بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #321  
قدیمی 02-18-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

وقتی که قدم در کوچه های خلوت چشمانت گذاشتم خود راتنهاترین عابر آن کوچه دیدم.
اشک از وسط چشمان زلالت جاری بود وقتی در آن نظاره کردم خود را تنها ترین بشرییت دیدم.

از آن هنگام با خود عهد بستم تنهاترین عابر آن کوچه ها باقی بمانم و
تنهایی خود را با تنهایی تو پیوند بزنم تا از پیوند آن
هردومان هز تنهایی در آییم
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #322  
قدیمی 02-18-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

می خواهم تا آخر عمر خانه نشین خیال تو باشم. به یاده رفتنت مثل
ابرها بغض کنم به نامه های ننوشته ات پاسخ بدهم و از پشت پنجره به

آرزوهایت سلام کنم.می خواهم تا انتهای این جاده همچنان بی قرار تو
باشم و تمام لحظه ها را به عشق دیدن تو طی کنم.می خواهم با تو از
حادثه عبور کنم.

کسی را نداشتم تا با او از رازهای کوچک بگویم.از دانه های شبنم بر
تیغه های علف کسی را نداشتم تا با او از رازهای بزرگ بگویم...
ازانچه در دلم می گذرد
پاسخ با نقل قول
  #323  
قدیمی 02-18-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #324  
قدیمی 02-18-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

منم ، دلتنگ دلتنگم ، منم ، يک شعر بيرنگم
منم ، دل رفته از چنگم ، منم ، يک دل که از سنگم
منم ، آواز طولاني ، منم ، شبهاي باراني
منم ، انساني ام فاني ، خداوندا تو ميداني …
منم ، در متن يک دردم ، منم ، برگم ، ولي زردم
منم ، هستم ، ولي سردم ، منم ، مرده م ، منم مرده م
منم ، يک بغض پر باران ، منم ، غمهاي بي سامان
منم ، هستم دراين زندان ، منم ، زخمهاي بي درمان
منم ، دارم تب و تابي ، ز تنهائي ، ز بيتابي
منم ، رفته به گردابي ، مرا بايد که دريابي !!!
پاسخ با نقل قول
  #325  
قدیمی 02-18-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

از عذاب رفتن تو
می سوزم تو اوج غربت
واسه ی بودن با تو
ندارم یه لحظه فرصت
اینجا اشکه تو چشام
به کسی نشون ندادم
اگه بشکنه غرورم
خم به ابروم نمی آرم
وقتی نیستی هر چی غصص تو صدامه
وقتی نیستی هر چی اشکه تو چشامه
از وقتی رفتی دارم هر ثانیه از غصه ی رفتنت می سوزم
کاشکی بودی و می دیدی که چی آوردی به روزم
حالا عکست تنها یادگاره از تو
خاطراتت تنها باقی مونده از تو
وقتی نیستی یاد تو هر نفس آتیش میزنه به این وجودم
کاش از اول نمی دونستی من عاشق تو بودم
از عذاب رفتن تو
می سوزم تو اوج غربت
واسه ی بودن با تو
ندارم یه لحظه فرصت
اینجا اشکه تو چشام
به کسی نشون ندادم
اگه بشکنه غرورم
خم به ابروم نمی آرم
وقتی نیستی هر چی غصص تو صدامه
وقتی نیستی هر چی اشکه تو چشامه
از وقتی رفتی دارم هر ثانیه از غصه ی رفتنت می سوزم
کاشکی بودی و می دیدی که چی آوردی به روزم
حالا عکست تنها یادگاره از تو
خاطراتت تنها باقی مونده از تو
وقتی نیستی یاد تو هر نفس آتیش میزنه به این وجودم
کاش از اول نمی دونستی من عاشق تو بودم
پاسخ با نقل قول
  #326  
قدیمی 02-23-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آه، به یک‌بارگی یار کم ما گرفت!
چون دل ما تنگ دید خانه دگر جا گرفت

بر دل ما گه گهی، داشت خیالی گذر
نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت

دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل
غم چه کند در دلی کان همه سودا گرفت؟

دیدهٔ گریان مگر بر جگر آبی زند؟
کاتش سودای او در دل شیدا گرفت

خوش سخنی داشتم، با دل پردرد خویش
لشکر هجران بتاخت در سر من تا گرفت

دین و دل و هوش من هر سه به تاراج برد
جان و تن و هرچه بود جمله به یغما گرفت

هجر مگر در جهان هیچ کسی را نیافت
کز همه وامانده‌ای، هیچکسی را گرفت

هیچ کسی در جهان یار عراقی نشد
لاجرمش عشق یار، بی‌کس و تنها گرفت
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #327  
قدیمی 02-25-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چرا به ياد نمي آورم ؟ گريه ام گرفته است.
پهلو به پهلو شدن در شب منتظر
نفسهاي نابريده ي , كبوتري آسيمه , كه از آسماني كهنه مي گذرد.

سيد علي صالحي
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #328  
قدیمی 02-25-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چرا به ياد نمي آورم ؟ تو ديگري را دوست مي داري و من ترا دوست ميدارم و مرا ...ديگري شايد..
همگان از دواير دريا آمديم.
.
.
.
چرا به ياد نمي آورم ؟ مگر آن شك , مگر آن شبح غريب,
در پناه گرگ و ميش كوچه ي هشتي چه مي طلبيد و من چرا از باد ,
از پنجره , از آب و آينه هراسانم؟
... پهاو به پهلو شدن در بستري تهي , نفسهاي منظم دريا و كبوتري آسيمه كه از آسماني كهنه ميگذرد.....
.
.
تو كيستي ؟ من كيستم ؟ او كيست ؟!
...
.
.
دريغا درياي دور !
عاشق شدن در دي ماه و مردن به وقت شهريور.


سيد علي صالحي
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #329  
قدیمی 02-25-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

یه لحظه هم نمیتونم باور کنم نباشی...من حاضرم بمیرم و فقط تو زنده باشی...
وقتی که هستی٬هستی ام تموم خاک دنیاست...شاهد عشق پاک ما اشکی کنار دریاست...
روزگارم نمیتونه دیگه تو رو از من بگیره...آخه اونم میدونه که نفشم به نفس تو گیره...
آره کاره دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته...بیا با هم نذار این رویای دریا بمیره...
روزگارم نمیتونه دیگه تو رو از من بگیره...آخه اونم میدونه که نفشم به نفس تو گیره...
آره کاره دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته...بیا با هم نذار این رویای دریا بمیره...
یه لحظه هم سخته که٬بودنت رو حس نکردن...یه حسیه٬شبیه حس سرد و تلخ مردن...
نمیتونم...نمیذارم...نمیخوام... نمیشه...تموم لحظه هامون رو به خطره سپردن...
یه ثانیش...یه عمره...فکر کنم...که دیگه نیستی...آهای جدایی...نمیذارم پیش روم بایستی...
من از خدا میخوام...که عشقمو واسم بذاره...تو هم بدون...دیگه برام...یه عشق ساده نیستی...
روزگارم نمیتونه دیگه تو رو از من بگیره...آخه اونم میدونه که نفشم به نفس تو گیره...
آره کاره دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته...بیا با هم نذار این رویای دریا بمیره...
روزگارم نمیتونه دیگه تو رو از من بگیره...آخه اونم میدونه که نفشم به نفس تو گیره...
آره کاره دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته...بیا با هم نذار این رویای دریا بمیره...

__________________
پاسخ با نقل قول
  #330  
قدیمی 02-25-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چقدر سخته که عشقت روبروت باشه
نتونی هم صداش باشی
چقدر سخته که يک دنيا بها باشی
نتونی که رها باشی
چقدر سخته...
چقدر سخته که بارونی بشی هر شب
نتونی آسمون باشی
چقدر سخته که زندونی بمونی بی در و ديوار
نتونی همزبون باشی
چقدر سخته...
"چه بدبخته قناری که بخونه
اما روياش حسه بيرونه
چه بدبخته گلی که مونده تو گلدون
غمش يک قطره بارونه
چقدر سخته که چشمات رنگ غم باشه
ولی ظاهر پر از خنده
چقدر سخته که عشقت آسمون باشه
ولی آسون بگن چنده
چقدر سخته کلامت ساده پرپر شه
نتونی ناجيِش باشی
چقدر سخته که موندن راه آخر شه
نتونی راهيِش باشی
چقدر سخته توو خونت عين مهمون شی
بپوسی خسته بيرون شی
چقدر سخته دلت پر باشه ساکت شی
ولی توو سينه داغون شی
چقدر سخته که يک دنيا صدا باشی
ولی از صحنه ی خوندن جدا باشی
چقدر سخته که نزديک خدا باشی
ولی غرق ادا باشی
"چه بدبخته قناری که بخونه
اما روياش حسه بيرونه
چه بدبخته گلی که مونده تو گلدون
غمش يک قطره بارونه
__________________
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 01:49 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها