بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[مهدی]

مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
لب گيری و رخ بوسی می نوشی و گل بويی

[life]

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

[مهدی]

دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فدای او شد و جان نيز هم

[Omid7]

ماهم اين هفته برون رفت و به چشمم ساليست
حال هجران تو چه دان كه چه مشكل حاليست

[shokofe]

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

[مهدی]

تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از اين طرفه‌تر برانگيزد

[shokofe]

دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است

[مهدی]

تو خود ای گوهر يک دانه کجايی آخر
کز غمت ديده مردم همه دريا باشد

[shaghayegh N]

در ره نفس كزو سينه ما بتكده شد
تير آهي بگشاييم و غزايي بكنيم
مدد از خاطر رندان طلب اي دل ورنه
كار صعب است مبادا كه خطايي بكنيم

[مهدی]

می‌فکن بر صف رندان نظری بهتر از اين
بر در ميکده می کن گذری بهتر از اين