شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
11-23-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ستاره رود - نادر نادر پور
ستاره رود
تصویر ها در آینه ها نعره می کشند
ما را ز چار چوب طلایی رها کنید
ما در جهان خویشتن آزاد بوده ایم
من باد نیستم
اما همیشه تشنه ی فریاد بوده ام
دیوار نیستم
اما اسیر پنجه ی بیداد بوده ام
نقشی درون آینه سرد نیستم
زیرا هر آنچه هستم بی درد نیستم
اینان به ناله آتش درد نهفته را
خاموش می کنند و فراموش می کنند
اما من آن ستاره ی دورم که آبها
خونابه های چشم مرا نوش می کنند
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
11-23-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در گشودند به باغ گل سرخ
و من دل شده را
به سراپرده رنگین تماشا بردند
من به باغ گل سرخ
با زبان بلبل خواندم
در سماع شب سروستان دست افشاندم
در پریخانه پُر نقش هزار آینه اش
خویشتن را به هزاران سیما دیدم
با لب آینه خندیدم
من به باغ گل سرخ
همره قافله رنگ و نگار به سفر رفتم
از خاک به گل
رقص رنگین شکفتن را
در چشمه نور
مژده دادم به بهار
من به باغ گل سرخ
زیر آن ساقه تر
عطر را زمزمه کردم تا صبح
من به باغ گل سرخ
درتمام شب سرد
روشنایی را خواندم با آب
و سحر را به گل و سبزه بشارت دادم
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-23-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی برای من
ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
فروغ فرخزاد
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-23-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مستانه سر به سینه مهتاب می گذاشت
با خنده ای که روی لبت رنگ می نهفت
چشم تو زیر سایه مژگان چه ناز داشت
در باغ دل شکفت گل تازه امید
کز چشمه نگاه تو باران مهر ریخت
پیچید بوی زلف تو در باغ جان من
پروانه شد خیالم و با بوی گل گریخت
آنجا که می چکید ز چشم سیاه شب
بر گونه سپید سحر اشک واپسین
وز پرتو شراب شفق بر جبین روز
گل می شود مستی خندان آتشین
ویرایش توسط افسون 13 : 11-23-2012 در ساعت 07:34 PM
|
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
11-23-2012
|
|
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نازنینم همه هستی همه مستی
بی توام بی همـــه هستی هر چــــه دارم
با تو دارم بــــــــا تـــوام با شــــــور و مستی
عشق و رویـــــــا عشق و هستی
در کـــــلامـــــم در نــــــگاهم
مــــــــــــوج عشق و موج هستی
همــــــــه آرامش همـــــــــه آرام
تو هستی
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
2 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
11-23-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب
منو می بره ، کوچه به کوچه
باغ انگوری ، باغ آلوچه
دره به دره ، صحرا به صحرا
اونجا که شبا ، پشت بیشه ها
یه پری میاد ، ترسون و لرزون
پاشو میذاره ، تو آب چشمه
شونه می کنه ، موی پریشون
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-24-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نگاه کن چه فرو تنانه بر خاک می گسترد
آن که نهال نازک دستانش
از عشق
خداست
و پیش عصیانش
بالای جهنم
پست است
آن کو به یکی آری میمیرد
نه به زخم صد خنجر
و مرگش در نمیرسد
مگر آنکه از تب وهن
دق کند
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-24-2012
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در خیال اتفاق می افتد
ناممکن های خوشرنگ
محال های دلاویز
رسیدن به عشقی
که قلب سی سالگی تو را ربود
و شنیدن نجواهایی
که در باد گم شد
ما همه دلبسته
نه زندانی خاطرات خویشیم ...
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
2 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
11-24-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مهر او ، زمزمه جویبار بود
درروزهای مکرر خالی
حال من مانده ام
و خروش یک اقیانوس
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-24-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
احمد شاملو
سلاخی
می گریست
به قناری کوچکی
دل باخته بود
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 09:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|