بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > ادبیات طنز

ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #31  
قدیمی 10-28-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow عاقبت چندش اور درس نخوندن

خداونداااا تکراری نباشه...........به امید تو



ببین پسرم امتحانای آخر سال نزدیک شده و تو دو راه داری:
یا قبول میشی یا مردود!
اگه قبول شدی که خیر و برکت...
ولی اگه مردود شدی دو راه داری:
یا ولگرد میشی یا میری سربازی !
اگه ولگرد شدی خو اشکالی نداره مثل این بچه بی‌تربیت‌ها همین الان ولگرد میشی.
اما اگه رفتی سربازی دو راه داری:
یا پلیس میشی یا میری ارتش
اگه پلیس شدی خو خیر و برکت...
اما اگه رفتی ارتش دو راه داری:
یا تقسیم میشی و تو پادگان میمونی یا می‌فرستنت جبهه جنگ!
اگه تقسیم شدی و تو پادگان موندی خو خیر و برکت...
اما اگه فرستادنت جبهه جنگ دو راه داری:
یا سالم می‌مونی یا با توپ و خمپاره لت و پار میشی
اگه سالم موندی خیر و برکت...
اما اگه با توپ و خمپاره لت و پار شدی دو راه داری:
یا خوب میشی یا می‌میری!
اگه خوب شدی شکر خدا الحمدالله...
اما اگه مردی دو راه داری:
یا سگا میخورنت یا متعفن میشی و گند میزنی!
اگه سگا خوردنت خو خیر و برکت...
اما اگه متعفن شدی و گند زدی دو راه داری:
یا تبدیل به گاز میشی صادرت میکنن ارمنستان یا به نفت!
اگه گاز شدی خیرو برکت...
اما اگه نفت شدی دو راه داری :
یا یه صورت نفت خام می‌فرستنت پالایشگاه یا تبدیل میشی به مواد پاک کننده!
اگه نفت خام شدی خیر و برکت...
اما اگه مواد پاک کننده شدی دو راه داری :
یا صابون میشی یا دستمال توالت !
اگه صابون شدی خیر و برکت...
اما اگه دستمال توالت شدی باور کن پسرم مجبوری کارهایی بکنی که...
حالا دیگه میل خودته! یا درستو بخون یا برو...
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)


پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #32  
قدیمی 11-05-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض موضوع انشا: اینترنت را توصیف كنید

موضوع انشا: اینترنت را توصیف كنید

ارژنگ حاتمی
موضوع انشا رو با بابایی درمیون گذاشتم. بابایی خیلی خوشحال شد و گفت: واقعا لذت می برم كه یك معلم كلاس دوم دبستان چنین بحث مفیدی رو موضوع انشا كرده است!.
بابایی گفت: اینترنت یه جایی است كه میشه اونجا دوست پیدا كرد، زمان ما كه این ترنت و اون ترنت و از این جور چیزا نبود!
بابایی پس از گفتن این جمله نگاهی به مامانی كرد و سرش رو تكون داد و گفت: راستی خانم معلمتون آی دیش رو بهتون نداده؟! با گفتن این جمله مامان چشم غره ای به بابایی كرد و بهم گفت كه برم پیشش تا برام انشا بگه!
مامانی گفت: اینترنت خیلی خوبه، و میشه بحث های خاله زنك بازی رو اونجا به صورت مدرن انجام بدی!
مامان گفت: مثلا همین فیس بوك! همه ی زن های فامیل توش عضو هستند و خیلی سریع می تونیم آخرین اخبار و اطلاعات مهم رو در اختیار هم قرار بدیم.
از مامانی پرسیدم مثلا چه اخباری، و مامانی گفت: مثلا همین موضوع كه دختر شوكت خانم دماغش رو عمل كرد و یا داماد شمسی خانوم اینا عملی از كار در اومده!
مامانی ادامه داد: البته اینترنت معایب و مضراتی هم داره و یك نمونه اش اینه كه ساعات آنلاین بودن آدم با سوخته شدن غذاش رابطه ای مستقیم داره!
به طرف اتاق داداشی رفتم تا از اون در مورد اینترنت بپرسم، نمی دونم چرا وقتی وارد اتاق شدم یهو كامپیوترش رو ریستار كرد و سرم داد كشید و گفت: به تو یاد ندادند قبل از وارد شدن به اتاق در بزنی؟!
از داداشی در مورد اینترنت پرسیدم و داداشی گفت: اینترنت یعنی دریای علم، و اینترنت می تونه به عنوان یك ابزار كمك آموزشی مناسب عمل كنه!
از داداشی خواستم یكی از مقاله های علمی اش رو كه جدیدا از اینترنت گرفته بهم نشون بده، نمی دونم چرا داداشی یهو هول شد و سرفه ای كرد و گفت: می بینی كه سیستم هنگ كرده، بعدا بهت نشون میدم!
به اتاق نازنین رفتم و از اون در مورد اینترنت پرسیدم، نازنین در حالی كه عكس های لباس های عروسی رو از روی لب تاپش بهم نشون می داد گفت: ببین اینا رو تازه از اینترنت گرفتم، به نظرت كدوم یكی شون بهم میاد؟!
از نازنین پرسیدم: مگه قراره عروسی كنی؟!
یهو نازنین توی چشماش اشك جمع شد و جیغی كشید و با خوشحالی گفت: راستشو بگو! خبریه؟! واسم میخواد خواستگار بیاد؟!
مامانی كه فكر كرده بود جیغ نازنین باز هم در اثر كشیده شدن موهایش است از همان آشپزخانه گفت: خواهرت رو اذیت نكن! بشین انشات رو بنویس!
بابابزرگ با یه زنبیل وارد خونه شد و از همون دم در به داداشی گفت: یه سرچی بزن توی نت ببین قیمت گوجه فرنگی چنده؟! فكر كنم این اكبرآقا گرون فروش شده!
داداشی هم بعد از چند دقیقه گفت كه قیمت این میوه در نقاط مختلف شهر متفاوت است!
بابابزرگ قبض آب و برق و گاز و تلفن و موبایل رو روی میز گذاشت و به مامانم گفت كه صف بانك شلوغ بوده و حوصله نداشته پول قبض ها رو پرداخت كنه، بابایی سرش رو خاروند و گفت: كاش زودتر می گفتین حوصله ندارین تا من خودم پرداخت می كردم، امروز آخرین مهلت برای پرداخت قبض است.
بابابزرگ گفت كه شنیده میشه از طریق اینترنت قبض ها رو پرداخت كرد، همه ی اهالی خونه این موضوع رو تایید كردند، اما همشون گفتند این كار رو بلد نیستند، در همین زمان مامان بزرگ كه با سر و صدای ما از خواب بیدار شده بود به طرف ما اومد و قبض ها رو برداشت و به سمت كامپیوتر داداشی رفت، بعد از چند دقیقه با لبخندی بر لب گفت: همه ی قبض ها پرداخت شدند!

__________________
پاسخ با نقل قول
  #33  
قدیمی 12-08-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض دانشجو هم، دانشجوهای قدیم!


دانشجو هم، دانشجوهای قدیم!
درس، تخته، گچ، حرص خوردن، خنده، نمره، مشروطی، آدمهایی كه هر كار كنی درست را نمی فهمند، آدمهایی كه خیلی می فهمند، مدیر گروه، جزوه،....
من استاد ریاضیات هستم. به طور حق التدریسی در چند دانشگاه درس می دهم. نوشته های زیر خاطرات من از این كلاس هاست.

یك كلاس دارم با دانشجوهای كاردانی از روز اول معلوم بود این كلاس با همه بقیه كلاس ها فرق می كند، و از آنجا كه هر چی سنگه اصولا مال پای لنگه، یك نفر تو این كلاس هست به اسم حسین رضا زاده! پسری است لاغر، سبزه رو و بدش نمی آید تا آنجا كه جا دارد كلاس را به هم بریزد.
در این كلاس هم پنجاه نفر ثبت نام شده اند و هیچ وقت صندلی به اندازه كافی وجود ندارد، همه سر كلاس بودند و ده دقیقه ای از كلاس گذشته بود، دو تا دختر از در وارد شدند، به جای این كه راهشان ندهم گفتم : «رضا زاده برو از كلاس روبرو دو تا صندلی بیاور» آن دو تا دختر گوشه ای ایستادند تا رضا زاده بیاید، داشتم درس می دادم كه ناگهان كلاس از خنده منفجر شد.
رضا زاده پشت در ایستاده بود صندلی را روی سینه اش گذاشته بود و می گفت: «یا ابالفضل!»


*****

از اول كلاس فقط می گفت و می خندید، ساكت كردنش هیچ راهی نداشت جز این كه جلوی دخترهای كلاس یك خورده حالش را می گرفتم.
یك قسمت را درس دادم بعد رو به دانشجوها كردم و پرسیدم: «كسی هست متوجه نشده باشه؟»
هیچ كس جواب نداد. ازش پرسیدم: «آقای جسینی شما چی؟ متوجه شدی؟»
گفت: «بله استاد!»
گفتم: «خیالم راحت شد، چون ایشون مینیمم مطلق كلاس هستن اگر ایشون فهمیده پس معلومه كه همتون فهمیدین.»


*****

لحظه ای را تصور كنید كه شما یك مبحث بسیار زیبای ریاضی را كه خودتان از درس دادنش در اوج لذت هستید با هیجان برای دانشجو باز می كنید، پس از تمام شدن درس لحظه ای كه منتظر سوالات دانشجویان هستید اولین سوال پرسیده می شود
- «این قسمت در امتحان می آید؟»
: «شما جواب می دهید بله!»
- «چند نمره داره؟»
: «دونمره!»
- «پس جای نگرانی نیست.»

*****

دانشجو هم دانشجو های قدیم. استاد می گفت ف....ما رفته بودیم فرحزاد و برگشته بودیم. حالا خودتان قضات كنید:
وقتی كه من دارم سر كلاس می گویم: «درس تون این جلسه تمام می شه، جلسه بعد كاری نداریم جز این كه فقط تمرین حل كنیم.»
و بعد در جای دیگری اضافه می كنم: «جلسه بعد حضور و غیاب نمی كنم!»
منظورم چیه؟ این همه كُد برای نیامدن دانشجوها سر كلاس و تعطیلی آن بس نیست. با این روش هم كلاس تعطیل می شود و هم من به آموزش دانشكده پاسخگو نیستم.
حالا فكر كنید كه كلاس مذكور پنجشنبه ای باشد كه چهارشنبه قبلش هم تعطیل شده باشد.
با خیالی راهت می روم سر كلاس حتی بدون یادداشت های درسی ام و با لبخندی ملیح كه در دل حواله آموزش دانشكده می كنم و مواجه می شوم با یك كلاس 30 نفره كه همه سراپا گوش منتظرند تا من تمرین ها را حل كنم.
واقعا خودتان قضاوت كنید. این ها دانشجو اند؟




__________________
پاسخ با نقل قول
  #34  
قدیمی 12-19-2009
مجتب آواتار ها
مجتب مجتب آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: ساری
نوشته ها: 2,922
سپاسها: : 18

36 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

انشای یک بچه دبستانی درباره ازدواج
نام : كمال
كلاس : دبستان
موزو انشا : عزدواج!

هر وقت من يك كار خوب مي كنم مامانم به من مي گويد بزرگ كه شدي برايت يك زن خوب مي گيرم.
تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تايش را به من داده است.
حتمن ناسرادين شاه خيلي كارهاي خوب مي كرده كه مامانش به اندازه استاديوم آزادي برايش زن گرفته بود. ولي من مؤتقدم كه اصولن انسان بايد زن بگيرد تا آدم بشود ، چون بابايمان هميشه مي گويد مشكلات انسان را آدم مي كند.
در عزدواج تواهم خيلي مهم است يعني دو طرف بايد به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خيلي به هم مي خوريم.
از لهاز فكري هم دو طرف بايد به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولي مامانم مي گويد اين ساناز از تو بيشتر هاليش مي شود.
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نيست چه بسيار آدم هاي بزرگي بوده اند كه كارشان به تلاغ كشيده شده و چه بسيار آدم هاي كوچكي كه نكشيده شده. مهم اشق است !
اگر اشق باشد ديگر كسي از شوهرش سكه نمي خواهد و دايي مختار هم از زندان در مي آيد من تا حالا كلي سكه جم كرده ام و مي خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.
مهريه و شير بلال هيچ كس را خوشبخت نمي كند. همين خرج هاي ازافي باعث مي شود كه زندگي سخت بشود و سر خرج عروسي داييمختار با پدر خانومش حرفش بشود دايي مختار مي گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شايد حقوق چتر بازي خيلي كم بوده كه نتوانسته خرج عروسي را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ايم كه بجاي شام عروسي چيپس و خلالي نمكي بدهيم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتي مي خوري خش خش هم مي كند!
اگر آدم زن خانه دار بگيرد خيلي بهتر است و گرنه آدم مجبور مي شود خودش خانه بگيرد. زن دايي مختار هم خانه دار نبود و دايي مختار مجبور شد يك زير زميني بگيرد. ميگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پايين! اما خانوم دايي مختار هم مي خواست برود بالا! حتمن از زير زميني مي ترسيد. ساناز هم از زير زميني مي ترسد براي همين هم برايش توي باغچه يك خانه درختي درست كردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست.. از آن موقه خاله با من قهر است.
قهر بهتر از دعواست. آدم وقتي قهر مي كند بعد آشتي مي كند ولي اگر دعوا كند بعد كتك كاري مي كند بعد خانومش مي رود دادگاه شكايت مي كند بعد مي آيند دايي مختار را مي برند زندان!
البته زندان آدم را مرد مي كند.عزدواج هم آدم را مرد مي كند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خيلي بهتر است!
اين بود انشاي من

اگه تکراری بود بگین پاکش کنم آخه نتونستم سرچ کنم.....
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
.
.
.

پاسخ با نقل قول
  #35  
قدیمی 12-21-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Exclamation آموزش تقلب (( ورود معلمان و دبیران و استادان گرامی اکیدا ممنوع))

آموزش تقلب( بچه مثبت بیا تو)


آموزش تقلب !!!1چیه چرا اینجوری نگا میکنید خب تقلبه دیگه، میگم بیایید تو این چند روزه اموزش تقلب به هم دیگه بدیم مفیدومختصر بحث از این مفیدتر کی تو این انجمن دیده
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #36  
قدیمی 12-21-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تقلب رو باید نسبت به موقعیت زمان فرد معلم و ... انجام داد . خب قبل این که چند تا مثال بگم یه تارخچه ای از تقلب خودم بگم :
من تا جایی که یادمه اقلب رو از دوم دبستان شروع کردم . چهارم دبستان رفتیم توی تیم متقلبان حرفه ای . طوری که من مدرک ابتدایی ام رو با تقلب گرفتم ... سال اول راهنمایی دیدم اوضاع بیریخته کسی بلد نیست . این شد که کلاس خصوصی گذاشتیم و به بچه های باجنبه روش های تقلب رو یاد میدادیم سال دوم همه ی کلا از من و هم کلاسی های پارسالم که توی ابتدایی با هم بودیم تمام روش های تقلب رو یاد گرفته بودن طوری که به جز چند نفر بی جنبه که اونا جلو کلاس مینشستن همه تقلشون به راه بود حتی توی یه املاء ساده که معلم هر هفته میگرفت روش های نمیه حرفه ای تقلب به کار برده میشد . اخر سال همه شدن یه پا متقلب ....
سال سوم راهنمایی مدیر مدرسه عوض شد و کلاس بندی کلاس ها رو عوض کرد دیدیم دیگه نمیشه تقلب کرد اخه همه عوض شدن یکی دو ماه گذشت دیدیم نخیر اموزش ما به کلاس های دیگه ای کشیده شده و روش هایی که ما ابدا کرده بودیم هم بلد هستن . نوبت اول سال سوم رو با تقلب البته با کمی ترس گزروندیم ( بماند که بعضی ها لو رفتن ) نوبت دوم بچه های بی جنبه رو شناختیم و از خدمون دور کردیم و به تقلبمون ادامه دادیم . سرتون رو درد نیارم سیکلمون هم با تقلب گرفتیم ( روش هاشو بعد عرض میکنم ) .
وارد اول دبیرستان که شدیم دیدم نه نمیشه همه یه مشت ساده از تقلب چیزی نمیدونن و کسی هم از هم کلاسی های پارسال هم با ما نیست این بود که تنهایی دست به کار شدم و متقلب های کلاس رو شناسایی کردم . تعجب کردم اخه خیلی کم بودن . بین اینا هم نصف بیشترشون یه مشت تازه کارهستن و به طور خیلی فجیع تقلب میکنن و قابل شناسایی هستن . ( مثل یه معتاد که قیافش تابولست ولی میگه من معتاد نیستم ) . این بود که گفتیم بیا بچسبیم به درس امسال تقلب نمیشه .
روش های تقلب زیاد هستن نمیشه گفت ولی من چندتاشو میگم ولی الان حوصله شو ندارم خیلی خشتم اگر دوست داشتین بگین تا بگم براتون .........

تو دانشگاه که دیگه نگو، روشهای مدرن تری وجود داره


((( این داستان ها که گفتم 95 درصدش واقعی بود )))
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #37  
قدیمی 12-21-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

یادمه درس جغزافیا دبیرمون سوالا رو الف و ب میكرد .. گروه الف رو میخوند و بچه مینوشتن بعدش گروه ب منو بیشتر بچه ها هم بلافاصله بعد از خوندن سوال توسط دبیر كتاب رو مخفیانه باز میكردیمو خیلی سریع سوال رو مینوشتیم ...

این روش بیشتر مواقع كارساز بود و معمولا هم نمره كلاسیمون توی درس جغرافیا سر همین قضیه خوب میشد ..



كمتر از روش دستمال كاغذی استفاده میكردم یا شاید هم اصلا استفاده نمیكردم... ولی من كه یادم نماد از این روش استفاده كنم..



من معمولا فرمول ها رو خیلی خوب یاد میگرفتم ولی به شرطی كه بتونم واسشون وقت بذارم بعضی وقتا هم كه نمیشد وقت بذارم واسشون فرمول ها رو توی چك نویس مینوشتم و سر جلسه امتحا ازشون استفاده میكردم...



بعضی وقتا هم تقلب رو روی كفشم مینوشتم .. یعنی دور و بر كفشم رو كاملا پر از تقلب میكردم و موقع امتحان ازشون استفاده میكردم... این نوع تقلب همیشه كاربرد داشت مگر امتحاناتی كه به دلیل نبود مكان مناسب توی نمازخونه برگذار میشد ... اون موقع من دیگه راهی برای تقلب نداشتم ولی بازم كم نمیاوردم و از بقیه بچه ها كمك میگرفتم ...



تعویض برگه امتحانی هم یكی دوبار استفاده كردم... ولی خیلی كمكم نكرده ...
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )

ویرایش توسط Omid7 : 12-21-2009 در ساعت 04:52 PM
پاسخ با نقل قول
  #38  
قدیمی 12-21-2009
peleshk آواتار ها
peleshk peleshk آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 110
سپاسها: : 9

26 سپاس در 11 نوشته ایشان در یکماه اخیر
peleshk به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

یکی از راه های تقلب به صورت تصویری(توجه:در این روش کاملا به یاری هم احتیاج دارید!)

[IMG]http://*****************/6/1261466170.gif[/IMG]
__________________

آموخته ام ... با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.
(چارلی چاپلین)

پاسخ با نقل قول
  #39  
قدیمی 12-21-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

البته قبل از اینکه آموزش تقلب کردن رو بدم باید بگم که من شنیدم این کار مشکل شرعی داره


تقلب به چند عامل بستگی داره
1 - فصلی که توش قرار دارید
2 - معلمی که سر کلاس هست
3 - جایی که شما نشستید
4 - بچه هایی که کنار شما هستند
5 - چشم تیز بین

گزینه اول رو توضیح میدم
در مورد فصل من از فصل پاییز و زمستان شروع میکنم که یه مقدار هوا سرد هست
در این دو فصل به دلیل سرما معمولا بچه ها کاپشن میپوشن و از اونجایی که کاپشن ها موچشون کشی هست شما میتونید کاغذ تقلبتون رو توی اون بزارید و هر موقع معلم اومد بزارید تو آستینتون
البته یه نکته اساسی داره که باید توجه داشته باشید
اگه شما دست راست هستید میتونید کاغذ رو با دست چپ بگیرید به طوری که موچ دست چپتون به روی دست راست قرار بگیره و از یه طرف بنویسید و از یه طرف مراقب معلم باشید و وقتی معلم اومد میتونی بلافاصله کاغذ رو تو آستین دست راست بگذارید

برای اینکه زیاد گرفتار تقلب نشید بقیه روش ها رو توضیح نمیدم
البته یه نکته دیگه هم هست و اونم اینه که کسی که تقلب مینویسه معمولا اون چیز هایی رو که مینویسه حفظ میشه و آنچنان نیازی به نگاه کردن به تقلبش نداره مگر اینکه در موقع نوشتن تقلب حواسش به متنی که مینویسه نباشه
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #40  
قدیمی 12-25-2009
kiana آواتار ها
kiana kiana آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 795
سپاسها: : 843

1,438 سپاس در 268 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض قانون و منطق



دانشجويي پس از اينكه در درس منطق نمره نياورد به استادش گفت: قربان، شما واقعا چيزي در مورد موضوع اين درس مي دانيد؟
استاد جواب داد: بله حتما. در غير اينصورت نميتوانستم يك استاد باشم. دانشجو ادامه داد: بسيار خوب، من مايلم از شما يك سوال بپرسم ،اگر جواب صحيح داديد من نمره ام را قبول ميكنم در غير اينصورت از شما ميخواهم به من نمره كامل اين درس را بدهيد.
استاد قبول كرد و دانشجو پرسيد: آن چيست كه قانوني است ولي منطقي نيست، منطقي است ولي قانوني نيست و نه قانوني است و نه منطقي؟
استاد پس از تاملي طولاني نتوانست جواب بدهد و مجبور شد نمره كامل درس را به آن دانشجو بدهد.
بعد از مدتي استاد با بهترين شاگردش تماس گرفت و همان سوال را پرسيد. و شاگردش بلافاصله جواب داد:
قربان شما 63 سال داريد و با يك خانم 35 ساله ازدواج كرديد كه البته قانوني است ولي منطقي نيست.
همسر شما يك معشوقه 25 ساله دارد كه منطقي است ولي قانوني نيست.واين حقيقت كه شما به معشوقه همسرتان نمره كامل داديد در صورتيكه بايد آن درس را رد ميشد نه قانوني است و نه منطقي



__________________
شیشه ای میشکند... یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست
آن یکی میگوید شاید این رفع بلاست !
دل من سخت شکست ... هیچ کس هیچ نگفت .... غصه ام را نشنید !
از خودم میپرسم : ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بود ؟





پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:53 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها