بدت میاد و از این چیزا.برای بچه یله کرماشان این چیزا خیطه خدا خیطه خدا .

[Afsaneh_roj]

سلام به تمامی دوستان و همشهریان گل
چه خبر از اون طرفها؟؟؟؟؟؟؟

[javidan 20]

اگه منظورت کرماشان باشه که من اونجا نیستم.ولی خو شاباد ما هم در خوبی و خوشیه! البته هر چند روز یه بار در مدرسه ی ما دعواست اونم با چاقو و گرز و پنجه بوکس و ... امسالم مثل سالهای دیگه شده بدبختی با این همه لات و لوت و جاهل.خبرهای دعواشون هر هفته اعلام میشه!حالا بی خیالشون ولی مسئولین هم به کارهای شهری واقعا خوب رسیدگی میکنند.به خصوص در این یه ماه اخیر.

[Afsaneh_roj]

ممنون جاویدان. جان .... آره منظورم کرمانشاه بود .......... شاه آباد هم بلدم کجاس ... خونه ی پسر عموم اونجاس ولی من 12 سالی میشه خونشون نرفتم
ولی خیلی بده که وضعیت مدارسش اونجوری باشه

[javidan 20]

آره افسانه جون واقعا وحشتناکه آخه ما چند تا مدرسه ایم که همشونم دبیرستانن و پیش همن.بچه های بدبخت آبادی هم اگه روداری کنن حسابی کتک میخورن.قبل از امتحانات یه دعوایی بود که دیگه بدبختی بود به هم رحم نمیکردن با گرز تویه سر هم میزدن و با چاقو لت و پار هم میکردند تا چند روز حتی لاتهای بزرگم میامدن در مدرسه و ادعاشان میامد برای بچه های آبادی خلاصه خر تو خری شده بود واسه خودش.پلیسم که نمیتانه زیاد باهاشان در بیفته هر بار که پلیس ها هم میان لاتها با سربازاشون دعوا میکنن و جالبه که کتکشان هم میزنن سربازهای بدبختم نمیتانن کاری بکنن یه بارم پلیس اومد دست بند یکیشون بزنه که اون لاته دست بند و ازش گرفت و تهدیدش کرد که میکشمد و پلیسم از خیر و شرش گذشت.


منالیل کرماشان هاینه کو؟ کوره بان و دور یک بیومن خاطره تعریف بکیم!قی ری درو و چشت بیوشیم تا خوشمان بودن!