مشاعره واژه ای

[مهدی]

به چاه فراقش ز مستي فتادم

كمندش بجويي ز چاهم برآري

[FereShteH]

زبـان خـامــه نــــدارد ســـر بـیــــان فـراق
و گـر نـه شـرح دهـم با تـو داستـان فـراق

[مهدی]

فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب
که حيف باشد از او غير او تمنايی

[FereShteH]

ناکامیم ای دوست ز خودکامی تست
وین سوختگیهای من از خامی تست

[مهدی]

ز روی دوست دل دشمنان چه دريابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

[FereShteH]

روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است

[مهدی]

خفته بر سنجاب شاهی نازنينی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالين غريب

[FereShteH]

چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است

[دانه کولانه]

چقدر کاربر فعال ! اون هم در زمینه ادب ...

من اختيار خود را تسليم عشق کردم همچون زمام اشتر بر دست ساربانان

[مهدی]

منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام
پرصدای ساربانان بينی و بانگ جرس