پاتوق آزاد کاربران پی سی سیتی - همفکری - بحث و درد دل

[Afsaneh_roj]

یه چیزی یادم اومد...
امروز رفتم عابر بانک پول گرفتم . برگشتم که برم دیدم یه خانومه پشت سرم وایساده داره یواشکی نگاه می کنه ... منو میگی جا خوردم . کمی هم ترسیده بودم .فکر کردم خواسته کیفم رو بزنه.. به خانومه پرسشگرانه نگاه کردم .. برگشت بهم گفت چکار می کنی؟؟؟ گفتم یعنی چی ؟ گفت با این دستگاه داری چکار می کنی .. فکر کردم داره منو دست می ندازه .. گفتم خوب معلمه دارم پول می گیرم .. دیدم بنده خدا انگار واقعا نمی دونست ..گفت چه جوری پول می گیری .. گفتم یه حساب بانکی باز می کنی . یه کارت بهت می دن هر وقت پول احتیاج داشته باشی حتی روز تعطیل می تونی از طریق این دستگاه ها پول بگیری ... گفت همیشه برام سوال بوده این مردم با این دستگاه ها چکار می کنن .. فکر می کنید قیافه م چه شکلی شده بود

[hossein]

خوب معلومه دیگه این شکلی شده بودی

[Saba_Baran90]

به به حسین آقا؟
آقایون ممکنه توجه نکنن اما ما دقیقیم: نسیم کیه؟
با نسیم بیای با دریا از اینجا دورت میکنم ها!شما نباید برا اینجا اومدن منتظر نسیم باشی!

نوشته اصلی توسط مهدی

اوه اوه ماشالله از اینجور موارد زیاد هست اقا زیــــــــــــــــاد
صبور باش دختر عمه صبور باش
جاهلی کردند نادانی کردند شما به بزرگواریت ببخش

آخه پسردایی جون آدم تحقیر میشه!
منم حاضرم از 100 طبقه بپرم پائین غرورم نشکنه!
افسانه جون با مامانم بودم بنده خدا معطل من شده بود، وگرنه ...!نه بازم نمی تونستم در حد اونا بحرفم!
از وقتی احساسم شده مث امضام، به اینجور آدما که می رسم هر چقدرم کفری بشم، بازم هیچی نمی گم! فقط به این فکر می کنم که دنیاهامون خیلی باهم فرق داره!

[hossein]

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90

به به حسین آقا؟
آقایون ممکنه توجه نکنن اما ما دقیقیم: نسیم کیه؟
با نسیم بیای با دریا از اینجا دورت میکنم ها!شما نباید برا اینجا اومدن منتظر نسیم باشی!

بابا من از ترس سوسانو اینجا نمیام ، میترسم مثل گرز فرانک خدای نکرده شمشیری ، تیرو کمانی ..... داشته باشه . البته خودم از این دست فروشها که ابتکار جدید کردن کنار خیابونا تیرو کمان جومونگ میفروشن یکی خریدم . الان همچینی حس میکنم جومونگ شدم

داش مهدی نبودی دلمون تنگیده بود برات . شنیدم بچه پایتخت شدی !

[رزیتا]

بازم سلام

با کمی استراحت بهتر شدی ام

انگار چشم مارو دور دیدید

ما بمیریمم روحمان در قهوه خانه پی سی پرسه می زند

نوشته اصلی توسط مهدی

خاله رزی از لنگت نسخه بگیر دیگه برای شما رایگان با امکانات ویژه داره
ایشالله هر چه زودتر خوب شید

حاج سهراب قهوه خونه شده پایتخت اخ جون من بچه تهرون شدم

لنگه جان ما تا اول بهمن سخت درگیر درس و مشقه

ممنون بچه تهرون

نوشته اصلی توسط hossein_1971

سلام به همگی دوستان جمیعا

اگر خدا قبول کنه یه نسیمی وزید و ما رو به این سمت کشوند تا یه احوالی از دوستان پرسیده باشیم .
همگی شاد باشید ...

سلام

تا باشه از این نسیم ها
....................

راستی مُردم از بس پستهای متوالی را ترکیب کردم

[hossein]

خاله رزیتا علت همه سردردها گرسنگیه ، دست پختت که خوبه الان یه شام خوشمزه درست کن مشغول غذا پختن که شدی هم سردرد رو فراموش میکنی هم اینکه امشب من نمیدونم چی بخورم خیلی هم الان گرسنمه تا این شیکم ما هم همچینی انرژی بگیره . ترجیحا سبزیجات زیاد داشته باشه

[mohammad.90]

سلام

کل حسین برو فکر شام برای خودمان باش تا سردرد نگیریم

[Saba_Baran90]

نوشته اصلی توسط hossein_1971

[/INDENT]بابا من از ترس سوسانو اینجا نمیام ، میترسم مثل گرز فرانک خدای نکرده شمشیری ، تیرو کمانی ..... داشته باشه . البته خودم از این دست فروشها که ابتکار جدید کردن کنار خیابونا تیرو کمان جومونگ میفروشن یکی خریدم . الان همچینی حس میکنم جومونگ شدم

مگه من با شمشیر قلابی سوسانو شدم که تو میخای با تیروکمون قلابی جومونگ بشی؟
در مقام سوسانو نا امیدم کردی جومونگ آقا! (کره ای با چاشنی فارسی!)
تازه من اصلا ناراحت نمی شم که!
درستش اینه از سوسانو حساب ببرن!


آقا حسین بعد از دو ماه اومدی هی امضا و آواتار عوض کن ها!
در ضمنشم، و تازه تازه شم باید امضاتو ترجمه نمی کردی برای ترجمه اش جایزه می ذاشتی تا من می بردمش!
اگه به همه بچه های کرماشان نگفتم!
اگرم نشد به پسر داییم میگم از طرف بچه های کرماشان خوب با همون شمشیر تنبیهت کنه!
دیدی چه پرشه ی شرم میاد؟!

[ترنم]

سلام خوب هستید
همه رو تا اینجا خوندم
خوشحالم که سلامت و سرحالید

من وحشتناک خوابم میاد
یه کم دیگه باید برم لالا

[hossein]

اینترنت با پهنای باند 6 مِگ یه ساعت طول میکشه هر صفحه لود بشه

خدا به داد برسه این سوسانو امتحاناشو خراب کرده اعصابش از دست اوساش خرده جای ایکه اوساشو با شمشیر نصف کنه منو هدف گرفته