مشاعره واژه ای

[MAHDI]

آتش آن نیست که از شعله آن خندد شمع
آتش آنست که در خرمن پروانه زدند

[natanaeil]

شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت

[MAHDI]

به گورستون گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و اهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا نمی ارزد به کاهی

[natanaeil]

ناله را هرچند می خواهم که پنهان درکشم
سینه می گوید من تنگ آمدم فریاد کن

[MAHDI]

گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر
تا سحر ز کنار تو جوان برخیزم

[natanaeil]

سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

[MAHDI]

گفتم که خواجه کی بسر حجله میرود
گفت آنزمان که مشتری و مه قران کنند

[natanaeil]

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

[MAHDI]

بلبل این باغم و این باغ بستان من است
مرغ آتش خوارم و آتش پر و بال من است
استخوانم نقره و اندر جگر دارم طلا
هر که این معنی بداند پیر و استاد من است

[natanaeil]

وقتی دل شیدایی می رفت به بستان ها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان ها