پارهاي از اختصاصات شعر فارسي در قرن پنجم و ششم
از مسائلي كه بطور كلي بايد در شعر قرن پنجم و ششم و علي الخصوص از نيمه دوم قرن پنجم به بعد ذكر كرد يكي وجود تأثيرات محلي است در اشعار كه نتيجه تجاوز لهجه دري از محيط مكالمه خود است. ديگر ورود هر شاعر است در مباحث مختلقي مانند مسائل فلسفي و صوفيانه و زهد و اندرز و وصف و غزل و مدح و هجو و نظاير آنها. ديگر تأثير اطلاعات مختلف هر شاعرست در اشعار او كه مسلماً نتيجه تعليمات مدرسهيي آنان بوده. خاقاني از معايبي كه بر عنصري ميگيرد اينهاست:
نبوده است چون من گه نظم و نثر بزرگ آيت و خردهدان عنصري
به نظم چو پروين و نثر چونعش نبود آفتاب جهان عنصري
اديب و دبير و مفسر نبود نه سحبان يعرب زبان عنصري
و مدعي است كه خود از همه اين مزايا برخوردارست و به واقع هم همه اين اطلاعات به اضافه اطلاعات نجومي و فلسفي و رياضي و طبي در اشعار آن شاعر به تمام معني مؤثر بوده است.
شرايطي كه براي قبول يك شاعر در حوزه شعرا وجود داشت سنگين بوده است. نظامي عروضي در اين باب شرحي دارد كه نقل قسمتي از آنرا بيفايده نميبينيم:
«...اما شاعر بدين درجه نرسد الا كه در عنفوان شباب و در روزگار جواني بيست هزار بيت از اشعار متقدمان ياد گيرد و ده هزار كلمه از آثار متأخران پيش چشم كند و پيوسته دواو ين استادان همي خواند و ياد هميگيرد كه در آمد و بيرون شد ايشان از مضايق و دقايق سخن بر چه وجه بوده است تا طرق و انواع شعر در طبع او مرتسم شود و عيب و هنر شعر بر صحيفه خرد او منقش گردد تا سخنش روي در ترقي دارد و طبعش به جانب علو ميل كند. هر كرا طبع در نظم شعر راسخ شد و سخنش هموار گشت روي به علم شعر آورد و عروض بخواند و گرد تصانيف استاد ابوالحسن السرخي البهرامي گردد چون غايه العروضين و كنز القافيه، و نقد معاني و نقد الفاظ و سرقات و تراجم و انواع اين علوم بخواند بر استادي كه آن داند تا نام استادي را سزاوار شود و اسم او در صحيفه روزگار پديد آيد چنانكه اسامي ديگر استادان كه نامهاي ايشان ياد كرديم.»
اينها مطالبي از ادبيات بود كه شاعر ميبايست فرا گيرد و يا مطالعه كند. علاوه بر اين شرط عمدهيي نيز براي شاعر در قرن ششم قائل بودند و آن چنان بود كه بايد «در انواع علوم متنوع باشد و در اطراف رسوم مستطرف زيرا كه چنانكه شعر در هر علمي بكار هميشود هر علمي در شعر بكار هميشود...» و به همين سبب است كه از اواسط قرن پنجم به بعد براي فهم اشعار غالب شعرا يك دوره اطلاع از علوم متداول آن عهد لازم است و بياستعانت از آن علوم فهم اشعار دشوار و گاه غير ممكن ميشود.
تنوع در انواع شعر در قرن پنجم و ششم از قرن چهارم اندكي بيشتر بوده است. مثنوي و قصيده و غزل و رباعي و تركيب بند و ترجيع بند در آثار شعراي اين عهد به وفور ديده ميشود و غالب شعرا سعي داشتند در همه اين انواع طبع آزمايي كنند مثلاً خاقاني همه نوع شعر را از مثنوي تا ترجيعات ساخته است.
مطالب و مضامين اين اشعار به تفاوت عبارتست از مدح و هجو و وعظ و زهد و حكمت و غزل و تصوف و مسائل علمي و داستاني و تبليغات ديني و فلسفي به ساير مسائل كمتر توجه داشتند و برخي ديگر مانند خيام تنها تحت تأثير القاآت و الهامات فلسفي واقع ميشدند و برخي ديگر بدو يا چند موضوع و مطلب متوجه بودند و اين تنوع در مطالب بر روي هم باعث شده است كه اشعار فارسي قرن پنجم و ششم مانند گنجينه پر بهايي به جواهر گوناگون مزين باشد و هر گوشه آن بيننده را به نوعي جلب كند....
..