مشاعره با حروف انتخابی

[MAHDI]

نوشته اصلی توسط محمد رضا اکبری

توانا بود هر که دانا بود
زدانش دلپیر برنا بود.
میم
(بچه جون هر کیو دوست دارید اگه شعری دارید که اخرش ژیاذیاض باشد بگید خیلی نیاز دارم)

موی بتلیس سیه کرده گیر
راست نخواهد شدن این پشت گوژ
سعدی

[MAHDI]

میان شوهر و زن جنگ و فتنه خاست چنان
که سر بشحنه و قاضی کشید و سعدی گفت:
پس از خلافت و شُنعت ، گناه دختر چیست؟
ترا که دست بلرزد ، گهر چه دانی سفت؟
ز

[civilar]

ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

ک

[MAHDI]

کو صبر و چه دل کانچه دلش میخوانند
یک قطره خونست و هزار اندیشه
ی

[civilar]

یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

ت

[MAHDI]

تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب
ن

[civilar]

نگویم یار را شادی که از شادی گذشته است او
مرا از فرط عشق او ز شادی عار می آید

ت

[MAHDI]

توانگرا چو دل و دست کامرانت است
بخور، ببخش، که دنیا و آخرت بردی
و

[مجتب]

وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون

آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش


ف

[Hamed]

فاش می گویم از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم

"ل"