بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #371  
قدیمی 10-15-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض حقایق عجیب و جالب تاریخی!!


حقایق عجیب و جالب تاریخی!!
1. رومی‌ها عادت داشتند از پنبه نسوز در لباس‌هایی که هر روز می‌پوشیدند استفاده کنند.
(پیشینیان پلینی (یک طبیعت گرای رومی) گفته آنها به این دلیل لباسهایی با الیاف پنبه نسوز می‌پوشیدند که آنها سفیدتر از پارچه‌هایی با الیاف معمولی بودند و می‌توانستند خیلی راحت لباس‌هایشان را درون آتش پرتاب کنند. او همچنین خاطر نشان کرد که خدمتکارهایی که لباسهایی با الیاف معدنی می‌پوشیدند اغلب از بیماری‌های ریوی رنج می‌بردند.

2.
در مصر باستان قلب انسان را جایگاه هوش و اطلاعات می‌دانستند نه مغز.
مصری‌های باستان فکر می‌کردند مغز فقط چیزی است که درون سر را پر می‌کند. بنابراین آنها هنگام مومیایی کردن مغز را بیرون آورده و دور می‌انداختند، درحالیکه درمورد قلب دقت و توجه خاصی مبذول می‌داشتند!


3.
زمان رواج امراض مسری در قرون وسطی برخی از دکترها لباسها و ماسک‌هایی با نقوش ابتدایی و باستانی می‌پوشیدند به نام «لباس بیماری یا مرض».
این ماسک دارای چشمی‌های شیشه ای قرمز رنگ بود که آنها تصور می‌کردند شخص را در برابر شیطان غیرقابل نفوذ می‌سازد. قسمت بالایی ماسک با گیاهان معطر و ادویه جات پر می‌شد تا محافظی باشد دربرابر «هوای بد» که اعتقاد داشتند مرض و بیماری را با خود حمل می‌کند.


4.
سه هزار و پانصد سال پیش تخمین می‌زدند که جهان دوران باشکوه 230 ساله ای را داشته که در آن دوران هیچ جنگی اتفاق نیفتاده است.

5.
در چرخه‌های شهرنشینی اروپای غربی و آمریکایی‌ها، بعد از اوایل قرن 17 تزئین ریش از دنیای مد خارج شد؛
برای مثال در سال 1698 پیتر پادشاه روسیه دستور داد مردها ریش‌هایشان را به طور کامل بتراشند و سال 1705 برای کسانی که ریش داشتند مالیات گذاشتند تا جامعه روسیه هم سو با معاصرانش در جوامع غربی شود.


6
.پرفروش ترین کتاب قرن پانزدهم کتابی شهوانی به نام «داستان دو عاشق» بود که هنوز هم خوانده می‌شود!
نویسنده این کتاب اگرچه پاپ پیوس دوم (که سال‌های 1464-1458 سلطنت می‌کرد) بود، ‌اما تفاوتی با «آنیس سیلوییوس پیکولومینی» نداشت.

7
. در مصر باستان گربه‌ها را مقدس می‌دانستند.

وقتیکه گربه خانگی یک خانواده می‌مرد، تمام اعضای آن خانواده ابروهایشان را می‌تراشیدند و تا موقعی که ابروها کامل رشد کند عذادار می‌ماندند.


8.
مدل عمو سام در اثر معروف «تو را می‌خواهم» سال 1917 صورت نقاشی به نام جیمز مونتگومری فلاگ بود.
برای تاثیرگذاری بیشتر او پرتره اش را مسن تر نقاشی کرد و ریش بزی بهش اضافه کرد.

9-
200سال قبل از میلاد وقتیکه شهر اسپارتای یونان در اوج قدرت خود بود به ازای هر شهروند 20 نفر خدمتکار وجود داشت.
تصور کنید خانه‌های مردم آن زمان حتما از تمیزی برق می‌زد!!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #372  
قدیمی 11-02-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض تصاویر بیاد ماندنی از قرن اخیر


تصاویر بیاد ماندنی از قرن اخیر

در اینجا مجموعه ای از بهترین عکس هایی را مشاهده می کنید که در ۱۰۰ سال اخیر گرفته شده و مفاهیم والایی مثل تلخی جدایی، قدرت بی نظیر وفاداری و پیروزی روح انسان را به تصویر می کشند.

۱.در طول مسابقات جام جهانی ۱۹۷۰ که سایه نژادپرستی بر آن سنگینی می کرد، پله و کاپیتان انگلیسی، بابی مور، به نشانه احترام دوطرفه لباس هایشان را با هم رد و بدل می کنند.








۲. این پرچم به نشانه احترام به مارس گولزینسکی، عضو نیروی دریایی آمریکا، به پسر ۸ ساله او اهدا می شود. مارس گولزینسکی در دومین سفر داوطلبانه خود به عراق تنها چند هفته قبل از زمان بازگشت به کشور خود، کشته شد.







۳. این مرد سالخورده روس در کنار تانکی زانو زده است که در زمان جنگ هدایت آن را بر عهده داشته است.







۴. در تظاهراتی که در اعتراض به سیاست های ریاضت اقتصادی در بخارست انجام شد، این کودک رومانیایی بادکنکی قلبی شکل را به پلیس ضدشورش هدیه می کند.







۵. ری لوییس، پلیس بازنشسته به دلیل شرکت در اشغال وال استریت در سال ۲۰۱۱ دستگیر شده است.







۶. یک راهب چینی برای مردی که در ایستگاه حین انتظار برای رسیدن قطار جان داده است دعا می خواند.







۷. این سگ مدت دو روز را در کنار قبر صاحبش گذرانده است. صاحب او در ژانویه ۲۰۱۱ در حادثه رانش زمین در ریو دوژانیرو کشته شد.







۸. ورزشکاران سیاهپوست تامی اسمیت و جان کارلوس در جریان بازی های المپیک ۱۹۶۸ به نشانه اتحاد و یکپارچگی مشت های گره خورده شان را بالا می برند.







۹. این عکس لحظه آزادی زندانیان یهودی را از اردوگاهی در نزدیکی البه در سال ۱۹۴۵ نشان می دهد.







۱۰. جان اف کندی به همراه افراد گارد به تابوت پدرش ادای احترام می کند.







۱۱. مسیحیان قاهره در جریان انقلاب مصر هنگام برگزاری مراسم نماز از مسلمانان حفاظت می کنند.







۱۲. مردی از اهالی کره جنوبی هنگام خداحافظی با یکی از خویشانش که از اهالی کره شمالی است گریه می کند. این عکس بعد از مراسم تجدیددیدار اهالی دو کشور در ۳۱ اکتبر گرفته شده است. به ۴۳۶ نفر از اهالی کره جنوبی اجازه داده شده بود تا مدت ۳ روز در کره شمالی بمانند و با اقوام و خویشان خود دیدار کنند.







۱۳. بعد از سونامی ژاپن در سال ۲۰۱۱ این سگ به آغوش صاحبش باز گشته است.







۱۴. این عکس رژه سربازان را در سال ۱۹۴۰ در بریتیش کلمبیا نشان می دهد. این سربازان به سمت قطار در حرکت هستند و پسر ۵ ساله یکی از آنها دستش را به سمت پدرش دراز می کند.







۱۵. کشیش نیروی دریایی آخرین دعای خود را برای سربازی که در شورش ونزوئلا مجروح شده است می خواند.







۱۶. پس از اینکه طوفان خانه این مادر و پسرآلابامایی را کاملا تخریب کرد، مادر سعی می کند به پسرش دلداری بدهد.







۱۷. این مرد با دیدن تصویر مارک گرانک، یکی از کارمندان بخش مهمات نیروی دریایی دالاس، اشک می ریزد. مارک گرانک هنگام خنثی سازی یک بمب در عراق یک دست، یک پا و یک چشم خود را از دست داده بود.







۱۸. چهار روز بعد از سونامی سربازان ژاپنی این دختربچه ۴ ماهه را به طرز معجزه آسایی نجات دادند.







۱۹. این شهروند فرانسوی بعد مشاهده اشغال پاریس توسط نازی ها در جنگ جهانی دوم، اشک می ریزد.







۲۰. وقتی هاینریش هیملر از اردوگاه زندانیان بازدید می کند، پاو هارس گریزلی با او رو در رو می شود. ماجرای فرار گریزلی از اردوگاه و قصه بازگشت های مکرر او برای دیدار با معشوقه آلمانی اش بعدها شهرت زیادی پیدا کرد.







۲۱. این مامور آتش نشانی پس از مبارزه با آتش سوزی ای که در سال ۲۰۰۹ در جنگل های استرالیا رخ داد به این کوآلا آب می دهد.







۲۲. رابرت پرازا ۱۰ سال پس از مرگ پسرش بر نام او بین اسامی کشته شدگان جنگ دست می کشد.







۲۳. این عکس ژاکلین کندی همسر جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا را پس از ترور شوهرش نشان می دهد. لباس صورتی و دستکش ژاکلین کندی آغشته به خون شوهرش هستند.







۲۵. این دختر ژاپنی که برای غربالگری تشعشعات در قرنطینه به سر می برد از پشت شیشه به سگش نگاه می کند.







۲۶. این دو روزنامه نگار، یونا لی و لورا لینگ، که در کره شمالی دستگیر شده و هریک به ۱۲ سال زندان محکوم شده بودند، پس از مداخله دیپلماتیک آمریکا به نزد خانواده های خود در کالیفرنیا باز می گردند.







۲۷. تری گورولا پس از ۷ ماه خدمت در عراق به کشورش باز می گردد و دختر کوچکش را ملاقات می کند.







۲۸. این عکس که اکنون به نماد صلح مشهور شده است، دختر جوان صلح طلبی به نام جین رز را در حال قرار دادن گل در لوله تفنگ مامورین گارد در پنتاگون نشان می دهد. این تظاهرات در اعتراض به جنگ ویتنام در سال ۱۹۶۷ صورت گرفته بود.







۲۹. عکسی نمادین به یاد مردی که در اعتراضات سال ۱۹۸۹ برای نشان دادن نافرمانی خود در مقابل تانک های چینی ایستاد.







۳۰. تصویری دیگر از رویدادی که در بالا به آن اشاره شد. این عکس که به تازگی کشف شده است، زاویه جدیدی از عمل اعتراض آمیز او را نشان می دهد. این مرد در بین درختهای سمت چپ و تانک ها در سمت راست دیده می شوند.







۳۱. هارولد ویتلز برای تخستین بار با استفاده از سمعک موفق به شنیدن می شود.







۳۲. این تصویر سربازان آمریکایی را در حال نزدیک شدن به ساحل در سال ۱۹۴۴ نشان می دهد.







۳۳. یکی از زندانیان جنگ جهانی دوم پس از آزادی به کشورش آلمان باز می گردد و دخترش را ملاقات می کند. دختراو از یک سالگی به بعد پدرش را ندیده است.







۳۴. یکی از سربازان ارتش آزادی سودان در جشن استقلال کشورش به حالت خبردار ایستاده است.







۳۵. پس از طوفانی که در مارچ ۲۰۱۲ در آلاباما اتفاق افتاد، کرگ کوک سگش را در داخل ویرانه ها پیدا می کند و آن را در آغوش می گیرد.









۳۶. این عکس توسط ویلیام آندرس در جریان ماموریت آپولو ۸ در سال ۱۹۶۸ گرفته شده است.  





__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #373  
قدیمی 11-02-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض پرچم در ایران باستان

پرچم در ایران باستان
درفش کاویانی


زمانی که از پرچم در ایران و مردم ایران نام برده میشود، بی درنگ نام درفش کاویانی از ویرمان(ذهن) گذر میکند. از این پرچم بارها و بارها در افسانه های استوره ای و حماسی و تاریخی ما نام برده شده. پس افزون بر ریخت استوره ای خود، دارای پیشینه ای تاریخی نیز هست. این پرچم در میان ایرانیان نماد رهایی از ستم و ترکتازی حاکمان بیگانه است.
درفش کاویانی پوستی(گاسم پوست گاو یکی از مقدس ترین جانداران نزد ایرانیان) است که کاوه آهنگر از کمر خود باز کرد و در راه گردآوردن مردم به انگیزه ی جنگیدن با ضحاک ماردوش بر سر چوب کرد. فریدون این درفش را به زر وگوهر آراست تا آن را بسان پرچم پیروزی در جنگها بکار برند.(۱)
این درفش در روزگار فریدون و شاهان پس از او مایه ی پیروزی بر دشمنان بود و آن را در جنگها پیشاپیش لشکر میبردند و پس از پایان جنگ آن را به نگهبانی هشیار میسپردند، تا در واژگونی یزدگرد ساسانی در جنگ قادسیه به دست سعد وقاص تازی افتاد و به دستور سران عرب آن را پاره پاره کردند و زر و زیور آن را میان مسلمانان بخش کردند.(۲)
این درفش ازروزگار کهن تا ساسانیان پرچم ایرانیان بشمار می آید.
الملوک مینویسد: درفش کاویان از پوست پلنگ درست شده، به درازای دوازده ارش که اگر هر ارش را که فاصله بین نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است ۶۰ سانتی متر به حساب آوریم، تقریباٌ پنج متر عرض و هفت متر طول می‌شود.
به بازگویی بیشتر نسکهای(کتب) تاریخی، درفش کاویان زمان ساسانیان از پوست شیر یا پلنگ ساخته شده بود، بدون آنکه نقش جانوری بر روی آن باشد. هر پادشاهی که به قدرت می‌‌رسید شماری گوهر و زر بر آن می‌‌افزود. به هنگام تاختن اعراب به ایران، در جنگی که در ژیرامون شهر نهاوند در گرفت درفش کاویان به دست آنان افتاد و چون آن را همراه با فرش پرآوازه ی«بهارستان» نزد عمر خلیفه مسلمانان، بردند وی از بسیاری گوهرها، دُرها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود دچار شگفتی شد و به نوشته فضل الله حسینی قزوینی در کتاب المعجم: « امیر المومنین سپس بفرمود تا آن گوهرها را برداشتند و آن پوست را سوزانیدند »
درفش کاویانی در شاهنامه ی فردوسی:
فرو هِشت ازو سرخ و زرد و بنفش/ همي خواندش كاوياني درفش
به پيش اندرون كاوياني درفش/ جهان زو شده زرد و سرخ و بنفش

