شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
08-15-2011
|
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Jul 2011
نوشته ها: 32
سپاسها: : 1
42 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هر بار که یاد میکنم تو را
گم میشود تکه ای از من در من
همین روزهاست که تمام شوم...
|
5 کاربر زیر از poosha سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
09-12-2011
|
|
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
همیشه "کاش ها" و "شایدها"
روزی گریبانت را می گیرند،
که "باید" بگذری...
آنچه می خواهی نمی شود، ولی
آنچه می شود که نمی خواهی!
تو را پشت سر میگذارم
می گریزم
از واقعیتی که در برم گرفته.
انگار برای بودن باید رفت،
و منتظر اتفاقی بود که هیچگاه نمی افتد.
کاش همین اتفاق نصفه نیمه هم نمی افتاد
و من سوار قایقی می شدم که غرق می شد ،اگر صدایم نمی کردی
و کاش صدا نمی کردی
حالا از دوردست
تنها از دوردست، ..............................
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
4 کاربر زیر از shokofe سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
09-21-2011
|
|
مدیر تالار کرمانشاه
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194
3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
يکي را دوست دارم
ولي افسوس او هرگز نميداند
نگاهش ميکنم شايد
بخواند از نگاه من
که او را دوست مي دارم
ولي افسوس او هرگز نميداند
به برگ گل نوشتم من
تو را دوست مي دارم
ولي افسوس او گل را
به زلف کودکي آويخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم اي مهتاب
سر راهت به کوي او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست مي دارم
ولي افسوس چون مهتاب به روي بسترش لغزيد
يکي ابر سيه آمد که روي ماه تابان را بپوشانيد
صبا را ديدم و گفتم صبا دستت به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست مي دارم
ولي افسوس و صد افسوس
زابر تيره برقي جست
که قاصد را ميان ره بسوزانيد
کنون وامانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
يکي را دوست مي دارم
ولي افسوس او هرگز نميداند .
|
2 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-16-2012
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
واقعاً دردآور است
درد آور است
قلبم درد میکند
روحم پریشان است
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم
به خودم نمی توانم دروغ بگویم دوستت دارم
این امتحان ، این آزمون آزمون سختی بود
امشب شب تارم شده
دوست دارم زمین دهن باز کند و من را ببلعد
لعنت به من
|
3 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-17-2012
|
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2011
محل سکونت: زیر آسمان یک شهر
نوشته ها: 67
سپاسها: : 218
240 سپاس در 101 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دل من تـنها بـود ،
دل من هرزه نـبـود ...
دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا
به کجا ؟!
معـلـوم است ، به در خانه تو !
دل من عادت داشـت ،
که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری
که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...
دل من ساکن دیوار و دری ،
که تو هر روز از آن می گـذری .
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه یک باغـچه بـود
که تو هر روز به آن می نگری
راستی ، دل من را دیـدی ...؟
|
3 کاربر زیر از gohar سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-17-2012
|
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2011
محل سکونت: زیر آسمان یک شهر
نوشته ها: 67
سپاسها: : 218
240 سپاس در 101 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کجایی سهراب؟؟
آب را گل کردند..چشمها را بستند و چه با دل کردند...
وای سهراب کجایی آخر....؟
زخمها بر دل عاشق کردند..خون به چشمان شقایق کردند....
تو کجایی سهراب..؟؟که همین نزدیکی عشق را دار زدند..
همه جا را سایه دیوار زدن..وای سهراب کجایی که ببینی...
حالا دل خوشی مثقالیست...دل خوشی سیری چند؟؟
صبر کن سهراب..قایقت جا دارد..
|
4 کاربر زیر از gohar سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-20-2012
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سلام ای عشق خیالی
میدانی در تصوراتم چه میگذرد
میدانی تو را چگونه میبینم
در تصورات من : تو یک دخترک زیبا هستی که به درخت چناری تکیه داده در لابه لای موهایش شاخه ای از گل سرخ است و دفتری به دست دارد و لباسش کهنه اما زیباست
در حال خواندن شعر با صدای بلند است و من از فاصله ای که او نمیتواند متوجه ام شود نگاه اش میکنم
برگهای چنار هم آواز با دخترک در حال رقصیدن در امواج باد هستند
من در اندیشه تو هستم و تونگاهت به دفتر شعرت
میخواهم به سوی تو بیایم تا تو را از راز خود با خبر کنم منتها توانی ندارم
ترس ، ترس از این که مرا از خود برانی
ترس از دشمنی از نفرت ، ترس از بهم زدن آرامشت
ایکاش من هم بچه بودم ، ایکاش من هم دردستانم دفتر شعری داشتم و
آواز می خواندم با صدای بلند تا شاید مرا ببینی
میگویند عشق روان انسان را پاک میکند
راست میگویند پاکی هدیه ای است که تو به من دادی
و با وجود تو فهمیدم چقدر دوست داشتن خوب است حتی اگر به مقصود خود نرسی
من این رنج دوری را دوست دارم
من این نگاه منتظرم را دوست دارم
شاید روزی مرا ببینی ، شاید
من شاهزاده ای با اسب سفید نیستم ، اصالتم از خاک است پدرم آدم و مادرم حواست
افتخار بزرگی ندارم ، پشت دیوی را به زمین نزده ام ، اژدهایی را نکشته ام
روزی من تکه نان و اندکی ماست آری ما ، شاید روزی با هم نان بخوریم
شاید روزی برایت از احساسم لقمه ای بگیرم
شاید روزی چنار دلش به حالم بسوزد و جا به جا شود
من تو را ، روح تو را دوست دارم
من معنویت را دوست دارم
دوست داشتن را
دوست دارم
و تو را
|
3 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-23-2012
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یک شب پیش خودم گفتم بیایم و تصور کنم همه چیز درست میشد
تو مال من میشدی !
من را دوست میداشتی
آونوقت با هم میرفتیم دریا ، با هم میرفتیم جنگل میرفتیم آبشار با هم رنگین کمان تماشا میکردیم
سیبی را از وسط برایت نصف میکردم
نصف من نصف شما
برایت ذره ای آب رودخانه می آوردم از بالای بالا جایی که آبها آلوده نیست
جایی که لازم نبود سهراب بگوید آب را گل نکنیم
تو برایم قصه میگفتی من هم برایت شعر میخواندم
نان و پنیری با هم میخوردیم
شاپرکها را تماشا میکردیم
میرفتیم گندم زار با هم شعر گل گندم میخواندیم
ساقه ای گندم میچیدم میگذاشتم در کلاف موهایت
دست هم را میگرفتیم میچرخیدیم میچرخیدیم میچرخیدیم میچرخیدیم
آن وقت من دور تو میگشتم تو دور من میگشتی !
میرفتیم کوه آن جا برایت آدم برفی درست میکردم بعد با هم برف و مربا میخوردیم !
روی شانه هایم مینشستی دزدکی از درخت خانه همسایه گیلاس میکندیم با هم میخوردیم
دو کاغذ بزرگ مییگرفتیم با هم نقاشی میکشیدیم
اینقدر به تو میگفتم دوستت دارم تا گونه هایت سرخ میشد
و ...... هرگز ترکت نمیکردم
هرگز ترکت نمیکردم
هر وقت اخم میکردی و ناراحت بودی شانه های من از آن تو بودند هر چه میگفتی میگفتم چشم و انجام میدادم
نمیگذاشتم کسی تو را ناراحت کند
غم و غصه هایت را میشستم
ویرایش توسط bigbang : 02-23-2012 در ساعت 08:20 PM
|
2 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-23-2012
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2011
محل سکونت: tehran
نوشته ها: 442
سپاسها: : 905
904 سپاس در 533 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
و این است عشق...
یوسف بدون زلیخا، پیامبر شد و
زلیخا بدون یوسف، نابود!!
__________________
چه کسی میتواند با دختران شرقی دوئل کند؟!
وقتی نگاهشان...
دست ها را از حرکت باز می دارد!!
|
2 کاربر زیر از ROJINAjoON سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
03-29-2012
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مطمئنم هرگز من را دوست نداری و نخواهی داشت هرگز . من محبتت را گدایی نکردم ، کردم ؟ محبت تو را دوست دارم مانند خودت !
شاید فکر کنی تنهایم ! یا بی کسی نکشیده ام
شاید در ذهنت تصور کنی من هم عابری ، رهگذری ، نسیمی ، موجی هستم
فکر میکنی چون جریان دارم دائمی نیستم چون محرک و متحرکم ثابت نیستم
اما نمیدانی احساسم مانند رود برای تو است جریان دارم اما در عین حال ثابت و پایدارم
تو جریان منی ! قصه من ! تو داستان تلخ منی ، تو رنج منی ، عشق من ، قلبم برای تو است جای نامحرم ندارد فقط برای تو است
دوست داشتن تو برای من هزینه یک عمر را خواهد داشت
اما من عاشقانه قسط میدهم اشکال ندارد ما هم کارمان وام گرفتن شده !
از جان عزیزتر هست بگیر این هم مال تو
در کارهای دیگر جانب احتیاط دارم اما اگر برای تو باشد قمار میکنم ، هر چه میخواهد بشود
دوستت دارم در هر لحظه چه شاد بشوم و چه غمگین تو همسفر قلب منی
در کنارم ، هم شانه ، دوستم
درد و دل من از جنس دل درد نیست ، ناراحت نشو ، من همیشه در کنارت خواهم بود
|
2 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 6 نفر (0 عضو و 6 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 04:44 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|