بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #31  
قدیمی 04-04-2010
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نواده مولانا در تهران
اسين چلبی بايرو ، بيست و دومين نواده جلال الدين بلخي


براي ورود به خانه اي در بالاترين نقطه تهران، جايي كه ديوارهايش پوشيده از عكس هاي سماع و تابلوهاي خوشنويسي اشعار مولاناست از سر در (يا حضرت مولانا) بايد بگذريم تا فردي از بيست و دومين نسل نوادگان مولانا را ببينيم. زن پنجاه و هشت ساله اي كه حس جواني از او مي بارد. آرام و شمرده صحبت مي كند و در شروع هر كلامي نفس عميقي مي كشد. انگار الساعه اشكهايش سرازير خواهد شد. صداي آواز شجريان در پس زمينه صحبت هاي ما و در كنار اشياي چيده شده در خانه كه نشان از سماع و مولانا دارد، احساس معنوي فضا را بيشتر مي كند.
"اسين چلپي بايرو" براي شركت در همايش سه روزه براي اولين بار به تهران آمده و با اينكه شب قبل از گفتگوي ما در ترافيك پمپ بنزين ها گير كرده اما مي گويد: (هرچه در ايران ديده ام عشق و محبت بوده است). خانم اسين فارسي صحبت نمي كند. گفت گوي ما با كمك كسي كه خود را درويش مولانا معرفي مي كند ترجمه مي شود. با خانم اسين ساعاتي قبل از بازگشت به تركيه صحبت مي كنيم.


• خانم اسين ابتدا از خاندان چلپي بگوئيد؟
من نسل بيست و دوم حضرت مولانا هستم. همانطور كه ميدانيد بعد از حضرت مولانا جلال الدين محمد، پسرشان حضرت سلطان ولد، طريقت مولويه را بنا كردند منظور از بناي مولويه از نظر اين دو بزرگوار اين بوده كه آن جا به حالت يك مدرسه و مركزي مثل علوم دانشگاهي قديم باشد تا افكار حضرت مولانا از بين نرود و نسل به نسل اين آرا و انديشه انتقال پيدا كند.
اولين مدرسه در شهر قونيه يا آناتولي تاسيس شد و حضرت سلطان ولد رياست اوليه اين مركز را بر عهده داشتند و بعد به پسرانشان نسل به نسل رسيد. بعد از تغيير حكومت تركيه در سال 1925، مولوي خانه ها و تكيه ها بسته شد. در آن زمان رياست و امارت مركز با پدر و پدر بزرگم عبدالحليم چلپي بوده است.
نزديك ترين مولوي خانه در تركيه، مولوي خانه ي حلب در شهر حلب بود كه پدر بزرگ من باقر چلپي رياست و امارت آن را عهده دار بودند. بعد از اين كه باقر چلپي (پدر بزرگم) فوت كردند بزرگان فاميل به پدرم جلال الدين باقر چلپي رياست و امارت مولوي خانه ي حلب را اعطا كردند. بعد از وفات پدرم، یگانه برادر من فاروق همدم چلپي بزرگ معنوي ما محسوب می شوند. از زمان بسته شدن مولوي خانه ها در حلب سمت ها ديگر معنوي شد تا رسمي. در آن زمان مقرري به عنوان مقام چلپي براي ايشان در نظر گرفته شد. آن زمان حكومت تركيه بر تمام وقف ها دست گذاشته بود و اين مولوي خانه ها كه بيشتر موقوفه بودند از دست رفت. الان برادرم فاروق بزرگ معنوي مولويه است. حسام الدين چلپي شاگرد مولانا بوده اما خيلي ها اين اشتباه را مي كنند و فكر مي كنند كه اين شخص پسر مولانا بوده است. بعد از حضرت مولانا پسر ايشان به حسام الدين مقام چلپي و شيخي را مي دهند. همانطور بعد از ايشان به تمام فرزندان ذكور و پسر مقام چلپي اعطا شد و بعد از اين كه قانون شناسنامه و انتخاب نام فاميل صادر شد اين افراد به اسم چلپي شناسنامه گرفتند.


• چه تعداد از نوادگان حضرت مولانا در قيد حياتند؟
اين خاندان خاندان بزرگي است. خانواده من (كه پدرم بيست و دومين نسل حضرت مولانا بودند) پنج نفر هستند. چهار خواهر و يك برادر .


• خانواده چلپي اكنون بين مردم تركيه احترام خاصي دارند؟
خدا را شكر بله. حكايتي مي گويم كه جواب من است. يك روزي حضرت مولانا و سلطان ولد در قونيه راه مي رفتند. همه به حضرت مولانا عرض ادب و تعظيم مي كردند. سلطان ولد از اين مسئله خوشش آمده بود. حضرت مولانا چون به سر درون آگاه بودند اين را فهميدند و از سلطان ولد مي پرسند خوشت آمده از رفتار مردم؟ سلطان ولد مي گويند بله. چون معمولاً احترام به عرفا بعد از وفاتشان بيشتر مي شود و قدر و قيمتشان به مردم آشكار مي شود، وقتي شما زنده هستيد و چنين عشق و احترام و ارادتي را مي بينيد من خيلي خوشحال مي شوم.
حضرت مولانا مي فرمايند من اين تعظيم و دوست داشتن را هديه مي كنم به تو و به خانواده ات و به نسل تو .
از همين رو است كه من به مخلوفات تعظيم مي كنم و به آنها عشق مي ورزم.


آيا بعد از بسته شدن مولوي خانه ها ، دولت از خاندان چلپي حمايت مي كند؟
از نظر من بله. چون پيام حضرت مولانا صلح و دوستي و فرهنگ و انديشه ي ناب است. به دليل اينكه ما ميراث داران بدي نيستيم و سعي مي كنيم ادامه دهندگان خوبي باشيم و خدا را شكر بله از نظر معنوي احترام و همكاري دولت وجود دارد.
اجداد ما چلپي ها فكر كردند كه مولانا به تمام دنيا تعلق دارد نه به ما بنابراين تمام اشياي باقيمانده از حضرت مولانا توسط بزرگان خاندان چلپي به تربت حضرت مولانا داده شده و در آنجا نگهداري ميشود.


• خانم اسين ، شما و فرزندانتان با اشعار و آراي مولانا آشنا هستند ؟
همانطور كه در خانواده اي كه اكثراً طبيب هستند از طب صحبت مي شود در خانواده ما هم از حضرت مولانا و افكار ايشان صحبت شده و مي شود. خدا را شكر ما درك كرديم. ما فهميديم و شنيديم. خدا را صد هزارمرتبه شكر كه بچه هاي ما اين را فهميدند و من هم تمام سعي ام بر اين است با اينكه زمانه ها فرق مي كنند جنبه ي مادي و معنوي زندگي را با تفكر حضرت مولانا در يك جهت بياوريم و كنار هم قرار دهيم، آن طور كه حضرت مولانا در پيام هايشان داده اند.


• از چه سني با مولانا آشنا شديد؟
از تولد. در خاندان ما بعد از اين كه به دنيا مي آئيم از حضرت مولانا گفته مي شود. ما معتقديم گوهر و جواهري بي همتا را در دستانمان حمل مي كنيم كه نميتوان ارزش مادي براي آن متصور شد، گوهري كاملاً يگانه و بي بديل. آن جواهري كه دست ماست اين است كه خون حضرت مولانا در رگهاي ماست و اين گوهر گرانبها را نبايد با هيچگونه نفسانيتي ادغام كرد. اگر خدا بخواهد اميدوارم همانطور كه نسل و نسل به ما رسيده باز هم ادامه يابد.


• مثنوي را به فارسي مي خوانيد؟
البته مثنوي شريف را تركي مي خوانيم اما وقتي فارسي خوانده مي شود چون يك پيوند قلبي و ارتباط معنوي با اشعار برقرار مي كنم. آنرا مي فهمم. خالصانه بگويم وقتي مثنوي را به فارسي مي شنوم حس آن و درك آن در درونم طور ديگري است و عشق من نوع ديگري به جوش مي آيد.


• تا به حال سعي كرده ايد فارسي را ياد بگيريد؟
فارسي را كمي مي فهمم اما نمي توانم حرف بزنم. البته بعضي از ابيات را به فارسي مي خوانم.



• امروز شما در برنامه دانشگاه تهرام به نشانه تشكر از آوازي كه استاد شجريان از مثنوي خواندند نشاني را اعطا كرديد. در تركيه هم خوانندگاني هستند كه مثنوي را به آواز بخوانند؟
خير. به اين سبك نداريم و از اين كه ديشب استاد شجريان بدون آمادگي قبلي حضرت پير خوانندگان بسيار سپاسگذارم.


• اگر بخواهيد به حضرت مولانا نزديك شويد چه كار مي كنيد؟
طبيعي است ما مثل شما آواز نداريم. اما من اول از همه به حضور پير مي رسم. كل خانواده ما مرتب در قونيه هستند . در آيين و مراسم سماع كه شكل ديگر مثنوي خواهي است شركت مي كنيم.


• شما در قونيه زندگي مي كنيد؟
من در استانبول زندگي مي نكنم اما به قونيه زياد مي روم . مادرم مي گويد آخر سر من در كوچه پس كچه هاي قونيه مي ميرم. روحم در قونيه است اما كارهايي در استانبول دارم كه يبايد انجام دهم.


• براي ماندگاري اين خاندان دين خودتان را چگونه ادا كرديد؟
به نحو ديگري جواب مي دهم . همين عشقي را كه در تهران ديدم. همين محبتي را كه در چشمان ميزبانانم ديدم اين نويد را مي دهد كه به اميد خدا موفق بوده ايم. آرزو مي كنم در اين راه بيشتر خدمتگذار باشيم. اين عشقي كه در اين سه روزه ديدم به خاطر من نبوده، به خاطر خوني است كه از حضرت مولانا در خون ما جاري است.


خانه تان مثل اين خانه پر از عكس هاي سماع و حضرت مولانا ست؟
بله، طبيعي است كه در منزل ما خط ها تابلوها و عكس هاي سماع هست.


خط ها به فارسي است؟
بله ، اما براي من خط و شكل مهم نيست. آن معنويت و قلب و هسته ي دروني خيلي برا ي من مهمتر است.


شغل شما چيست؟
من قبلً در جايي كه درس خواندم در قسمت اداريش كار مي كردم و الان قائم مقام بنياد بين المللي حضرت مولانا هستم كه با كل دنيا در ارتباطند. اين مركز رياستش با برادرم است و من معاون ايشان هستم. در دانشگاه قونيه هم سخنگوي مركز پژوهشي مولانا هستم.


• خاندان شما همه در كار بنياد و در اشاعه ي طريقت حضرت مولانا هستند؟
بله ، به دليل اينكه ما از اين مركز هيچ عايدي نداريم . اين مركز براي مردم دنيا خدمت مي كند. خانواده ما مثل ديگران كارهاي ديگري را انجام مي دهند.


• آدمهاي زيادي در تركيه هستند كه مولانا را بشناسند و در طريقت ايشان باشند؟
بله البته همانطور كه حضرت مولانا گفتند هر كسي به قدر تشنگي اش يار من مي شود. من اين را فقط در تركيه و در ايران نديده ام. من اين را در سياتل، اندونزي، در جزاير هاوايي و در خيلي از جاها كه رفتم ديدم و اميدوارم هر روز اين عشق بيشتر شود.


• تاثير مولانا روي زندگي تان چه بوده است؟
هر چه در حضرت حق است و مهمترين آموزه ي مولانا براي من اين است كه خودم را دوست داشته باشم، زيبايي ها را دوست داشته باشم و سعي كنم زيبايي ها را ببينم. انسان وقتي خودش را دوست داشته باشد و با درون خودش آشتي كند زيبايي ها را مي بيند و با همه آشتي خواهد كرد و خواسته حضرت مولانا، آرامش و عشق و صلح كل است و فكر مي كنم دنياي الان تشنه ي چنين معرفتي است
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #32  
قدیمی 04-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض در دل و جان خانه کردی عاقبت

در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
آمدی کآتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
من تو را مشغول می‌کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت
عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
یا رسول الله ستون صبر را
استن حنانه کردی عاقبت
شمع عالم بود لطف چاره گر
شمع را پروانه کردی عاقبت
یک سرم این سوست یک سر سوی تو
دوسرم چون شانه کردی عاقبت
دانه‌ای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دردانه کردی عاقبت
دانه را باغ و بستان ساختی
خاک را کاشانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت
کاسه سر از تو پر از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت
جان جانداران سرکش را به علم
عاشق جانانه کردی عاقبت
شمس تبریزی که مر هر ذره را
روشن و فرزانه کردی عاقبت

------------
دیوان شمس
غزلیات
مولوی
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #33  
قدیمی 04-14-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض



در گذر آمد خیالش گفت جان این است او
پادشاه شهرهای لامکان این است او
صد هزار انگشت‌ها اندر اشارت دیده شد
سوی او از نور جان‌ها کای فلان این است او
چون زمین سرسبز گشت از عکس آن گلزار او
نعره‌ها آمد به گوشم ز آسمان این است او
هین سبکتر دست درزن در عنان مرکبش
پیش از آن کو برکشاند آن عنان این است او
جمله نور حق گرفته همچو طور این جان از او
همچو گوهر تافته از عین کان این است او
رو به ماه آورد مریخ و بگفتش هوش دار
تا نلافی تو ز خوبی هان و هان این است او
شمس تبریزی شنیدستی ببین این نور را
کز وی آمد کاسدی‌های بتان این است او


...
دیوان شمس
...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #34  
قدیمی 04-14-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض دیوان شمس



جسم و جان با خود نخواهم خانه خمار کو
لایق این کفر نادر در جهان زنار کو
هر زمان چون مست گردد از نسیم خمر جان
تا در خمخانه می‌تازد ولیکن بار کو
سوی بی‌گوشی سماع چنگ می‌آید ولیک
چنگ جانان است آن را چوب یا اوتار کو
چونک او بی‌تن شود پس خلعت جان آورند
کاندر او دستان حایک یا که پود و تار کو
کبر عاشق بوی کن کان خود به معنی خاکیی است
در چنان دریا تکبر یا که ننگ و عار کو
چون مشامت برگشاید آیدت از غار عشق
طرفه بویی پس دوی هر سو که آخر غار کو
رنگ بی‌رنگی است از رخسار عاشق آن صفا
آن وفا و آن صفا و لطف خوش رخسار کو
آمدت مژده ز عمر سرمدی پس حمد کو
کاندر آن عمرت غم امسال و یاد پار کو
صحبت ابرار و هم اشرار کان جا زحمت است
در حریم سایه آن مهتر اخیار کو
شمس حق و دین خداوند صفاهای ابد
در شعاع آفتابش ذره هشیار کو


...
دیوان شمس
...

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #35  
قدیمی 04-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


ما تشنه این باده هم از روز الستیم
ما جام شکستیم ولی باده پرستیم

*« رندان خرابات بخوردند و برفتند
ماییم که جاوید بخوردیم و نشستیم »

در کاسه ما باده به جز عشق مریزید
کز باده عشق است کز آن باده بجستیم

جز با دل ساقی و به جز ساقی بی دل
نه عهد ببستیم و نه عهدی بشکستیم

چون جام تن ما به پشیزی نخریدند
از جام و هم از دانه و از دام برستیم

هر روز در این بادیه حیران و ملولیم
و ز فتنه ساقی نهان شب همه مستیم

گفتیم که ما را به جز این کار هنر نیست
گفتند که مستید و پریشان ،بله هستیم

ای ساقی اعظم که در این شهر نهانی
ما دلخوش از آنیم که خورشید پرستیم





مولانا
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #36  
قدیمی 05-04-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خمش چندان بنالیدم که تا صد قرن , این عالم
در این هیهای من پیچد بر این هیهات من گردد

حضرت مولانا

__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear

ویرایش توسط آريانا : 05-04-2010 در ساعت 04:41 AM
پاسخ با نقل قول
  #37  
قدیمی 05-04-2010
آیلین آواتار ها
آیلین آیلین آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Apr 2010
محل سکونت: qazvin
نوشته ها: 138
سپاسها: : 0
در ماه گذشته 4 بار در 1 پست سپاسگزاری شده
پیش فرض

هین رها كن عشق های صورتی عشق بر صورت نه بر روی سطی
آنچه معشوق است صورت نیست آن خواه عشق این جهان خواه آن جهان
آنچه بر صورت تو عاشق گشته ای چون برون شد جان چرایش هشته ای
صورتش برجاست این سیری زچیست عاشقا واجو كه معشوق تو كیست
عاشقستي هر كه او را حس هست آنچه محسوس است اگر معشوقه است
تابش عاريتي ديوار يافت پرتو خورشيد بر ديوار تافت
واطلب اصلي كه تابد او مقيم بر كلوخي دل چه بندي اي سليم
مولانا
پاسخ با نقل قول
  #38  
قدیمی 05-04-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض خواه عشق اين جهان خواه آن جهان

خواه عشق اين جهان خواه آن جهان
آنچه معشوق است صورت نيست آن

چون برون شد جان چرايش هشته‌اي
اي كه بر صورت تو عاشق گشته‌اي

عاشقا واجو كه معشوق تو كيست؟
صورتش برجاست اين سيري ز چيست

عاشقستي هر كه او را حس هست
آنچه محسوس است اگر معشوقه است

تابش عاريتي ديوار يافت
پرتو خورشيد بر ديوار تافت

واطلب اصلي كه تابد او مقيم
بر كلوخي دل چه بندي اي سليم




مثنوي دفتر دوم (709- 703)





در اين زندگي خاكي وقتي عاشق به معشوق و محب به محبوب عشق مي‌ورزد كه معشوق زنده باشد. هيچ كسي عاشق معشوقي كه مرده و تن او در گور افسرده است نيست و اگر هم باشد عاشق جان اوست...
پس اين سخن بر اين دلالت دارد كه عاشقي و معشوقي وصف جان است و نه تن و تن و جان هر دو در انسان امري است عاريتي...

آنچه زيبندة عشق است آن جمال باقي سرمدي است و آن زنده‌اي است جاويدان كه هرگز مرگ و نيستي را به درگه او راه نيست.











__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #39  
قدیمی 05-04-2010
آیلین آواتار ها
آیلین آیلین آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Apr 2010
محل سکونت: qazvin
نوشته ها: 138
سپاسها: : 0
در ماه گذشته 4 بار در 1 پست سپاسگزاری شده
پیش فرض

ما در این انبار گندم می کنیم *گندم جمع آمده گم می کنیم

می نیندیشیم آخر ما به هوش *کین خلل در گندمست از مکر موش

موش تا انبار ما حفره زدست *وز فنش انبار ما ویران شدست

اول ای جان دفع شر موش کن *و انگهان درجمع گندم کوش کن

گرنه موشی دزد در انبار ماست *گندم اعمال چل ساله کجاست


ریزه ریزه صدق هر روزه چرا*جمع می ناید در این انبار ما
مولانا

پاسخ با نقل قول
  #40  
قدیمی 05-06-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


اگر زهر است اگر شکر چه شیرین است بی‌خویشی
کله جویی نیابی سر چه شیرین است بی‌خویشی
چو افتادی تو در دامش چو خوردی باده جامش
برون آیی نیابی در چه شیرین است بی‌خویشی
مترس آخر نه مردی تو بجنب آخر نمردی تو
بده آن زر به سیمین بر چه شیرین است بی‌خویشی
چرا تو سرد و برف آیی فنا شو تا شگرف آیی
غم هستی تو کمتر خور چه شیرین است بی‌خویشی
در این منگر که در دامم که پر گشت است این جامم
به پیری عمر نو بنگر چه شیرین است بی‌خویشی
چه هشیاری برادر هی ببین دریای پر از می
مسلمان شو تو ای کافر چه شیرین است بی‌خویشی
نمود آن زلف مشکینش که عنبر گشت مسکینش
زهی مشک و زهی عنبر چه شیرین است بی‌خویشی
بیا ای یار در بستان میان حلقه مستان
به دست هر یکی ساغر چه شیرین است بی‌خویشی
یکی شه بین تو بس حاضر به جمله روح‌ها ناظر
ز بی‌خویشی از آن سوتر چه شیرین است بی‌خویشی



-----------
دیوان شمس (غزلیات)

از مولوی
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 01:44 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها