سلام سلام سلام
آهای اهالی پی سی سیتی یادتون باشه همیشه آخرین نفری که از سایت خارج میشه منم و اولین نفری که روز بعد وارد سایت میشه بازم منمممممممممم
آهای خوابالوها پاشین دیگه چقدر میخوابین
واستون صبحونه آماده کردم
نون بربری داغ و چایی و ................................... نوش جونتون :D
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
تو مگه آزار داری پسررررررررررررر
می ترسم یه روز مجبور بشیم واسه این پسره تاری توی پی سی سیتی یه کله پزی دایر کنیم
البته بدم نیستا درآمدش از این قهوه خانه بیشتره والا
هوا داره سرد میشه میچسبه
بچه های کرمانشاه تا حالا به بره سفید نوبهار سر زدین
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
سلام
خوب يه كله پزي هم بزن همين حالا من كمكت ميكنم چرخش حسابي بچرخه خودو مشتريش دائمشم
بسم ا...
همين حالا منتظرم دلم داره ميگه اخ جون كلپچچچچچچچچچچچچچچچ
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
آي گفتين كله پاچه دهنم آب افتاد آب كه نه سيلاب افتاد ضمنا ياد يكي از فيلماي جري لوييس افتادم كه توش يه عربي به جري لوئيس مي گفت امروز ناهار كله پاچه داريم(چون مي خواست بكشدش) خيلي باحال و خنده دار بود راستي رزيتا شما هم كه كرماشاني از آب درومدي