تک بيتي هاي ناب

[آريانا]

فردا که ازین دیر فنا درگذریم

با هفت هزار سالگان سر بسریم

[saeman]

فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست
ماییم ودست ودامن معصوم کربلا

[آريانا]

تا تو مشتاقی بدان کاین اشتیاق تو بتی است

چون شدی معشوق از آن پس هستیی مشتاق نیست

[ساقي]

به دل گویم که چون مردان صبوری کن دلم گوید
نه مردم نی زن ار از غم ز زن تا مرد می دانم


...

[abadani]

من از روئیدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمی گردد به این بالا نشینیها

[abadani]

نوشته اصلی توسط ساقي

آباداني جان ده بار نوشتيش اين بيتو يکي ديگه بگو

ما بی غمان مست دل از دست داده​ایم

همراز عشق و همنفس جام باده​ایم

حق با توست
من چه کردم آنچه آن آید زمن
تو چه کن آنچ از تو آید والسلام

[saeman]

ای مرغ سحر عشق زپروانه بیاموز
کان سوخته را جان شدوآواز نیامد

[ابریشم]

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

[آريانا]

گفتم: رخ تو بینم گفتا: زهی تصور
گفتم: به خواب جانا گفتا: به خواب بینی

[مجتب]

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش