بازگشت   پی سی سیتی > هنر > فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie

فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie مباحث مربوط به فیلم سینما تلویزیون و تئاتر در این بخش

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #21  
قدیمی 02-25-2012
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دیالوگهای ماندگار کاراکتر رضا مارمولک
با بازی درخشان و برگزیده استاد معظم پرویز پرستویی
به کارگردانی جناب کمال تبریزی




بسم الله الرحمن الرحیم (سخنرانی رضا مارمولک تو زندان)
سلام عرض می کنم خدمت حضار محترم ، و بالاخص دوستان عزیز خلافکار
خوب ... ا .... البته همه ما می دونیم که آدمها گاها از نداری و بدبختی و گرفتاریست که ، دست به کارهای خلاف می زنند و از قدیم هم گفتند که آدم خلافکار دین و ایمان ندارد
خوب حالا این یعنی چی؟
خدمتتون عرض می کنم
اولا فکر نکنید که خداوند شما را فراموش کرده
شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد
اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما بازه
این قدر به فكر راههای در رو نباشید
خوب... خدا كه فقط متعلق به آدمهای خوب نیست
خدا ... خدای آدمهای خلافكار هم هست
و فقط خود خداست كه بین بندگانش فرقی نمیگذارد
فی الواقع خداوند
اند لطافت
اند بخشش
اند بیخیال شدن
اند چشم پوشی
و اند رفاقت است
رفیق خوب و بامرام همه چیزش را پای رفاقت می دهد
اگر آدمها مرام داشته باشند هیچوقت دزدی نمی کنند
ولی متاسفانه بعضا آدمها تک خوری می کنند و این بد روزگار است
بایستی ما یک فکری به حال اهلی شدن آدمها بکنیم
اهلی کردن یعنی.... اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن
و این تنها راه رسیدن به خداست

که بسیار هم مهم است
من قصد نصیحت ندارم ، چرا که فایده ای هم ندارد
و... اصلا.... به زور هم نمی شود کسی را وارد... هممم.... این است که آدم باید اصلا تن
بذارید من با این شعر تمام کنم
تن آدمی شریف است به جان آدمیت... نه فقط.... تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت


***************
اصلا به این حرفها نیست ، آدم باید ذاتش درست باشه
***************
و دیالوگ مورد علاقه من (اسقف اعظم)
عزیز دل برادر .... بیا با هم بریم اعتراف کن بلکه از بار گناهانت سبک بشه !!!

بعد تو دست انداز میغته کف وانت جلو دختره خیط میشه
بعد کفری میشه میگه عجب لباسیه !!! دست و پای آدمو میبنده !!!!




اوه اوه اصل کاریش و زیباترینش و معنادارترینش یادم رفت
به تعداد آدمهای دنیا ... راه هست برای رسیدن به خدا
و بی شک معنادارترین دیالوگها همین دیالوگه

(مارمولك - كمال تبریزی)
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face

ویرایش توسط امیر عباس انصاری : 02-25-2012 در ساعت 01:56 AM دلیل: به تعداد آدمهای دنیا ... راه هست برای رسیدن به خدا
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از امیر عباس انصاری سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #22  
قدیمی 03-04-2012
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

با سپاس ویژه از برادر تارانتینو

سگدانی (1992)
آقای سفید (هاروی کایتل): سیگار میکشی؟
آقای صورتی (استیو بوشمی): ترک کردم. (مکث می‌کند) حالا سیگار داری یا نه؟

×
آقای صورتی: تا حالا کسی رو کشتی؟
آقای سفید: چند تا پلیسو.
آقای صورتی: نه. آدم درست و درمون؟
آقای سفید: نه. فقط پلیسا.

×
ادی (کریس پن): زود باش یه چیزی بسلف دیگه.
آقای صورتی (استیو بوشمی): اوووه. من انعام نمیذارم.
ادی: انعام نمیذاری؟
آقای صورتی: نخیر. به انعام اعتقادی ندارم.
ادی: به انعام دادن اعتقادی نداری؟
آقای آبی (ادوارد بانکر): می‌دونی به این دُخیا چقدر حقوق میدن؟ چندرغاز.
آقای صورتی: نمیخواد بهم بگی. اگه حقوقشون کمه خوب میتونن از کارشون بیان بیرون.
ادی: حتی جهودا هم اینجوری حرف نمی‌زنن. بذار برم سر اصل مطلب تو هیچ وقت انعام نمیدی؟
آقای صورتی: انعام نمیدم چون اصول اجتماعی میگه مجبورم بدم. حالا اگه یکی خیلی زحمت بکشه و لیاقتشو داشته باشه یه چیزی، یه پول اضافه‌ای رو صورت حساب میذارم ولی انعام دادن زورکیِ اینجوری مال پرنده‌هاست. تا جایی که می‌دونم اینا دارن کارشون رو می‌کنن.


داستان عامه پسند (1994)
اسمرالدا (آنجلا جونز): اسمت چیه؟
بوچ (بروس ویلیس): بوچ.
اسمرالدا: معنیش چیه؟
بوچ: من آمریکاییم عزیزم. اسمای ما معنی نداره.

×
جولز (ساموئل.ال.جکسن): مارسلوس والاس چه شکلیه؟
برت (فرانک ویلی): چی؟
جولز: تو مال کدوم کشوری؟
برت: چی؟ چی؟ چ..
جولز: "چی" اسم هیچ جایی نیست که من بشناسم. تو "چی" انگلیسی صحبت میکنن؟
برت: چی؟
جولز: انگلیسی مادر به خطا. بلدی؟
برت: آره. آره
جولز: پس میفهمی‌ من چی میگم.
برت: آره
جولز: مارسلوس والاس چه شکلیه؟
برت: چی؟
جولز: یه دفعه دیگه بگی "چی" یه دفعه دیگه بگی "چی" بهت اخطار می‌کنم مادرسگ تو فقط یه دفعه دیگه بگو "چی" و ببین چی میشه.

×
(جولز ، وینسنت و جیمی ‌مشغول خوردن قهوه در آشپزخانه‌ی جیمی‌ هستند)
جولز: هوم م م م. خدا لعنتت کنه جیمی. قهوه‌ی فرد اعلاییه. من و وینسنت به این قهوه حاضری‌ای تو یخچال هم راضی بودیم اما ببین چه قهوه‌ی حقی واسمون تدارک دیده. طعم چی میده؟
جیمی‌(کوئنتین تارانتینو): بکش بیرون جول.
جولز: چی؟
جیمی‌: نمیخواد به من بگی قهوه‌ام چقدر خوبه. خب؟ چون خودم خریدمش و خوب میدونم چقدر درجه یکه. وقتی بانی میره قهوه بخره کثافت میخره. من قهوه‌ی فرد اعلا میخرم چون دوست دارم وقتی میخورمش عطرش بپیچه تو مخم ولی میدونی الان چی تو مخمه؟ عطر این قهوه نیست، لشِ اون کاکاسیاه تو گاراژه.
جولز: جیمی ‌اصلاً نگران اون قضیه نباش ...
جیمی ‌(وسط حرفش می‌پرد): نه نه نه بذار یه چیزی ازت بپرسم. وقتی زدی بغل دیدی جلو در خونه‌ی من مادر مرده نوشته " انبار میت کاکاسیاه"؟
جولز (مکث می‌کند): نه ندیدم.
جیمی‌: میدونی واسه چی همچین نوشته‌ای ندیدی؟
جولز: چرا؟
جیمی‌: چون اینجا نیست. چون انبارداری نعش کاکاسیاها شغل من نیست واسه همینه ندیدی.

×
جودی (روزانا آرکت) (میا را روی زمین میبیند): این کیه؟
لنس (اریک اشتولس): زود برو سر یخچال و آمپول آدرنالین رو بیار.
جودی: چش شده مگه؟
وینسنت (جان تراولتا): اور دوز کرده.
جودی: بندازش بیرون این زنیکه رو.
لنس و وینسنت: آمپولو بیار.
جودی: تو روح جفتتون (می‌رود)
وینسنت: عجب سلیطه‌ایه.
لنس: تو فقط باهاش حرف بزن و منم بهش آمپولو تزریق میکنم ولی قبلش باید برم کتابچه پزشکیم رو بیارم.
وینسنت: کتابچه پزشکی دیگه واسه چه می‌خوای؟
لنس: من که تا حالا آدرنالین به کسی نزدم.
وینسنت: تا حالا نزدی؟
لنس: معلومه که نزدم چون هیچ وقت با آدمای بی‌ظرفیت نشئه بازی نمی‌کنم. آدم باید از پس خودش بر بیاد.
وینسنت: آمپولو بزن.
(لنس به دنبال کتاب به اتاق می‌رود)
وینسنت: بجنب لنس، داره تموم میکنه.
لنس: دارم می‌جنبم دیگه.
جودی (به وینسنت): داره دنبال چی میگرده؟
وینسنت: نمی‌دونم یه کتاب انگاری.
جودی (به لنس): داری دنبال چی می‌گردی؟
لنس: یه کتابچه پزشکی سیاه.
جودی: دنبال چی؟
لنس: یه کتابچه پزشکی سیاه. شبیه به این دفترچه‌هاست که به پرستارا میدن.
جودی: من که کتاب پزشکی تو خونه ندیدم.
لنس: نه بابا دارم. میدونم دارم.
جودی: خب اگه اینقدر حیاتیه همین جوری تزریق کن دیگه.
لنس: نمی‌دونم م م م چه جوری باید بزنم. چقدر بگم.
جودی: حالا تو این مدتی که داری می‌گردی که این بیچاره رو فرشت جون میده. تو خر تو خری اتاق چیزی پیدا نمیکنی.

جکی براون (1997)
اُردل رابی (ساموئل .ال . جکسن): ببینم مرده؟ آره یا نه؟
لوئیز (رابرت دنیرو): خیلی.

×
اُردل (چند ثانیه ای ساکت می‌ماند و فکر می‌کند و ناگهان می‌فهمد چه کسی پول را برداشته): کار جکی براونه

×
لوئیز: هی. اون دهن کثیفت رو ببند. منظورم اینه که یه کلمه دیگه هم نمی‌خوام بشنوم.
ملانی (بریجت فوندا): باشه لوئیز.
(لوئیز اسلحه را بیرون می‌آورد و به ملانی شلیک می‌کند)


اردل رابی: چه جوری پیدام کردی؟
مکس چری (رابرت فورستر): وینستون پیدات کرد؟
اردل رابی: اون از کدم گوری پیدام کرد؟
مکس چری: کارشه. آدمایی رو پیدا می‌کنه که نمی‌خوان پیدا بشن.
اردل: دمِ کاکا سیاهش گرم.

×
مکس چری: نیم میلیون دلار همیشه دو در میشه.

بیل را بکش جلد اول (2003)
هاتوری ‌هانزو (سونی چیبا): چی تو رو به اوکیناوا کشوند؟
عروس (اوما تورمن): اومدم اینجا یه مردی رو ببینم.
هاتوری ‌هانزو: واقعاً؟ دوستت اینجا تو اوکیناوا زندگی می‌کنه؟
عروس: دقیقاً نه.
هاتوری‌ هانزو: دوستت نیست؟
عروس: تا حالا ندیدمش.
هاتوری ‌هانزو: ندیدیش؟ میتونم بپرسم کیه؟
عروس:‌ هاتوری ‌هانزو.
هاتوری‌هانزو (به ژاپنی): از‌ هاتوری‌هانزو چی می‌خوای؟
عروس (به ژاپنی): یه شمشیر سامورایی می‌خوام.
هاتوری ‌هانزو: شمشیر سامورایی واسه چی میخوای؟
عروس: میخوام یه جونور موذی رو باهاش بکشم.
هاتوری ‌هانزو (انگلیسی): باید موش چاق و چله‌ای باشه که شمشیر‌ هاتوری‌هانزو می‌خوای.
عروس: خیلی گنده است.

×
اولین میان نویس فیلم
انتقام غذایی است که باید سرد سرو شود. (ضرب المثل قدیمی ‌کلینگونها)
*کلینگونها نژادی از موجودات فضایی هستند که در سریال و سری فیلم‌های پیشتازان فضا (Star Trek) از قهرمانان یا ضد قهرمانان اصلی محسوب می‌شوند. کلینگونها به جنگجویی و دلاوری مشهورند و زبان و فرهنگشان را بسیاری از طرفداران سریال بلدند!

×
عروس: گوگو من می‌دونم که تو احساس می‌کنی باید از اربابت محافظت کنی اما ازت خواهش می‌کنم بزنی به چاک.
گو گو یوباری (چیاکی کوریاما): تو به این میگی خواهش؟ از این بهتر هم می‌تونی خواهش کنی.

======================

بیل را بکش جلد دوم (2004)
عروس (اوما تورمن): بین خودمون دو تا می‌مونه اما برام سواله که وقتی پای مای زد چشمت رو از حدقه درآورد چی بهش گفتی؟
(فلاش بکی نمایش داده می‌شود که در آن پای مای چشم ال درایو را کور می‌کند) ال درایو (داریل‌هانا): بهش گفتم پیرمرد وامونده‌ی خرفت.
عروس: اوووه. چیز بدی بهش گفتی.
ال درایور: میدونی چی کار کردم؟ اون پیرمرد وامونده‌ی خرفت رو کشتم.
(عروس نفس نفس میزند و فلاش بکی نشان داده می‌شود که پای مای، مسموم شده، غذا را بالا می‌آورد)
ال درایور (فلاش بک): کله‌ماهی دوست داری پیرمرد وامونده‌ی خرفت؟
ال درایور (زمان حال به عروس): کله ماهیا رو مسموم کرده بودم.
عروس: ال. خائن سگ مصب بهت هشدار دادم.
ال درایور: و بهش گفتم "حرف پیرمرد خرفتی مثل تو برام از هیچی هم کمتر می‌ارزه"
(می‌خندد)

×
عروس: چه جوری پیدام کردی؟
بیل (دیوید کارادین): من یه مَردم!

×
عروس: دوباره کِی می‌بینمت؟
بیل: می‌دونی این اسم آهنگِ سول محبوبم تو سالای هفتاد بود.
*Soul: سبکی در موسیقی که در آمریکا شکل گرفت و ریشه‌هایش به گاسپل (موسیقی کلیسایی) و R&B می‌رسد. از هنرمندان این سبک می‌توان به آرتا فرانکلین، ماروین گِی و استیو واندر اشاره کرد.

×
عروس: اینجا چیکار می‌کنی؟
بیل: چیکار می‌کنم؟ تا یه دقیقه پیش داشتم فلوت می‌زدم ولی الان دارم به زیباترین عروسی نگاه میکنم که این چشمای پیر تا حالا دیدن.
عروس: چرا اومدی اینجا؟
بیل: برای آخرین دیدار.
عروس: قراره خوب باشی؟
بیل: تمام عمرم خوب نبودم اما سعیم رو می‌کنم ...که خوش اخلاق باشم.

ضد مرگ (2007)
آرلن (ونسا فرلیتو): چیو گوش میدی؟
جولیا جنگلی (سیدنی تامیا پواتیه): دِیو دی، دوزی، بیکی، میک و تیچ.
آرلن: کی؟
جولیا جنگلی: دیو دی، دوزی، بیکی، میچ و تیچ.
آرلن: اینا دیگه کدوم خرین؟
جولیا جنگلی: برای مزید اطلاعت باید بگم یه زمانی پیت تاونزند محض پیوستن به همینا داشت از دِ هو بیرون می‌ومد اگه اونجوری می‌شد اونوقت اسمشون الان بود دیو دی، دوزی، بیکی، میک، تیچ و پیت. اگه نظر منو بخوای باید اینکارو می‌کرد که نکرد.
(رادیوی ماشین را روشن می‌کند و ایستگاه رادیویی آهنگ Hold Tight همین گروه را که جولیا درخواست کرده پخش می‌کند)
جولیا جنگلی: پسرِ منه!
* Dave Dee, Dozy, Beaky, Mick & Tich (یا به اختصار DDDBMT) گروه موسیقی پاپ/راک انگلیسی دهه 60 که کارهای پرطرفداری در آن دهه داشتند. جولیا نام گروه را چندبار به اشتباه میچ و تیچ میگوید و همچنین اشاره می‌کند که پیت تاونزند (گیتاریست و یکی از دو عضو اصلی دِ هو The Who) قصد داشته از گروه خودش خارج شود و به DDDBMT بپیوندد که این داستان هم درست نیست. در حقیقت تاونزند می‌خواست با همکاری راجر دالتری (خواننده و عضو دیگر د هو) که آنزمان اخراج شده بود و اعضای گروه پدی، کلاوس و گیبسون یک گروه جدید تاسیس کند. تارانتینو به شیوه‌ی همیشگی از ترکیب این واقعه با گروه DDDBMT داستان جولیا را ساخته که نمونه‌ی کاملی از جعل محبوب تارانتینویی است.

×
پم (رز مک گوئن): حکمت گاوچرونیه؟
مایک بدل (کرت راسل): من گاوچرون نیستم پم بدلکارم.

×
لی (مری الیزابت وینستد): ببخشیدا اما تو بچه کجایی؟ استرالیایی هستی‌هان؟
زویی (زویی بل) (با لحنی که انگار بهش برخورده): چی میگی تو یَره؟
ابرناتی (روزاریو داوسون): زویی مال نیوزلنده و هیچ وقت تکرار می‌کنم هیچ وقت کیوی رو قاطی اُزیها نکن.
کیم: مگه اینکه بخوای یه کتک سفتی بخوری.
لی: آخ ببخشید. خیلی معذرت میخوام ازت.
زویی (زویی، ابی و کیم می‌خندند): سرکارت گذاشتیم یَره!
*کیوی: پرنده‌ی بومی ‌و نماد نیوزلند که قادر به پرواز نیست. همچنین در خطابی عامیانه و نه‌چندان مودبانه به اهالی نیوزلند گفته می‌شود، در مقابل استرالیایی‌ها را اُزی (Aussie) مینامند. mate به معنای رفیق و دوست خطابی است که استرالیایی‌ها همدیگر را با آن صدا می‌کنند که اینجا با تسامح "یَره" جایش گذاشته شد.

×
زویی: خب ابی قصه چیه؟
ابی: اینه که من رسماً گلوم پیش سیسیل گیر کرده.
کیم: گلوت گیر کرده؟ جون خودت تو رسماً زنش بودی.
ابی: بودم. به زمان فعل دقت کن.
کیم: آره جون خودت، شما دو تا هنوزم تو کار همدیگه هستین نگو نیستی.
ابی: فکر کن باشم. اگه هنوز منو میخواد چرا با بدل داریل ‌هانا رو هم ریخت؟ مردا همشون لاشخورن. بامزه استا بامزه.
کیم: حالا بیخودی خون به جیگرت نکن.
ابی: سیسیل همه جوره لاشخوره.
کیم: دو هفته گذشته وا بده دیگه تو هم.
ابی: خودت سر حرف رو باز کردی تا اینجا رسید. تازه بهترین قسمتشو نگفتم برات که روز تولد من با یارو تیک زد.
زویی: نه دیگه این دیگه پرونده‌اش جداست.
ابی: مرسی.
زویی: جدی می‌دونست تولدته؟ منظورم اینه که اون کارگردان بود و سرش گرم بوده خب.
ابی: کیک تولدمو خورده بود تازه کادوی تولدم رو هم داده بود. فکر کنم می‌دونست.
زویی: کادو چی بهت داد؟
ابی: یه نوار واسم زد.
زویی: نوار زد واست؟ وایسا ببینم یعنی CD رایت نکرد نوار زد؟ وای چه رمانتیک.
ابی: می‌دونم میخوای چی بگی ولی بهتره نگی.
کیم: واسه من که نشونه‌ی دوست داشتنه.

حرامزاده‌های بیشرف (2009)
سرهنگ ‌هانس لاندا (کریستوف والتز): شما باید آلدو آپاچی باشید.
ستوان آلدو رین (براد پیت): شما هم باید شکارچی جهودا باشید.
هانس لاندا: بنده یک کارآگاه هستم یک کارآگاه زبده. یافتن آدمها تخصص منه و طبیعتاً به نازیها در یافتن آدمها کمک می‌کنم و بعضی از آنها یهودی هستند. ولی شکارچی جهودا؟ خب این لقبیه که بهم اعطا کردن.
سرباز یوتیویچ (بی. جی. نواک): قبول کن که برازندش هستی.
هانس لاندا: مگه شما در مورد القابی که دشمنانتون بهتون می‌دهند اختیاری دارید؟ چیزایی مثل آلدو آپاچی یا فسقلی؟
سرباز یوتیویچ: منظورت از فسقلی چیه؟
هانس لاندا: لقبیه که آلمانیها برای شما در نظر گرفتند.
سرباز یوتیویچ: آلمانیا به من میگن فسقلی؟
هانس لاندا: و اگر نظر شخصی خودم رو بگم متعجبم از اینکه شما در واقعیت چقدر درازتر هستید. البته کوتاه قامتید اما نه اندازه‌ی کوتوله‌های سیرک که لقب شما اقتضا می‌کنه.


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
منبع: caffecinema.com/ رضا رادبه
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از امیر عباس انصاری به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #23  
قدیمی 05-21-2013
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض دیالوگ های ماندگار تاریخ سینما

دیالوگ های ماندگار تاریخ سینما






دکتر هافمن(هلنا بونهم کارتر):از اونجا که یه آدم میتونه یه هیولا بشه، یه هیولا هم میتونه یه آدم بشه!

Dark Shadows-2012


دکتر آرین(داریوش مؤدبیان):تو مملکتی که مردم محتاج نون شبشونن ، با هر سال, هر سال مکه رفتن چیو می خوان ثابت کنن؟!

آواز قو-1379


لوید (جیم کری): میدونی من از چی خسته شدم هری؟ از این که روزم رو یه جوری با بدبختی شب کنم.از هیچکس بودن خسته شدم.از همه بدتر, از این که هیچکس رو ندارم خسته شدم.

Dumb & Dumber 1994


قاضی: اسم؟
برشت: شما خودتون می دونین
قاضی: می‌دونیم اما شما خودت باید بگی.

برشت: خب. من رو به خاطر برتولت برشت بودن محاکمه می‌کنین. دیگه چرا باید اسمم رو بگم؟

قاضی: با این حال باید اسمتون رو بگین. اسم؟

برشت: من که گفتم. برشت هستم.

قاضی: ازدواج کرده اید؟

برشت : بعله


قاضی: با چه کسی؟

برشت: با یک زن


خنده حضار در دادگاه


قاضی: شما دادگاه رو مسخره می‌کنید؟

برشت: نه این طور نیست.

قاضی: پس چرا می‌گویید با یک زن ازدواج کرده‌اید؟

برشت: چون واقعا با یک زن ازدواج کرده‌ام!

قاضی: کسی را دیده‌اید با یک مرد ازدواج کند؟

برشت: بعله!

قاضی: چه کسی؟

برشت: همسر من. او با یک مرد ازدواج کرده است .

خنده حضار در دادگاه
(کوله وامپه) برتولت برشت 1932


کاب(لئوناردو دی کاپریو): برای اینکه بتونیم این کار رو انجام بدیم، باید خلبان رو بخریم.
آرتور(جوزف گوردون-لویت): البته باید خدمه هواپیما رو هم بخریم.
سایتو(کن واتانابه): من کل شرکت هواپیمایی رو خریدم ! اینجوری خیالم راحت تره.

Inception 2010


لوییس(رابرت دنیرو):انقدر دین در دنیا هست که مردم از هم متنفر باشن!.اما اونقدری دین وجود نداره که مردم همدیگرو دوست داشته باشن!

1987-Angel heart


کالپپر(نائومی واتس): هیچ میدونستی وقتی رفتم دراز کشیدم تو وان حموم، دو تا تیغ با خودم برده بودم؟ میدونی چرا؟ برای اینکه وقتی خونریزی شروع شد و ضعیف شدم و دستام شل شد، اگه یه وقت تیغ از دستم افتاد، کارم نصفه نمونه. میتونی تصور کنی؟ میتونی تصور کنی یه نفر چقدر میتونه از زندگی متنفر باشه که برای خودکشی یه تیغ زاپاس برداره؟

Stay-2005


قاضی استیونس : اگر یک کلمه دیگه حرف بزنی میفرستمت زندان
فلچر رید(جیم کری) : من الان هم توی زندان هستم شما هم نمیتونید اوضاع رو عوض کنید

Liar Liar


اسی دربدر : حیــف نون !
یه نخ سوزن بــردار ، درز دهنتــو هم بکش که وقــت و بی وقت ، قــار قــار نکنه..اون مرتیکــۀ چشم سفیدِ خروس صفــت ، شیش دُنــگِــش تو سیــر و سیــاحتِ خانــوم نبــود ، دستــمونو خونده بــود...دفه آخرت باشه نسنجــیده حرف میزنی...تکرار بشه دهنتــو پُــر آهــک میکنم...
جوادی : بهتره خودتم یه بار اشتبا کنی...آآی میخندم ..آآی میخنــدم ..

آدم بــرفی ( داوود میرباقــری ) 1373



پدر برندان :
تو حق داری از یه دختر بپرسی که میتونم باهاتون برقصم ؟
و اونم حق داره که رد کنه ، اما درست اینه که تو به دل نگیری
پسر بچه : خب اگه همشون رد کردن چی ؟
پدر برندان : خب اونوقت یه کشیش میشی!


Doubt - 2008 - Patrick Shanley


هیچ چیزی یه شبه اتفاق نمیفته!
نه عشق ... نه نفرت ...
هرچیزی قبلش مهمه و قبل ترش و خیلی قبل ترش ...

شب یلدا - کیومرث پوراحمد


رویا (هانیه توسلی): وقتی منتظری چقدر زمان بد می‌گذره...
استاد جوان (مهدی احمدی): وقتی منتظرم نیستی خیلی خوش نمی‌گذره!

شب‌های روشن - 1381


اگه خدایی باشه که می دونم هست، مطمئنم که یه جایی اون بالا نشسته و مشروب می خوره و کوفتی می کشه!، چون که دردهاش رو این پایین گذاشته...

Platoon - 1986 - Oliver Stone


جيک سالي : اونا پيغام دادن که اومدن تا هر چي را که ميخوان بردارن و با خودشون ببرن.
ما هم اين پيغام را میفرستيم که ..
اين سرزمين ماست و به ما تعلق داره!


Avatar - 2009 - James Cameron


مادرم همیشه میگفت:
زندگی مثل یک جعبه شکلات می مونه، آدم هیچ وقت نمیدونه چی گیرش میاد!

Tom Hanks - Forrest Gump


لوئیز(رابرت دنیرو)درحال کشیدن ماری جوانا دچارسرفه شدیدی میشه!
ملانی: حالت خوبه؟
لوئیز: اره...دارم پیرمیشم.این روزها بدون سرفه نه میتونم بخندم نه چیزی بکشم!
ملانی:سرفه چیزخوبیه,مویرگهاروبازمیکنه


جکی براون - ساخته ی برادر تارانتینو


حقیقت گم نشده، تکه تکه شده به اسم معرفت
افتاده دست یه مشت آدم بی‌ معرفت!

دیوانه از قفس پرید - اجمدرضا معتمدی


یه خونه هرجایی میتونه باشه.
میتونه بالای یه ساختمون بلند باشه.
میتونه تو یه کوچه قدیمی که زیر یه بازارچست باشه.
میتونه بزرگ، یا میتونه کوچیک باشه.
میتونه برای هر کس مفهومی داشته باشه،
یا هر رنگی داشته باشه.
میتونه به رنگ آجر یا به رنگ شیشه و سنگ باشه.
میتونه به رنگ قرمز یا به رنگ…
ولی بنظر من، یعنی بهتر بگم ما معتقیدم
خونه هر چی که باشه باید سبز باشه.
بله سبز و همیشه سبز...

تیتراژ آغازین سریال خانه سبز با صدای مرحوم "خسرو شکیبایی"


نیکلاس کیج : از ایدز نمیترسی؟
زن آفریقایی : چرا از چیزی بترسم که منو 10 سال دیگه میکشه در حالی که خیلی چیزا هستن که منو همین روزا میکشن!!؟

Lord of War (2005) - IMDb
Directed by Andrew Niccol


یه وقت هایی هست که آدم باید مبارزه کنه و گاهی هم
باید سرنوشتش رو قبول کنه و بپذیره که چیزی رو از دست داده .
این جور مواقع فقط یه احمق به تلاشش ادامه میده . راستش من همیشه آدم احمقی بودم!

Big Fish - 2003 - Tim Burton
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:43 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها