پارسی بگوییم در این تالار گفتگو بر آنیم تا در باره فارسی گویی به گفتمان بنشینیم و همگی واژگانی که به کار میبیندیم به زبان شیرین فارسی باشد |
01-18-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
به رخ کشیدن
داستان: هرگاه نیکی ها و خدمات خود و همچنین بدیها و ناجوانمردیهای کسی را یکایک برشمرند و در معرض دیدش قرار دهند تا جای انکار و تکذیب باقی نماند به این عمل در اصطلاح عامه گفته میشود «به رخش کشیدند» یا به عبارت دیگر «بالاخره فلانی به رخش کشید»، یعنی با ایراد حجت و برهان قاطع به طرف مقابل مجال انکار و تکذیب نداد.
اکثریت مردم ایران و سایر فارسی زبانان گمان میکنند رخ همان چهره و صورت آدمی است و از اصطلاح به رخ کشیدن این طور باید استنباط کرد که مطلب مورد نظر از مقابل چهره و صورتش گذرانیده شد تا از نزدیک ببیند و دیگر مجال انکار و تکذیب نداشته باشد.
ولی آنچه از گفتار اهل اصطلاح و آثار محققان بر میآید از این رخ معنی چهره افاده نمیشود. بلکه رخ در این مثل و اصطلاح یکی از مهره های بازی شطرنج است که جهت نقش موثری که بازی میکند در افواه عامه به صورت ضرب المثل در آمده است.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
01-18-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تعارف شاه عبدالعظیمی
داستان:
مثل بالا و مورد اصطلاح آن را همه کس میداند.
به قول علامه دهخدا : «دعوت کردن کسی را به چیزی بیارزش، چون آب خزینه حمام را به تازه وارد اهدا کردن ... تعارف شاه عبدالعظیمی است.»
اینکه به زبان گوید به منزل آیند، یا فلان متاع از شما باشد و از دل راضی نیست.
به طور کلی هرگونه تعارف غیر عملی را که از دل بر نیاید تعارف شاه عبدالعظیمی گویند.
حضرت «عبدالعظیم حسنی» که در شهر ری مدفون است و هم اکنون زیارتگاه بزرگی برای مردم ایران محسوب میشود بعد از چهار پشت به امام دوم شیعیان امام حسن مجتبی متصل میشود. مزار حضرت عبدالعظیم که در اصطلاح عمومی «شاه عبدالعظیم» گفته میشود پیوسته مطاف معتقدان و شیعیان مومن و علاقه مند بوده است.
چون شهر ری در چند کیلومتری و نزدیک تهران قرار دارد لذا در قدیم معمول بوده است که زائران تهرانی علی الاکثر شب را در شهر ری توقف نمیکنند و به تهران باز میگردند.
اگر کسی از ساکنان شهر ری طوعا یا کرارا درمقام دعوت از زائرتهرانی برمیآمد وتعارف میکرد به اصطلاح معروف :
« تو را به این حضرت شب را در بنده منزل بمان» پیداست که چون دعوت شونده ناگزیر از مراجعت بود لذا تعارف آن شاه عبدالعظیمی جنبه ی عملی نداشت و نمیتوانست مورد قبول تهرانی واقع شود.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
01-18-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پارتی بازی
داستان:
هرگاه در کشوری قدرت تشکیلاتی وجود نداشته باشد و مصادره ی امور و متصدیان مسول قائم به وجود خود نباشند، پیداست که توصیه و سفارش و اعمال نفوذ از طرف ارباب قدرت در چنین سازمان و تشکیلاتی نقش اساسی بازی میکند و موجب میشود که صالحان گوشه ی عزلت گیرند و طالحان به مسندعزت نشینند.
این اعمال نفوذ و توصیه بازیها را در عرف اصطلاح ایران «پارتی بازی» گویند در حالیکه معنی و مفهوم لغوی این ضرب المثل با آنچه را که مقصود و منظور ما میباشد تباین کامل دارد.
پارتی (Party) لغتی است فرانسه به معنای حزب و پارتی بازی همان حزب بازی است که دردنیای امروز هیچگونه بحث و ایرادی بر آن وارد نیست.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
01-18-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پالانش کج است
داستان:
هرکس درمعتقدات مذهبی و مبانی اخلاقی تغییر رویه دهد، دربارهاش به ضرب المثل بالا تمثل میجویند و میگویند، فلانی پالانش کج است که اگر طرف مورد بحث مرد باشد یعنی ایمان و عقیدتش خلل پذیرفته و اگر زن باشد به این معنی است که از طریق عفت و طهارت منحرف گردیده است.
آقایان روحانیون قبل از اختراع اتومبیل بر اسب و قاطر و غالبا دراز گوش سوار میشدند و برای وعظ و خطابه و مهمانی به خانه این و آن میرفتند که شاید هم اکنون نیز در بعضی از شهرهای کوچک و روستاها کماکان بر چهارپایان سوار شوند. بعضی از روحانی نماها (نه روحانیون واقعی) در عصر قاجاریه مردم را برای سواری میخواستند تا مقاصد و نیاتشان را بدان وسیله به سر منزل مقصود برسانند. ضمنا میدانید که پالان مرکوب به وسیله ی تنگ اسب باید سفت و محکم بسته شده باشد تا بتوان بر آن سوار شد و سواری گرفت. اکر مرکوبی پالانش کج باشد خوب سواری نمیدهد و راکب را به زحمت میاندازد. معنی و مفهوم ظاهری و مجازی ضرب المثل بالا این است که طرف مورد بحث تغییر عقیده داده به مذهب یا مسلک دیگری متمایل شده است ولی مقصود باطنی و نهایی این بود که وی سواری نمیدهد یعنی از ما گوش شنوایی ندارد. پس در این صورت باید طرد شود تا ایجاد زحمت نکند !
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
01-18-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پتهاش روی آب افتاد
داستان:
هرگاه راز و سر کسی فاش شود و به اصطلاح دیگر «طشتش از بام افتاده باشد» مجازا میگویند : «فلانی پتهاش روی آب افتاد» یعنی اسرار مگویش فاش و برملا گردید.
آنچه را که امروزه به نام جواز و گذرنامه و بلیط نامیده میشود سابقا «پَتِه» میگفته اند. پته به منظور خروج از کشور همان است که تا چندی قبل به نام «تذکره» نامیده میشد و در حال حاضر آن را گذرنامه و یا به اصطلاح بین المللی «پاسپورت» میگویند که از طرف دولت متبوعه صادر میشود و در کشور مقصد و مورد نظر به منزلهی اجازه نامهی اقامت تلقی میگردد.
پته دیگری در رابطه با موضوع این مقاله وجود داشت که به گفته ی صاحبان فرهنگها و فرهنگنامه ها : «بند گونهای بود که در جای جای جویهای نشیب دار میبستند که هم آب نگاه دارد و هم جوی شسته نشود.»
در حال حاضر که تمام شهرها وغالب روستاهای کشور لوله کشی شده و از آب تصفیه شدهی چاهها وچشمه سارها استفاده میکنند، واژه ی پته و پته بستن که از آن معنی و مفهوم بند بستن برجای جای جویهای نشیب دار اسفاده شود مهجور و دور از ذهن میباشد. ولی سابقا که لوله کشی نبود و آب مورد احتیاج شهرها در داخل جویهای سرباز (نه سربسته) جریان داشت هرجا که لازم میآمد مقداری از آب جاری به داخل کوچه های مسیر یا خانه های مسکونی جریان پیدا کند سد و بند کوچکی از جنس چوب به نام پته در داخل جوی خیابان یا کوچه قرار داده آب را به قدر کفایت (نه کم و نه زیاد) به داخل حوض و آب انبارخانه جریان میدادند تا از آب حوض برای شستشوی ظروف و اثاثیه و ملبوس و از آب نیمه صاف آب انبار که قسمت عمدهی گل و لای و اضافاتش رسوب کرده است برای نوشیدن و به کار بردن درامور خوراک پزی استفاده نمایند.
سابقا افرادی بودندکه در سالهای کم آبی و خشکسالی، احتیاج مبرم به آب برای پر کردن حوض و آب انبار به منظور رفع نیازمندیهای داخلی، آنان را وا میداشت که در غیر نوبت به حقوق دیگران تجاوز کرده از آب سهمی و نوبتی آنان، سو استفاده کنند.
برای حصول این مقصود نیمه های شب که تمام سکنه ی آن محله و آبادی بر بستر راحت و آسایش غنوده بودند در داخل جوی پته میبستند و آب میبردند.
بدیهی است در آن نیمه های شب کمتر کسی متوجه آب دزدی آن شخص میشد، مگر آنکه فشار آب گاهی موجب گردد که پته اش روی آب افتد یعنی فشار آب پته را از جایش کنده به جاهای دیگر ببرد که در این صورت ساکنان خانه های پایینتر پته را بر روی آب میدیدند و راز و سرش بدین وسیله فاش شده قشقرق برپا میشد و آبرویش برباد میرفت.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
01-18-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پنبه اش را زدند
داستان:
اصطلاح بالا کنایه از این است که اسرارش را فاش و برملا کردند و به مردم فهمانیدند که توخالی است و چیزی در چنته ندارد. خلاصه آن طوری که بود (نه آنچنان که مینمود) شناسانیده و رسوا گردیده است.
یکی از مراسم جالب که در بعض اعیاد وجشنها ضمن سایر برنامها اجرا میشد، این بود که مسخره و دلقکی لباس مضحک میپوشید که داخل و لابلای آن لباس پر از پنبه بود و قسمتهای لخت و عریان بدن او هم پوشیده از گلوله های پنبه ای بوده است که مسخره و دلقک را به صورت پهلوان پرباد و بروتی نشان میداد.
این پهلوان نامدار ! با این ریخت مضحک با یک نفر حلاج که کمانی در دست داشت در مقابل تماشاچیان به رقص و پایکوبی میپرداخت و حلاج در حال رقص و شلنگ اندازی کم کم پهلوان پنبه را با زدن کمان عور و برهنه میکرد و این عمل را تا زمانی ادامه میداد که تمام پنبه های تن او بر باد میرفت وچهره ی واقعی و اندام نحیف و مردنی و استخوانیش نمودار میگردید.
در واقع چون پهلوان پنبه از آیین پهلوانی چیزی نمیدانست وازعلایم پهلوانی هم جز پنبه های گلوله شده که او را به صورت یک پهلوان با سینه های برجسته و بازوان سطبر نشان میداد نشانی دیگرنداشت، لذا چون پنبه اش را زدند دیگر چیزی از او باقی نمیماند تا اظهار وجود کند. به ناچار در مقابل شلیک خنده ی تماشاچیان ازصحنه خارج میشد و نوبت به پهلوانان واقعی میرسید.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
01-18-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پهلوان پنبه
داستان:
پهلوان پنبه به کسی گفته میشود که به قول علامه دهخدا : «درشت اندام و قوی هیکل ولی بیزور و قوت باشد. ظاهری دلیر ولی باطنی جبون دارد، به ظاهر پردل و در باطن ترسو باشد.»
در اصطلاح آذربایجانیها اینگونه افراد را «یالانچی پهلوان» میگویند که ادعایشان از مرحله ی حرف به عمل نمیآید.
القاب و عناوین پهلوانان به شرح زیر بوده است :
پهلوان اول کشور : این پهلوان باید تمام پهلوانان کشور را مغلوب کرده، آخرین کشتی را در حضور پادشاه میگرفت.
پهلوان باشی : سرپرست پهلوانان را پهلوان باشی میگفته اند زیرا در عصر صفویه و قاجاریه به پهلوانانی که بر اثر کهولت و پیری از میدان خارج میشدند سرپرستی پهلوانان وابسته به دربار یا بعضی نواحی را میدادهاند.
پهلوان صاحب تاج : کسی که غیر از مقام پهلوانی و استادی و نیروی بدنی به نیکنامی معروف بوده مضافا به کسوت و طریقت اهل فقر درآمده باشد ضمن انجام مراسمی به دست پیر و مرشد و مراد خویش به استعمال تاج فقر مفتخر میگردید.
بدافت : کشتی گیرانی که در دست حریف سرسختی نشان داده و او را به زحمت میانداخته اند، بدافت میشدند.
بدلکار : از فنون کشتی یکی بدلکاری است یعنی هر فن که حریف به کار ببرد او بدل کند وحریف را به زحمت بیندازد.
پهلوان زورگر : زورگران معمولا از تنومندترین ورزشکاران باستانی بوده اند که چون بدنشان با آلات سنگین ورزشی به ورزیدگی و رسایی کامل میرسید به نمایش زورگری در نزد رجال درجه اول و حکام و خوانین و یا در محل های عمومی میپرداختند و از این رهگذر ارتزاق میکردند.
پهلوان کنفت کن : به کسی میگفتند که در کشتی مقام و منزلتی نداشت ولی هنگام درگیری و زورآزمایی با پهلوانان نامی سرسختی نشان میداد و با نیرنگ و زیرکی مقاومت میکرد و گهگاه با حرکاتی ناشایست موجب لکه دار شدن حیثیت حریف میگشت. پهلوان پنبه : این پهلوان که موضوع مورد بحث ماست ورزشکاری بود درشت اندام و قوی هیکل ولی بیهنر و جبون و ترسو که نه میدان رفته و کشتی گرفته بود و نه جسارت و شجاعتی از خود نشان میداد اما تا بخواهی ادعای پهلوانی میکرد و در عالم حرف و پرچانگی پشت حریفان نامدار را به خاک میمالید !
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
01-18-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تفنگ حسن موسی هم نزد
داستان:
آدمی برای تحقق آمال و آرزوهای خویش به هر وسیله ای که متصور باشد توسل میجوید.
وقتی که از همه طریق مایوس شد و آخرین مرجع امیدش هم نتوانست کاری انجام دهد به ضرب المثل بالا تمثل جسته میگوید: «این تفنگ حسن موسی هم نزد» یعنی آخرین تیر ترکش هم به هدف اجابت اصابت نکرده است. بهترین تفنگسازان اخیر ایران سه نفر بودند به اسامی «حاج مصطفی» و «حسن» و «موسی». حسن و موسی با یکدیگر شریک بودند و هرکدام در قسمتی از کارهای تفنگ سازی تخصص داشتند لذا تفنگ های ساخت آنها بهتر و دقیقتر از تفنگ های حاج مصطفی و سایرین بوده است.
تفنگ ساخت حسن و موسی که اختصارا «تفنگ حسن موسی» گفته میشد در هدف گیری مشهور بود که کمتر به خطا میرفت. بدین جهت شکارچیان و تیراندازان غالبا تفنگ حسن موسی میخریدند و اطمینان داشتند که در موقع تیراندازی بالا و پایین نمیزند و دقیقا به هدف اصابت میکند.
از آنجایی که تفنگ حسن موسی مورد کمال اطمینان بود و شکارچیان با در دست داشتن این نوع تفنگ به موفقیتشان کاملا امیدوار بودند لذا چنانچه احیانا تفنگ حسن موسی هم در نشانه زنی به خطا میرفت موجب یاس و نومیدی تیرانداز و شکارچی میشد و دیگر دست و دلش به شکار نمیرفت و در پاسخ سوال کنندگان میگفت : «تفنگ حسن موسی هم نزد» و معنی استعارهای آن کنایه از این است که همه چیز تمام شد و در انجام مقصود راه چاره و علاج دیگری متصور نیست.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
01-18-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تیری به تاریکی رها کرد
داستان:
گاهی اتفاق میافتد که کسی بیگدار به آب میزند و بدون مطالعه و دور اندیشی در اطراف و جوانب کار، به دنبالش روان میشود.
عبارت مثلی بالا در ارتباط با این زمره از مردم دیر آمده وشتاب زده به کارمیرود که از باب تعریض و کنایه میگویند : «تیری به تاریکی رها کرد»، یعنی : «کورکورانه عمل کرد و مالا زیان و خسران دید.»
عبارت تیری به تاریکی رها کرد اختصاص به اعراب عصر جاهلیت دارد که البته تا دوران صدر و بعد از اسلام نیز ادامه پیدا کرده است.
توضیح آنکه کمانداران عرب همه ساله مسابقاتی ترتیب میدادند تا کسانی که درعلم کمانداری و تیراندازی بهتر و بیشتر از دیگران ورزیدگی ومهارت دارند، برگزیده شوند.
طریقه و روش مسابقه ی تیراندازی انواع و اقسام مختلف داشت که یکی از آن روشها تیری به تاریکی رها کردن بود به این ترتیب که سپر پولادینی را به دیوار نصب میکردند وداوطلبان مسابقه در فاصله ی معینی از دیوار مزبور، قبل ازغروب آفتاب میایستادند و سپر مقابل را کاملا از مد نظر میگذرانیدند و سپس تامل میکردند تا هوا کاملا تاریک شود و سپر مقابل مطلقا دیده نشود. در آن موقع هریک از داوطلبان با سابقه ی ذهنی که از محل و موقعیت خود و سپر مقابل داشت سه تیر پیاپی به سوی هدف (سپر) رها میکرد. اگر صدا بر میخاست معلوم بود که تیر به هدف خورده، و گرنه به خطا رفته است. در واقع عبارت تیری به تاریکی رها کردن ماخوذ از این نوع مسابقه ی تیراندازی اعراب است که بعدها به صورت ضرب المثل در آمده است.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
01-18-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
علی آباد هم شهر شده
داستان:
هرگاه بخواهند کسی را از لحاظ مقام و فضل و ثروت و جز اینها تحقیر یا تخفیف کنند از باب تعریض و کنایه به عبارت مثلی بالا استناد کرده و میگویند: «علی آباد هم شهر شده !» یا به اصطلاح دیگر «خیال میکنه علی آباد هم شهری شده.»
علی آباد در ابتدا قهوه خانه ی بزرگی بود که اطاقهای متعدد برای مسافرین وچندین اصطبل و طویله برای چهار پایان داشت. ساکنان مناطق شرقی مازندران، محصولات صادراتی خویش از قبیل برنج و پنبه و کنف و کارهای دستی مانند شمد و شیر و پنیر و تافته را از طریق علی آباد و درهی سواد کوه به تهران و شهر تاریخی ری و فلات مرکزی و جنوبی ایران حمل میکردند.
قهوه خانه ی علی آباد در واقع شب منزل کاروانها و چهارپایان بود و به علت اهمیت موقع تدریجا توسعه پیدا کرده مسکن و مسافرخانه های زیادی در اطراف آن ساخته شده است به قسمی که پس از چندی به صورت یک بلده کوچک درآمد منتها چون صورت شهری نداشت به علت رطوبت هوا و ریزش بارانهای متوالی مخصوصا عبور و مرور هزاران راس اسب و قاطر و الاغ که شبانه روز ادامه داشت هوای آن همیشه کثیف و آلوده و راهها و کوچه های تنگ و باریک آن همواره پر از گل و لجن بوده که عبور از داخل بلده را مشکل میکرده است، به همین جهات و ملاحظات اگر کسی در آن عصر و زمان خود را علی آبادی معرفی میکرد و یا از مناظر و یا زیباییهای آن سخنی میگفت از آنجا که علی آباد قهوه خانه ای بیش نبوده است از باب طنز و کنایه میگفتند: علی آباد هم شهر شده !
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 01:50 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|