مشاعره سنتی

[Afshin_m05]

تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار تست من همه جور تو می‌کشم

[constantine726]

من مانده ام محجور از او
بیچاره و رنجور از او

گویی که نیشی دور از او
بر استخوانم می رود

(شيخ اجل)

[مجتب]

دود آه سینه نالان من
سوخت این افسردگان خام را

[amir ahmadi]

انچه تو در ایینه بینی عیان
پیر اندر خشت بیند بیش از ان

[مجتب]

نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است
فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست

[amir ahmadi]

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

[مجتب]

تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست

[رزیتا]

تا زدم یک جرعه می از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشی ز دستت

[MAHDI]

تا تو را قدر خویشتن باشد
پیش چشمت چه قدر من باشد؟

[constantine726]

در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است


این از لب یار خواه و آن از لب جام