مشاعره سنتی

[Afshin_m05]

در نمازند درختان و گل از باد وزان
خم به سرچشمه و در کار وضو می‌بینم
ذره خشتی که فرا داشته کیهان عظیم
باز کیهان به دل ذره فرو می‌بینم

[مجتب]

مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست

یا هست و پرده دار نشانم نمی​دهد

[amir ahmadi]

در تو هست اخلاق ان پیشینیان
چونمی ترسی که تو باشی همان

[مجتب]

نفس برآمد و کام از تو بر نمی​آید

فغان که بخت من از خواب در نمی​آید

[amir ahmadi]

دست هر نااهل بیمارت کند
سوی ما در ا که تیمارت کند

[fardin_fani]

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریه‌ی خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی

[مجتب]

یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان

دل شرح آن دهد که چه گفت و چه​ها شنید

[fardin_fani]

از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست
آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست
آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید
چشمت ندود این همه یک شب قمر اینجاست

[مجتب]

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام

شمه​ای از نفحات نفس یار بیار

[روناک]

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم....