بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > دانشگاه ها > رشته های هنر

رشته های هنر در این زیر تالار به بحث و گفتگو در مورد مطالب مربوط به هنر پرداخته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #21  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مراحل خوشنویسی و آداب و وظایف خوشنویسان


آغاز و انجام خوشنویسی به شش دوره منقسم است: ابتدائی ، متوسطه ، خوش ، عالی ، ممتاز ، استادی از میان علاقه مندانی كه قدم در راه فراگیری این هنر می گذارند كمتر كسی یافت می شود كه تمام این راه را طی كند و به استادی برسد. بیشتر آنان در رسیدن به یك ، دو ، یا سه دوره ی آن توفیق می یابند ؛ زیرا كاری پر زحمت و مشكل است كه فقط عشق و علاقه آسانش می كند و در خور حوصله هر كس نیست مخصوصاً زندگی ماشینی امروز و مشغله ی زندگی متنوع، كمتر به اشخاص اجازه می دهد كه به این هنر ارزنده بپردازند و در این راه پیشتر روند و جز دلباخته ای به ادامه و تكمیل آن نمی پردازد. لكن قدر لازم برای هر با سواد این است كه اگر چه مدت كوتاهی ، نزد استاد ، با مختصری از اصول و قواعد صحیح نوشتن كلمات و تركیبات آن آشنائی پیدا كند ، تا حدی كه خطی خوانا و روشن داشته باشد و بیننده و خواننده را در آن رغبتی دست دهد و این خود طی دوره ی ابتدائی و رسیدن به آغاز دوره ی متوسطه حساب می شود. از این پس به نسبت علاقه مندی و فعالیت و استعداد می تواند به مراتب بالاتر برود تا اینكه به ترتیب، دوره های خوش و عالی و ممتاز را بگذراند و كم كم به مقام استادی نایل گردد.
لذا برای فراگیر ِ مبتدی لازم است روی حروف و كلمات سرمشق استاد دقت كند و حركات و گردشهای آن را در نظر بگیرد ، هر چند كه بد و ناصاف نویسد به صبر و حوصله كلمات را در حد و اندازه ی سرمشق نقل و تكرار كند و تا مدتی بدون سرمشق و از پیش خود چیزی ننویسد و پیوسته از شیوه و اسلوب استاد پیروی نماید تا به نیروی طبع و قابلیت، شیوه و ربط استاد را به دست بیاورد و دستش در این كار قوت یابد. لازم است كه قلم مشق را به اندازه ی درشتی و ریزی خط سرمشق انتخاب كند و از مشق كردن روی سرمشقهای ناقص كه استادانه نیست برحذر باشد و تا جایی كه ممكن است روی خط بد و ناقص نگاه نكند. سلطانعلی مشهدی گوید:
جمع می كن خطوط استادان نظری می فكن در این و در آن
طبع تو سوی هر كدام كشید جز خط او دگر نباید دید
تا كه چشم تو پر شود ز خطش حرف حرفت چو دُر شود ز خطش
پس از اینكه خط او نیرو گرفت گاهگاه از ذهن خود كلمات و عباراتی بنویسد و آنگاه با خط استاد و سرمشقها مقایسه كند و یا به نظر استاد برساند.
به طوری كه استادان اشاره فرموده اند مشاقی و تمرین را سه مرحله است: نظری، قلمی ، ذهنی(یا خیالی).
نظری:

دقت در روی حروف و كلمات خطوط استاد و در نظر گرفتن گردشها و حركات آن است كه با نگاه كردن انجام می شود و در طبع و ذهن طالب آن اثر می گذارد.قلمی: نقل كردن حروف و كلمات سرمشق به وسیله قلم است كه از روی تقلید و محاكات انجام می گیرد.
ذهنی:

آن است كه مشاق پس از آشنائی با قواعد خط و شیوه و ربط استاد، بدون تقلید از سرمشق و با ذهنیت خود – عشقی و ذوقی – عباراتی بنویسد تا نیروی خطی خود را بسنجد.سلطانعلی مشهدی در اشعار خود به دو مشق نظری و قلمی اشاره كرده و می گوید:
بر دو نوع است مشق و ننهفتم تا توای خوبرو جوان گفتم
قلمی خوان یكی و گر نظری كه بود این سخن هنی و مری
قلمی مشق كردن نقلی روز، مشق خفی و شام، جلی
نظری دان گاه كردن خط بودن آن گه ز لفظ و حرف و نقط
هر خطی را كه نقل خواهی كرد جهد كن تا نكوبی آهن سرد
حرف حرفش نكو تأمل كن نه كه چون بنگری تغافل كن
قوت و ضعف حرفها بنگر دار تركیب آن به پیش نظر
در صعود و نزول او می بین تا كه حظی بری از آن و از این
باش از شَمره های حرف آگاه تا بود صاف و پاك و خاطره خواه
اظهرهروی به سلطانعلی مشهدی از راه نصیحت می گفته است:
در مشق كوتاهی مكن پیوسته ای سلطان علی در روز كن مشق خفی ، در شام كن مشق جلی
قاضی احمد غفاری شاعر و خوشنویس گفته است:
چهل سال عمرم به خط شد تلف سر زلف خط ناید آسان بكف
زمشقش دمی هر كه غافل نشست چو رنگ حنا رفت خطش زدست
مكن جز به تحریر اوقات صرف كه صورت نمی یابد از صوت حرف
ضیاء الدین محمد یوسف در رساله ی خود گوید:
خواهی كه ترا بلند سازد آوازه نیك در جهان مشق
بشنو زمن شكسته خاطر اول تعلیم، بعد از آن مشق
كسی كه بخواهد به هدف خود برسد و از روی اصول و هندسه خط و كیفیت خوشنویسی به درجات عالی خط نائل گردد از آغاز كار باید شاگردی و تلمذ استادی را اختیار كند تا او را در این فن رهبری و ارشاد نماید. چون اگر تنها به فكر و عقل خود تكیه كند كاری عبث و بیهوده كرده است. كسانی كه بدون تعلیم استاد و فقط از راه تقلید به درجه ی استادی رسیده اند بسیار اندك اند- و در حكم «النادر كالمعدوم» و یا «النادر لا حكم له» می باشند.
در خطوط كسانی كه بدون استاد كار كرده اند در بسیاری از حروف آن نقص و ناموزونی دیده می شود به خلاف دسته ی اول كه همه استوار و درست مشاهده می گردد.
شایسته است كه متعلم از متابعت استاد سر نپیچید و به راهنمائی او اهمیت دهد و عمل كند و در اكرام و كسب رضای خاطر او بكوشد كه فایده اش به خود او بازخواهد گشت.
ان المعلم و الطبیب كلاهما لا ینصحان اذا لم یكرما
در همه حال نظافت و پاكیزگی را مرعی دارد و ادوات و لوازم خوشنویسی خود را پاكیزه و كامل و مرتب كند و جایی برای كتابت انتخاب كند كه موافق با اصول بهداشت باشد و آنقدر مبالغه در نوشتن نكند كه ملول و خسته شود و از نوشتن در جای كم نور حذر كند و سرعت و عجله در نوشتن ننماید. در بهداشت چشم بكوشد و از گرد و كثافت و آبهای آلوده محفوظ دارد، در صفحات براق و خیره كننده ننگرد. زیاده روی در نوشتن نكند چرا كه استمرار بی حد ، ضعف قوای ظاهری و باطنی می آورد.
از روی بی میلی و سرسری ننویسد. محل نوشتن روشن و با صفا و خالی از اغیار باشد.
میرعلی هروی در مدادالخطوط خود آورده است: «خانه ای كه در آنجا كتابت كنند باید كه از چهار طرف درها گشاده باشد و صبح در طرف شرقی و نیمروز در جانب جنوبی و آخر روز به طرف غربی نشیند اما در تابستان تا وقت شام هوای حوضخانه بهتر است.»
به تابستان نكو باشد پگاهی زمستان نیك وقت چاشتگاهی
ولیكن خانه خطاط باید كه از هر چارسو درها گشاید
صباحان مصلحت زانگونه بیند كه در پیش در شرقی نشیند
به وقت نیمروز ای نیك محضر جنوبی بهتر است از جای دیگر
ولی در مغرب روز است احسن به نزدیك در غربی نشستن
ابن بواب گفته است: «خطاطی موقوف بر پنج چیز است: برندگی و تیزی قلمتراش، خوبی قلم، صافی و با جریان بودن مركب ، لینت و نرمی كاغذ، آرامش و سكون دل (یا نگاه داشتن نفـَس در حال نوشتن).»
امین الدین یاقوت ملكی گوید: «اگر قلمت خوب و پسندیده شد خطت نیكو می گردد و هر گاه ضایع باشد خطت ضایع خواهد شد.»
از اهم اموری كه به تحسین و تجوید خط كمك می كند كیفیت نگاه داشتن قلم و ملاحظه ی حركات آن در حال نوشتن و خوب تراشیدن قلم است. یكی از استادان گفته است: كسی كه مداد برگرفتن و تراش قلم و قط و گرفتن ورق و حركت دست را در حال كتابت خوب نداند از كتابت و خوشنویسی بهره ای ندارد.
میرعلی هروی استاد زبردست خط نستعلیق قرن دهم درباره ی تحصیل هنر خط سروده است :
چند در وادی خط می كنی ای دل تك و پو بشنو این نكته زمن باز نشین فارغ بال
پنج چیز است كه تا جمع نگردد با هم هست خطاط شدن نزد خرد امر مُحال
قوت دست و وقوفی ز خط و دقت طبع طاقت محنت و اسباب كتابت به كمال
گر از این پنج یكی راست قصوری حاصل ندهد فایده گر سعی نمایی صد سال

راه صحیح نگاشتن حروف و تمرین و مشق آنها این است كه ابتدا به استحكام مفردات ساده حروف بپردازد تا هر حرفی را در حال انفراد صحیح فرا گیرد. پس از آن شروع كند به استواری مركبات و به ترتیب: اول مركبات دو حرفی را مشق كند و بعد به سه حرفی و پنج حرفی اشتغال ورزد و در تقلید و شبیه نویسی مفرد و مركب تكیه و اعتماد او بر خطوط استادان كامل و عارفان به اوضاع و رسوم خط باشد، آن استادانی كه خود از برجستگان استاد فرا گرفته اند و در اثر كثرت مشق و استمرار خوشنویسی ملكه ی آنان شده است. زیرا هر صنعتی به دوام و ممارست رو به كمال می رود و نیكو می گردد. ممكن است در رساله ها و دفترها راه و روش تعلیم نوشته شده باشد اما آنها به تنهایی برای مبتدی بسنده و دریافت و تطبیق آن آسان نیست كه بتوان به اصطلاحات و اشارات راجع به حر كات دست و قلم و ریزه كاریها و رموز كتابت پی ببرد، لذا از مراجعه به استادان فن بی نیاز نخواهد بود.
از آداب و صفحات خوشنویسی و كتابت است كه در هیچ مرحله ای از مراحل فضل و هنر و در هیچ مرتبه از استادی، خود را منتهی نداند و غافل و فریفته نشود و پیوسته این سخن را نقش لوح دل سازد (الاعجاب یمنع الازدیاد) و (العجب یوجب العثار) كه خود پسندی جلو ترقی را می گیرد و موجب لغزش می شود؛ و همواره در صدد كسب مرتبه ی بالاتر و رسیدن به مرتبه كمال باشد؛ هر چند كه مرتبه ی كمال بسی والا است و آن را حد و نهایتی نیست و بلكه كمال در دنیا وجود ندارد. لكن طالب كمال شدن، خود كمال و از خواهشهای پسندیده انسانی است. از بزرگمهر پرسیدند همه چیز دانی؟ گفت همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر نزاده اند و گفته اند:
لكل دهر دولة و رجال ولكل حال ادبار و اقبال
بابا شاه گوید: «كاتب می باید از صفات ذمیمه احتراز كند؛ زیرا صفات ذمیمه در نفس علامت بی اعتدالی است و حاشا كه از نفس بی اعتدال كاری برآید یا از آن نفس كاری آید كه در او اعتدال باشد. از كوزه همان برون تراود كه در اوست.»
در رساله ای خطی مسطور است كه حُسن خط به كثرت مشق و به ارشاد استاد و ترك معاصی موقوف است لان العلم فضل من الله و فضل من الله لا یعطی بالمعاصی .
استادان متقدم معثقد بوده اند كه خطی كه به مرتبه عالی تر و امتیاز كمال و دارای صفا وشأن باشد، بی صفای دل امكان ندارد و این كیفیت به یمن صفات حمیده كه عارض نفس انسانی شده، در خط نمودار می گردد.
سلطانعلی مشهدی فرماید:
ای كه خواهی كه خوشنویس شوی خلق را مونس و انیس شوی
خطه ی خط مقام خود سازی عالمی پر ز نام خود سازی
ترك آرام و خواب باید كرد وین به عهد شباب باید كرد
سر به كاغذ چو خامه فرسودن زین عمل روز و شب نیاسودن
ز آرزوهای خویش بگذشتن وز ره حرص و آز برگشتن
تا بدانی جهاد اصغر چیست بازگشتن به سوی اكبر چیست
آنچه با خود روا نمی داری هیچكس را بدان نیازاری
دل میازار گفتمت زنهار كز دل آزار حق بود بیزار
ورد خود كن قناعت و طاعت بی طهارت مباش یك ساعت
همه وقت اجتناب واجب دان از دروغ و ز غیبت و بهتان
از حسد دور باش و اهل حسد كز حسد صد بلا رسد به جسد
حیله و مكر را شعار مكن صفت ناخوش اختیار مكن
هركه از مكر و حیله و تلبیس پاك گردید، گشت پاك نویس
داند آن كس كه آشنای دل است كه صفای خط از صفای دل است
خط نوشتن شعار پاكان است هرزه گشتن نه كار پاكان است
بسیاری از كسان در فن خط و تعلیم آن تحمل رنج و مشقت و صرف دقت كرده اند و خطاط نشده اند و عده ای هم به اندك تعلیم و مشق بهره یافته اند و این امر بستگی به قابلیت و استعداد دارد كه استاد بصیر و مجرب این قابلیت را در نظر اول در شاگردان خود می نگرد و از كمال و آراستگی خَلقی و خُـلقی آنان حدود پیشرفت آنان را بررسی می كند و می سنجد و شاید مسأله ی وراثت خانوادگی نیز یكی از علل قابلیت باشد؛ ولی علل و اسباب نهانی در جهان آفرینش بی حد و شمار است و نمی توان آن را حد و حدود دانست . چه خوب گفته اند:
«دادِ حق را قابلیت شرط نیست بلكه شرط قابلیت داد اوست »
«تا كه از مخزن توفیق عطایی نرسد سعی سودی ندهد جهد بجایی نرسد»
«باید كه صد هزار قدح خون به سر كشد تا در مذاق خلق گوارا شود كسی»
درجات و مراتب خط و مراتب استادی و شیوه ها


