تالارهای آزاد در این تالار پستهایی که شمارش نمیشوند ارسال میشود |
02-14-2012
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,317
سپاسها: : 1,663
2,620 سپاس در 1,701 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سلام سلا صد تا سلام:دی
خوبید انشالله:دی
نقل قول:
کدوم زمستون فرشته جان اینجا که حسابی بهاره .... دمای هوا 20-
|
اینجا که هوا خیلی سرده:دی
مگه کجا میشینی شما!!!!!!!
نقل قول:
سلااااااااااااام فرشته جون!
صبح بخیر!(قابل توجه جمع الآن 20 دقیقه به 12 است!نه : می باشد!)
|
سلام صبا جان
مرسی
ظهر شما هم بخیر باشه
ویرایش توسط FereShteH : 02-14-2012 در ساعت 08:34 PM
|
6 کاربر زیر از FereShteH سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
02-14-2012
|
|
معاونت
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521
1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سلام مهربونا
میخونم پست هاتون رو
و خوشحال میشم که خوبید و سر حال
|
10 کاربر زیر از SonBol سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-14-2012
|
|
ناظر و مدیر تالارهای آزاد
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
از خدا پرسیدم:خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
از خدا پرسیدم:خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
از خدا پرسیدم:خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،
با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید
مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر
مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی
کوچک باش و عاشق.. که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن
فرقى نمی کند گودال آب کوچکى باشى یا دریاى بیکران… زلال که باشى، آسمان در توست
نلسون ماندلا
__________________
. . . . .
|
5 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-14-2012
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211
6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آنا مردم کجایین؟
بعد من کبریت دستم می گیرم انضباط ازم کم میکنن!
آنا رفتم بیرون شدیدا هم اعتراض دارم!
سردو خشک و بی روح! دلم می خواد بریم مهمونی اما قراره به جاش مهمون برامون بیاد اونم با بچه کوچولو پررو خونه به هم بریز نق نقو که اگر بهش بگی بالای چشت ابرو مامانشو با یه من عسل هم نمیشه خورد!
منتفرم از اینکه مردم به این فکر نمی کنند که همیشه باید خودشون رو جای دیگران هم بذارن!
خوب بابا می گن بچه تو ساکت کن، تو که خونه جمع نمی کنی من بیچاره آخرسر مجبور میشم بشینم خونه جمع کردن!
به نظرتون کار بدیه در این گونه مواقع بچه رو از پنجره پرت کنی پائین!
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
|
7 کاربر زیر از Saba_Baran90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-14-2012
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نه اتفاقاً خیلی هم خوبه منتها باید زاویه پرتابت یه طوری باشه که بچه زیاد آسیب نبینه
اما من سیاست دارم هر وقت گیر اینجور بچه ها میفتم بدجوری ذهنشون رو درگیر میکنم
نمونه بچه دختر خاله مادرم اسمش هست سبحان اومده بود خونمون
مشهدی گردن کلفتا سید هم هست دیگه فقط داشته باشید داستانو دیگه
همش دوست داره دعوا بیفته تفنگ بازی کنه من گفتم این که حالت عادی آروم نمیشه دعواش هم کنی والدینش شاکی میشن
من نشستم براش داستان تعریف کنم یک کتابی داشتم نوشته های پراکنده صادق هدایت یه سری داستان قشنگ داره بیانش کودکانه هست
آقا من گرفتم این داستانو براش تعریف کردم یعنی مثل خمیر نرم شد بچه دهن همینطوری باز داشت منو نگاه میکرد !
بعدش من رفتم تو پذیرایی پیش مادرم نشستم پیش مهمونا این تو اتاق من بود
یواشکی برگشتم در اتاقم یکم باز کردم ببینم داره چیکار میکنه دیدم داره با خودش داره خاله بازی میکنه
خلاصه در این مواقع گاهی اوقات پس گردنی لازم هست یا مثلاً شکلاتی چیزی داشته باشی که به بچه بدی هم ای جواب میده ساکتش میکنه !
ویرایش توسط bigbang : 02-14-2012 در ساعت 06:54 PM
|
4 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-14-2012
|
|
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال
|
|
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552
4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bigbang
خلاصه شما ها چطورین ؟ مهدی جان چطوری ؟ آریانا کجایی ؟ بعضی ها شما کجا هستید ؟ بعد احوال ادمین چطوره ?؟
امیر عباس که آخر شبا میاد دانلود میکنه میره چطوره ؟
آقا شروین که اصلاً نمیبینه ما رو چطوره ؟
|
سلام محمد جان ما خوبیم ملالی نیست جز دوری شما
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ترنم
سلام
ثبت تاریخی از خودم در وکردم
کاربران در حال دیدن موضوع: 3 نفر (2 عضو و 1 مهمان) ترنم, GolBarg
|
سلام بانوی لب تاپ دار تاریخ نگار
ما هم گاهی اوقات نا محسوس در سایت پرسه میزنیم و یکهو وارد عمل میشیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط FereShteH
سلام عرض میکنم
شب زمستونیتون بخیر باشه
|
سلام
شب شما هم بخیر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bigbang
سلام شب همگی به خیر امیدوارم ایام به کام باشه !
|
دوباره سلام
ایام رو به کام باید ساخت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط FereShteH
خدا رو شکر که خوبید
ما هم خوبیم:دی
|
شما خوبید؟ : دی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shokofe
کاربران در حال دیدن موضوع: 4 نفر (1 عضو و 3 مهمان) shokofe
سلام
خوب چه خبرا؟
خوبین خوشین سلامتین؟
مهدی حالا این دفعه سبیل نزار باهات آشتیم
|
سلام
آشتی کردی
بابا من این همه گشتم دنبال سبیل برا آواتار
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bigbang
در مورد اسم من هم میگم بیخیال همینطوری باشه کی به کی هست
از همون اول بیگ بنگ بودیم همینطوری هم بمونیم چه فرقی داره حالا ؟
مثلاً داش حسین خودمون همه میدونن متولد 1971 هست هر چند اسمش رو بزاره حسین!
|
هر جور راحتی محمد جان
آره ما که میدونیم حسین متولد 1971 هست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Saba_Baran90
پسردایی چقدر دعا کردی!
به خودم شک کردم!
مگه آدم زبونی یاد بگیره یادش می ره؟
آره اون موقع ها جوون بودیم درس می خوندیم!(الآن منظورمو کامل رسوندم؟ )
نه دیگه الآن رسمه تو دعوا هیچی خیرات نمی کنن!
سلامت باشی پسردایی!
شما هم اگه به ذهنتون رسید هم اکنون نیازمند تقلب سبزتان هستیم!
ممد جون همین الآن اعتراف کردی شمالی هستی!
تا من به مهرگان هم خبر بدم!
من لهجه مردم مازندرانو دوس می دارم!
ممد باز داری از پسرا طرفداری می کنی ها! یه لحظه به این فکر کن که من یه نیسان دارم!
|
دختر عمه محتاجیم به دعا
یادش نمیره ولی اگه استفاده نکنه میتونی تو ذهنش بگه ولی به زبانش نمیچرخه
بازم مبارک باشه شیرینی یادت نره
من همه لهجه های ایران رو دوست دارم غیر از یکی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bigbang
من بچه خاک پاک مازندران هستم
خون مازندرانی از نوع آملی تو رگهام هست
یه جورایی آدم احساس میکنه داره به زبان مردم قدیمی ایران صحبت میکنه
ولی مازندران جیگر منه دوسش دارم میخوام همیشه سربلند پایدار سبز و قشنگ باقی بمونه
|
میدانستیم محمد جان
تازشم همسایه هستیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط FereShteH
سلام مجدد:دی
شب دوستان بخیر و خوشی.
|
مجددا سلام
خوب هستید : دی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط حسین
آنا دوست نسیمه دیگه ، معمولا هر کس میاد پاتوق یا دست خالی نمیاد یا تنهایی نمیاد ،
شروین و امیر هم راه دوره نمیصرفه از این طرفا بیان ، خاله رزیتا هم تا قتل و جنایتی اینجا رخ نداده باشه نمیاد ، فرشته سالی یه بار با شب بخیر میاد ، آریانا هم سهامدار شده دیگه نمیاد ،
ترنم با فال روز میاد ، و..........
|
دستت در نکنه بالاخره ما فهمیدیم آنا کیه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط MAHDI
درود بر شما دوستان عزیز
ساعت 05:29 صبح روز سه شنبه 25/11/1390
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (1 عضو و 0 مهمان)
MAHDI
|
درود خداوند بر شما باد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط حسین
صبح همگی دوستان بخیر و شادی و خسته نباشید به شب زنده داری مهدی بنفشابی که زحمت کشیدن رکورد بولینگ رو ارتقا بخشیدن . بهشون تبریک میگیم و این شاخه گل رو تقدیمش میکنیم .
|
الان که شبه پس شبت بخیر
تبریک مهدی جان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ترنم
شما ها مگه خواب ندارین
اقا بیگ بنک کمردی لهجه نیست
کردی یه زبانه
زبان کردی
|
نه خواب ندارند
خواستم این بحث زبان بودن یا لهجه رو بنویسم هم حوصله ندارم هم باید مطمئن بشم چون ما تو زمان دانشجویی با چندین زبان شناس مسافرتی بودیم بحث شد در مورد زبان بودن یا لهجه بودن اقوام ایرانی برا من جالب بود اگه بتونم مستندات رو گیر بیارم حتما میزارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Saba_Baran90
عصبانی نشو آقا ممد! من اصلا یادم
راستی مگه نسیم خون آشامه که تو هوای آفتابی پیداش نمیشه!
آفرین آقا مهدی که وقتی هم هیچکی نیست شما هستی!
باید ادمین به خاطر این حرکت بهتون جایزه بده!
پسردایی من نیتم خیر بوده!
|
جالب بود در مورد نسیم
ادمین حقوقشو اضافه کنه بهتر نیست
کسی مگه گفته نیت شما خیر نبوده؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bigbang
در ضمن من گفتم مازندرانی هستم مگه گفتم کجا میشینم ؟
از کجا معلوم تو کرمانشاه نباشم ؟
|
همسایه ما هستی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Saba_Baran90
اینجا رو نگا:کاربران در حال دیدن موضوع: 5 نفر (1 عضو و 4 مهمان) Saba_Baran90
|
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ترنم
کاربران در حال دیدن موضوع: 7 نفر (1 عضو و 6 مهمان) ترنم
صبا اینجارو مهمونایه من بیشترن
|
می بینم که تاریخ نگاری ثانیه ثانیه هست و خوب دارید موارد تاریخی رو ثبت میکنید احتمالا یکی از مهمانان صبا ، ترنم باشه و یکی از مهمانان ترنم هم صبا باشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط FereShteH
سلام سلا صد تا سلام:دی
خوبید انشالله:دی
ظهر شما هم بخیر باشه
|
دو صد تا دو صد تا سلام : دی
شب بخیر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط SonBol
سلام مهربونا
میخونم پست هاتون رو
و خوشحال میشم که خوبید و سر حال
|
به ببینید کی اومده
احوال خاله مینا
اینکه پست ها رو میخونی خوبه ولی قابل قبول نیست پست نزنی و اسمتان در تاریخ نگاری دوستان نباشه
همه خوشحال میشیم وقتی می آیید اینجا و خوشحال تر اینکه پستی می زنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Saba_Baran90
آنا مردم کجایین؟
بعد من کبریت دستم می گیرم انضباط ازم کم میکنن!
خوب بابا می گن بچه تو ساکت کن، تو که خونه جمع نمی کنی من بیچاره آخرسر مجبور میشم بشینم خونه جمع کردن!
به نظرتون کار بدیه در این گونه مواقع بچه رو از پنجره پرت کنی پائین!
|
بجای اینکه بچه را پرت کنی بیرون طوری قرارش بده که به میزی چیزی بخوره که باعث کمی صدمه و گریه بشه و چیزی گردنت نیوفته اونوقت مجبوره حواسش به بچه اش باشه
گزینه آخر پرتاب از پنجره است
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bigbang
نه اتفاقاً خیلی هم خوبه منتها باید زاویه پرتابت یه طوری باشه که بچه زیاد آسیب نبینه
خلاصه در این مواقع گاهی اوقات پس گردنی لازم هست یا مثلاً شکلاتی چیزی داشته باشی که به بچه بدی هم ای جواب میده ساکتش میکنه !
|
اینم خوبه ولی کلی باید قصه بگی حالا اومدیم با شکلات ساکت نشد
دوستان همگی خوبند
پستی از خاله رزی ندیدم!
مهبا خانوم هم پستی ندیدم
محمد شیرازی هم پستی نزد
افسانه خانوم هم نیز
خوش باشید
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !
|
10 کاربر زیر از مهدی سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-14-2012
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211
6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهدی
دختر عمه محتاجیم به دعا
یادش نمیره ولی اگه استفاده نکنه میتونی تو ذهنش بگه ولی به زبانش نمیچرخه
بازم مبارک باشه شیرینی یادت نره
من همه لهجه های ایران رو دوست دارم غیر از یکی
|
کدوم لهجه رو دوس ندارین پسردایی؟
خب استفاده کنین از این استعداد زبان!
مث من تو خونه راه برین با خودتون خارجی بحرفین یا اصلا باحال تری قسمتش اینه که کنسرت خارجی بذارین!
خواهش می کنم پسردایی
یادشون رفت!
ولی خب باعث شدن من به خودم شک کنم! الآن دوروزه هی خوابم میاد و گیجم! فکر کنم اینا علائم همونیه که مامانم اینا فکر می کردن!
فقط بد شد نفهمیدم کیه!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهدی
میدانستیم محمد جان
تازشم همسایه هستیم
|
پسردایی فرضا اگه بشه ایرانو تا کرد بازم شما منطبق می شین با ارومیه ها!
بابا همه جای ایران سرای هممونه!
هرجا هستین شاد شاد باشین ایشالا!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهدی
دستت در نکنه بالاخره ما فهمیدیم آنا کیه
|
پسردایی حسین داره جوسازی می کنه!
(الآن خوب پشت سرش صفحه می ذارم تا دیگه غایب نشه!) من برای اینجا اومدن نیاز به آنا ندارم مث بعضیا که بدون نسیم نمیان نیستم!
هرکی هم که دوست من باشه حتما دوست نسیم نیست!
پس آنا دوست صمیمی منه که اینقدر باهاش میحرفم که اسمش سر زبونمه همش همینجوری!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bigbang
نه اتفاقاً خیلی هم خوبه منتها باید زاویه پرتابت یه طوری باشه که بچه زیاد آسیب نبینه
اما من سیاست دارم هر وقت گیر اینجور بچه ها میفتم بدجوری ذهنشون رو درگیر میکنم
نمونه بچه دختر خاله مادرم اسمش هست سبحان اومده بود خونمون
مشهدی گردن کلفتا سید هم هست دیگه فقط داشته باشید داستانو دیگه
همش دوست داره دعوا بیفته تفنگ بازی کنه من گفتم این که حالت عادی آروم نمیشه دعواش هم کنی والدینش شاکی میشن
من نشستم براش داستان تعریف کنم یک کتابی داشتم نوشته های پراکنده صادق هدایت یه سری داستان قشنگ داره بیانش کودکانه هست
آقا من گرفتم این داستانو براش تعریف کردم یعنی مثل خمیر نرم شد بچه دهن همینطوری باز داشت منو نگاه میکرد !
بعدش من رفتم تو پذیرایی پیش مادرم نشستم پیش مهمونا این تو اتاق من بود
یواشکی برگشتم در اتاقم یکم باز کردم ببینم داره چیکار میکنه دیدم داره با خودش داره خاله بازی میکنه
خلاصه در این مواقع گاهی اوقات پس گردنی لازم هست یا مثلاً شکلاتی چیزی داشته باشی که به بچه بدی هم ای جواب میده ساکتش میکنه !
|
محمد جون نزدیکه فامیلیش!
بعدشم دختره! قصه براش بگم باید صد بار ریپیت برم!
حالا نمیشه شما یه امشب بیای کمک؟ شاید غریبه دید تو رودربایستی گیر کرد منم راحت شدم!
نشه دیازپام هم نداریم تواین هیرویری!
شاید! من و ترنم که دست به یکی کرده بودیم اما بقیه شو یادم نیست!
ادمین حقوق منو اضافه کنه بهتره!
بعدشم و تازه تازه شم اصولا آتیش انواع بد هم داره به خاطر همین من نیتمو توضیح دادم! اما اگه برای گرم کردن فضایی یا دل کسی استفاده بشه هنره! منم که هنرمنددددددددد!
پسردایی بچه خودش هیچکاره اس
تربیتش همه چیزه
این فامیل ما وقتی که باید کار به کارش نداشته باشن خوب توپ وتشر می خوره وقتی باید تنبیه بشه کاربه کارش ندارن تذکر هم میدی بدشون میاد
منم تحمل خونه به هم ریخته ندارم
برای خودشون قابل تحمله که بچه دارن اما ما که توخونه کوچولو نداریم سختمونه
بعدشم این بچه عین خودم نیم قدم یه بار یا می خوره زمین یا به میز یا در یا دیوار یا ستون یا هرچی و چون من در این زمینه جلودارم نمی تونم از این ایراد بگیرم!
دوسش دارم واقعا اما بدرفتاری از بچگی عادی میشه
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
|
7 کاربر زیر از Saba_Baran90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-14-2012
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,317
سپاسها: : 1,663
2,620 سپاس در 1,701 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سلام
مرسی
ما هم خوبیم:دی
نقل قول:
مجددا سلام
خوب هستید : دی
|
سلام
اره،خوبیم:دی
نقل قول:
دو صد تا دو صد تا سلام : دی
شب بخیر
|
حالا چرا به توان رسوندی:دی
مرسی
شب شما هم بخیر:دی
|
6 کاربر زیر از FereShteH سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-14-2012
|
|
ناظر و مدیر تالارهای آزاد
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
محبت خواهری!
محبت خواهری!
دوقلوهای دختر به نامهای بریل و کایری، ۱۲ هفته زودتر از موعد، به دنیا آمده بودند و بنابراین به مراقبتهای ویژه نیاز داشتند، آنها را در دستگاههای انکوباتور جدا گذاشتند. کایری خوب وزن میگرفت و شرایطش پایدار بود، ولی بریل، فقط ۹۰۰ گرم وزن داشت، در تنفس مشکل داشت و دچار مشکل قلبی هم بود و انتظار نمیرفت، زنده بماند. پرستارش هر کاری از دستش برمیآمد برای بریل انجام داد، اما شرایطش فرقی نکرد. تا اینکه برخلاف قوانین بیمارستان، او آن دو را در یک انکوباتور قرار داد.
او دو نوزاد را قدری تنها گذاشت و رفت که بخوابد، در بازگشت او این صحنه زیبا را دید و سایر پرستاران و پزشکان را صدا زد تا آنها هم این صحنه را ببینند.کایری، دستش کوچکش را دور خواهرش گذاشته بود، انگار که میخواست او در آغوش بگیرد و از او محافظت کند. میخواهد تصادفی باشد یا نه، از زمانی که این دو در کنار هم قرار گرفتند، وضعیت تنفس بریل بهتر شد و شرایط قلبیاش پایدار شد.
__________________
. . . . .
|
6 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-14-2012
|
|
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
5 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 11:03 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|