تک بيتي هاي ناب

[آريانا]

ای جان جان جان جان ما نامدیم از بهر نان
برجه گدارویی مکن در بزم سلطان ساقیا

[deltang]

چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی

چه اشکها که در گلو رسوب شد نیامدی

[deltang]

کاش با هم آشنا نمی شدیم

کاش غم را مبتلا نمی شدیم

[saeman]

هان پیمبر را نباشد سایه دانی آن زچیست
آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است

[آريانا]

دیگر مکن نصیحت حافظ که......... ره نیافت
گمگشته‌ای که باده نابش به کام رفت

[آريانا]

تیغی به دست خونی , آمد مرا که چونی
گفتم بیا که خیر است , گفتا نه شر , برقص آ

[آريانا]

بس کن رها کن گفت و گو نی نظم گو نی نثر گو
کان حیله ساز و حیله جو بدو کلامت می‌کند

[topic_sun]

عصریک روز بهاری بین گلها دیدمت
شب که شددر خواب دیدم دست بردم چیدمت

[آريانا]

این جا کسیست پنهان خود را مگیر تنها
بس تیز گوش دارد مگشا به بد زبان را

[topic_sun]

بارها بارٌّّّّ،اگر پا به رویم بگذاری
باز،خاکی تر از آنم که تو می پنداری