بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #301  
قدیمی 02-06-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #302  
قدیمی 02-06-2010
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مرهم درد دل من مرگ من است

زندگی در حسرت و زجر٬ باعث ننگ من است...

وقت آن شد مرگ آيد از پس اين عمر دراز

مرگ را در آغوش...

مرگ را در بر خود مي بينم!!!

بايد يک روز گذشت از کوچه ارواح خبيث

تا که آزاد شوم زين مردمان حرف و حديث...

وقت آن شد آشکارا شود اين راز و نياز

مرگ را در آغوش...

مرگ را در بر خود می بينم!!!

دعوت مرگ من امروز گواه درد است

سنگ گورم بنهيد٬ هوا بس سرد است!!!

و به پايان سفر نزديکم

و من از جمع شما خواهم رفت!!!

میروم تا هم آغوشی مرگ٬

تا هجوم هجرت٬

تا که اندوه شما راحتم بگذارد!!!

و چه احساس لطيفی است عروج!!!

مرگ را در آغوش...

مرگ را در بر خود می بينم!!!
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
پاسخ با نقل قول
  #303  
قدیمی 02-06-2010
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مي توان تنها رفت
مي توان تنها ماند
مي توان تنها خفت ميشود تنها مرد!
مي توان با فرياد ....دل به فرداها داد
مي توان بي غوغا...دل به اين دريا داد
مثل يک دريا موج
ميتوان اشک بريخت
همچو طوفاني سخت
مي توان آه کشيد
مي توان مثل درخت ....ريشه در خاک دواند
مي توان همچو نسيم......پاي بر کوه نهاد
مي توان چون صحرا
آتشي در دل داشت
مي شود مثل بهار
نفسي پر بر داشت
ميتوان تنها رفت.......
مي توان تنها مرد...............
مي توان تنها ماند ؟!!
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
پاسخ با نقل قول
  #304  
قدیمی 02-06-2010
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سراسر شب را به یادت می اندیشیدم

پنجره باز بود و باد دفتر شعرم را ورق می زد


و دیوانه وار در هوا می پراکند


پرده اتاق در باد می رقصید... همه چیز حاکی از تو بود


چشمهایم...صدای باد...سکوت شب...وترانه ی تنهایی من


در دل تاریکی


ستاره ها سر گردان... مهتاب دلتنگ بود چو من...


آه... چه بی انجام می رفتی


آنگاه که من ترانه ام را به تو تقدیم می کردم
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
پاسخ با نقل قول
  #305  
قدیمی 02-07-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

باز در دام بلا افتاده‌ام
باز در چنگ عنا افتاده‌ام

این همه غم زان سوی من رو نهاد
کز رخ دلبر جدا افتاده‌ام

یاد ناورد آن نگار بی‌وفا
از من بیچاره، تا افتاده‌ام

دست من نگرفت روزی از کرم
تا ز دست او ز پا افتاده‌ام

ننگ می‌دارد ز درویشی من
چون کنم؟ چون بینوا افتاده‌ام

بر درش گر مفلسان را بار نیست
پس من مسکین چرا افتاده‌ام؟

هم نیم نومید از درگاه او
گرچه درویش و گدا افتاده‌ام

عاقبت نیکو شود کارم، چو من
بر سر کوی رجا افتاده‌ام

هان! عراقی، غم مخور، کز بهر تو
بر در لطف خدا افتاده‌ام
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #306  
قدیمی 02-07-2010
sheida.m آواتار ها
sheida.m sheida.m آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: TeHrAn
نوشته ها: 1,485
سپاسها: : 1

54 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
sheida.m به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به sheida.m
پیش فرض

توی جاده تک و تنها
یه مسافر توی شبها


کوله بار غم رو دوشش
صد هزار قصه تو گوشش


نمی دونم که کجا بود
نمی دونم که کجا رفت


رو تنش گرد مصیبت
توی مرداب حقیقت


فقط اینجا رو نمی خواست
بی صدای بی صدا رفت


دستای سردو سیاهش
چشمای مونده به راهش


یه کسی بوده که رفته
زندگی شده تباهش


نمی دونم که کجا بود
نمی دونم که کجا رفت


فقط اینجا رو نمی خواست
بی صدای بی صدا رفت




__________________

♥SheidA♥


تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟!
نمی دانم … می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید
!! آسمونـــ ــ منـــ ــ همیشهـــ ــ !! ابریـــ ــ !! چترتو با خودتــ ــ آوردیـــ ــ !!

پاسخ با نقل قول
  #307  
قدیمی 02-07-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلور صدا کردم

تمام شب برای با طراوت بودن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:

دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی

و من تنها برای دیدن زیبای آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
پاسخ با نقل قول
  #308  
قدیمی 02-09-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

قافله پشت قافله

شکوه مکن دژم مشو
بار ز راه می رسد
رنج فراق طی شود مهر به ماه می رسد
یوسف من مکن گله از غم و درد بی کسی
قافله پشت قافله بر سر چاه می رسد
ای به عزیزی آشنا
بیم چه داری از بلا
هر که نترسد از خطر
زود به جاه می رسد
غمزده از خزان مشو
غنچه ز شاخه می دمد
نوبت بانگ بلبلان
خواه نخواه می رسد
ناله ی بی سبب مکن
شکوه ز تیره شب مکن
از سخنم عجب مکن
وقت پگاه می رسد
های به غم نشستگان
مژده دهم به خستگان
جانب دلشکستگان
لطف الاه می رسد
پای بکوب و کف بزن
عود بساز و دف بزن
شکوه مکن دژم مشو
بار زراه می رسد



......

مهدي سهيلي
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #309  
قدیمی 02-10-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

باز هجر یار دامانم گرفت
باز دست غم گریبانم گرفت

چنگ در دامان وصلش می‌زدم
هجرش اندر تاخت، دامانم گرفت

جان ز تن از غصه بیرون خواست شد
محنت آمد، دامن جانم گرفت

در جهان یک دم نبودم شادمان
زان زمان کاندوه جانانم گرفت

آتش سوداش ناگه شعله زد
در دل غمگین حیرانم گرفت

تا چه بد کردم؟ که بد شد حال من
هرچه کردم عاقبت آنم گرفت
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #310  
قدیمی 02-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

يک روز رسد غمی به اندازه کوه
يک روز رسد نشاط اندازه دشت
افسانه زندگی چنين است عزيز
در سايه کوه بايد از دشت گذشت ...


..
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 01:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها