بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #31  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

Whoever, to your face, such cheerful colors gave
Patience and serenity for poor me can also save
Whoever trained your hair so arrogantly to behave
His grace, such injustice for poor me can also waive.
I gave up my desires on the first day when
Beloved took my heart's rein and made me her slave.
If there's no golden treasure, at least satisfied I remain
He who gave that to the king, made this the lot of the knave.
This world, just like a bride, in appearance is glorified
He who gave his life to this, has only dug his own grave.
From now on, I spend my time in nature with rivers & trees
While the breeze, of time of spring, would rant and rave.
Hafiz's heart was brave, rode hardships wave after wave
Though separations deprave, the King as our healer gave.






آن که رخسار تو را رنگ گل و نـسرین داد
صـبر و آرام تواند به مـن مـسـکین داد
وان که گیسوی تو را رسم تطاول آموخـت
هـم تواند کرمـش داد من غمـگین داد
مـن هـمان روز ز فرهاد طمـع بـبریدم
کـه عـنان دل شیدا به لـب شیرین داد
گـنـج زر گر نبود کنج قناعت باقیسـت
آن که آن داد به شاهان بـه گدایان این داد
خوش عروسیست جهان از ره صورت لیکـن
هر که پیوست بدو عـمر خودش کاوین داد
بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی
خاصـه اکـنون که صبا مژده فروردین داد
در کـف غصه دوران دل حافـظ خون شد
از فراق رخـت ای خواجـه قوام الدین داد
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #32  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

Last night, pansy addressed flowers and itself displayed
My swinging in this world, so and so's hair would braid.
My heart was a treasure chest of secrets, the hands of fate
Closed and locked and its key, to my Beloved bade.
Physician sent the broken me to my Beloved and said
My panacea and cure, only by Your hands are made.
May he be healthy, and happy, and in bliss
That his healing hands upon the needy laid.
Take your own advice, O incessant counselor
Sweet lover and wine, whosoever forbade?
Passed by poor me, and towards my rivals strayed
Said, "my poor Hafiz has given his life, I am afraid."






بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
کـه تاب مـن بـه جهان طره فـلانی داد
دلـم خزانـه اسرار بود و دسـت قـضا
درش ببسـت و کلیدش به دلسـتانی داد
شکسـتـه وار به درگاهت آمدم که طبیب
بـه مومیایی لـطـف توام نـشانی داد
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
کـه دسـت دادش و یاری ناتوانی داد
برو مـعالـجـه خود کـن ای نصیحتـگو
شراب و شاهد شیرین کـه را زیانی داد
گذشـت بر من مسکین و با رقیبان گفـت
دریغ حافـظ مسـکین من چـه جانی داد
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #33  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

Whoever holds a cup in hand
Forever will rule over the land.
The Water of Life that Elias found
Seek in the tavern where cups stand.
The essence of soul submit to the cup
Rules of the cup are in command.
We and the wine, pious and virtue
Let’s see which ones He will demand.
It is but a word from His lips
For he who has wished and planned.
Narcissus’s ways of drunkenness
Were borrowed from His eye’s gland.
My heart pictures Your face and hair
This prayer my day and night spanned.
It is the painful in the heart
Who Your sweet lips understand.
Your features, Your goodness, O soul,
Like Hafiz, two hundred slaves command.






آن کس که به دست جام دارد
سـلـطانی جـم مدام دارد
آبی که خضر حیات از او یافت
در میکده جو کـه جام دارد
سررشتـه جان به جام بگذار
کاین رشتـه از او نـظام دارد
ما و می و زاهدان و تـقوا
تا یار سر کدام دارد
بیرون ز لب تو ساقیا نیسـت
در دور کـسی کـه کام دارد
نرگس همه شیوه‌های مستی
از چشم خوشت بـه وام دارد
ذکر رخ و زلـف تو دلـم را
وردیست که صبح و شام دارد
بر سینـه ریش دردمـندان
لعلـت نمـکی تـمام دارد
در چاه ذقن چو حافظ ای جان
حـسـن تو دو صد غلام دارد
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #34  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

He, who always keeps his trust in the One
The One keeps all evils from him apart and gone.
I will not tell the tale of a friend, save to a friend
For it is a friend who keeps a friend’s word anon.
O heart make your living so that if you slip
The Angels will hold your upraised hands to the sun.
And if you want the Beloved not to break His oath
Keep your oath such that the chain won’t come undone.
And if one day upon that lock you see my heart,
Ask for His mercy, to keep my place, give to none.
When I asked him to keep my heart, replied
Ask the Father in Heaven, I am a helpless son.
My health and wealth, heart and soul, I give for Thee
May god keep compassion in my heart, always won.
Where is the dust of thy path, so Hafiz keep
In memory of the morning breeze’s gentle run.






هر آن کـه جانب اهل خدا نـگـه دارد
خداش در همـه حال از بلا نـگـه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
کـه آشـنا سخـن آشـنا نگـه دارد
دلا مـعاش چنان کن که گر بلـغزد پای
فرشتـه‌ات بـه دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسـلد پیمان
نـگاه دار سر رشـتـه تا نـگـه دارد
صـبا بر آن سر زلـف ار دل مرا بینی
ز روی لطـف بگویش که جا نـگـه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفـت
ز دسـت بنده چه خیزد خدا نگـه دارد
سر و زر و دل و جانـم فدای آن یاری
کـه حـق صحبـت مهر و وفا نگه دارد
غـبار راه راهگذارت کجاست تا حافـظ
بـه یادگار نـسیم صـبا نـگـه دارد
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #35  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

With clear wine, a wise one washed his behind
Early morning in tavern, who had homage on his mind.
When the golden cup of sun, descended from the skies
Curve of the new moon, of the curved cup would remind.
Happy is the one whose prayers and needs stem from his pain
With tears of his eyes and blood of his veins, cleans his behind.
The head priest leading prayers should be the one
Whose shrinking gown, blood of the daughter of vine defined.
My heart bought upheavals for the locks of that flowing hair
I know not that in this trade, what profit it could ever find.
If the head priest asks for me and my kind
Tell him Hafiz, with wine, is baptizing his behind.






به آب روشن می عارفی طهارت کرد
عـلی الصباح که میخانه را زیارت کرد
همین که ساغر زرین خور نهان گردید
هـلال عید بـه دور قدح اشارت کرد
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد
بـه آب دیده و خون جگر طهارت کرد
امام خواجه که بودش سر نـماز دراز
بـه خون دختر رز خرقه را قصارت کرد
دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد
اگر امام جماعت طلـب کـند امروز
خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #36  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

Dervish laid a trap with slight of hands and trick of the eyes
With the help of this trickster merry-go-round mystifies.
Tricks of his fate will keep the rabbit in his hat
How can you trick those whom to secrets are wise?
Come hither wine-bearer, the Sufi's beautiful lover
Came with full grace, and evaded their many, many tries.
O minstrel, with what tune was inspired to head for Iraq
Longingly sang to return to the Arabian Hejaz?
Come O heart, let's commend ourselves unto the Lord
Keep from rolled up sleeve that outstretched arm belies.
Undeceived, whoever lost himself in compassion
In the Spirit of Love, his soul upward flies.
In the court of the Truth, at the time of our demise
Shame on he, who permissible never defies.
Where to now, O proud partridge, halt and pause
Your delusions, prayers of the pious cat, never ever identifies.
Hafiz, mad Dervishes upon the path, don't criticize
Freedom from false piety for eternity is our prize.






صوفی نـهاد دام و سر حـقـه باز کرد
بـنیاد مـکر با فـلـک حـقـه باز کرد
بازی چرخ بشـکـندش بیضـه در کـلاه
زیرا کـه عرض شعـبده با اهـل راز کرد
ساقی بیا کـه شاهد رعـنای صوفیان
دیگر بـه جـلوه آمد و آغاز ناز کرد
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
و آهنـگ بازگشـت بـه راه حـجاز کرد
ای دل بیا کـه ما بـه پـناه خدا رویم
زان چـه آسـتین کوته و دسـت دراز کرد
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت
عشقـش بـه روی دل در معنی فراز کرد
فردا کـه پیشـگاه حـقیقـت شود پدید
شرمـنده ره روی که عمـل بر مـجاز کرد
ای کبک خوش خرام کجا می‌روی بایسـت
غره مـشو کـه گربـه زاهد نـماز کرد
حافـظ مکـن مـلامـت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهد ریا بی‌نیاز کرد
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #37  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

O heart, the pain of love burned once again
Beloved departed and drove the lover insane.
O flowers, you played your magic tricks
Alas that the drunk the sober shall reign.
My tears were my friends, since Beloved stayed away
My unkind fate from helping would refrain.
At dawn Beloved's house's bright glow
The lover's wounded heart would strain and pain.
O bearer give me a cup, since the hidden hand that writes
Has plans, access to which nobody can gain.
The artist of firmaments, earth and spheres
Nobody knows what plans it would feign.
Burning love, Hafiz's heart would entertain
Beloved from old times this poor lover has slain.







دیدی ای دل که غم عشق دگربار چـه کرد
چون بـشد دلـبر و با یار وفادار چـه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخـت
آه از آن مست که با مردم هشیار چـه کرد
اشـک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار
طالـع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از مـنزل لیلی بدرخـشید سـحر
وه کـه با خرمن مجنون دل افگار چـه کرد
ساقیا جام می‌ام ده کـه نـگارنده غیب
نیسـت معـلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن کـه پرنـقـش زد این دایره مینایی
کـس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینـه بـبینید کـه با یار چـه کرد
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #38  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

O friends, repented from drunkenness, daughter of vine
Began enforcing the law, became a preacher of divine.
From beyond entered our midst, let her now rest
And protests of others for separation decline.
Bring good news O heart, for the musician of love
Played in drunkenness, and found a cure for this wine.
Neither wash away its color, nor with a hundred fires burn
The stain of that wine which is the mystic’s gown’s design.
The flower of union with the breath of life bloomed
And the singing bird of joy, to the petal sang a joyous line.
In the face of jealousy, with humbleness yourself refine
Honor and wealth, desire, creed, with pride your head align.






دوسـتان دخـتر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کـنید
تا نـگویند حریفان کـه چرا دوری کرد
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مسـتانـه زد و چاره مخـموری کرد
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آن چـه با خرقه زاهد می انـگوری کرد
غنچـه گلبـن وصلم ز نسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #39  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

For years my heart was in search of the Grail
What was inside me, it searched for, on the trail

That pearl that transcends time and place
Sought of divers whom oceans sail

My quest to the Magi my path trace
One glance solved the riddles that I Braille

Found him wine in hand and happy face
In the mirror of his cup would watch a hundred detail

I asked, "when did God give you this Holy Grail?"
Said, "on the day He hammered the world’s first nail!"

Even the unbeliever had the support of God
Though he could not see, God’s name would always hail.

All the tricks of the mind would make God seem like fraud
Yet the Golden Calf beside Moses’ rod would just pale.

And the one put on the cross by his race
His crime, secrets of God would unveil

Anyone who is touched by God’s grace
Can do what Christ did, without fail.

And what of this curly lock that’s my jail
Said this is for Hafiz to tell his tale.





سال‌ها دل طلـب جام جـم از ما می‌کرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمـنا می‌کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون اسـت
طـلـب از گمـشدگان لب دریا می‌کرد
مشـکـل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو بـه تایید نـظر حل مـعـما می‌کرد
دیدمـش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونـه تـماشا می‌کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گـفـت آن روز که این گنـبد مینا می‌کرد
بی دلی در هـمـه احوال خدا با او بود
او نـمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد
این همه شعبده خویش که می‌کرد این جا
سامری پیش عـصا و ید بیضا می‌کرد
گـفـت آن یار کز او گشت سر دار بلـند
جرمـش این بود کـه اسرار هویدا می‌کرد
فیض روح الـقدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مـسیحا می‌کرد
گفتمـش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفـت حافـظ گله‌ای از دل شیدا می‌کرد
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #40  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

The radiance of your goodness manifested in eternity
Love appeared and set fire to the mountain, earth and sea
Your face radiated, and still saw angels were loveless
Setting this fire on man, was then your zealous decree
Mind wanted to turn this fire to its own guiding light
You set the world in chaos with your ardent, radiant glee
False seeker sought to witness the secrets of the world
Hidden hand came and kept away his undeserving plea
To others fate brought a lot, filled with pleasure and joy
My sad heart's lot was to be saddened on its knee
My sublime soul was longing for a glimpse of your face
My hand running through the locks of your hair lovingly
Hafiz wrote his love poems only on the day that he
Let the pen write from the heart that is joyous and free.






در ازل پرتو حسنـت ز تـجـلی دم زد
عشـق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتـش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جـهان برهـم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگـه راز
دسـت غیب آمد و بر سینه نامـحرم زد
دیگران قرعه قسمت همـه بر عیش زدند
دل غـمدیده ما بود که هـم بر غـم زد
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشـت
دسـت در حلقه آن زلف خم اندر خم زد
حافـظ آن روز طربنامه عشق تو نوشـت
کـه قـلـم بر سر اسـباب دل خرم زد
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:52 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها