سلام به همه
چهل روز گذشت
و من با غم بزرگی که توی دلمه برگشتم چون تنها راهی که توی غریبی دارم تا زنده بودم و برا بچه هام مادر باشم سرگرم کردن خودم با شعرام و نت هست
بین شما خواهر برادری مهربونم احساس آرامش میکنم
حرفاتون دلگرمم میکنه
اونایی که زنگ میزدن و من با گریه باهاشون حرف میزدم خودشون خوب میدونستن که دارم دق میکنم اما تحملم کردن
کوروش ازت خیلی ممنونم خیلی
حامد و کوروش کلانتر عزیز - ماری مهربونم و کیانای نازنینم لطف کردید و منو مدیون خودتون بدونید
امیر جان تو همیشه حرفات برام با ارزش بودچون خودت برام عزیزی مثل یه برادر خوب و مهربون
خدا پدر تو رو هم بیامرزه
از سنگ قبر بابا که شعر منو روش حک کردن عکس گرفتم بعدا میذارم
از تموم گلای نازنینم که همه جوره با من همدردی کردن ممنونم
همتون برام بهترین هستین
موفق و شاد باشید