درفش ایران در روزگار کورش بزرگ و هخامنشیان
گزنفون پیرامون پرچم ایرانیان و بویژه کورش بزرگ گزارش خوبی میدهد. در زمان کورش درفش پادشاهی ایران شهبازی(عقابی) زرین بود با بالهای گشوده(۳)
افزون بر این ما در اوستا و شاهنامه بارها به این نشان، یعنی شهباز زرین برمیخوریم. پس در راست بودن گزارش گزنفون نمیتوان شک کرد. پس از شکست هخامنشیان، اسکندر شهباز را بر روی سکه ها نقش کرد(نشانه های فراوانیست که اسکندر خود را دنباله رو پادشاهان هخامنشی میدانست) و به این انگیزه این نگاره به کشورهای اروپایی و مصر راه یافت و تا به امروز هنوز شهباز ارتش ایران باستان، بیشترین نقش پرچم های کشورهای جهان است.(۴)
با بررسی آثار اندک بجا مانده، میتوان پی برد که هر بخش از ارتش درفش ویژه ی خود را داشته است. به یاری جامی سفالی که با نگاره دو سپاهی یونانی و ایرانی در موزه ی لور انگلیس نگهداری میشود میتوان با یکی از این پرچم ها آشنا شد. سپاه ایرانی دارای پرچمیست که تشکیل شده است از دو پارچه ی چهارگوش که به یاری دو وتر به چهار سه گوش بخش شده اند و سه گوش های روبرو دو به دو با هم همرنگ هستند، سپید و سیاه(۵)

(۱)ثعالبی، شاهنامه ی کهن، ۵۸ عوفی، جوامع الحکایات، ۳۸
(۲) همان
(۳) xenophon,Cyropaedia, VII/14; helenica,I 18.12
(۴) پور دارود، فرهنگ ایران باستان، ۳۰۱
(۵) پیرنیا، تاریخ ایران باستان،۲/۱۴۸۳، سایکس، تاریخ ایران، ۱/۲۷۵

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 11-03-2013 در ساعت 07:13 PM
پاسخ با نقل قول
  #374  
قدیمی 11-02-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض زبان پهلوی اشکانی

زبان پهلوی اشکانی


از آنجایی که شماری پان ترک به شیوه ی پیشین خویش یعنی جعل و دروغ و فریب، هر گونه پیوند زبان پهلوی را با اشکانیان که در آریایی بودنشان شکی نیست رد کرده اند، برآن شدم با بهره گیری از نَسَک زبان پهلوی(ژاله آموزگار-احمد تفضلی) یک جستار کوتاه پیرامون این زبان بنویسم.
اگر چکیده وار بخواهیم بگوییم زبانهای ایرانی را به سه گروه بخش بندی کرده اند:
* زبانهای باستانی*زبانهای میانه*زبانهای تازه(جدید)
*دوره یباستانی
در آن به نخستین آثار زبانهای ایرانی برمیخوریم، احتمالا از سده ی ۱۰ تا ۱۲ پیش از زایش(قبل از میلاد) و زمان تاالیف گاتها آغاز میشود و در پایان فرمانروایی هخامنشی به پایان میرسد.
دو گونه از دبیره(خط) و زبانهای این دوره برای ما به یادگار مانده است. نخست زبان اوستایی و دیگری زبان پارسی باستان.
الف: زبان اوستایی زبانیست که به احتمال زیاد و بر پایه ی ویژگی های زبانشناختی به شرق و شمال شرقی ایران برمیگردد و اوستا را به این دبیره و زبان نگاشته اند.
ب: زبان پارسی باستان که در نیمروز(جنوب) و جنوب غرب ایران رواج داشت و پادشاهان هخامنشی سنگ نبشته های خود را به این دبیره و زبان مینگاشتند. از زبان های ایرانی و آریایی دیگر همانند مادی و سکایی چیزی در دست نیست. اما میدانیم که دست کم زبان مادی به انگیزه ی هم ریشه بودن با زبان پارسی، تفاوت آنچنانی با زبان پارسی نداشته است.

* دوره یمیانه
این دوره از سالهای پایانی فرمانروایی هخامنشی (۳۰۰پ ز) آغاز میشود، و در آغاز تاخت و تاز اعراب (سده ی هفتم ز) پایان میپذیرد. زبانهای این دوره به دو گروه بخش بندی میشوند:
الف: زبانهای شرقی که این نیز خود به دو شاخه ی شمالی و جنوبی، بخش میشود. سغدی و خوارزمی زبان شرقی شمالی و زبانهای سکایی و بلخی شرقی جنوبی هستند.
ب: زبانهای غربی هم به دو گروه بخش میشوند. زبان غربی شمالی در پارت و در میان اشکانیان بود و آن را پهلوانیگ، پارتی یا پهلوی اشکانی مینامند. در شاخه ی غربی جنوبی در منطقه ی پارس رواج داشت، این زبان را پارسی میانه در سنجش با پارسی باستان مینامند. افزون بر پارسی میانه اصطلاحا آن را پهلوی مینامند.
آثار پارتی یا پهلویاشکانی
واژه ی پهلوی منسوب به پَهلَو است و این واژه از ریخت ایرانی باستان پَرثَوه آمده است که در اصل به سرزمین پارت و تیره ی ایرانی و آریایی پارت گفته میشد.این آثار به دو گروه بخش بندی میشوند:
الف: آثار به دبیره ی پارتی و گونه های آن. این دبیره از دبیره ی آرامی برگرفته شده هست. این دبیره و زبان احتمالا از نیمه ی دوم سده ی نخست (پ ز) جای زبان و دبیره ی آرامی که زبان دیوانی هخامنشیان بود را گرفت. میدانیم که هخامنشیان از منشیان و دبیران بابلی و ایلامی هم بهترین بهره را میبردند.
ب: نوشته های مانویان که به دبیره ی ویژه ی مانویان است و گونه و ریختی از دبیره ی پالمیری که در بابل رواج داشت.(دبیره ی پالمیری خود از خطوط دگرگون شده ی آرامی هست و پالمیرا نام شهری بوده در سوریه ی کنونی)
الف:آثار بهدبیره ی پارتی
۱. نسا. سفال نبشته هایی در شهر نسا، نزدیک عشق آباد پایتخت شاهان اشکانی(سده ی نخست پیش از زایش)
۲.بنچاق اورامان. پوست نبشته ها بر روی پوست آهو که در اورامان کردستان پیدا شده و هم اکنون در موزه ی بریتانیا نگهداری میشود.
۳. سکه ها. شاهان اشکانی تا مدتی نام خود را بر روی سکه ها به یونانی مینوشتند(اینها خود را دوست دار یونانیان میدانستند) اما از سده ی نخست میلادی و از زمان بلاش نخست دبیره و زبان پهلوی اشکانی بر روی سکه ها بکار برده شده.
۴. کتیبه های پارتی بر روی مجسمه ی هرکول. مجسمه ی برنزی هرکول یافت شده در سال ۱۹۸۴ در عراق که بر آن به دو دبیره و زبان یونانی و پارتی حک شده.
۵. سنگ نبشته ی شوش. بر روی یک سنگ مزار در شوش و کتیبه ای شش رجی به دستور اردوان چهارم پادشاه پایانی اشکانی برای خواسگ شهربان شوش کنده شده.(۴۶۲ اشکانی و سپتامبر ۲۱۵ میلادی)
۶. سنگ نبشته های پارتی دوره ی ساسانی.( برخی کتیبه های بازمانده از شاهان ساسانی به دبیره ی پارتی نوشته شده است)
۷. سنگنبشته های کال جنگال. در جنوب خراسان چند کتیبه ی کوچک نزدیک بیرجند بدست آمده که احتمالا از شاهزادگان اشکانیست.
۸. آثار دورا اُروپوس در میان آثار بدست آمده از شهر دورا در ساحل رودخانه ی فرات، در سوریه ی کنونی، افزون بر آثار پارسی میانه، آثاری به پارتی نیز یافت شده، همچون دیوارنگاره، سفال نبشته و پوست نبشته.
شماری منظومه های پارسی در اصل پارتی بوده اند همانند ویس و رامین.
ب:نوشته هایمانویان
متون فراوانی از زبان پارتی، همپیوند با دین مانی، در دست است. این آثار در میان برگه های فراوانی که در آغاز سده ی بیستم از ویرانه های شهر ترفان در آسیای مرکزی و ایالت شینگ جیان چین بدست آمده قرار دارد.از دید تاریخ نگارش، این نوشته ها به دو دسته بخش میشوند:
الف: نوشته هایی که زمان نگارش آنها سده های سوم و چهارم ترسایی(میلادی) است و همپیوند هست به خود مانی یا پیروان نزدیک به زمان او که در سرزمین پارت جایگاه اصلی پارتیان و اشکانیان آریایی نژاد، و در زمانی که زبان پارتی زنده بود نگاشته شده است.
ب: آثاری که زمان نگارش آنها سده ی ششم ترسایی و پس از آناست و احتمالا همپیوند با آیین /دیناوریه/ یکی از شاخه های دین مانوی میباشد. این زبان به انگیزه ی دیرینگی کمتر و هم زمانی با از یاد رفتن، از پارسی میانه(پهلوی ساسانی) تاثیر گرفته است.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 11-03-2013 در ساعت 07:18 PM
پاسخ با نقل قول
  #375  
قدیمی 11-02-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض تاريخ هخامنشيان(آغاز شهريگری در ايران)

تاريخ هخامنشيان(آغاز شهريگری در ايران)
گشايش مصر در پی پيمان مصر با کرزوس در زمان جنگ با ليدی نيز يکی از برنامه های کورش بزرگ بود. شوند(دليل)اينکه چرا کورش بزرگ نتوانست يا نخواست مصر را بگشايد مشخص نيست! اما ميتوان دل استوار بود گشايش مصر از مان کورش بزرگ در دستور کار بوده، که کمبوجيه پس از نشستن بر تخت پادشاهی بی درنگ در پی گشايش مصر برآمد.
کورش بزرگ در زمانی که کمبوجيه را به جانشينی برميگزيند، فرمانروايی بخش گسترده ای از شرق و شمال شرقی ايران را، بدون پرداخت خراج به دربار، به پسر ديگر خود برديا سپرد.
گشايش مصر
احتمالا در سال ۵۲۴پ ز(پ م) تاختن کمبوجيه به مصر آغاز شد. در اين سالها مصر در از ديد ثروت در درجه ی بالای قرار داشت(۱). آماسيس(ا َحمَس) دوم، فرعون سالخورده ی مصر، که از ۵۷۰ پ ز فرمانروای مصر بود، بتازگی در گذشته بود و پسرش پسامتيخ سوم جانشين او شده بود. در اين ميان پوليکرات يونانی با فرستادن هديه هايی به دربار مصر، با آماسيس پيوند دوستی بسته بود که خود بر توانايی مصر در برابر هخامنشيان افزوده بود(۲). پوليکرات۵۰۰ ناو جنگی، با ۴۰ کشتی سه رديفی در دست داشت که احتمالا با هزينه ی مصری ها ساخته شده بود و مصر هم از اين گونه کشتيها در دست داشته(۳).
کمبوجه با نشستن بر تخت پادشاهی سپاه خود را گرد آوری کرد برای گشايش مصر. در اين ميان مردی به نام فانِس که پيشتر در خدمت آماسيس بوده به خدمت کمبوجيه در آمده بود. او از چند و چون راه های مصر و وضعيت اين کشور آگاه بود و به پيشنهاد او قرار بر اين شد که با قبيله های عرب سر راه از در دوستی در بيايند، چرا که تامين و باربريِ آب و خوراک بايد با مَشک و شتر می انجاميد که اين هم تنها از اين گروه بر می آمد.(۴) سپاه ايران پس از گذر از نوار غزه، در ماه مه ۵۲۵ پ ز در پلوزيوم، به نيروی آماسيس که آماده ی نبرد بود برخورد. در نخستين نبرد نيروی مصری شکست خورد و ناگزير به ممفيس، پايتخت مصر، پس کشيد(۵) در اين ميان هم پيمانان مصر به او پشت کرده بودند. يونانی ها، ليبی و برقه از اين دست بودند. آتش زدن يک کشتی ايرانی که نمايندگان ايرانی درون آن بودند و برای دادن پيشنهاد کمبوجيه به سوی مصر رفته بودند ديگر گمانی برای کمبوجه باقی نگذاشت که به سوی مصر بتازد.
در ژوئن ۵۲۵ پ ز ممفيس پايتخت مصر بدست ايرانيان و کمبوجيه گشوده شد و پسامتيخ و خانواده ی او به دست کمبوجيه افتادند. پسر فرعون برپايه ی فرمان دادگاه شاهی و از برای کشته شدن نمايندگان ايرانی بدست مصری ها به همراه چند تن ديگر کشته شد. کمبوجيه هر چند به رسم ايرانيان و پدرش در پی بزرگداشت فرعون مصر بود و آهنگ اين را داشت که فرمانروايی مصر را بار ديگر به فرعون بدهد، اما شورش فرعون در زمان سفر جنگی کمبوجيه به حبشه باعث شد که دستور کشتن وی را بدهد.(۶)
پس از گشايش مصر، کمبوجيه به انديشه ی گشايش کارتاژ از راه دريا و به ياری فنيقی ها و گشايش حبشه بدست خود و گروه ديگری را هم برای گشايش آمون فرستاد. گروهی را که کمبوجه برای گشايش آمون فرستاده بود نه به آمون رسيدند و نه توانستند به پيش کمبوجيه بازگردند. اينها بگمان زياد دچار طوفان شن شده اند. خود کمبوجيه هم با سپاهی گران به سوی حبشه رفت و در پی گشايش حبشه بود که از سر کمبود آب و غذا ناچار به بازگشت شد. نقشه ی گشايش کارتاژ هم با درخواست فنيقی ها انجام نشد.
در سِراپِئوم که گور موميايی گاوهای مرده آپيس است(گاو مقدس نزد مصريان)، سنگ گوری بدست آمده که برای گاو آپيسی که در سال ۵۲۴ پ ز به دستور کمبوجيه ساخته شده است. در اين نگاره کمبوجيه پوشاک مصری بر تن دارد و برای نشان دادن احترام زانو شده است. روی سنگ نبشته نوشته است"مراسم موميايی و تشريفات آيينها، همان گونه که کمبوجيه خواسته بود، انجام شد"(7)
کمبوجيه در راه بازگشت به ايران پس از پيروزی های نسبتا خوب، در پی رويدادهای شگفت و عجيب کشته شد!(سخن در اين باره زياد هست و در آينده به آن خواهم پرداخت). جايگاه آرامگاه کمبوجيه را در پاسارگاد و در کنار آرامگاه پدرش کورش بزرگ ميدانند.

(۱) Hrodot, 2/147
(۲) Hrodot, 3/39,3/22
(3)بريان،تاريخ هخامنشی 1/147
(۴)Hrodot, 3/4-10
(5)Hrodot, 3/12
(6)Hrodot, 3/10-16 و diodorus,X/14-14 و polyen,V2/9
(7)بريان،تاريخ هخامنشی ۱/۱۵۷

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 11-03-2013 در ساعت 07:22 PM
پاسخ با نقل قول
  #376  
قدیمی 11-02-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض با این 10 توصیه کمتر عرق بریزید


مختصری از اعتقادات، مظاهر، اخلاقيات و آئين زرتشتي



اعتقادات زرتشتي :


از ازل هرمزد در نور بود و اهريمن در ميان تاريكي،‌ هرمزد مي دانست كه روزي اهريمن به نبرد او مي آيد و براي چنين حادثه اي سلاحهائي فراهم مي ساخت او جهان را به حالت «مينوك» (آسماني،‌ روحاني، جنبني) آفريد، سه هزار سال بعد اتفاقا اهريمن شعاع نوري ديد و به وجود و آفرينش دشمن خود پي برد (روزي اهريمن از اعماق تاريك بيرون آمد و نور را ديد كه زيباست خواست بر آن دست يابد و چون هجوم آورد جنگ جهانگير نيك و بد درگير شد.) خواست بر آن دست يابد. انگاه هرمزد زمان و مكان محدود را آفريد و با خواندن دعاي مقدس «اهوورا» (ahuvar به پهلَوي و yataahu vairyo به اوستائي) فرجام مبارزه را مقدر كرده اهريمن درون آسمان زنداني شده و نتوانست به جايگاه خود به اعماق تاريكي بازگردد چون اهريمن آگاه شد كه بايد تا نابودي خود بجنگد سه هزار سال مدهوش افتاد و با وجود اين هرمزد و آفرينش خود را دنبال گرفت و آن را به حالت «گيتي» (زمين و مادي) در آورد. اهريمن كه از مدهوشي در آمد هجوم آورد، «گئوش» وسي سال پس از آن نخستين انسان «كيومرث» را كشت او آفرينش را آلوده ساخت، نبرد شش هزار سال ديگر ادامه يافت و در اين ميانه زرتشت ظهور كرد. Marian mole
"هست شدن آفرينش و آمدن فروهرها به گيتي اين انسان كه مائيم- براي نبرد با اهريمن و شكستن اوست... اولين چيز كه اهورا آفريد زمان بود تا از همان آغاز، انجام دانسته باشد. بدينسان جهان را تاريخي است مينوي با آغاز و انجامي دانسته، ‌با سه دوران مينوكي آميختگي و يگانه سازي عمر هر دوران سه هزار سال است در دوران نخست نيكي وبدي جدايند. تاریكي در نور نياميخته واهريمن به اهورا مزدا هجوم نياورده همه بهشت ازلي است. سپس تاخت و تاز اهريمن است ودوران آميختگي نيك وبد. زردشت در همين دوران كه در آغاز بيشتر به كام اهريمن بود به جهان آمد. سه هزاره آخرين دوران برخاستن پسران زردشت، سوشيانسهاي رستگاري بخش و ديگر جاويدانان وجدا كردن نيكي از بدي است تا آنگاه كه رستاخير فرا مي رسد. همه چيز نور مي شود وهمه بهشت ابدي است.
در اين دوران دلگزاي نامرادي، هر كس به فراخور تونايي روح خود درگير و دار پيكاري است براي سرنگوني اين اهريمنان، ‌ديوان و راه بندان، ‌براي بازيافتن اصل خود، بدينسان پيروزي انسان در خود، در عالم صغير چون پيروزي اهورامزداست در كيهان (cosmos) در عالم كبير و يكي بي آنديگري ممكن است. اما جنگ نيك وبد در آدمي ودر كيهان شش هزار سال است زردشت در پايان دوران آمیختگی به جهان می آید و در سه هزاره که به رستاخیز پایان می یابد، خدا و انسان به تمامیت خود باز مي گردند، خدا بهشت – گروتمان – را از اهريمنان در امان مي دارد و آدميان پس از رستگاري به آن فردوس روشني و سرود يعني به ذات اهورا مزدا مي پيوندند. انسان از مينو به گيتي آمده رسالت خود را به انجام رساند و از گيتي به مينو بازگشت. انسان وحدت خود را با خود، با جهان وخدا بازيافت و آفريده همان آفريدگار شد.
دورانهاي آميختگي و يگانه سازي تاريخ مينوي گيتي هريك به هزار هائي تقسيم شده است:
از آفرينش گئوش تا پادشاهي كيومرث و جمشيد، ‌پادشاهي ضحاك،‌ از پادشاهي فريدون ومنوچهر و زيانكاري افراسياب تا پادشاهي گشتاسب، هزاره زرتشتان، ‌هجوم اسكندر و پيروزي درباره دين بهي، چيرگي دين تا زیان، رهائي كشور و دين به دست "كي بهرام" پادشاه و پشوتن، هزاره هوشيدر فرزند زرتشت بسر رسيدن زمستان «ملكوش» و بازماندن موجودات «ورجم كرد» هزاره هوشيدر ماه فرزند ديگر زرتشت كه با فرمانروائي سوشيانس، رستاخيز جهان ورستگاري جهانيان بسر مي رسد. گيتي با گردش دايره وار از فرمانروائي اهورمزدا آغاز مي شود و پس از نشيب و فرازي مقدر به پيروزي اهورمزدا مي انجامد. هستي پس از حركتي نه يا دوازده هزار ساله در خويشتن به خود واصل مي شود و به جايگاه نخست مي رسد. از همان آغاز، هدف بازگشت به آغاز است سرانجام زمان به پايان مي رسد مقصود از آفرينش بر آورده مي شود.

مظاهر


جمشيد: "خورشيد سان نگران" يا "درخور آسابيننده" است جمشيد به ياري تمدن، جهان را از آشوب و آشفتگي نخستين بر مي كشد.

جمشيد بعدا" از سرنوشت مينوي خود بيگانه شد. فره از او گسست و آنگاه ضحاك او را از ميان به دو نيم كرد.
كيخسرو:‌ مثل جمشيد آفتابي است كه جهان را از بيداد افراسياب مي رهاند اين هر دو داراي جام جهان نمايند كه از خورشيد جهان بين كنايه است.

سياوش پسر كاوس مظهر پاكي روح

كاوس : پسر كيقباد پادشاه ايران بود.

سودابه : دختر پادشاه هاماوران و همسر كاوس كه شيفته سياوش مي شود که بعدا بدست رستم كشته شد.

افراسياب : پادشاه توران

پيران : سپاه سالار و وزير افراسياب فردي خردمند وخوبدل معرفی شده است.

فرنگيس : دختر افراسياب كه زن سياوش شد.

گرسيوز : برادر افراسياب كه حسادت وي موجب توطئه و ايجاد بد بيني سياوش و افراسياب و نهايتا" كشته شدن سياوش بدست افراسياب گرديد.

كيخسرو پسر فرنگيس و سياوش كه بدست پيران به شباني سپرده شد تا از دست افراسياب در امان باشد.

گودرز پهلوان ايراني و پدر گيو كه درخواب ديد بايد گيو را براي يافتن كيخسرو بفرستد تا كشور از دست افراسياب رهايي يابد.

نوشته اند: كيخسرو بعد از 7 سال جستن گيو پيدا شده همراه گيو از توران جنگ كنان به ايران آمد و نزدكاوس رفت و پادشاهي را از وي گرفت وشصت سال حكومت وعدالت كرد وطي آن افراسياب را شكست داد.

اخلاقيات :‌

آدمي چون به كاري پردازد كه به خاطر آن آفريده شده است خدا را كامروا كرده است كار انسان كار خداست كه همان (خويشكاري) گفته مي شود.
پس اين خويشكاري گيتي را به فرجامي دلخواه و آدمي را هم اينجا به مينو مي رساند. خويشكار كامل، انسان كامل است.
عمل به خويشكاري پيماني است با جهان، با خود و خدا، آنكه از خویشكاري در گيتي به فروهر خود پيوسته از نيك و بد عالم امكان فرا گذشته و با خدا در وحدت است.


آئين زتشت:

« متن آئين زرتشتي شامل سه قسمت است :

"گاثاها" كه بيشتر شامل معرفت و اعمال مينوست "دات" كه بيشتر شامل معرفت و اعمال گيتي است "هات مانسر" كه بيشتر معرفت و اعمال بين اين دو است.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 11-03-2013 در ساعت 07:28 PM
پاسخ با نقل قول
  #377  
قدیمی 11-02-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض 3 خاصیت درمانی گل لادن


اسامی و فهرست سلسله ها و پادشاهان ایران قبل از اسلام

حکومت بر مبنای ایجاد داد و عدالت بعد از دوران پارینه سنگی (دوران ساخت ابزارهای سنگی) در ایران آغاز گردید که از آن بعنوان سلسله "پیشدادی" یاد می شود.
اولین پادشاه و بنیان گذار سلسله پیش دادی "کیومرث" بود و برخیها معتقدند نام "گیومرتا" در اوستا مربوط به ایشان می باشد و زرتشتیان او را نخستین انسان میدانند در زمان او انسانها در غارها زندگی کرده و بدن خود را با پوست حیوانات مستور میکردند . بعد از ایشان سیاوش- کیخسرو جمشید و گشتاسب (پدر اسفندیار روئین تن) بر ایران حکمرانی کرده اند

ایلامیان:
در سالهای (۶۴۰ –۳۲۰۰) قبل از میلاد مسیح ایلامیان به عنوان اولین قدرت متمرکز در عرصه فلات ایران یعنی جنوب غربی (سرزمین‌های خوزستان، فارس، ایلام و بخش‌هایی از استان‌های بوشهر، کرمان، لرستان و کردستان امروزی) حکومت تشکیل دادند و خط ایران را اختراع کردند سپس بدست آشور بنی پال دولتشان از بین رفت.

مادها:
600 سال قبل از میلاد سلاطین مادها با پایتخت ساختن اکباتان، بر ایران حکومت کرده اند.

آریاییها:
قومی که خود را آریایی می خواندند از شمال دریای خزر بصورت تدریجی تا 4000 سال پیش از میلاد به ایران کنونی مهاجرت کرده و نام این سرزمین را ایران نهادند. این قوم سه دسته بودند : مادها، پارت ها، و پارس ها (پارسوا یا پاسارگادیان) که مادها تا 600 سال قبل از میلاد مسیح بر ایران حکومت راندند. پایتخت سلاطین ماد اکباتان (همدان) بود.
"هووخشتره" از سلاطین بزرگ این دودمان بشمار می رود که با اتحاد دولت بابل امپراتوری آشور را منقرض نمود و سلسله شاهنشاهی آریایی تباران را در ایران بنیان نهاد.

هخامنش:
هخامنشیان از خاندان پاسارگادیان (پارسیان) و آریایی نژاد بودند که در زمان "چیش پیش" تصرفاتی را بدست آوردند اما بعد مرگ وی کشور بین دو پسرش "آریارمنه"، پادشاه پارس و "کوروش" که بعدها عنوان پادشاه پارسوماش، به او داده شد، تقسیم گردید بعد از چیش پیش یکم ، کمبوجیه یکم - کوروش یکم و آرسک بر ایران حکمرانی کردند. که بعد از شکستی که کوروش کبیر بر ایشتوویگو آخرین پادشاه ماد وارد کرد و سپس فتح لیدیه و بابل را (538 ق.م) در پرونده خود به ثبت رساند پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش کبیر را که از تبار هخامنش بود بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند. شاهنشاهی هخامنش (با داشتن نیروی دریایی و فتوحات بی نظیر که دنیای باستان را به جز دو سوم یونان فتح کرده بود ، به عبارتی از رود سند تا دانوب در اروپا و از آسیای میانه تا شمال خاوری آفریقا ) نخستین امپراتوری تاریخ جهان بشمار می رود.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 11-03-2013 در ساعت 07:30 PM
پاسخ با نقل قول
  #378  
قدیمی 11-02-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


ترتیب اسامی سلسله های بعد از اسلام در ایران:
  • گاوباریان
  • باوندیان
  • طاهریان
  • صفاریان
  • علویان تبرستان
  • سامانیان
  • زیاریان
  • بوییان
  • غزنویان
  • سلجوقیان
  • خوارزمشاهیان
  • ایلخانیان
  • جلایریان
  • مظفریان (آل مظفر)
  • کیاییان
  • تیموریان
  • قراقویونلو
  • آق قویونلو
  • صفویان
  • افشاریان
  • زندیان
  • قاجار
  • پهلوی
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 11-03-2013 در ساعت 07:33 PM
پاسخ با نقل قول
  #379  
قدیمی 11-13-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض کوروش بزرگ قسمت اول


کوروش بزرگ قسمت اول




سنگ‌نگارهٔ مرد بالدار در پاسارگاد دوران حدود ۵۵۹–۵۲۹ پیش از میلاد. (۳۰ سال) زادروز ۶۰۰ یا ۵۷۶ پیش از میلاد زادگاه انشان، پارس مرگ دسامبر ۵۳۰ پیش از میلاد مسیح محل مرگ محل قطعی مشخص نیست. آرامگاه آرامگاه کوروش بزرگ پیش از کمبوجیه دوم پس از کمبوجیه یکم همسر کاساندان کاخ پاسارگاد دودمان هخامنشیان پدر کمبوجیه یکم مادر نامشخص فرزندان کمبوجیه
بردیا
آتوسا
آرتیستون
رکسانا
کوروش دوم (به پارسی باستان:










)‏ که به کوروش بزرگ و کوروش کبیر مشهور است. بنیان‌گذار و نخستین شاه
شاهنشاهی هخامنشی بود که در بین سال‌های ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد، بر نواحی گسترده‌ای از آسیا حکومت می‌کرد. کوروش در استوانهٔ خود که در بابل کشف شده، خودش را «فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ کوروش، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ چیش‌پیش، شاه بزرگ انشان، از خانواده‌ای که همیشه پادشاه بوده‌است» معرفی می‌کند. به گفتهٔ هرودوت، کوروش نسب شاهانه داشته‌است و به‌جز کتزیاس، دیگر نویسندگان یونانی، ماندانا دختر آستیاگ را مادر کوروش دانسته‌اند و گزارش داده‌اند که کوروش حاصل ازدواج کمبوجیه یکم و ماندانا بوده‌است. برخی از مورخان امروزی این روایت را معتبر می‌دانند اما برخی دیگر اعتقاد دارند رواج این روایت ریشه‌های سیاسی داشته‌است و هدفش این بوده که از بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی، مردی نیمه‌مادی بسازد تا مادها را با فرمانروایی پارس‌ها آشتی دهد و اصولاً رابطه‌ای بین ماندانا دختر آستیاگ و کوروش قائل نیستند و آن را افسانه می‌دانند.

دربارهٔ کودکی و جوانی کوروش و سال‌های اولیهٔ زندگی او روایات متعددی وجود دارد؛ اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها دربارهٔ ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه‌است. هرودوت در مورد دستیابی کوروش به قدرت، چهار داستان نقل می‌کند. ولی فقط یکی از آنها را معتبر می‌داند. طبق نظر گزنفون از قرن پنجم تا چهارم پیش از میلاد مسیح یک سلسله داستان‌های متفاوت دربارهٔ کوروش نقل می‌شده‌است.
کوروش ابتدا علیهٔ شاه ماد طغیان کرد و سپس به پایتخت حکومت ماد در هگمتانه یورش برد و با کمک‌هایی که از درون سپاه ماد به او شد، هگمتانه را فتح کرد. سپس کرزوس، شاه لیدیه را شکست داد و به‌سوی سارد لشکر کشید و پس از دو هفته، شهر سارد به اشغال نیروهای ایرانی درآمد. کوروش مسئولیت فتح دیگر شهرهای آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و خود به اکباتان بازگشت و به‌سوی «پارت»، «زرنگ»، «هرات»، «خوارزم»، «باختر»، «سغد»، «گندار»، «ثه‌تَ‌گوش» و «اَرَخواتیش» لشکر کشید. جزئیات این جنگ‌ها در تاریخ ثبت نشده‌است و اطلاع کمی دربارهٔ کیفیت این نبردها وجود دارد.
در بهار سال ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش آهنگ تسخیر بابل را کرد و وارد جنگ با بابل شد. به گواهی اسناد تاریخی و عقیدهٔ پژوهشگران، فتح بابل بدون جنگ بوده‌است و توسط یکی از فرماندهان کوروش به‌نام گئوبروه در شب جشن سال نو انجام شد. هفده روز پس از سقوط بابل، در روز ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد، خود کوروش وارد پایتخت شد. تصرف بابل نقطهٔ عطفی بود که باعث ایجاد تعادل بین قدرت‌های درگیر در آسیای غربی شد و زمینهٔ بازگشت یهودیان تبعیدی به میهن‌شان در اسرائیل را فراهم کرد. کوروش همچنین دستور داد که پرستش‌گاه اورشلیم را بازسازی کنند و ظروف و اشیای طلایی و نقره‌ای را که نبوکدنصر از اورشلیم ربوده بود، به یهودیان تحویل داد.
استوانهٔ کوروش پس از شکست دادن نبونعید و تصرف بابل، نوشته شده و به منزلهٔ سند و شاهد تاریخی پرارزشی‌است. در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل متحد استوانهٔ کوروش را به همهٔ زبان‌های رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این استوانه در مقر سازمان ملل در شهر نیویورک قرار داده شد.
هرودوت گزارش می‌دهد که کوروش در جنگ با ماساگت‌ها کشته شد؛ ولی این دیدگاه را اکثر مورخان جدید رد می‌کنند و معتقدند که داستان هرودوت ساختگی است. تنها منبع موثق کهنی که غیرمستقیم به مرگ کوروش اشاره می‌کند، دو لوح و سند گلی یافت‌شده در بابل است که نخستین آن مربوط به دوازدهم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد است که تاریخ آن «نهمین سال کورش، شاه کشورها» را نشان می‌دهد. سند دوم که مربوط به سی و یکم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد است، «سال آغاز فرمانروایی کمبوجیه، شاه کشورها» را بر خود دارد. این دو سند که در ظاهر اهمیت چندانی ندارند، در واقع نشان می‌دهند که کوروش در فاصلهٔ بین ۱۲ تا ۳۱ اوت سال ۵۳۰ پیش از میلاد درگذشته‌است و یا حداقل، خبر درگذشت وی و بر تخت‌نشینی کمبوجیه در این تاریخ به بابل رسیده‌است.

منابع زندگانی کوروش:

مهم‌ترین منابع کلاسیک برای زندگانی کوروش، هرودوت، گزنفون و کتزیاس است. مهمترین منابع شرقی، رویدادنامه معروف نبونئید، شاه کلدانی است که از کوروش شکست خورد و گزارش خود کوروش، استوانه کوروش است.از میان منابع کهن، نوشته‌های هرودوت تاحدودی قابل اعتماد است و پژوهش‌های نوین باستان‌شناسی هم در پاره‌ای از موارد، گفته‌های او را تأیید می‌کنند. اما نوشته‌های کتزیاس جنبهٔ داستان‌سرایی و تفریح‌انگیز دارند و تقریباً در تمامی مواردی که هرودوت و کتزیاس دربارهٔ واقعهٔ یکسانی صحبت کرده‌اند، گفته‌های آنان بسیار با هم اختلاف دارند و در مواردی که بتوان این اختلاف‌ها را از روی منابع دیگر بررسی کرد، گفته‌های کتزیاس نادرست است. کتزیاس ادعا می‌کند که از سالنامه‌های رسمی ایرانی و مشاهدات شخصی‌اش به عنوان پزشک دربار در نوشتن کتابش استفاده کرده‌است ولی بررسی‌های بیشتر نشان داده که وی حتی به زبان‌های شرقی آشنا هم نبوده‌است. اگر کتزیاس از سالنامه‌های رسمی استفاده می‌کرد، ممکن نبود آنچه را که نمی‌داند نداند ولی در عوض چیزهایی را «می‌داند» که وجود آن‌ها در سالنامه‌های رسمی، محال محض است. با این حال، نمی‌توانیم تماماً از نوشته‌های کتزیاس صرفنظر کنیم زیرا وی زمان درازی را در ایران هخامنشی بسر برد و با هخامنشیان زیادی رابطه داشت و روایات زیادی را شنیده‌است و گاهی در بین مطالب بی‌ارزشی که نقل می‌کند، یک نام یا روایتی یافت می‌شود که محال است خود او جعل کرده باشد.

منبع ایران زمین
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #380  
قدیمی 11-13-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض کوروش بزرگ قسمت دوم


کوروش بزرگ قسمت دوم

منابع یونانی

در میان منابع کهن یونانی موجود که دربارهٔ کوروش هخامنشی سخن گفته‌اند، مهم‌ترین آنها هرودوت، کتزیاس و گزنفون هستند. از این میان، هرودوت بیش از یک سده و کتزیاس و گزنفون - که هم‌عصر یکدیگرند - کمتر از ۲ سده با روزگار شهریار هخامنشی فاصله داشته‌اند. بی‌شک، این نویسندگان یونانی براساس سنت تاریخ‌نگاری یونانی و بر پایهٔ احتیاجات روحی و روانی قوم و ملت خود و برحسب ذات، تربیت و خواست خویش، تاریخ ایرانیان و کورش هخامنشی را می‌نگاشتند. با این همه، روایات یونانی به هرحال و لامحاله، بر پایهٔ گزارش‌های ایرانیان شکل‌گرفته و سپس در محیط فرهنگی یونان، ریخت نهایی خود را یافته است.با بررسی نوشته‌های هرودوت، کتزیاس و گزنفون متوجه می‌شویم که که در روزگاران پس از مرگ بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی، جاذبه‌ها و دافعه‌های شخصیت وی، مانند مردان بزرگ تاریخ، سرگذشت او را نزد ایرانیان در هاله‌ای از ابهام روایات گوناگون و متناقض فرو برده بود. به نظر می‌رسد، می‌توان گزارش‌های ایرانی دربارهٔ کوروش را به ۳ دسته تقسیم کرد: روایت دوستداران، روایت مخالفان، روایت میانه‌روها.از میان ۳ مورخ مشهور یونانی، گزنفون به تبعیت از کوروش جوان، روایت دوستداران کوروش بزرگ را گزارش کرد؛ کتزیاس به پیروی از فضای حاکم بر دربار اردشیر دوم، روایت مخالفان کوروش را نقل نمود؛ و هرودوت تحت تاثیر طبع معتدل و شخصیت معقول داریوش - که تا روزگار اردشیر یکم هخامنشی نیز تداوم یافت - روایت اعتدالیون و میانه‌روها را دربارهٔ کوروش در بیان آورد.

منابع یهودی

در خلال فتح بابل، کوروش منشور خود در خصوص آزادی‌های اجتماعی و دینی را اعلام کرد. بنی‌اسرائیل نیز مشمول چنین قانونی شد و کوروش آنها را مخیر کرد که در بابل بمانند یا به سرزمین کنعان در ساحل مدیترانه بازگردند. در خصوص آنان که به کنعان بازگشتند، کوروش تمهیداتی را برای بازسازی هیکل یا معبد سلیمان فراهم آورد و استقرار آنان را در آن منطقه تسهیل کرد. این رفتار برای یهودیان، که نقطهٔ مقابل رفتار اسارت‌بار بابلیان بود، کوروش را به قهرمانی برای قوم یهود بدل ساخت که جایگاه ویژه‌ای در متون دینی آنان یافت. در شماری از کتاب انبیا از کتب عهد عتیق، نام کوروش به‌عنوان منجی برده‌شده و گاه اقدام او در جهت آزادسازی یهود از اسارت، به‌عنوان یک مأموریت خودآگاه یا ناخودآگاه الهی تلقی شده است. نمونه‌ای از این یادکرد را می‌توان در کتاب دوم تواریخ ایام (۲۲:۳۶-۲۳)، کتاب عزرا (۱، ۴:۳-۵، ۵:۱۳-۱۷، ۶:۳، ۱۴) کتاب اشعیا (۲۸:۴۴، ۱:۴۵ به‌بعد، ۱:۴۶-۲، ۴۷) و کتاب دانیال (۲۱:۱، ۶:۲۹، ۱:۱۰) بازجست.

نام کوروش
نام کوروش در منابع مختلف به صورت‌های گوناگونی ذکر شده‌است. در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی که به خط و زبان پارسی باستان نگاشته شده‌اند، بصورت «کورو» یا «کوروش» (به پارسی باستان:





)‏ و در صیغهٔ مضافٌ‌الیه «کورائوش» خوانده می‌شد. در نسخهٔ
عیلامی سنگ‌نبشته‌ها «کوراش» و در متون اکدی «کورِش» نوشته شده‌است. این نام در تورات بصورت «کورُش» و «کورِش» ضبط شده و در زبان یونانی آن را «کورُس» می‌گفته‌اند که همین نام با اندکی اختلاف در اروپا «سایروس» یا «سیروس» خوانده می‌شود. از مورخین سده‌های اسلامی، ابوالفرج بن عبری در کتاب مختصر الدول و ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه عن القرون الخالیه نام این شاه را «کورُش»، مسعودی در مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر «کورُس»، طبری در تاریخ الرسل و الملوک و ابن اثیر در تاریخ کامل «کِیرُش» و حمزه اصفهانی نیز در تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا «کوروش» نوشته‌اند.



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 4 نفر (0 عضو و 4 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:00 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها