شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
02-20-2012
|
|
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.
برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.
برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی.
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.
برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.
برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"
برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
3 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
02-20-2012
|
|
کاربر علاقمند
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2011
محل سکونت: tehran
نوشته ها: 188
سپاسها: : 139
501 سپاس در 210 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من از قصه زندگی ام نمی ترسم
من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.
ای بهار زندگی ام
اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست
اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد
برگرد
باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را
باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا
باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.
بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم
بدان که قلب من هم شکسته
بدان که روحم از همه دردها خسته شده.
|
3 کاربر زیر از donya elahi سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-24-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267
508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سلام.
همه می گویند که ما منتظریم ،دعا می خوانند ،گریه می کنند،به جاهایی که نشانی ازتو
هست سر می زنند.ولی شنیده ام که شما گفته اید که اینها منتظر واقعی من نیستند
هر کس صدای من می زند برای یکی از مشکلاتش مرا صدا می زند .
من می گویم خوب اقای من مگر غیر شما توی این دنیا کسی دیگه ای داریم که با او درددل
کنیم از غمهامون بگیم ارام بشیم .اقا جان مگر شما سنگ صبور ما نیستید ،اخه چه کسی مثل شما به حرفهای ما گوش می دهد و صبورانه ما را نوازش می کند.اقا جان خداوند شما
را برای جان دادن به ما باقی گذاشته است من می دانم شما خانواده رسول الله انقدر
خداوندبه شما بزرگواری عطا کرده است که از این خودخواستن ما هم می گذرید و به
روی ما نمی اورید که فلانی این صدا زدنت به خاطر من نیست و به خودت فکر می کنی.
|
4 کاربر زیر از amir ahmadi سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-24-2012
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سلام حضرت مهدی (عج)
من امشب برای دردودل این نامه را برای شما نمینویسم
سالها از غیبت شما میگذرد سالها تعلل ما یادآوری خیانت های و مسائلی از این دست ایجاد تغییر و زمینه ظهور شما را فراهم نکرده
ولی اگر حضرت مهدی (عج) الان من میترسم ظهور کنید آری !
میترسم وقتی ظهور کردید من در دسته دشمنان شما باشم !
زمانهای آنقدر بی ایمانی در وجودم لبریز میشود که پیش خودم میگویم چرا خدا تا به حال من را زنده نگه داشته هست .
حضرت مهدی (عج) من نمازهایم رو خوب نمیخوانم ، گاهی اوقات قضا میشود از زمانش میگذرد
سنگینی دروغ گفتن برای من سبک شده ! انگار اصلاً دروغ گفتن گناه نیست
شبها بیخواب هستم تا صبح به جای با خدا بودن و خواندن یک صفحه فقط یک صفحه قرآن مطالب دیگری را مطالعه میکنم
من اصلاً شما را نمیشناسم ! من هیچ شناختی نسبت به شما ندارم و تصور میکنم اگر روزی بمیرم به مرگ جاهلیت مرده ام
مسلمانی من عمیق نیست سطحی است اعتقاداتم سطحی است
حتی بعد از گفتن این جملات با وجود این که فرصت برای انجام یک کار مثبت برایم فراهم هست آن را انجام نمیدهم
حقیقتش را بخواهی دروغ گفته ام اگر بگویم دوستت دارم ! چون اگر دوستت داشتم کاری برایت میکردم برای ظهورت دعایی میخواندم
امشب شب جمعه هست و من متحیرم چرا اصلاً به فکر شما نیستم
چرا از شما یادی نمیکنم >؟
شما امام زنده و حی و حاضر هستید در حالی که ما از وجو شما غافلیم
در عجبم از خودم و از همه ما مردم چه دعایی برای ظهور میکنیم !
مگر ما تغییری کردیم مگر چیزی عوض شده ، چه چیزی عوض شده /؟
بگذار حقیقتش را بگویم امام عزیز من بی عرضه ام از مغز استخوان بی عرضه ام به وعده هایی که میدهم نمیتوانم عمل کنم
چون سستی در وجودم رشد کرده ، ساده بگویم لذت دنیا در دلم هست
امام عزیز باور کن سخت است دنیا را کنار گذاشتن سخت است برای تو جنگیدن سخت است معتقد بودن در حالی که من میدانم اگر حرکتی کنیم تو ما را کمک میکنی
و مضحک این که ما همان یک قدم را هم برنمیداریم !
من بیشتر از این که متعجب باشم که چرا ظهور نمیکنی از این متعجب هستم که برای که میخواهی ظهور کنی مثلاً آدمی مثل من چه جایگاهی در دستگاه تو دارد ؟
امام عزیز من نمیتوانم بگویم توبه چون مطمئن هستم دوباره میشکنم !
تو میگویی چه کار کنم ؟
امشب من دعا برای ظهورت میکنم و البته مطمئنم دعای من به منزله دعوت کوفیان از حسین بن علی (ع) است !
با چه آبرویی آخر من پیش تو دعا کنم ؟ مگر من پیش تو آبرو هم دارم ؟ چرا باید امیدوار باشم که نگاهم میکنی ؟ آیا من لایق و شایسته نگاه تو هستم ؟
راهی بگذار پیش رویم راهی که اگر نه به اختیار لااقل به جبر خود خواسته مرا آدم کند !
من منتظر واقعی نیستم اما شما امام من هستی
شما صاحب اختیارید
ویرایش توسط bigbang : 02-24-2012 در ساعت 01:10 AM
|
5 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
03-08-2012
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چوپان قصه ی ما دروغگو نبود
او تنها بود و از فرط تنهایی فریاد گرگ آمد سر می داد
افسوس کسی تنهاییش را درک نکرد
همه در پی گرگ بودند و در این میان
فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست..!
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
ویرایش توسط رزیتا : 03-09-2012 در ساعت 10:47 PM
|
3 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
03-09-2012
|
|
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
كوچههای دلتنگی رنگ آسمان دارد در فضایی از نور است حجم کهکشان دارد جا برای عاشقها جا برای تنهایی جا برای من ، تو ، ما ، فوج زائران دارد روی بوم دیوارش نقش انتظاری هست رنگ آن زاشک و آه خط بی کران دارد هر غروب جمعه دل تکیه می زند آنجا از غم فراق او دیده خون فشان دارد بر پلاک این کوچه من نوشته ام با عشق یارغایب از چشمم قلب مهربان دارد کرده نیّتی قلبم میزبان شود اینجا تا بیاید آن یارم، شوق میهمان دارد مرهمی اگر خواهی پا به کوچه ام بگذار کوچه های دلتنگی ، صاحب الزمان دارد
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
2 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
03-09-2012
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ای دوست
برایت آرزو می کنم:
بهترینهایی را
که هیچ کس برای من آرزو نکرد..
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
3 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
03-09-2012
|
|
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من روز خویش را
با آفتاب روی تو کز مشرق خیال دمیده است
آغاز میکنم
آن لحظه ها که مات
در انزوای خویش یا در میان جمع خاموش مینشینم
موسیقی نگاه تو را گوش میکنم
گاهی میان مردم در ازدحام شهر
غیر از تو
هرچه هست فراموش میکنم
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
کاربران زیر از mohammad.90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
03-09-2012
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من به درد خويش عادت کرده ام
من به غم عرض ارادت کرده ام
اتهام کفر بر من بسته اند
چون به تنهايي،عبادت کرده ام
من به ياراني کز اينجا رفته اند
فاش مي گويم حسادت کرده ام
لاله اي در کنج گلدان ديده ام
باز هم ميل شهادت کرده ام
شور مستي رفته بود از خاطرم
آه اي مي،باز يادت کرده ام
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
4 کاربر زیر از امیر عباس انصاری سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
03-09-2012
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عقابها در اوج بی نظیرند و در سقوط باشکوه
غم قفس به کنار..
آنچه عقاب را پیر می کند، پرواز زاغهای بی سرو پاست
آنها که هرگز ارزش اوج را ندارند!
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
3 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 12:04 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|