* جملات کوتاه و پر معنا *

[ترنم]

گاهی باران همه دغدغه اش باغچه نیست،
گاهی از غصه تنها شدنش می بارد!

[افسون 13]

رفتار عاشقانه ی زن را بایــد از دلتنگـیش فهمید
از شـــوق و بی تابیـش برای دیدار
از حس کودکانه اش برای آغــــــــوش
از خجالتش برای بوسـه گرفتن
زن بـی دلیل بهانه نمیگیرد
شاید بهانه ی دستانِ گرمـت را دارد
که دستانش را بگیری …!

[bigbang]

مهم نیست اگر خلاف جریان آب باشم ، خودم جاری میشوم
دنیا هر رنگی به خود بگیرد من رنگ خودم را خواهم داشت
من ، چه فرقی با جوانی فقیر با لباسی مندرس در کوچه های شانگهای دارم !
یا پسر چینی که ترک موتور پدرش نشسته و درس میخواند
او هم مانند من نیاز به استحمام دارد ، او هم گرسنه میشود
او هم احساس دارد
من فقط یک نفر در میان 7 میلیارد انسان میباشم
با مغزی محدود و شعائری محدودتر
منتها این تصورات من هستند که من را به سوی ناکجا آباد میبرند
وسعت دنیایی که درون ذهن من است بسیار بزرگتر از دنیای واقعی است
آری من هم مانند همه انسانها رنج میکشم
و خوشحال میشوم
فرق من با آن مرتاض هندی که تسبیحی بزرگ در دست دارد و شب و روز خود را به
ریاضت میگذراند چیست به راستی ؟
من هم ریاضت میکشم او گرسنگی را تحمل میکند و سختی مراقبه .
و من زندگی را ! آری به راستی ما انسانها چقدر زندگی خویش را تحمل میکنیم ؟
چه چیزی حجم این فاصله ای را یک بین نوع بشر است با وجود ازدیاد جمعیت افزوده ؟
زیادیم اما فاصله امان با هم بسیار زیادتر است !
برای خودم فنجانی قهوه دم میکنم و ناراحتی و سردرگمی های خود را قورت میدهم !
به راستی عجب دنیایی است !

[Saba_Baran90]

یه عده "رو راست" هستند و یه عده هم "روی راستی" ایستاده اند !!!

**************************

تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا .


*******************************

اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن .

[shokofe]

در همین خانه ی بغلی باشی یا قاره ای دیگر ،
چه فرقی می کند وقتی کنارم نیستی....

[پریشان]

هیچ وقت خودت رو 100% خرج کسی نکن؛

که تا 10 بیشتر بلد نیست بشمره...!!!!

[افسون 13]

من از روئیدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها

[Saba_Baran90]

سلامِ مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود بپرس
چگونه شب ها را آسوده می خوابد . . . ؟

[پریشان]

در عجبم از کسی که کوه را می شکافد تا به معدن جواهر برسد،ولی

خویش را نمی کاود تا به درون خود راه یابد (خواجه عبدالله انصاری)

[افسون 13]

می‌شود ، سبز بود با یک برگ
می‌شود ، شد بهار با یک گل
از دل یک شكوفه شادی كرد
دل به سودای یک شقایق داد