|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#2951
11-12-2009
|
||||
|
||||
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#2952
11-12-2009
|
||||
|
||||
|
من نگویم که به درد دل من گوش کنید
بهتر آنست که این قصه فراموش کنید عاشقان را بگذارید بنالند همه مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید
|
|
#2953
11-12-2009
|
||||
|
||||
|
دیده اهل طمع به نعمت دنیا
پر نشود، همچنانکه چاه به شبنم
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست 
|
|
#2954
11-12-2009
|
||||
|
||||
|
مگر ساقي از غم رهاند مرا
غم آر نه به جان رساند مرا بگو مطرب آواي ني سر کند بساط پريشاني ام ، بشکند ...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
|
#2955
11-12-2009
|
||||
|
||||
|
درخت کرم هر کجا بیخ کرد
گذشت از فلک شاخ و بالای او گر امیدواری کز او بر خوری بمنت منه اره بر پای او
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
|
#2956
11-12-2009
|
||||
|
||||
|
وای از آن روزی که پیری مشق برنایی کند
با چنین پایان بد آغاز رسوایی کند این بدان ماند که غوکی در میان برکه ای همچو قو یی دلربا احساس زیبایی کند (مهدی سهیلی) ویرایش توسط constantine726 : 11-12-2009 در ساعت 04:25 PM
|
|
#2957
11-12-2009
|
||||
|
||||
|
دوستی با پیلبانان یا مکن
یا طلب کن خانه ای در خورد پیل
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
|
#2958
11-12-2009
|
||||
|
||||
|
لاله ساغر گیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یارب که را داور کنم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#2959
11-12-2009
|
||||
|
||||
|
موحد چه در پای ریزی زرش
چه شمشیر هندی نهی بر سرش امید و حراسش نباشد ز کس بر اینست بنیاد توحید و بس
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
|
#2960
11-12-2009
|
||||
|
||||
|
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 32 نفر (0 عضو و 32 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 06:38 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.