مشاعره سنتی

[as8080]

دلا خو کن به تنهائی که از تن ها بلا خیزد

[ladan]

در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دوکاج روییدن سالیان دراز زهگذران آن دوراچون دو دوست میدیدن

[behnam3638]

نامردمان! سکوت شما هم بهانه بود

از در که می روید ز دیوار بشنوید

[SonBol]

دیگه آخرخطه باید به فکر چاره شم
تو میدونی نمی خوام دربه در و آواره شم

[behnam3638]

من و سکوت و ثانیه , تو و طلوع و قتفیه

برای گریه کردنم مرا بهانه گل کند

[Afshin_m05]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

[رزیتا]

من از بیگانگان هرگز ننالم
که با ما هرچه کرد آن آشنا کرد

[مجتب]

دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

[Afshin_m05]

دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانه‌ی تو بود
هدهد گرفت رشته‌ی صحبت به دلکشی
بازش سخن ز زلف تو و شانه‌ی تو بود

[رزیتا]

ممنون مجتب
دوش همیاری چشم تو ببرد از دستم
لیکن از لطف لبت صورت جان می بستم