مشاعره واژه ای

[مهدی]

فصليست چو وصل دوست فرخنده شده

از مردن تن چراغ دل زنده شده

[FereShteH]

مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی
گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست

[مهدی]

ای گلبن جوان بر دولت بخور که من
در سايه تو بلبل باغ جهان شدم

[FereShteH]

گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید
در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است

[مهدی]

چون از رخ يار بازگشتم به بهار

باغم به چه كار آيد و عيشم به چه كار

[FereShteH]

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

[مهدی]

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگوييد که هشيار کجاست

[FereShteH]

بباید کاشتن در باغ جان از هر گلی، پروین
بر این گلزار راهی نیست باد مهرگانی را

[مهدی]

ز زنبوران باغ جان جهان پر شهد و شمع آمد

ز شهد و شمع نگريزد ترا گر اهل اين سوري

[shokofe]

شمع هر جمع مشو ورنه بسوزي ما را
ياد هر قوم مكن تا نروي از يادم