درجات و مراتب خط از چهار رتبه بیرون نیست و ارزش قطعات خط از تعیین رتبه ها دانسته می شود. آن چهار عبارت است از :متوسط، خوش ، عالی، ممتاز.
مرتبه متوسط آن است كه هنرجو در اثر مختصر تعلیم و آشنائی به قواعد آن، خطی روشن و خوانا پیدا كند و این درجه ی فرودین خط است كه از نظر هنر خوشنویسی اهمیتی ندارد و تنها امتیازش این است كه از خط مبتدی برتر و بهتر است و قدمی به خوشنویسی نزدیكتر شده است.
مرتبه خوش مرتبه ای بالاتر از متوسط است كه در آن نكات تعلیم استاد بیشتر رعایت شده و زیبائی و مرغوبیت بیشتر دیده می شود.
مرتبه عالی به لحاظ درجاتی بالای خوش قرار گرفته است و آن خطی است كه از نظر اصول و قواعد و زیبایی ضعفی در آن دیده نشود و قطعات و مكتوباتی كه بدین پایه و مایه باشد دارای اهمیت و ارزش خواهد بود.
ممتاز خطی است كه در حد عالی ترین و نهایت كمال و زیبایی و صفا و شأن قرار گرفته باشد و بهترین از آن در نظر اهل فن تصور نشود و چنین قطعات و نوشته هایی را در هر زمان وهر جا ارزش فوق العاده نهند.
مراتب خطاطی و خوشنویسی چنانكه اشاره شد نیز از روی این مراتب و درجات خط است و مرتبه ی استادی از حد عالی به بالا احراز می شود و كمتر كسی را استاد می خوانند. بنابراین استاد كسی است كه پیوسته در حد عالی و ممتاز نویسد و خوب از عهده برآید كه قدرت قلم او به نام شیوه ی خاص او شناخته و معروف گردد.
بین استادان خط از نظر تفوق آثار هنری و ابتكار و تربیت شاگردان و صفات پسندیده و آداب دانی و حسن معاشرت و علم و دانش و گاهی موقعیت و محیط، تفاوت حاصل می شود و گاه یكی از آنان از این راهها امتیازاتی به دست می آورد كه در دیگری نیست و ممكن است استادی در یك نوع خط یا دو سه نوع استاد باشد و امكان دارد در تمام انواع خطوط متداول سرآمد گردد. اینگونه استادان در دوره های پیشین فراوان ولی در این عصر كمیابند و چنین استادی كه همه ی خطوط را در حد عالی و ممتاز بنویسد نادر العصر به شمار می آید.
سالها باید كه تا صاحبدلی پیدا شود بوسعیدی از خراسان یا اویسی از قرن
برای میزان شناخت استاد می توانیم به وضع سیرت و اخلاق آثار استادان پیشین كه ترجمه ی احوالشان در جلد اول اطلس خط آمده است، مراجعه كنیم. بیشتر آنان مانند میرعلی تبریزی كه نسبت وضع نستعلیق بدو است، در انواع خطوط تسلط داشته اند و از فضیلت علم و ادب و صفات عالی انسانی بهره ور بوده اند. همچنین جعفری تبریزی بایسنقری، سلطانعلی مشهدی، میرعلی هروی، مالك دیلمی، محمد حسین تبریزی، عبدالباقی تبریزی، بابا شاه اصفهانی، علیرضا عباسی، میرعماد و شاگردان و پیروان برجسته آنان و ...
و میرزا احمد خان نی ریزی، درویش عبدالمجید طالقانی و وصال شیرازی و ... همه پاكدلان دیندار و اهل فضل و دانش و شاعر و ادیب بودند.
شایسته است خطاطان و خوشنویسان امروز بدان بزرگان تأسی كنند و از طریقه ی آنان و مردم دوستی و محبت كه شاگردان خود را چون فرزندان خود می دانسته و اشاعه ی هنر می كردند پیروی نمایند. والا با داشتن خط تنها و فقدان فضیلت یا نداشتن دیانت و امانت ، شایسته مقام استادی نیستند. (ره چنان رو كه رهروان رفتند) سعدی علیه الرحمه فرمود:
وجودی دهد روشنائی به جمع كه در سینه سوزیش باشد چو شمع
هنرمندی كه خواهد بر كرسی استادی نشیند لازم است كه از گنجینه های كمالات ، توشه و از خرمنهای آداب، خوشه ای برگرفته، در انشاء و املاء ید طولی داشته، در لغت قوی و از دستور مطلع باشد. از علوم و دانشهای معمول عصر خود بی اطلاع نبوده، صرف و نحو و منطق و فقه قرآن بداند و برحسن اشكال و خوبی اوضاع خط بیفزاید، تا در نظرها عظیم و در خاطرها مقبول و مكین گردد و به اهمیت و اعتبار او بیفزاید و در اجتماع قابل افاده و استفاده آید. به طوری كه نوشته ها و خطوط او را حجت قاطع و سندی معتبر بشمارند.
حافظ فرماید:
زدلبری نتوان لاف زد به آسانی هزار نكته در این كار هست تا دانی
به جز شكر دهنی مایه هاست خوبی را به خاتمی نتوان زد در سلیمانی
هزار سلطنت دلبری بدان نرسد كه خویش را به هنر در دلی بگنجانی
شیوه


بعد از احراز مرتبه ی استادی ، موضوع شیوه پیش می آید. هر استادی دارای شیوه ای مخصوص به خود است كه با شیوه های دیگران تفاوت دارد و خط او بدان شناخته و معروف می گردد. كلمه ی شیوه كه در ردیف آن ربط، اسلوب، سبك، طریقه، روش نیز استعمال می شود در واقع آن سبك و روش خاصی است كه استادی سالها بدان روش خط نوشته و میان مردم شایع و شناخته گردیده است .
در عالم دو نفر یافت نمی شوند كه خطشان در جمیع حروف و كلمات یكسان باشد؛ بلكه هر یك به كیفیتی مخصوص می نویسد و این امر به مثال خطوط سر انگشتان اشخاص است كه با هم فرق دارد. بنابراین با اینكه همه ی استادان خط از سابق و لاحق- به یك پیكره ی معینی از اصول و قواعد نوشته و می نویسند، تفاوت آشكاری میان خط آنان مشاهده می شود. این تفاوت- به حفظ مقام استادی هر یك - همان شیوه است كه بستگی به ذوق و سلیقه و دقت نظر و حالات شخصی دارد.
در این مورد ، گذشته از حالات نفسانی و روحی و هزاران امور معنوی، اوضاع جسمی استاد نیز دخالت دارد مثلا طول انگشتان و كوتاهی آن در خط موثر است و خط او به بسط و قبض متمایل می شود، همچنانكه طول قامت و بلندی و كوتاهی پاها در راه رفتن متفاوت می گردد.
شناخت شیوه یك استاد ، برمبنایی بالاتر از اصول و قواعد خط است و آن ریزه كاریهای ویژه ای است كه در خط خود به كار برده است و در خط دیگری كمتر دیده می شود، از جمله: گردشهای خاص، درازی و كوتاهی مدّات، گودی و كم عمقی در مدّات و دایره ها و تیزی و تندی و ملایمت، خشكی و نرمی ، فربهی و لاغری، انبساط و انقباض، صافی و صفا و گرفتگی، سواد و بیاض در حلقه ها و گره ها و غیره و اعتدال میان این همه در رموز و قرار نقطه ها و ...
مثلا مرحوم دكتر بیانی در كتاب «احوال و آثار» به یك نكته از نكات بسیار شیوه اشاره كرده و گفته است:
«نكته دقیقی در سبك نستعلیق میرزا محمد رضا كلهر هست و آن اینكه به قدرتی كه در كتابت و مشق داشته و هر حرف مفرد یا حروف مركبی را یك قلم می نگاشته، تمام حركات قلم در خط او مشخص و مانند این است كه مثلا در یك حرف «ی» كه از سه حركت متمایز تشكیل می یابد این سه جزء ، مجزا است كه به یكدیگر پیوسته گردیده است. این شیوه پس از میرزا توسط شاگردان و پیروانش پیروی شد ولی هیچ یك چنانكه باید از عهده ی تقلید برنیامدند. با وجود این، شیوه ی وی مورد پسند هنرمندان و هنرشناسان واقع شد.»
پوشیده نیست كه سبك و شیـوه در تمام انواع خط مخـفی است و عارفان به خط ، آنها را تمیـز و تشخیص می دهند ؛ لكن آن اندازه كه شیوه ها در خط نستعلیق شناخته می گردد در دیگر خطوط شناخته و مشخص نمی شود.
از دقت بر روی قطعات نستعلیق كه از بعد میرعماد تاكنون دیده شده است ، به ما می نمایاند كه دو شیوه منظور نظر و هدف عالی خوشنویسان بوده است: اول شیوه میرعماد و دوم شیوه كلهر؛ و همه سعی كرده اند شیوه خود را به یكی از این دو برسانند، و گروهی هم ناظر به هر دو شیوه بوده اند، و با این وصف هر یك دارای شیوه مخصوص به خود شده اند كه اثبات و تبیین این مطلب از حوصله ی بیان و بنان خارج است و جز با دقت و مقایسه میسر نمی گردد.
از میان شیوه ها گاه اتفاق می افتد كه شیوه ای بامزه تر و شیرین تر به نظر می رسد و طرفداران بسیار پیدا می كند و اهل خبره و خط شناسان برای آن مزیتی قایل می شوند. اما انتخاب و پسند شیوه های همطراز بستگی به ذوق و طبع اشخاص دارد و همچون انتخاب گلی از میان گلهاست.
« به مقبولی كسی را دسترس نیست قبول خاطر اندر دست كس نیست»
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #22  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ابزار لازم برای خوشنویسی


وسایل و ابزار خوشنویسی عبارتند از :قلم، قلمدان، قلمتراش، قط زن، دوات (شامل لیقه و مركب) ، آلات به هم زدن لیقه و مركب كه سر آن پهن و دسته اش مخروطی و از جنس آبنوس است،قاشق مخصوص آب ریختن در دوات كه به وسیله آن به اندازه ی لازم آب در دوات می ریزند ، البته آب مقطر یا جوشیده سرد شده از آب معمولی بهتر است ، و بهتر از آن گلاب یا آب ریحان یا آب مازو است (مازو برجستگی های كروی شكلی است كه تحت اثر گزش حشره مخصوصی بر روی جوانه های درخت بلوط مازو ایجاد می شود، این برجستگی ها حاوی شیره درخت مزبور است كه به نام مازو مرسوم است. در تركیب مازو 60- 70% تانن وجود دارد ، به علاوه مقدار كمی اسید كالیك و اسید آلاژیك و مقداری مواد گلوسیدی و آمیدون. در صنعت، از مازو جهت تهیه ی مركب سیاه و رنگ كردن پارچه ها و نیز در چرم سازی استفاده می شود.) كه بر خلاف آن مركب را تباه و فاسد نمی كند. سنگ رومی یا حجازی و غیره برای تیز كردن قلمتراش، خاك بیز (الك كوچك) یا ظرفی كه شن و ماسه نرم در آن می ریخته اند.
پوشیده نماند كه استادان پیشین پس از تراشیدن قلم ، پشت قلم را خاك می مالیده اند تا لغزندگی و چربی آن از بین برود و مركب به یك طرف قلم جمع نشود كه خط را خراب كند و همچنین گاهی روی نوشته هایی كه می خواستند زودتر بخشكد، خاك بیخته ی مخصوصی می ریخته اند كه این كار اكنون معمول نیست.
سلطانعلی مشهدی گوید:
كاتبا چون قلـــم تراشیـدی خاك بر پشت خـامه مـالیـدی
آن قلم را به نقطه تجربه كن بشنو این حرف نو زپیر كُهن
از قلم نقطه چـون درست آید خوشنــویسـی اگر كُنــی شاید

و گویا خاك مالیدن به پشت قلم، خاص قلم ریز بوده است؛ زیرا قلم ِ ریز مانند درشت ، پشت برداری نمی شود.
از دیگر ابزار خوشنویسی: پارچه ای دو رویه و رنگین از پشم یا حریر است كه كاتب پس از فراغ از نوشتن، دم قلم را بدان پاك كند تا مركب به قلم نماند و خشك شود.
یازدهممِسطَره یا مِسطر است: وسیله ای جهت تعیین سطرها و حدود متن صفحه ی كتاب كه سابقاً صفحه ای از چند لایه ی كاغذ یا مقوا به هر اندازه كه می خواستند تهیه می كردند و نخهای تابیده را به فاصله های منظم بر روی آن می دوانیده، محكم می بستند و آن صفحه را زیر كاغذ گذاشته، با انگشتان بروی نخ ها فشارمی آوردند تا اثری از نخ ها به جا ماند و خطوط مستقیم سطرها معین شود. امروز به جای آن، صفحه مقوایی را به اندازه ی مطلوب خط كشی كرده، زیر صفحه كاغذ می گذارند و از روی خط هایی كه از زیر پیداست سطرها را راست و میزان می نگارند.
دوازدهم،زیردستی یا زیر مشق: كه باید رویه اش صاف و نرم و ملایم باشد و لغزان و لرزان نباشد و میانگین سخت و سست و كلفت و نازك را برگزیند، از جنس مقوا یا چرم و غیره. همچنین باید در طول و عرض نیز معتدل باشد. و گفته اند بهتر آن است كه دو چرم منفصل را بر روی هم گذاشته، دو گوشه ی آن كه جانب چپ است به چند بخیه محكم سازند تا چنان كه خواهند به كار آید و آن دو قطعه چرم اگر از بـُـلغار باشد كه دانه و موجش را برطرف كرده باشند، بهتر و پسندیده تر است.

سیزدهم،كاغذ: كه باید ملایم و صاف و مساعد با كار كتابت باشد، و خشن و ناصاف و لغزنده نباشد و اگر رنگ آن كاهی یا كرمی روشن باشد بهتر خواهد بود؛ كاغذ زبر الیاف ریز نوك قلم را می ساید و آن را ناهموار می سازد، و نوشتن بر كاغذهای لغزان و شیشه ای مانند (گلاسه) از اختیار و تسلط نویسنده می كاهد، ولی نوع میانه و نیم شفاف آن موافق و مناسب است.
تذكر: معمولاً برای سهولت حمل و نقل، قلم های لازم، قلمتراش ظریف، قط زن، قاشق، سنگ كوچك و سر قلمدانی را كه دوات مركب بود، با قیچی ظریفی جهت چیدن كاغذ، در قلمدان قرار می دادند تا این لوازم یك جا و در محفظه ای در اختیار نویسنده قرار بگیرد.
به غیر از وسایلی كه نام برده شد ابزار فرعی دیگری نیز در كار كتابت استفاده می شود و آن،دو خط كش مدرّج كوچك و بزرگ و گونیا است و برای كتیبه نویسی چند گونیاست و خط كش (T) به همراهچند مداد سیاه و قرمز، و انواع كاغذها و شمیزها(مقواها) لازم است.
بعضی از استادان پیشین، خود، مركب دلخواه را از مشكی و رنگ های مختلف می ساخته و كاغذها را برای این كه قابل نوشتن شود آهار داده، مهره می زدند و وسایل و لوازم و كارهای كتابت را خود متعهد می شده اند ؛ از قبیل تهیه سطر و جدول كشی، تذهیب، زرافشانی، رنگ آمیزی كاغذ حتی تجلید و صحافی و غیره. ولی در این عصر چون انجام این امور مستلزم صرف دقت بسیار و خارج از وقت و حوصله، و موجب زحمت و مشقت است، كمتر كسی به این امور توجه می كند و كارخانه های كاغذ سازی و غیره و صحافی با ماشین تأمین نیازمی كنند. لكن چون دانستن این امور خالی از فایده نیست، در آینده پاره ای از آنها را بدانگونه كه سابقین یاد كرده اند شرح خواهیم داد.
و اینك از میان ابزار نوشتن به چند تای آنها كه اهم است به طور مفصل و مشروح می پردازیم.
·قلم
·قلمتراش
·دوات (مركب)
پاسخ با نقل قول
  #23  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

قلم مهمترین ابزار خوشنویسی




.چگونگی گزینش قلم
.تراشیدن قلم
.مراحل تراش قلم
قلم مهمترین ابزار نوشتن است كه در شرافت آن گفته اند: اول چیزی كه خدا آفرید و به او فرمان داد قلم بود. و خدای تعالی در كتاب عظیم خود در سوره قلم ابتدا به ذكر آن فرموده است: «ن و القلم و مایسطرون» و گفته اند: بدان سبب نام قلم گرفته كه از اصله ی خود بریده و قطع گردیده است، چون قلم به معنی قطع است. و نیز گفته اند: وقتی تراشیده شد قلم گویند و اِلاّ آن را (نی) نامند.
قلم خوب آن است كه در پختگی، اعتدال داشته باشد، نه خام باشد نه سوخته؛ و باید سرخ و سفید باشد نه سیاه و زرد و نه خاكستری. نشان پختگی اش آن است كه سرخی آن به غایت سرخ و سفیدی آن نهایت سفید باشد. نه در سرخی سیاه رنگ بود و نه در سفیدی زردگونه. راست باشد و رگهای پوست آن نیز راست و هموار بود، گره و پیچ نداشته باشد، كه اگر رگهای اصلی قلم راست نبود نوشتن نیك را لایق و فایق نیست. در بلندی و كوتاهی و سنگینی و استحكام نیز به حد اعتدال ومحكم و مجوّف و اندرون سفید باشد نه سست و سبك.
«در قلم شش سین بود، سه زان حسن، سه زان قبیح سرخ و سخت و سنگی و دیگر سبك سست و سیاه »
دیگری گفته است:
«نگزینی سیاه و سست و سبك سرخ و سنگین و سخت پیدا كن»
سلطانعلی مشهدی می گوید:
اولاً می كنم بیان قلم بشنو این حرف از زبان قلم
كه قلم سرخ رنگ می باید نه به سختی چو سنگ می باید
نه سیاه و نه كوته و نه دراز یادگیر ای جوان ز روی نیاز
معتدل نه ستبر و نه باریك و اندرونش سفید و نی تاریك
نه بر او پیچ و نه در او تابی ملك خط راست نیك اسبابی
گر قلم سخت باشد و گر سست دست از این و از آن بباید شست
مجنون هراتی در رسم الخط خود گوید:
قلم باید كه باشد بی خم و تاب درون اسپید و رگها راست دریاب
دگر سرخ و سپید و سخت و سنگین چنین گفتند استادان پیشین
استادی به دوست خود نوشت:
در طول مدّتی كه در كار كتابت ممارست داشته ام كتابتی كه بر نام و نشان، چیره و جاری مجرای القاب و انساب گردیده است، دریافته ام كه قلمهای سخت كه محصول خشكی است، بر روی كاغذ كلفت و پوست با جریان و گذرنده است. و آبی آن بر روی كاغذ معمولی روانتر و صافتر می گذرد. باید قلمهایی برگزینی كه محكم و با پوست پاكیزه و روشن و كم پیه و پرگوشت و تنگدل و سنگین وزن باشد.

چگونگی گزینش قلم
و نیز استادی در حال تعلیم به شاگرد خود می گفت:
قلم باید محكم و سخت و میانه باریك و كلفت باشد و آن را از نزدیك بندها و گره ها نتراش كه در كارها بستگی می آورد و با قلمِ پیچ و تاب دار و فاق نامستوی منویس. اگر نی بحری یا فارسی به دست نیاوردی و ناچار شدی با قلم های َنبَطی بنویسی آن كه گندم گون (بین سرخ و سفید) است اختیار كن.
ابوعلی بن مقله وزیر – رحمه الله – در جمله ای كوتاه، وصف كامل قلم نموده است: «بهترین قلم ها آن است كه پیكر آن در پختگی و رسیدگی محكم، و پوستش باطراوت شده باشد و آن را پس از تمام برآوردن دانه و بذر و زرد شدن برگ و كشیده شدن قد بریده باشند و پیه آن سخت و حجم آن سنگین باشد.»
و نیز از او نقل است كه بهترین قلم ها آن است كه به اندازه ی شانزده تا دوازده انگشت دراز باشد و كلفتی آن به قدر انگشت سبابه تا حد انگشت چهارم بوده باشد. و در جای دیگر گفته است: قد و اندازه قلم نباید از یك وجب تجاوز كند.
جعفر تبریزی در رساله ی خود انواع قلمها را (واسطی، آموئی، بصری، مازندرانی) برشمرده است و گوید: بهترین آن واسطی است، پس از آن آموئی؛ و انواع دیگر را اعتبار نباشد.
و صاحب فواید الخطوط گوید: بهترین قلم، قلم واسطی است و نشانه خوبی قلم آن است كه در تراشیدن، قُلامه (تراشه و خرده) آن نجهد بلكه همانجا بر زمین ریزد و اگر رگهای قلم راست نباشد كتابت را نیك و لایق نباشد.
تراشیدن قلم :
مؤلف جامع محاسن گوید:
استادی می گفت: به قلم ها ستم مكنید. گفتند: چه ستمی؟ گفت: این كه با قلم باریك خط درشت بنویسی و بالعكس.
اهل خط برای هر نوع خط، تراشی خاص و در خور مقرر داشته اند و تراش قلم بدین نسبت از درشت جلی تا ریزخفی متفاوت می گردد، و برای كاتب به ویژه كاتبی كه چند نوع یا همه انواع را می نویسد قلمهای مختلف و متعدد در كار است، مانند آلات مختلفی كه در صنایع به كار می رود.
مؤلف صبح الاعشی از مقرّ العلائی بن فضل الله نقل كرده است كه به خط ابن مقله رحمةالله دیدم كه نوشته بود:
آری! آری! ملاك خوبی خط ، خوبی تراش قلم است و هر كس قلم را خوب بتراشد خط نوشتن برایش آسان می گردد . بر اهل این صناعت لازم است كه همه ی فنون تراش قلم و قط آن را از تحریف و تدویر و توسیط و بین آنها را رعایت و حفظ كند تا در نوشتن خط توانا باشد و قلم برای كاتب مانند شمشیر در دست مرد دلیر است و هم گوید (مقر العلائی): نیكویی تراش قلم نصف خط است و بعضی گفته اند: «الخط كلّه القلم» و یاد دادن تراش قلم، مهمتر از تعلیم خط است (تعلیم البرایة اكبر مِن الخط)
ابراهیم بن محمد شیبانی گفته است: واجب است كه شروع تراش قلم از طرف رویش نی بوده باشد یعنی از سر آن .

چهار مرحله تراش قلم:
1) برداشتن روی قلم(فتح)
2) تراش پهلوهای قلم (نَحت)
3) فاق قلم یعنی شكاف دادن دم قلم(شق)
4) قط (زدن سر قلم)
و اگرپشت برداری قلم را كه مخصوص قلمهای درشت است به حساب آوریم ، پنج عمل خواهد شد. و بیان آنها بدین قرار است:
1- (فتح) برداشتن روی قلم: و آن آغاز تراشیدن است برای میدان قلم و آن چنان است كه قلمتراش را در بدنه قلم فرو می بری و با فشار مساوی تا سر قلم ادامه می دهی و اندازه ی میدان قلم را به قدر بندانگشت ابهام یا منقار كبوتر گفته اند؛ ولی به اندازه ی قط قلم مناسبتر است.
ابن مقله وزیر گفته است: تراش شكم قلم برحسب سختی و سستی اقلام، مختلف می شود. در سخت آنقدر بتراشد كه (وجه قلم) مسطح و هموار شود و (عرض) آن را به اندازه ای كه برای خط منتخب خود خواهد، قراردهد. ولی در سست، واجب است كه گوشت قلم را به حدی بردارد تا به قسمت سخت (نزدیك به پوست قلم) برسد. زیرا اگر چنین نكند ریشه ها و الیافی دم قلم پدید می آید و جریان قلم را كُند و ناهموار می سازد.
میدان قلم نباید زیاد بلند باشد؛ زیرا قدرت دست را كم می كند، قلم زود می شكند و نباید زیاد كوتاه باشد كه باعث شود مركب زیاد روی كاغذ برسد و خط را خراب كند و لذا در قلم ِمعتدل، میدان قلم به اندازه ی قطر قلم مطلوب است.
2- (نَحتِ حواشی) تراشیدن پهلوهای قلم: ابن مقله گفته است: در تراش پهلوها واجب است كه دو پهلو نسبت به سر قلم مساوی باشد و هیچ یك بر دیگری نچربد والاّ زبانه قلم را ضعیف می كند (زیرا تعادل قلم را به هم می زند) ولازم است كه تراش دو پهلوی قلم به حالت شمشیری باشد و این حالت تا به سمت سر قلم بگراید. زیرا در این حال جریان مركب از دم قلم بهتر می شود.

