بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 08-02-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Post ...


پرنده ام ...
بدون آسمان
و
تو !

.
.

بیستا
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #2  
قدیمی 08-05-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Post حسرت ...


بادبادکم

سهم آسمان شد

من ...

دوستش داشتم !



بیستا
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.

ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 08-05-2011 در ساعت 07:49 PM
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #3  
قدیمی 08-15-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض !


خودم را
گشتم
صدا کردم
.
.

نبودم !!


بیستا
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #4  
قدیمی 08-15-2011
roshanak1 آواتار ها
roshanak1 roshanak1 آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Jul 2011
نوشته ها: 15
سپاسها: : 18

28 سپاس در 13 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

کجا بودی غزل جان !!!؟؟؟ نکنه من هم نیستم ولی اصلا اینو نمی دنستم
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از roshanak1 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5  
قدیمی 09-17-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض قاصدک های تلخ


قاصدکـ ها ,

هميشه نشانـ رسيدنـ نيستند !

نشانـ به نشانـ ِ تمام تابستانـ هايی که روی شانه ام نشستند

تا يکـ عصر پائيزی سرد را

با فنجانـ های چای ِ بی تو , به رخم بکشند ...

(بیستا)
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #6  
قدیمی 09-17-2011
hossein آواتار ها
hossein hossein آنلاین نیست.
مدیر بخش موبایل
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693

7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
hossein به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ای کاش آن ابر که باران به زمین میبارید
غمهای عمیقی ز دلم پاک میکرد
ای کاش ز قطره قطره آن باران
غصه های بی پایان را ز دلم پاک میکرد......
__________________
گاهی حس میكنم

گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند

كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #7  
قدیمی 09-27-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض پاییز



پائیز
,

نقاشی ِ عاشقانه ای بود

روی تن ِ درختی

که بهار را عاشق خودش کرد !

(بیستا)

+
شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی / پاییز بهاری استـ که عاشق شده استـ . . . (میلاد عرفان پور)
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
6 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #8  
قدیمی 09-27-2011
اهورا آواتار ها
اهورا اهورا آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2011
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 504
سپاسها: : 5,940

1,937 سپاس در 757 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آنقدر از مقابل چشم تو رد شدم
تا عاقبت ستاره شناسی بلد شدم
منظومه ای برابر چشمم گشوده شد
آن شب که از کنار تو آرام رد شدم
گم بودم از نگاه تمام ستارگان
تا اینکه با دو چشم سیاهت رصد شدم
دیدم تو را در آینه و مثل آینه
من هم دچار - از تو چه پنهان- حسد شدم
شاید به حکم جاذبه شاید به جرم عشق
در عمق چشم های تو حبس ابد شدم
شاعر شدم! همان کسی که تو را خوب می سرود
مثل کسی که مثل خودش می شود شدم
__________________
آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند


کوروش بزرگ

javad.p سابق
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از اهورا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #9  
قدیمی 09-27-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نیامدی !



گفتی بهار که شود می آیم !
.
.
بی تو ,
منـ اینـ خیابانـ را تا صبح قدم زدم
دلتنگی هایم را توی جیبم قایم کردم
و به شکوفه های اینـ حوالی سلام دادم
پائیز شد
هوای پرکشیدنـ دیوانه ام کرد
و ُ
.
.
نیامدی !



(بیستا)
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #10  
قدیمی 09-29-2011
آناهیتا الهه آبها آواتار ها
آناهیتا الهه آبها آناهیتا الهه آبها آنلاین نیست.
مدیر تالار کرمانشاه
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194

3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض پیاز

وقتی دلتنگ تو میشم میرم سراغ پیازها
از پیاز خوشم میاد
اشکمو زود درمیاره
اونطوری که دلم میخواد
وقتی هم اشکمو درمیاره کسی نمیگه چرا گریه میکنی
اگه بگه بهش میخندن بدون اینکه به من بخندن
پیاز شده علت بی سوال اشکهام
...
بیچاره پیازها از دست دلم چی میکشن!

(اینی که گفتم نه وزن داره نه قافیه
اگه داشت برام جای تعجب داشت چون اصلا طبع شعر ندارم
ولی دوستش دارم چون حرف دلمه نه عقلم)
__________________


پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها