مشاعره سنتی

[amir ahmadi]

مرغی به پای هیکل ساکت نواگر است
گویی به بی زبانی بودا پیمبر است

[raha_10]

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

[عاشق]

تازه کن آن روزهای خوب را
روزهای خیش و خرمنکوب را
چند فصلی کشت بذر عشق کن
هر چه قربانی است نذر عشق کن

[amir ahmadi]

نی عاشقی نه تار ربابی نه بلبلی
نه ساقس جنون زده نی مست بی سری

[عاشق]

یک کلبه ی خراب و کمی پنجره
یک ذره آفتاب و کمی پنجره
ای کاش جای این همه دیوار و سنگ
آیینه بود و آب و کمی پنجره

[raha_10]

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است

[عاشق]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مبا
وجود نازکت آزرده گزند مباد

[فرانک]

دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید

[عاشق]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

[deltang]

می صوفی افکن کجا می فروشند؟

که درتابم از دست زهد ریایی!!!