مؤلف فوائد الخطوط گوید: قلم را باید مشابه حوت (ماهی) تراشید تا ذنب الحوت (دم ماهی) ظاهر شود و تمامی تراش قلم مشابه به حوت باید.
ضیاء الدین محمد در رساله خط نستعلیق خود آورده است: پهلوهای قلم را به قلمتراش باریك اندام، خالی كند تا سر قلم تیز نشود و كبوتر دم آید و تنگ شق باشد.
مجنون در رسم الخط گوید:
اگرخواهی كه بتراشی قلم را بگویم با تو یكسر بیش و كم را
قد نوك قلم آن گونه باید كه قدر بندانگشتی نماید
تهی كن هر دو پهلوی قلم را كه ماهی دم نماید نزد دانا
ولیكن جانب اُنسیش باید كه آن نازكتر از وحشی نماید
3- (شق) شكاف دادن دم قلم است كه اصطلاحاً فاق می گویند.
ابن مقله گوید: فاق قلم نیز بر حسب سختی و سستی قلم و حالت میانه مختلف است. اما در حال میانه كه نه سخت باشد و نه سست، واجب است كه به مقدار نصف میدان قلم یا دوثلث (3/2) فاق زده شود، و فایده آن این است كه به این اندازه، خط از تباهی و فساد ایمن می گردد و اگر زیادتر شد دو زبان قلم در وقت نوشتن از هم باز شده ، خط را فاسد می سازد.
و اما فاق در قلمهای سخت به اندازه میدان قلم خوب است (در قلم های سست ، مقدار ثلث و نصف را تعیین كرده اند) .
و هم ابن مقله گفته اسـت: واجب است فاق قلم بر وسط میدان قلم قرار گیرد. و استاد ابوالحسن ابن بواب بر این طریقه بوده و گفته است: غلظت دو زبانه قلم باید مساوی باشد. و جایز است كه غلظت طرف راست از طرف چپ بیشتر باشد.
معمولاً پس از میدان قلم و تراش پهلوها، فاق می دهند و دو زبانه ی قلم را برابر می سازند. (وحشی و انسی)
معدودی از خطاطان (مانند صاحب فوائد الخطوط) را عقیده این بود كه طرف وحشی (زبانه ی راست) را بیشتر از انسی باید ساخت. مثلا به نسبت ثلث و ثلثان یا چهار دانگ و دو دانگ. و این عقیده طرفدار ندارد و بهتر، مساوی و برابر بودن وحشی و انسی قلم است چنانكه سلطانعلی مشهدی فرموده است:

وحشی و انسیش برابر كن چاردانگ و دودانگ گشته
و گویند كه طرف وحشی قلم باید بقوّت تر از انسی باشد چه هر مشقتی كه هست بر سر آن است.
بنا بر عقیده اساتید خط، شكاف سرقلم بر وسط حقیقی عرض قلم باید باشد، و آن را بر دو گونه معمول داشته اند:
یكی آن است كه پس از تراش پهلوها، با نیش قلمتراش اشاره ای بر وسط عرض قلم، نزدیك سر قلم بكند و شكافی صاف و ملایم وارد سازد؛ دیگر آنكه قبل از تراش پهلوها و بعداز "فتح" فشار و زور، انگشت ابهام را بر سطح "عرض" قلم وارد كند تا بشكافد و این طریق دوم به شرط مرغوبی قلم و راست بودن رگهای آن، بهتر و سالمتر است و طریقه ای است كه بابا شاه اصفهانی ارائه كرده و گفته است كه این بهترین شقوق است.

4- قط قلم: اصل قطّ، قطع است و قطّ و قدّ در لغت نزدیك به هم است ، جز این كه قط در برش شمشیر از عرض، و قد از طول استعمال شده است. و آن در كار كتابت چنانست كه سر قلم را از جانب میدان (عرض) روی قط زنی صاف بگذارد و تیغه قلمتراش را بر پشت سر قلم نهد و با انگشت ابهام به پشت قلمتراش بقوت بفشارد تا صاف و بی عیب قط شود. و نباید دم قلم را به مقدار زیاد به دم قلمتراش بدهد كه ناصاف خواهد شد.
صدایی كه از قطّ قلم بر می خیزد باید یكصدا و در كمال پختگی باشد. اگر صدای بلند یا پَست برخاست اعاده ی قط لازم است؛ زیرا این چنین صدایی ، خالی از عیب و علت نیست، و مقرراست كه:
قط اول نكو نمی آید قط دوم نكوشود شاید
سلطانعلی مشهدی گوید:
تا صدای قط قلم شنوی غافل از قط آن قلم نشوی
گر صدای قط قلم نه نكوست دان صدای ندای علت اوست
و نیز سروده است:
شرط قط دان كه بیشمار بود هر كه دانست مرد كار بود
گیر محكم قلمتراش اول با " نی قط " اگر نئی احول
قلم خویش بر " نی قط " نه گر بگیری قلم به اصبع به
ساز محكم قلم بنا خن خویش تا كه در قط زدن نگردد ریش
در رساله ی عبدالله صیرفی آمده است كه آن آواز باید مانند تلفظ كلمه قطّ باشد و اگر چنین شنیده نشد خوب نیست. در همین رساله است (كه قبلة الكتاب جمال الدین یاقوت علیه الرحمة در زمان مستعصم ظاهر گشت و متابعت خط ابن بوابّ كرد. بعد از آن در تراشیدن قلم و قط زدن تغییری داد و استدلال و استرشاد از كلام امیر المومنین علی صلوات الله علیه كه فرمود: نوك قلم را دراز بتراش و فربه، وقط قلم را محرف متمایل به راست كن تا در حال قط آوازی چون آواز مَشَرفی بر آید و گرنه قِطّ را اعاده نما. و گویند مَشَرفی (كلمه مشرفی را چنین بیان می كند : مشرفی منصوب به قریه ای از سرزمین عرب كه نزدیك سبزه و كشتزار و آبادانی است و اسم آن (مشارف شام) است. و شمشیرهای مشرفی از آنجاست. و گفته اند این نسبت به موضعی از یمن داده شده است نه به مشارف شام) شخصی بوده است كه شمشیر را در غایت خوبی و لطیفی ساختی چنان كه به هر چه می نهادند دو نیمه می كرد و در غایت نازكی آوازی از آن بر می آمد.
ابن مقله گوید : زمانی كه خواستی قلم را قط كنی قلمتراش را كمی به پهلو بخوابان، و به طور قائم و راست به كار مبر.
بدان كه قط از پنج نوع بیرون نیست: 1- نهایت تحریف 2- جَزم یا مستوی یا با تدویر 3- توسیط (بین تحریف و مستوی ) 4- بین بین آنها 5- مایل بچپ مانند قلم های لاتین نویسی.
قط بین تدویر و تحریف، رای ابن مقله وزیر و پیروان او مانند ابن بواب می باشد. و قط محرف اختیار یاقوت و پیروان اوست. مقصود از تحریف، ارتفاع نیش راست قلم است كه از نیش چپ برتر دیده می شود.
استادی گفته است : بهترین قطها محرّف معتدل و تباه ترین آنها قط مستوی است، زیرا قط مستوی به مقدار كمتر از محرف فرمان می برد. با قط محرّفِ معتدل و كمك فاق قلم ، می توانیم در نوشتن ازجابجای دم قلم كمك بگیریم و استفاده كنیم. (از نیش و از نیم دانگ و یك دانگ و دو دانگ و سه دانگ یعنی6/12 و6/1 و6/2 6/3 دم قلم)
این شعر در افواه و معروف است:
محرّف تراش و محرّف نویس به اندك زمانی (شوی) شود خوشنویس
حق آن است كه قط قلم كه مدار كتابت بر آن است بر حسب مقاصد نویسنده و نوع خط متفاوت گردد. مثلاً برای نوشتن ثلث و اجازه و دیوانی و نسخ یاقوتی، تقریبا یكسان است و باید محرف باشد. و قط برای محقق و ریحان تحریفش كمی بیشتر است كه آن حداكثر تعریف است. و برای رقعه تحریفی كمتر از نسخ یاقوتی، و برای نستعلیق كمتر از رقعه می باشد و همچنین در فروع ثلث كه درجلد اول گفته شد تحریف توقیع كمتر از ثلث و قط رقاع و غبارالجلسه متمایل به مستوی است.
ولی برای نوشتن كوفی با این كه به انواع قط ممكن است، اكثر مستوی است و گاهی مایل بچپ می توان نوشت.

حاصل آن كه بنابه قول ابن بواب برای هر قلمی (خطی) در خور است. قط ریحانی حداكثر تحریف و بعد از آن در هر نوعی از انواع خط ها از تحریف كاسته می شود تا به رقاع می رسد كه اقل تحریف است.
5- پشت برداری قلم: در رساله های قدمای خطاطین از پشت برداری دم قلم ذكری نشده است.زیرا در آن روزگار بیشتر مدار نوشتن بر زیر نویسی و كتابت دواوین بوده است، كه پشت برداری لازم نمی آمده و شاید در درشت های متوسط هم، اكتفا به خاك مالیدن بر پشت قلم می كرده اند. لذا استادان متأخر به منظور هموار و یكسان شدن دم قلم، پشت برداری را در قلم های درشت معمول داشته اند. و آن چنان است كه قلمتراش را در فاصله چند میلی متری پشت نوك قلم گذاشته فشار ملایمی بدهیم كه به پوست فرو رود، بعد قلمتراش را به طور ملایم به طرف نوك قلم پیش ببریم.
چنان كه اشاره شد پشت برداری برای آنست كه دم قلم از دو سوی یكسان شود و بهتر فرمان ببرد و ضمناً توقفگاهی برای مركب باشد تا یكباره بروی كاغذ سرازیر نشود، چه نوك قلم از پشت و روی آلوده به مركب می گردد و از دو طرف به جریان مركب و نویسندگی دخیل است و باید منظم و متعادل باشد.

در نتیجه می توان گفت كه راه عملی ساختن این دستورها آن است كه اول پس از برداشتن میدان قلم نی قلم را كه به دست چپ گرفته ایم نوك آن را روبروی خود بگردانیم و روی پایه انگشت ابهام بگذاریم.
دوم: قلمتراش را با انگشتان راست، محكم بگیریم و پهلوهای قلم را از دو طرف به قدر لزوم و مساوی بتراشیم.

سوم: نوك قلم را كه در این وقت دراز دیده می شود. اندكی با قلمتراش كوتاه كنیم.
چهارم: برای فاق ، نیش قلمتراش را بر وسط حقیقی نوك قلم بگذاریم و مختصر فشاری دهیم تا شكاف بردارد.
(بعضی هم در این وقت یا قبل از تراش پهلوها، با فشار ابهام شكاف می دهند، اما با نیش قلمتراش مطمئن تر است).
پنجم: دم قلم ریز و متوسط را روی قط زن نهاده و شست چپ را روی قلم و سبابه و وسطی را زیر قط زن می گذاریم و قلم را محكم نگاه می داریم، آنگاه به طور مورب نوك آن را قطع می كنیم. و هر گاه قلم چنان درشت باشد كه نگاهداریش از قدرت قط زدن بر روی دست خارج باشد قط زن بزرگ و پهن تر را روی میز یا زمین صاف و مسطح قرار داده آنگاه قط میزنیم. همچنان كه قبلا گفته شد پشت برداری قبل از قط در قلمهای درشت لازم است.
پاسخ با نقل قول
  #24  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

قلمتراش


برای آن كه قلم به قاعده تراشیده شود، دو قلمتراش ضروری است. اول برای برداشتن میدان قلم كه باید ستبر و پهن و محكم باشد تا عرض قلم هموارآید و برای قط نیز به كار رود. دوم برای خالی كردن پهلوهای قلم كه باید باریك اندام باشد تا سر و زبانه ی قلم باریك و كبوتردُم گردد، یعنی تیغه قلمتراش باید در كمال اعتدال و محكم باشد تا چنانكه باید و شاید در میان بگردد و فرمان ببرد. مشهور است كه از استادی پرسیدند كه از شاگردان، كدامیك بهتر می نویسد گفت: آن كه قلمتراش بهتر و تیزتر دارد.
و گفته اند كه تباهی قلم از كندی قلمتراش است. و ابن مقله گفته است: قلمتراش را نیكو تیز كن تا كاملاً برنده باشد كه اگر كال و كند شد خط ، لرزان و ناصاف و بی ارزش می شود.
سلطانعلی مشهدی می گوید:
با تـو ذكـر قلمتـراش كنــم حـرفهـای نهـفتـه فـاش كــنم
تیـغ او نـَـه دراز و نـَـه كوتاه تُنُك و پهن نیست خاطر خواه
تا كـه در خانه ی قلم گردد و آن قلــم قـابــل رقـم گــردد
جعفر تبریزی بایسنغری گوید:
كاتب را سه قلمتراش باشد؛ یكی باریك به جهت (فتح قلم) و دیگری تنك به جهت نحت پهلوانی قلم، و سوم اَثقل و اثقل واَحد به جهت قط.

قط زن باید صاف و نسبتاً سخت باشد و ناهموار و ناصاف نباشد كه قلم ریشه دار می گردد و گفته اند از چوب سخت و استخوان مانند آبنوس و عاج نیكوست و بعضی را عقیده چنین است كه از جنس شاخ بهتر است تا استخوان، زیرا ملایم و موافق است و (نی هندی) نیز شایسته است كه دم قلمتراش را از شكستن و ریختن نگاه می دارد.
سلطانعلی مشهدی گفته است:نی قط صاف و پاك می باید
كه در او عكس روی بنماید
از ستبرینی ملول مباش
بهر خط بهتر است، كردم فاش.
و امروز از كائوچو و نظایر آن نیز می توان استفاده كرد.
پاسخ با نقل قول
  #25  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دوات (لیقه و مركب)


مدائنی گفته است : دواتت را نیكو گردان و در حفظ و نگاهداری اش بكوش كه دواتها خزینه های ادب و فرهنگ اند.
جاحظ گوید: اسم لیقه وقتی صدق می كند كه آلوده به مركب و داخل دوات قرار گیرد.
استادی گفته است: بر عهده كاتب است كه لیقه را در هر ماه تجدید كند و در هنگام فراغ از كتابت، در دوات را بگذارد تا از گرد و غبار محفوظ بماند و خط را فاسد و تباه نسازد.
و بدان جهت مركب را مداد نامیده اند كه قلم را مدد می دهد و كمك می كند و مركب از آن روی گویند كه از اجزاء چندی فراهم آمده است. كلمه مداد به رنگهای دیگر نیز گفته می شود، ولی رنگ سیاه پیوسته در كار كتابت می آید و به رنگهای دیگر گاهگاه احتیاج می افتد.
رنگ سیاه خود درجاتی دارد:
1- به شدت سیاهی (به عربی حالك) 2- سیاه عادی و معمولی (قاتم) 3- سیاه مایل به خاكستری (دَیجُور) 4- سیاه مایل به سبز یا سیاه طاوسی (مُدهام)
گویند: هیچ رنگی مانند سیاه، بر صفحه كاغذ سفید خوشایند نیست.
مجنون هراتی سروده است:
ولی باید به هر چل روز، دانا بپالاید دوات خویشتن را
بشوید پاك و صافی لیقه اش را كه از وی دور سازد غلّ و غش
ولیكن كاتبان را در برابر دو می باید دوات ای پاك منظر
زبهر آنكه چون پیوسته خواهی كتابت راندن از رنگ سیاهی
ضرورت چون كتابت گشت بسیار سیاهی را شود غلظت پدیدار
برای رفع آن بر قول اصحاب بباید ریخت در وی اندكی آب
ولیكن آب در وی چون چكانی همان ساعت نوشتن كی توانی
ضرورت یك زمان باید نهادن دواتی دیگر آن گه سرگشادن
چو این در وقت غلظت بوده باشد سیاهیّ دگر آسوده باشد
در این یك نیز باید ریخت آبت وزان یك كردن آغاز كتابت
دوات باید سرگشاده و كم عمق باشد. لیقه عبارت از چند نخ ابریشم تابیده است كه به مركب بیالایند و فایده اش این است كه از ریختن و پاشیدن مركب مانع می شود و مركب را به اندازه به دَم قلم می دهد. برای خطاطی، مركبی كه در ایران و كشورهای اسلامی بدین منظور می سازند، بهتر از مركّب های خارجی است .
خوش نوشتن به سه چیز حاصل شود: اول تعلیم استاد، دوم بسیاری مشق، سوم صفای باطن؛ و چنان كه خواجه یاقوت علیه الرحمة و الغفران – فرموده كه «الخط مخفی فی تعلیم الاستاد و كثرة المشق وصفاء الباطن و ادمان (تمرین مداوم) هر روزه از دست نباید داد كه این معنی مُضر است به تخصیص مبتدی را. و عند الملال ترك باید داد.»

در دانشوران ناصری اشارتی به اهمیت خوشنویسی و لزوم قواعد آمده است:
اهل خط گویند: هر صنعت و علمی را می توان با عضو ناقص تحصیل كرد الّا خط كه در آن باید تمام اعضا از چشم و گوش و دست و پابی عیب باشد، و مزاج معتدل و عقل كامل و اسباب جمع. چون با كوری توان در علم كامل (شد) و هم با كری و بعض از عیوب اعضا توان در صناعات حسّیّه مثل نقاشی و از این قبیل كمالی پیدا كرد، ولی خط چون نصف علم است هم محتاج به چشم صحیح بی عیب(است) و هم احتیاج خواهد داشت به شنیدن. از این بیان معلوم است كه هم خط را شأنی بلند است و هم خوشنویسی را مرتبتی ارجمند، كه سبب بقای علوم و آثار آیات الهی است الی یوم القیامه، و این معنی واضح است.
كتب سماوی و اخبار و احادیث انبیاء قبل از خاتم، این كه از میان برفت، عمده سبب، نبودن خطوطشان بوده است در تحت قاعده. و چون علم و صنعت و سایر چیزهای متعلق به دین و دولت از تحت قاعده و قانون خارج باشد پاینده نماند؛ و ماندن قرآن و سایر اخبار و احادیث كتب در دوره اسلامیه، عمده خطوطی است كه بعد از اسلام وضع شد كه بدان خطوط آن آثار باقی ماند. (جلد 5 ص 104 از كتاب نامه دانشوران)
پاسخ با نقل قول
  #26  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

لزوم قواعد و اهمیت آن در خطاطی




مقدمه

همانگونه كه قوانین برای اداره ی اجتماعات بشری اهمیت و ارزش دارد، برای علوم و صنایع و حرفه ها نیز بسیار حائز اهمیت است. از قوانین موضوعه ی بشری، چه اجتماعی و چه فنی آنچه كه بر پایه و اساس علمی استوار و مترقّی و مفید باشد، دوامش بیشتر خواهد بود.
اگر قانون در علوم و صنایع نباشد و ضابطه های آن رعایت نشود، عدم پیشرفت و ركود، بیم زوال و فنا آنرا تهدید می كند. لذا وجود قوانین و رعایت اجرای آن ضامن بقا و دوام علوم فنون و موضوعات آن می شود.
فنّ خط هم كه از نظری علم و از نظر دیگر صنعت و هنر است متكی به قوانین علمی و فنّی ابن مقله و ضابطه ها و اصطلاحات نوابغ فنّ است كه تا امروز دوام یافته و قابل تعلیم و تعلّم می باشد.
شالوده ی قواعدی كه ابن مقله برای خط ریخته مورد پسند همگان و زمینه ی مساعدی برای ترقی و پیشرفت آن گردید، كه استادان توانستند بر آن اساس، پایه و مایه ی خط را بحد نهایی برسانند و آن را یكی از بهترین هنرهای زیبا جلوه دهند.
از این رو قواعد خط ابن مقله مثل شَجَرَةٍ طَیبةٍ اَصلُها ثابتٌ و فَرعُها فِی السّماء است كه وصف آن تُؤتیُ اُكَلَها كُلَّ حین ٍ را به دنبال داشته است.
نكته ی دیگر آنكه چون تعلیم و تعلمّ خط فنی، به وسیله ی قواعد و ضوابط حاصل می شود و راه آن آسان می گردد، تردیدی نیست كه از همین طریق ترویج شده، دوام پیدا می كند و با پشتیبانی قواعد خود استعدادها را شكوفا ساخته دوستدار نظم و اعتدال بار می آورد و از سوی دیگر باز به وسیله همین قواعد ارزش و اهمیت هنر شناخته و روشن می گردد.
آقای جلال الدین هُمایی استاد دانشمند دانشگاه تهران در مقدمه ی لغت نامه دهخدا چنین فرموده است:
«هر نوع علم و فنّی اگر چه در فطرت و نهاد انسان نهفته باشد، چون جامه ی اصول وضوابط پوشید جلوه و رونقی خواهد داشت.
و فهم آن برای كسی كه نشانی از دانش و فرهنگ دارد یعنی از دانستن لذت می برد و از نادانی آزرده می شود، موجب نشاط و شكفتگی خاطر خواهد بود.»
از این مختصر گفتار لزوم و اهمیّت قواعد خط به خوبی دانسته شد و اكنون وارد بحث آن می شویم:
قواعد خطوط اسلامی

برای خطوط اسلامی دو دسته قواعد است: قواعد عمومی و كلّی، قواعدِ خصوصی. قواعد خصوصی یا ویژه ی هر خط در فصول آینده گفته خواهد شد. امّا قواعد عمومی و كلّی بدین شرح است:
قواعد عمُومی و كلّی

می دانیم همه خطوط اسلامی به یك اصل و ریشه منتهی می شود و آن اصل الفبایی است كه تقریباً از اَشكال هندسی یا اشكالی كه در طبیعت موجود است گرفته شده و به منزله ی پیكری در جامه های گوناگون جلوه كرده است. این جامه های گوناگون خطوط متنوعی است و از این رو می تواند تحت یك قاعده ی عمومی و كلی بررسی شود؛ زیرا همه در اصل و ریشه شریكند و به عبارت دیگر همچون خانواده هایی هستند در یك جامعه و كشور و تحت یك قانون.
نگارنده پس از مطالعات و دقت و تجزیه و تحلیل ها به این نكته برخورده ام كه قواعد دوازده گانه، به اضافه ارسال و صعود و نزول حقیقی و تشمیر و سواد و بیاض با ملحقات و لوازم آنها، همه به چهار قاعده ی (اصول، نسبت، تركیب، كُرسی) بازگشت كرده و در این چهار خلاصه می شوند. و به عبارت دیگر تمام آنها مندرج در تحتِ این چهار و از اجزای آنها و یا ملحقات آنها محسوبند.
اصول و نسبت بیان حُسن ِ تشكیل، و تركیب و كرسی، بیان حُسن وضع می كند. و این دو «حُسن» از حُسن و زیبائی خداداد انسانی الهام یافته است.
فهرست و خلاصه ی قواعد كلّی خطّ :

اصول
نسبت
تركیب
كرسی
اُصول (كه شامل یازده جزء است):
قوّت، ضعف، سطح، دور، صعود مجازی (تشمیر)، نزول مجازی، صعود حقیقی، نزول حقیقی، رعایت سواد و بیاض حلقه ها و گره ها، ارسال، دسته بندی الفبا
نسبت (كه شامل چهار جزء است):
یكسان نویسی در مفردات همجنس، یكسان نویسی در مركبات مشابه، اعتدال و تناسبِ اندام مفردات و مركبات ، اندازه گیری با موازین مُعیّنه
تركیب (كه شامل ده جزء است ):
تركیب در حرف و كلمه، تركیب در جمله و سطر، تركیب در سطور و صفحات، رعایت فواصل (سواد و بیاض در زمینه ی خط)، سنجش قلم با زمینه ی آن، رعایت حُسن مجاورت و نظم و اعتدال، رعایت مدّات و قرار آنها، دانستن طریقه ی مركبات (مقطّعات) برای تمرین، رعایت حركات و ضوابط، رعایت نشانه گذاری دستوری.
كُرسّی (كه شامل دو جزء است):
رعایت كرسی بالا و وسط و پائین، قرینه سازی
**تفصیل و شرح هر یك از قواعد عمومی درفصل بعدی خواهد آمد.
تذكُّر :جزء دیگری كه ا زملحقات و لوازم دو قاعده ی (اصول و تركیب) محسوب است، طرز قلم گرفتن و قلم راندن و برگرفتن مركّب می باشد كه بیان آن خواهد آمد.
المضمون : ألیس الله بكاف عبده
الشــكل : تكوین ذو خط خارجــی غیر منتظم
نوع الخط : الثـــلـث
تاریخ الانتاج : لایوجد
پاسخ با نقل قول
  #27  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

قاعده ا صُول


لزوم قواعد و اهمیت آن در خطاطی
ابزار لازم برای خوشنویسی
قوت
ضعف
سطح
دور
صعود
نزول
سواد و بیاض
ارسال
دسته بندی الفبا
اصول به معنی ریشه ها و پایه ها است و در اصطلاح عبارتست از:حُسن تشكیل مفردات حروف و استحكام و اعتدال آنها از الف تا یاء(1) از حیث قوّت، ضعف، سطح، دور، صعود حقیقی و مجازی، نزول حقیقی و مجازی، رعایت سواد و بیاض در حلقه ها و گره ها و ارسال به طوری كه حّق هر یك به حدّ كمال ادا گردد.
قوّت– در وسط و انتهای مدّها

وسط دایره ها

و سرِ دال و فاء و قاف و واو و غیره است كه در اینگونه جاها تمام دَمِ قلم بر سطح كاغذ حركت می كند و در واقع قلم با تمام نیروی خود بكار است.
ضعف– در آغاز و وسط بعضی و انتهای بیشتر حروف مانند

و غیره می باشد كه در بكار بردن جُزئی از دم قلم و نیش آن حاصل می گردد.
سطح– حركات راستی را كه با قلم در خطّ ایجاد می شود از افقی، مایل، قائم – سطح گویند و چون این حالت در قسمتِ آخر مدهای كامل اصلی مانند:

و بعض مدّهای زائد عارضی مانند:

بیشتر محسوس می گردد سطح را مخصوص اینگونه حركات افقی دانسته اند و گویند در این مقام است كه اختیار قلم به دست نویسنده معلوم می گردد و حالت خشكی مطلوبی در آن حركات احساس می شود.
دور – در دایره های معكوس و مستقیم

و در سر «فاء، قاف، واو» و موارد دیگر موجود می شود و این حالتی است بر خلاف سطح كه قلم به چربی و نرمی در آنها گردش می كند و در این گردش قدرت قلم و استادی خطّاط بیشتر ظاهر می گردد.
صعود
صعود حقیقی: راست بالا بردن الف های آخر و لام وسط و كاف آخر است. در مَـثل این كلمات:

صعود مجازی: بالا بر گردانیدن انتهای دوایر را كه قلم به حالت دور حركت كند گویند مانند:

و صعود مجازی را شَمره و تشمیر نیز گفته اند(2) در رساله ی جعفر بایسنغری آمده است كه تشمیر از روی لغت، دامن درچیدن است و از روی اصطلاح آخر حروف را باریك و منعطف گردانیدن و آن را شَمر و تشمیر خوانند.
نزول
نزول حقیقی

: در الف و لام و كاف مفرد و لام و كاف اوّل و دنباله ی میم دیده می شود:
نزول مجازی

: در اوایل دایره ها، و اوائل بعض مدّات ظاهر می شود و سركش كاف و گاف و غیره مانند:

تذكر: صعود و نزول حقیقی باید چنان رعایت شود كه همه به موازات هم قرار گیرند، و این بنابر اغلب و اكثر است. جعفر بایسنغری گوید: (صعود و نزول عبارتست از راندن قلم از زیر به بالا و از بالا به زیر و آن در لام و دال مركّب باشد و حرفی كه به سه نقطه ارتفاع یابد، و بعد از آن حرفی دیگر باشد. مثال آن:

ودر صعود اعتماد بر اُنسی قلم باید كرد و در نزول بر وحشی
از قواعد الخطوط نیز استفاده می شود كه در تركیب ثنایی و ثلاثی و غیره گاهی صعود با نزول جمع می شود مانند باء و كاف و باء و لام مركّب

یا كمتر از اینها مانند باء و دال مركّب

كه در اینها صعود با نزول پیوسته شود قلم بالا رفته بازگشت كند و فرود آید.
و نزول بدون صعود در مَـثـَل الف و لام مفرد و لام اوّل كلمه و كاف لامی و كاف دالی باشد. مثل:

سواد و بیاضسواد و بیاض را بعضی از قانون گذاران خط، به حساب نیاورده اند و بابا شاه به یاقوت نسبت داده است. و مقصود از آن رعایت و سنجش سیاهی خط و تشكیل مقدار سفیدی است كه در داخل حلقه های صاد، ضاد، طاء، ظاء، فاء ، قاف، عین، جیم، هاء و غیره حاصل می شود:

ارسال مراد از ارسال سُردادن و رهای ساختن قلم است آزادانه در نوشتن راء و میم و واو مسطّح

و تا ء و نون دراز

و دنباله ی لام و كاف

و دنباله ی حالتی از جیم

و در بعض حروف شكسته

و چنانچه قبلاً گفته شد سلطان علی مشهدی بر آنست كه ارسال در خط نستعلیق نیست.
این اجزاء اصول كه بر شمردیم در خطوط اسلامی به دست خطّاط جاری می شود و آنها را در قطعات و صفحات خطوط می بینیم كه بعض جاهای از حروف ضعیف و بعض جاها قوی و ضخیم، در پاره ای از حروف قلم رو به بالا بگونه راست یا منحنی حركت كرده جاهائی رو به پائین و برخی از آنها در حالت سطح و استقامت و برخی در حالت گردی و هلالی نگاشته شده است.
فایده– رعایت اصول، مبتدی را به پی ریزی و استخوان بندی خط كه تسلّط بر مفردات است آشنا ساخته و 4/1 خوب نوشتن و زیبائی را به دست می آورد. و اما استاد و منتهی را هم از رعایت آن در حال نوشتن گزیری نیست.
نكته: چنانكه گفته شد مقصود از مفردات در اصول الفبای هر خطّ است و بعد از آن شكلهای اوّل و وسط و آخر كلمه می باشد ولی اوّل و وسط و آخر كلمه در تركیب مشخّص می گردد و از این رو استادان در دفترهای تعلیم خطّ، آنها را جداگانه و درشت نوشته اند.(3)
یكی از راههای پیشرفت نوآموزان این است كه وادار شوند با بی حوصلگی نوشته خود را به پایان برسانند. رعایت این نكته برای هنرجو و كاتب هم لازم است زیرا استوار نوشتن و حقّ هر حرف و كلمه ای را تمام ادا كردن از شرایط اصول است.
دسته بندی الفباء الفبای اسلامی 28 شكل دارد كه چهار شكل خاصّ زبان فارسی را به آن افزوده اند و 32 شكل گردیده است. و در بین آنها شكلهای مشابه و همانندی است كه با نقطه یا سركش را انتخاب و بقیّه را حذف كنیم هجده شكل باقی می ماند:

كه برای تعلیم و تمرین خطوط اسلامی كافی است.
از میان این هجده شكل، برخی، به منظور تنّوع و زیبائی بصورتِ دیگرِ (فرعی ) نگاشته می شوند. مثلاً در نستعلیق باء و فاء و كاف بصورت دراز و تمام مدّ و سین دندانه ای به سین كشیده، و یاء گرد به یاء معكوس نیز نوشته و اضافه می شود و با این حساب 23 شكل برای تعلیم الفبای نستعلیق بوجود می آید كه آنها را از جهت شكل و از لحاظ آسانی تعلیم به سه دسته تقسیم كرده اند:
1- خُرد اندام ها كه بحالت مایل و قائم در سطری قرار می گیرند:


2- دراز اندام ها كه به حالت افقی و خمیده در سطر قرار دارند و مّدات اصلی نستعلیق اند:

3- گرد اندامه یا دایره ها كه به حالت دایره متمایلاً در سطر واقع می شوند:

تذكّر: تعلیم و دسته بندی الفبای خطوط (ثلث، نسخ، نستعلیق، شكسته ) را در فصل چهارم مینگرید.
پی نوشت ها

1) علاوه بر عرفهای مفرد شكل های اول و وسط و آخر كه هنوز تركیب نیافته باشد نیز تحت قاعده اصول است.
2) در قواعد یاقوت كه صعود و نزول و تشمیر با هم آمده است، معلوم می شود كه یاقوت صعود و نزول حقیقی را اراده كرده است و الا تشمیر خود صعود مجازی است.
3) توضیحاً گفته می شود كه حركات و رسم هندسی الفبا در این چند پاره خط خلاصه می شود:

مسموع افتاده است كه شاگردی برای شروع به تعلیم خط نزد میر عماد رفت. میر به او فرمود تا چند خط افقی از راست به چپ بكشد، شاگرد چنین كرد.
میر چون دید كه با قدرت و صاف كشید استعداد او را یافت و به شاگردی پذیرفت.

پاسخ با نقل قول
  #28  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

قاعده نسبت در هنر خطاطی



لزوم قواعد و اهمیت آن در خطاطی
قاعده اصول درهنر خطاطی
قاعده ی نسبت

موازین سنجش
نسبت یا تناسب كه قاعده ی دوم از دستگاه حُسن تشكیل است. عبارت از آن است كه هر خطی را كه با یك قلم نویسند، حروفِ همجنس و شكلهای مشابه آن – در حدّ تعلیم آن خطّ به یك اندازه و موافق هم باشد.
به طوری كه اجزاء خط از فرد و مركّب، درشت یا ریز - نسبت به انتخاب قلم نویسنده - از حد معیّن خود خارج نگردد. و اجزاء مشابه به نظر یكسان درآید و كوچك وبزرگ ننماید؛ مثلاً حرف نون را در یكجا كوچك و یكجا بزرگ و گنده ننویسد.
میرزا جعفر بایسنغری گوید: «نسبت عبارتست از مساوات حروف مانند: قُدودِ الفات و اَذیالِ نون و سین و صاء و تناسب سواد و بیاض با یكدیگر، و آنكه مخصوص قلمی است به قلم دیگر مختلط نشود مثلاً دال و لام بی شَمره كه مخصوص نسخ است در ثُلث و محقّق ننویسند و بباید دانست كه چنانكه حُسن انسان در تناسب اعضاست حُسن خط در تناسب حروف است».
بابا شاه گوید: چون این صفت در خط به فعل آید هر هیأت كه مثل یكدیگر باشد كمال مشابهت خواهند داشت و اگر خلافِ این باشد، مرغوب و مطلوب نخواهد بود چنانكه دو ابروی آدمی یا دو چشم او كه اگر یكی بزرگ و دیگری كوچك باشد هیچكس را بدیدن ِ آن میل نباشد».
طریقه ی عملی این قاعده آن است كه مبتدی شكلها و كلمات همانند را مُدّتی با قلم متوسّط بنویسد و با نقطه همان قلم اندازه ی هر یك را به حساب آورد تا چشم و دست او به اندازه و یكسان نویسی عادت كند. بعد از آن با قلم درشت تر و سپس با ریز تكرار كند و در این راه از راهنمائی و تعلیم استاد و سرمشقها كمك گیرد و تذكرّات استاد را بكا ر بندد. چون مدّتی چنین كرد در اثر تكرار و تمرین چشم و دست او عادت یافته می تواند بدون نقطه گذاری بِه اندازه بنویسد. مانند مسّاحی كه بر اثر ورزیدگی با یك نظر مساحت زمین را تعیین كند.
امّا مبتدی با اینكه تسلّط دارد باید در حال نوشتن حواسّ خود را كاملاً جمع كند تا از نسبت و تناسب غافل نماند و زحمت او ضایع نشود.
وقتی بصفحه ای از خط نظر افكنیم و بمنظره ی آن خوب دقت كنیم، سه دسته اشكال به چشم می خورد:
دسته اوّل – درشت اندامها از قبیل مدّات، دوایر، افراشته ها.
دسته ی دوم – ریز وخُرد چون گره ها و حلقه ها، مركزهای حرفی، دندانه ها.
دسته سوم– شكلهائی مركّب از این دودسته و اینها بسیارند.
كسی كه بخواهد همه را صحیح بنویسد و بقالب خوشنویسی درآورد ناچار باید سنجش و اندازه گیری تا حدود كامل و مطلوب هر شكل را بازشناسد. برای این كار میزان و معیاری مقرّر است كه در اینجا بیان می شود تا به هنگام تعلیم به كار آید.
موازین سنجش: 1- خطهای هندسی و اشكال آن از افقی، قائم ، مایل كمانی، مختلط، طول، عرض، دایره، قطر دایره، مثلث، سطح، حجم (ضخامت) و غیره كه اكثر، حركات خطّی را كه (سواد) می نامیم با این میزان سنجیده اند.
2- سنجش بعضی حروف با بعض دیگر.
این دو مقیاس از ابن مقله شروع شده و مُتّكی بر اصل (الخطّ هندستةٌ روحانیة ظهرت بآلةٍ جسمانیّة) است.
3- نقطه، صفر، دم قلم (دهنه ی قلم) پاره خطها، دانگ، كه شرح هر یك بدین قرار است:
نقطه: عبارتست از كشیدن دم قلم بر روی كاغذ، تا بحدّ تشكیل مربّع كه اضلاع آن تقریباً مساوی یا اندكی كمتر باشد. از بعضی استادان درباره ی نقطه سخنها و گفتگوهاست. مثلاً گویند تمام حروف از نقطه بوجود آمده است و نقطه اصل حروف است و از این روی اندازه گیری آن بوسیله نقطه است. و گویند از اتّصال نقاط، الف هر خط تشكیل و از الف با افزودن نقاط یا نقطه ی دیگر بقیّه حروف حاصل می شود. الف در مُحقَّق كه پدرخطوط است هشت نقطه، و قدّ آدمی كه در استقامت الف است نیز هشت وجب به وجب همان شخص می باشد.
مجنون هراتی گوید:
بــدان ای در فنــون فـضــــل كامــل كه خط از نقطه مأخوذ است و حاصل
چو دانستی كه اصل خط چه چیزاست بــداند هــر كــه او اهــل تـمیــز است
كه در خــط نقطه میزان است بی قیل چـــو انـــدر شــعر افاعیــل و تفاعیـل
نقطه گذشته از اینكه برای اندازه گیری حروف و كلمات «میزان» است،آن را برای رعایت فاصله های بین حروف و كلمات نیز میزان قرار داده ند، و استادان اندازه ی فواصل را نقطه واری ذكر كرده اند. و اندازه گیری با نقطه از ابن بواّب شروع گردیده است.
صفر – عبارتست از یك دور نیش قلم بدور خود كه بیاضی در وسط آن به چشم بخورد (ه) برای اندازه كمتر از نیم نقطه.
دهنه قلم: نیز عبارت از پهنای دم آنست بدون تشكیل نقطه كه فواصل پیچ و خمهای كلمه را با آن اندازه گیرند.
پاره خطها: با پاره خطها در موقع تعلیم، حركات سیاهی خط و گردشهای آن و انتها و حدود كلمات را نشان می دهند.



دانگ- «این كلمه ریشه ی باستانی در پهلوی و پارسی باستانی دارد و هم ریشه ی دانه است كه به عربی دانق گویند و گفته اند بمعنی چهار یك درم و مثقال و جز آن، و شش یك ملك و خانه، و بمعنی حصّه و بهره نیز آمده است». «برهان قاطع تصحیح دكتر محمد معین» گویا استادان ایرانی سنجش با دانگ را به میان آورده و درشتی و ریزی قلم، و قطعات خطّ را بدان سنجیده اند.
چنانچه شنیده شده قلمهای ریز را از یك موی اَستر بحساب آورده تا بحدّ 24 مو و 24 مور را یك دانگ و درشت (جلی) شمرده اند و بهمین نسبت درشت تر را دو دانگ و سه دانگ تا شش دانگ گفته اند و شش دانگ در نظر آنان جلی ترین قلم بوده كه در كتیبه نویسی بكار می رفته است.
ولی به نظر نگارنده، ریزی و درشتی خط و قلم را باید بر مبنای مقیاس روز تعیین كنیم كه متداول است. مثلاً برای كتابت خفی (ریز) از ...... میلی متر تا دو میلی متر یا اندكی بیشتر. و برای كتابت متوسّط و مشقی از 3 میلی متر تا حدود یك سانت. و در نوشتن خطوط جلی از یك سانت به بالا هر چه ممكن شود كه مورد آن كتیبه نویسی و تابلو نویسی است.
4- صورت اشیاء از درخت، گیاه، گل و غنچه، میوه و دانه، و از حیوانات و مرغ و انسان. این مقیاس را گویا استادان بعد از یاقوت در تعلیماتشان اشاره نموده و شكلهای حروف و كلمات را بدانها تشبیه كرده اند.



و این سنجشی موافق و مناسب است چه این هنر از طبیعت و اشیاء خارج الهام گرفته و در ذهن هنرمندان پرورش یافته و از آنجا بجلوه و صورتی دیگر ظاهر گشته است.
5- قوالب حروف كه فرعی از مقیاس اوّل و مستفاد از آنست. بدین توضیح كه مبتدی و هُنر جوی دقیق اندیش ارتفاع و طول و عرض حروف و كلمات را از روی قالب بندی كه بشكل سطوح هندسی در می آید، می سنجد تا زودتر به رموزِ خط آشنا شود و در نوشتن به اندازه ی مطلوب موفق گردد. مانند كلمه ی الله كه در شیوه ی خط ثلث در قالب ذوزنقه ای و در شیوه ی خط نستعلیق در قالب مثلّث در می آید. مثلا اینها:





پاسخ با نقل قول
  #29  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هنر با طعم عرفان


6 سال پیش وقتی آقای خطاط مشغول اتود زدن كلمه علی (ع) برای سفارش كاری بود، با خطی مواجه شد كه شاید بیشتر از همه خودش را ذوق زده كرد. خطی كه به همین بركت معلی نام گرفت و خالقش را در تاریخ خوشنویسی ایران جاودانه كرد. حالاحمید عجمی 45 ساله، هر جا كه نام خط معلی می آید، زنده می شود و در خطش جان می گیرد.
آقای خطاط، بهمن گذشته بیستمین نمایشگاه انفرادی اش را در مركز فرهنگی هنری صبا برپا كرد. بیست نمایشگاهی كه علاوه بر شهرستان ها، در كشورهایی نظیر پاریس، آلمان، فیلیپین، لبنان، مالزی و ... هم برپا شده است.
خالق معلّی، چهار سال شاگرد استاد خروش و دوازده سال شاگرد استاد امیرخانی بوده و تخصص و شیوه اصلی اش نستعلیق است.
با اینكه دلمشغولی اصلی او خط و خوشنویسی است از سال 68 به جرگه گرافیست ها پیوست و از همان سال به بعد مشغول كار گرافیك شده است. كاری كه به گفته خودش بیشتر برای امرار معاش مجبور به انجامش است.
آقای هنرمند اما، سمت های مدیریتی بزرگ و كوچكی هم داشته و دارد. مدیرعامل مؤسسه فرهنگی هنری فرداست، ناظر هنری مجتمع هنر و ادبیات در خدمت جنگ، مسئول آتلیه گرافیك سوره حوزه هنری و مسئول واحد خوشنویسی حوزه هنری. عضو شورای سیاستگذاری مركز طبع و نشر قرآن كریم هم بوده و به تعبیر خودش فكر می كنم باشم . عضو انجمن خوشنویسان ایران، عضو فرهنگستان هنر و عضو شورای تجسمی حوزه هنری است و در حال حاضر ریاست مركز هنرهای تجسمی حوزه هنری را برعهده دارد.
عجمی، دیپلم تجربی دارد و بدون در نظر گرفتن 114 تابلوی به نمایش درآمده در نمایشگاه، از سال 78 به بعد 55 اثر خلق كرده است. او همچنین 110 تابلوی نقاشیخط با نام مبارك حضرت علی علیه السلام دارد كه هنوز به نمایش درنیامده است.
كارهای گرافیكی عجمی به قدری زیاد است كه خودش هم تعدادشان را نمی داند. تنها 40 طراحی جلد را به خاطر دارد كه بیشتر آنها را با انتشارات نیستان و دوست صمیمی اش سید مهدی شجاعی كار كرده است.
حمید عجمی به گفته خودش مذهبی نیست. می گوید ریش را به خاطر عهدی كه با امام بسته است، می گذارد و یك سانتیمتر از مذهب و حقیقتی را كه دم از آن می زند، با عالم عوض می كند. خطاطی كه بیشتر كارهایش تصویر نام مبارك علی علیه السلام است، در واكنش به گریزان مذهب بودن بعضی از هنرمندان امروزی، خود را بسیار مذهبی می داند: علی بن ابیطالب(ع) و فرزندش امام زمان حقیقت عالم امكان هستند. اینها مذهب نیستند، حقیقتی هستند به بزرگی عالم . من همیشه سعی كردم در كارهایم از ساحت یك عالم حقیقی سخن بگویم. كارهای من اصلاً كارهای مذهبی نیست. مرام من مرام مهر و محبت است.
وقتی پای صحبت حمید عجمی می نشینی، باوری به وسعت عرفان زیبای شیعی مواجه می شوی كه چاره ای جز عبور از آن نداری. عجمی با صحبت هایش چنان مخاطبش را تحت تأثیر قرار می دهد كه قدرت مدیریت زمان از دست می رود. دنیای زندگی عجمی، دنیای هنرمندی است كه با دوز عرفانی بسیار بالا. عرفانی كه برخلاف عرفان مرسوم این روزگار، عطر و بوی حب اهل بیت را به همراه دارد. عجمی چنان از اتمسفر وجودی حضرت علی(ع) سخن می گوید كه تو خود را در آن احساس می كنی. آقای خطاط و گرافیست، حالا با تسلط به كامپیوتر، معلی را از شیوه سنتی آن خارج كرده تا بار دیگر مهر اثباتی بزند بر قابلیت های فراوان سبك جدیدی كه هنوز همه گیر نشده است. او در نمایشگاه بام بهشت ، اولین آثار معلی با استفاده از ابزار را خلق كرده تا علاوه بر نو بودن، نشان دهنده خصوصیات این خط هم باشد.
حمید عجمی مهر زیبایی دارد كه به صورت برجسته بر همه آثارش نقش بسته. روی این مهر كه مهر هدایت اله عجمی پدر برادران عجمی است، نوشته شده افوض امری الی الله، عبده هدایت الله . عجمی می گوید: هرچه دارم از عنایات و بزرگواری ایشان است. اولین بار او بود كه قلم به دستم داد و پس از اندیشه ایشان بهره بردم.
عجمی پدرش را صاحب روح بزرگی می داند كه هم در زمان حیات فرزندانش را هدایت كرد و هم پس از وفات عنایاتش شامل حال آنان بوده و هست: طبق وظیفه ام مهر ایشان را پای كارها می زنم. اینها كارهای من نیست، كارهای ایشان است. خالق معلی، خطاط است. تصویرگر است. گرافیست است. مدیر فرهنگی است و در یك كلام هنرمند است. هنرمندی عارف یا عارفی هنرمند .


ایستادن بر بام بهشت
ساحت قرآن است كه با سایه های اطرافش آشكار می شود. سایه هایی كه طبق نظر عجمی استعاره از قیودات انسانی ماست كه در نهایت عدم است. این سایه ها تنها كاربردشان تشخیص بسم الله های سفید از زمینه است.
قدم زدن در میان سوره های قرآن،در طبقه سوم پاركینگی كه حالا پس از تغییر كاربری و اضافه شدن به مجموعه سالن های مؤسسه فرهنگی هنری صبا، نام نگارخانه ملی ایران را گرفته است، حس تازه ای به همراه دارد. حمید عجی همین ابتدای ورود به نمایشگاه خیال همه را راحت كرده . نمایشگاه با نوشته ای به عنوان دیباچه آغاز می شود و پس از آن تابلوی صدق الله العلی العظیم كه به خط معلی است و به گفته عجمی، آغاز نمایشگاهش است.
نمایشگاه بام بهشت ، بیستمین نمایشگاه استاد خط معلی است. نمایشگاهی كه 114 تابلوی بزرگ از تجلی بسم الله در سوره های قرآنی را در خود جای داده است.
مؤسسه فرهنگی هنری صبا حالا با چند طبقه پاركینگی كه به آن اضافه شده، حسابی پیچ درپیچ است و روزهای شلوغی را از سر می گذراند. روزهای شلوغ تری را هم در پیش است. نمایشگاه بام بهشت حمید عجمی از جمله نمایشگاه هایی است كه در بهمن ماه سال جاری در سومین طبقه از سالن های مؤسسه برپا شده و موضوع مشخصی دارد. 114 تابلو كه با یك بسم الله خلق شده اند، تابلوهای بزرگی كه بلافاصله پس از ورود به محوطه نمایشگاه بیش از هر چیز سفیدی خود را نشان می دهند. حمید عجمی تمام تابلوهای موجود در نمایشگاه را یك سال و نیم پیش در یك فرصت چهار روزه آماده كرده و مشكلات مالی و عدم حمایت دولتی باعث وقفه ای به این درازا شده است. عجمی برای خلق این 114 اثر یك بسم الله الرحمن الرحیم، معلی نوشته و پس از اسكن، با توجه به مفهوم و حقیقت هر سوره ـ و نه داستان ظاهری آن ـ آن را با شكلی جدید متجلی كرده است.
در نمایشگاه بام بهشت 114 تابلو براساس 114 سوره قرآن به نمایش گذاشته شده كه استاد خط نوظهور معلی از آنها به عنوان خوشنویسی با نور یاد می كند. به گفته عجمی، بسم الله هر تابلو، نور متجلی از ساحت قرآن است كه با سایه های اطرافش آشكار می شود. سایه هایی كه طبق نظر عجمی استعاره از قیودات انسانی ماست كه در نهایت عدم است. این سایه ها تنها كاربردشان تشخیص بسم الله های سفید از زمینه است. عجمی معتقد است اگر سایه ها یا قیودات انسانی را از هر تابلو حذف كنیم، تنها نور است كه می ماند و ادعا می كند: در عالم خوشنویسی ما، فكر نمی كنم كسی با نور خطاطی كرده باشد.
در كنار این 114 تابلو تركیب بندی، خط نگاری و تصویرسازی، هفت تابلوی خط معلای سنتی هم به نمایش گذاشته شده. دلیل اول عجمی برای این نمایش، تركیب دو عدد هفت و صد وچهارده است كه نام نامی مولا علی بن ابی طالب را تداعی می كند و دلیل دوم او، آشنایی جوانان با سابقه سنتی خطاطی و تصویرسازی معلی است.
آثار به نمایش درآمده در بام بهشت ، همه حاصل تسلط فوق العاده عجمی بر كامپیوتر است. ابزاری كه به عقیده بسیاری از منتقدان نمایشگاه عجمی استفاده از آن برای استاد خط معلی شایسته نیست. عجمی اما خود با این عقیده مخالف است. او می گوید: وقتی هنرمند به ابزار تسلط داشته باشد و برای مثال به كامپیوتر فرمان بدهد، روح هنرمند در اثر دمیده می شود. این در جایی كه ابزار بر هنرمند تسلط داشته باشد، صادق نیست. با این همه شاید كار دستی هنرمند صاحب تابلوها خستگی را از تن بازدیدكنندگانی كه تمام پله های ساختمان های تو در توی صبا را طی كرده اند تا به بام بهشت برسند، به در می كرد.تابلوهای عجمی در نمایشگاه بام بهشت در عین حال مدرن هم هستند. شاید به همین دلیل در ابتدا قرار بوده با توجه به فضای مدرن موزه هنرهای معاصر تهران، این موزه محل برپایی نمایشگاه باشد. اگرچه بعد از تغییر مدیریت موزه همه چیز به ضرر بام بهشت تغییر كرده است.
قبای مدرن پوشانده شده بر تن تابلوهای نمایشگاه، تاحدودی ذهنیت جدید خالق آنها را نشان می دهد. مصداق عنینی نوگرایی عجمی در ارائه كارهایش را، می توان در تابلوی بسم الله سوره توبه دید. سوره ای كه بسم الله ندارد و تابلویی كه نام این سوره زیر آن نوشته شده است كاملاً سفید است. این، اولین چیزی است كه به ذهن می رسد؛ اما عجمی دلیل دیگری هم دارد: تابلویی سراسر نور بدون سایه های مزاحم انسانی. از دسته گل های فراوانی كه در گوشه و كنار نمایشگاه چیده شده می توان فهمید نمایشگاه بام بهشت از اقبال خوبی برخوردار بوده است. اگرچه شاگردان عجمی سهم زیادی در تبلیغات نمایشگاه استادشان به عهده داشته اند، نمی توان از كسانی كه فقط و فقط كارهای عجمی را دیده اند و دوست دارند، گذشت. كسانی كه شاید استاد را برای اولین بار می بینند. درست مثل جوانی كه اگرچه هنوز نمایشگاه را ندیده و از آن سر درنیاورده، به سراغ عجمی می رود و از او می خواهد همه چیز را برایش توضیح دهد. عجمی توضیح می دهد و دست آخر جوان شماره عجمی را برای شركت در كلاس های آموزشی خط معلی می گیرد. این است وسوسه خطی كه با گذشت فقط چند سال از ابداع آن، قشر بسیاری از هنرمندان جوان را پایبند خود كرده است.
همین جوانانند كه در تمام مدت زمانی كه عجمی در نمایشگاه است، پابه پای او در سالن نگارخانه ملی ایران حضور دارند و با او درباره تابلوها صحبت می كنند. عجمی هم از توضیح دادن خسته نمی شود و مخاطبانش را چنان در فضای روحانی و عرفانی قرآن فرو می برد كه گرفتگی فضای نمایشگاه را فراموش می كنند.
عجمی برای شروع نمایشگاه با صدق الله العلی العظیم هم دلیلی دارد. او معتقد است هر صدق الله آغاز قرائت سوره ای جدید از قرآن است. به همین خاطر است كه او حضور در نمایشگاه را به قدم زدن در جدایی و فطرت سوره های قرآنی تشبیه می كند. جدایی و فطرتی كه حالا پر است از جوان های دانشجو و غیردانشجویی كه چنان مجذوب حس و حال بسم الله سوره ها هستند كه تا مدتی متوجه استفاده از كامپیوتر برای خلق آثار نمی شوند. این را می توان از نگاه های متعجبشان پس از توضیح عجمی فهمید و دید.
نمایشگاه بیستم حمید عجمی كه به بركت حضرت مولی الموحدین علی بن ابی طالب برپا شده است، حاصل همكاری فرهنگستان هنر و مؤسسه فرهنگی هنری صباست كه در هزینه سیزده میلیونی برپایی نمایشگاه با او همكاری داشته اند. هزینه ای كه دلیل اصلی وقفه یك سال و نیمه برپایی نمایشگاه تجلی بسم الله در سور قرآنی بوده است.
حالا سالن نگارخانه ملی ایران كه به شكل یك مستطیل است و اتاقك مستطیلی كوچكی را هم در خود دارد روزها و ساعات متبركی را پشت سر می گذارد. روزها و ساعاتی كه به بركت نام نامی علی(ع)، آكنده از نفس های معطر كسانی است كه برای چند لحظه هم كه شده، از های وهوی شلوغ شهر فرار كردند و در دل آیه های قرآن آرامش گرفته اند.
قدم زدن در فاصله میان سوره های قرآن، حس عجیبی دارد . حسی كه فقط یك بار می شود تجربه اش كرد و خوشا به حال كسانی كه تجربه اش كردند.

پاسخ با نقل قول
  #30  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سماع كلمات



در تاریخ هنر ایرانی – اسلامی، هیچ‌یك از هنرها به اندازه هنرخوشنویسی مستعد پذیرش رنگ و بوی قداست نبوده است.
شاید بتوان گفت كه هم جواری این هنر با كلام وحی سبب شده تاخوشنویسی تا به این اندازه قدسی و معنوی جلوه داده شود. هنرمندان برای دستیابی به صورت متعالی درتلاش بودند و همین تلاش‌ها سبب شد تا هنرخوشنویسی به تعبیری به یك آیین قدسی بصری درآید. كلام آسمانی توسط خوشنویس صورت زمینی می‌گرفت و همین ترجمان وحی سبب تعالی هنرخوشنویسی شد. در واقع خوشنویسی صورتی بود تا معانی كلام الهی جاودانه شود وهمین ارتباط بین صورت و معنا باعث شد تا خوشنویسی اگر نتواند هم سنگ معنای آسمانی باشد لااقل ظرف مناسبی باشد تا معانی عوالم باقی مظروف آن شود.
اگر كسی بخواهد خوشنویسی را از چنین منظری به نظاره نشیند به حكم عقل و فطرت باید به آغاز و پیدایی این هنر رجوع كند؛ آغازی كه مسلمانان آن را به كاتب وحی، امیرالمومنین علی(ع) نسبت می‌دهند. علاوه براین سرآغاز شگفت، بسیاری ازعرفا وحكما طی سالیان متمادی به شرح قداست و كرامت این هنرپرداخته‌اند و ازآن جاست كه خوشنویسی بیش از آنكه به چشم ممارست و تمرین هنری دیده شود، به چشم ریاضت و سیر و سلوك نگریسته می‌شود و خوشنویس را از آن رو هنرمند می‌دانند كه در فرهنگ و سنت ایرانی- اسلامی، هنرمند كسی است كه به فضل و كمال آراسته باشد.
در این مفهوم خوشنویس هنرمندی است كه با جهد و تلاش بسیار و با توشه معرفت، راه تعالی و كمال را می‌پیماید و هرچه فضل او افزونترباشد، خطوطی كه می‌نگارد از صلابت و پختگی بیشتری برخورداراست و از همین منظر خط و كتابت، محلی است برای تجلی روح هنرمند خوشنویس.
زنده یاد استادهدایت‌الله عجمی- ادیب و شاعر معاصر- زبان را ظرفی قرارداد تا مظروف آسمانی درآن بگنجد ودرمقام شاعر وفراترازآن دركسوت معلم، مراتب سیروسلوك عرفانی و معنوی را طی كرد. حمید عجمی عشق به آسمانیان را ازمحضرهمان پدرآموخت و ازهمین منظر ونظربه خوشنویسی پرداخت.
او پس از پرورش درمكتب پدر، خوشنویسی را پیشه خود ساخت تا با زبان هنر دنباله روی سیره پدری باشد و از همین رو به جرگه خوشنویسان درآمد و از محضر اساتید تراز اول همچون استاد كیخسروخروش و استاد غلام حسین امیرخانی بهره‌مند شد. اودرمقام شاگردی مستعد، به قدری تلاش كرد و توشه اندوخت تا با تجربه اندوزی‌های گران در بطن زندگی به مرتبه‌ای رسد تا این تجارب را به خلاقیت بدل سازد.
در ملك خوشنویسی باید سال‌های سال بگذرد تا گرد سپیدی بر سر و رو نشیند و لقب استادی به نامت اضافه شود، اما حمید عجمی با همین توشه و همان تلاش درسال‌های جوانی در كسوت استادی درآمد و البته این مرتبه‌ای نبود كه طبع عجمی بدان بسنده كند.

او به‌دنبال طرحی نو درعالم خوشنویسی بود و از همین رومدام درجست‌وجو وتكاپو، وسرانجام این جست‌وجوها وتلاش‌ها به بارنشست و منجربه ابداع نوعی خط شد كه ضمن آنكه برپایه‌های سنتی هنرخوشنویسی استواراست، اما زبانش امروزی و نوین است.
برای عجمی خوشنویسی عین زندگی است و زندگی او دركلمات و عبارات سپری می‌شود و برترین كلمه از بهر او نام مبارك اولین كاتب وحی حضرت علی(ع) است و شاید از همین رو عنوان معلی را برای این ابداع برگزید. معلی درسال 76 به بار نشست و مورد تأیید خوشنویسان معاصر و فرهنگستان هنر قرارگرفت.
درخط ابداعی حمید عجمی ردپایی ازتمامی خطوط قدیم به چشم می‌خورد. گویا پیوندی عمیق بین او و گذشتگان وجود دارد. عجمی نه تنها به نسبت‌های عمیق خوشنویسی گذشتگان درابداع خط معلی وفادارمانده بلكه همان ریشه‌ها را با زبان و روش امروزی به كاربسته و بیان كرده است.
نسخ، ثلث، نستعلیق و شكسته بهترین تأثیر را درخط ابداعی حمیدعجمی داشته‌اند اما بیش از همه زیرساخت‌های معلی را می‌توان درنسخ جست‌وجو كرد. درهم آمیختگی حروف و كلمات و پرهیز از ساده نویسی را می‌توان مهم‌ترین وجه تشابه نسخ و معلی دانست. با شناخت بیشترازروحیات این هنرمند خوشنویس می‌توان دریافت كه معلی نه درشكل بلكه دراندیشه نیز از نسخ بهره فراوان جسته است.
معلی سماع و ستیزحروف و كلمات است. كلمات در سماع عاشقانه گرد حریم مفاهیم به رقص درمی‌آیند و در این میدان هماوردی عاشق را می‌طلبند تا تمنای سرعشق را از منظرحقیقت بركاغذ دل نقش بربندند. گاهی كلمات چندان درهم تنیده می‌شوند كه خوانش مكتوب به دشواری میسر است.
شاید از همین روست كه عجمی بیشترعباراتی را می‌نگارد كه با اذهان مسلمانان آشناست. عبارات قرآنی، احادیث قدسی، ادعیه مشهورومطالب مشابه دیگر كه اگرازپس خواندن آن‌ها برنیاییم، می‌توان با آشنا بودن یكی-دو حرف آن كلمه وجمله را حدس زد و ازنگارش زیبایی شناسانه آن لذت برد.
گروهی كه دشواری درخواندن مكتوب را عامل ضعف معلی می‌دانند اگربه دیده غرض ننگرند بد نیست آن را با یكی دیگر از زیباترین خطوط هنرخوشنویسی، شكسته نستعلیق به مقایسه نشینند. شكسته نستعلیق نیزدر اغلب اوقات به راحتی خوانده و درك نمی‌شود، اما این امرباعث نمی‌شود تا مخاطب از فرم‌های دلنشین وزیبا وارزش‌های بصری جاودانه آن لذت نبرد. نگرنده با هردشواری كه باشد مفهوم را درمی یابد و ازخواندن كلمه، جمله یا قطعه خوشنویسی شده به اشتیاق می‌رسد.
شاید به‌نظربرسد، معلی با همه زیبایی وبداعت، به سبب حركت‌های اغراق آمیز و تند و تیزش برای كتابت مناسب نبوده وفقط برای سطرنویسی یا عنوان نویسی كاربرد داشته باشد. این ایراد دیگری است كه گروهی ازمنتقدان برمعلی وارد داشته‌اند. اما عجمی با خلق آثار متفاوت ومتنوع قصد آن دارد تا درعمل اثبات كند كه قابلیت وانعطاف معلی به قدری است كه بتوان با تغییرات اندك دربرخی ازاجزای حروف، كاركردهای بیشتری را ازآن انتظار داشت. نمایشگاه‌های متعدد عجمی كه از20 عنوان متجاوز است هركدام با این قصد و نیت همراه بوده كه برخی از قابلیت‌های معلی به نمایش درآید.
جذابیت‌های تصویری و گرافیكی معلی و سهولت در كسب مهارت نگارش- در مقایسه با سایر خطوط- باعث آن شده تا افرادعلاقه مند بیشماری، خواه آنان كه پیشینه خوشنویسی دارند وخواه آنان كه خوشنویسی را با معلی آغازكرده اند، به نگارش معلی بپردازند. اما بسیاری غافل ازآنند كه پشتوانه معلی تكنیك‌های نگارشی آن نیست، كه صلابت دركنارلطافت وقدرت دست و پنچه و مهم تر از همه اندیشه هنرمند است كه با خلق تركیب بندی‌های بكر و فوق العاده به این خط جلوه می‌بخشد و باعث اثرگذاری آن می‌شود و صد البته كه این سیربه سهولت نگارش نیست و بسان نستعلیق، سال‌ها تلاش می‌طلبد و پشتكارو ممارست و صبوری.
قضاوت كردن همه جانبه درباره خط معلی هنوزهم زود به‌نظرمی رسد. باید سكوت كرد و منتظرماند و دید.عجمی هنوز دست از تجربه و جست‌وجو برنداشته و روز به روز بر پختگی و قدرت معلی می‌افزاید. او در تدارك است تا رسم الخطی برای معلی دست وپا كند تا هم این ادعای مخالفان كه معلی را خطی بی‌پایه و اساس می‌پندارند را باطل سازد وهم راه را برای بی‌هنرانی كه به تقلید سطحی، ظاهری و ناشیانه ازاو می‌پردازد ببندد.
در هر حال آخرین نمایشگاه حمید عجمی بردیوارهای نگارخانه گیتا منتظراست تا جلوه درخشان دیگری از معلی در پیش روی دیدگان بگذارد وچشم وجان را بنوازد. این نمایشگاه نیزبسان دیگر آثار این هنرمند با رجوع به ریشه معلی و نگارش چند اثر با كلمه علی، ارادت و مكنونات قلبی عجمی به شاه ولایت و اولین كاتب حقیقی، امیرالمومنین علی(ع) را به تصویر می‌كشد.
نفس به یاد دمی می‌زنم كه مرگ درآید
مگر به گوش گران بشنوم صدای علی را
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:08 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها