بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #451  
قدیمی 01-30-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

میان گریه می خندم که چون شمع اندر این مجلس
زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #452  
قدیمی 01-30-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

میام میام دنبالت تو کوچه های احساس
میام میام سراغت با یک سبد گل یاس
خودم گفتم چه طوره؟
این شعر رو برای آقا گفتم هنوز ناقصه!
توی یه مسابقه هم فرستادم که هی
داوره بدش نیومد!!!!!!!!!!!!!
ادامه دارد....
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست


ویرایش توسط raha_10 : 01-30-2010 در ساعت 04:56 PM
پاسخ با نقل قول
  #453  
قدیمی 01-30-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

حاله من دسته خودم نیست

دیگه آروم نمیگیرم

دلم از کسی گرفته

که میخوام براش بمیرم
پاسخ با نقل قول
  #454  
قدیمی 01-30-2010
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من سکوت اختران آسمان دانم که چیست
من سکوت عمق بحر بی کران دانم که چیست


من سکوت دختر محجوب پر احساس را
در حضور مرد محبوب جوان دانم که چیست

من سکوتی را که تنها با نوای سازو چنگ
در میان انجمن گردد بیان دانم که چیست

هم سکوت جنگل خاموش را پیش از بهار
هم سکوت مرگبار مردگان دانم که چیست

داستان ماه را در بدر و تربیع و هلال
ماجرای شمس را با اختران دانم که چیست

اعتراضات ملائک آنچه گفتند آشکار
وانچه را کردند در خاطر نهان دانم که چیست

آنچه حق آموخت آدم را ز اسماء جمال
وانچه آدم خواند بر افرشتگان دانم که چیست

سر آن خاک مبارک پی که در طوفان نوح
شد رها بخش نوح ونوحیان دانم که چیست

آنچه آتش را گلستان کرد بر جان خليل
وآنچه گلشن را کند آتشفشان دانم که چیست


يونس اندر بطن ماهي با خدا دانم چه گفت
رمز آن زندان بی نام ونشان دانم که چيست

عطسه آدم که روح ا لقدس در مریم دمید
وآنچه برد او را بر اوج آسمان دانم كه چيست

گفت محی الدین که حیوان شو اگر خواهی کمال
من نگویم هیچ وحشر مردمان دانم که چیست


گفت رومی من ز بسیاری گفتارم خموش
گفته و ناگفته اي داناي جان دانم كه چيست

قصه نرگس که شد مخمور چشم مست خویش
غصه هاتف ز عشق آن جوان دانم که چیست


آنچه را آموخت حافظ از خط زیبای یار
وآنچه گفت از جوهر لعل بتان دانم که چیست

هفت خطم گرچه خطی می نخوانم غیر عشق
خط زیبا بر جمال شاهدان دانم که چیست


گر چه طفلم در طریق عشق وابجد خوان علم
مبدأ و پایان کار عارفان دانم که چیست

طفل عشقا دعوی باطل مکن خاموش باش
من سکوت طفل عشق بی زبان دانم که چیست
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #455  
قدیمی 01-30-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

هر کجا هستم باشم،

آسمان مال من است،

پنجره ،فکر، هوا، عشق ،زمین مال من است!

چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت!!!
پاسخ با نقل قول
  #456  
قدیمی 01-30-2010
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شب سردی است، و من افسرده.
راه دوری است، و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.

می کنم، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها.
سایه ای از سر دیوار گذشت،
غمی افزور مرا بر غم ها.

فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی.

نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است.
هر دم این بانگ برآرم از دل:
وای، این شب چقدر تاریک است!

خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟

مثل این است که شب نمناک است.
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من، لیک، غمی غمناک است
__________________
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #457  
قدیمی 01-30-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

عشق ورزیدن خطاست
حاصلش دیوانگی ست
عشق ها بازیچه اند
عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند
عشق کو ؟!
عاشق کجاست ؟!
معشوق کیست ؟!
پاسخ با نقل قول
  #458  
قدیمی 01-30-2010
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
سینه ها جای محبت، همه از کینه پر است
هیچکس نیست که فریاد پر از مهر تو را
گرم، پاسخ گوید
نیست یک تن که در این راه غم آلوده عمر
قدمی، راه محبت پوید

خط پیشانی هر جمع، خط تنهاییست
همه گلچین گل امروزند
در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست

به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
نقش هر خنده که بر روی می شکفد
نقشه ای شیطانیست
در نگاهی که تو را وسوسه عشق دهد
حیله ای پنهانیست

زیر لب زمزمه شادی مردم برخاست
هر کجا مرد توانایی بر خاک نشست
پرچم فتح برافرازد در خاطر خلق
هر زمان بر رخ تو هاله زند گرد شکست
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟

خنده ها می شکفد بر لبها
تا که اشکی شکفد بر سر مژگان کسی
همه بر درد کسان می نگرند
لیک دستی نبرند از پی درمان کسی

از وفا نام مبر، آنکه وفا خواست، کجاست؟
ریشه عشق، فسرد
واژه دوست، گریخت
سخن از دوست مگو، عشق کجا؟ دوست کجاست؟

دست گرمی که ز مهر
بفشارد دستت
در همه شهر مجوی
گل اگر در دل باغ
بر تو لبخند زند
بنگرش، لیک مبوی
لب گرمی که ز عشق
ننشیند به لبت
به همه عمر، مخواه
سخنی که سر راز
زده در جانت چنگ
به لبت نیز، مگو

چاه هم با من و تو بیگانه است
نی صد بند برون آید از آن، راز تو را فاش کند
در دل گر بسر چاه کنی
خنده ها بر غم تو دختر مهتاب زند
گر شبی از سر غم آه کنی

درد اگر سینه شکافد، نفسی بانگ مزن
درد خود را به دل چاه مگو
استخوان تو اگر آب کند آتش غم
آب شو، آه مگو

دیده بر دوز بدین بام بلند
مهر و مه را بنگر
سکه زرد و سپیدی که به سقف فلک است
سکه نیرنگ است
سکه ای بهر فریب من و توست
سکه صد رنگ است

ما همه کودک خردیم و همین زال فلک
با چنین سکه زرد
و همین سکه سیمین سپید
می فریبد ما را
هر زمان دیده ام این گنبد خضرای بلند
گفته ام با دل خویش:
مزرع سبز فلک دیدم و بس نیرنگش
نتوانم که گریزم نفسی از چنگش
آسمان با من و ما بیگانه
زن و فرزند و در و بام و هوا بیگانه
خویش، در راه نفاق
دوست، در کار فریب
آشنا، بیگانه

شاخه عشق، شکست
آهوی مهر، گریخت
تار پیوند، گسست
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #459  
قدیمی 01-31-2010
ئاسو آواتار ها
ئاسو ئاسو آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 30
سپاسها: : 0

5 سپاس در 5 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اگر روح خداوندی دمیده در روان آدم و حواست
پس ای مردم خدا اینجاست
خدا در قلب انسانهاست
به خود آ تاکه در یابی خدا در خویشتن پیداست

ویرایش توسط ئاسو : 01-31-2010 در ساعت 09:11 PM
پاسخ با نقل قول
  #460  
قدیمی 02-03-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

رود
قصيده بامدادي را
در دلتاي شب
مكرر مي كند
و روز
از آخرين نفس شب پر انتظار
آغاز مي شود.
و- اينك- سپيده دمي كه شعله چراغ مرا
در طاقچه بي رنگ مي كند
تا مر غكان بومي رنك را
در بوته هاي قالي از سكوت خواب بر انگيزد،
پنداري آفتابي است
كه به آشتي
در خون من طالع مي شود.
***
اينك محراب مذهبي جاوداني كه در آن
عابد و معبود عبادت و معبد
جلوه يي يكسان دارند:
بنده پرستش خداي مي كند
هم از آن گونه
كه خداي
بنده را.

همه برگ وبهار
در سر انگشتان تست.
هواي گسترده
در نقره انگشتانت مي سوزد
و زلالي چشمه ساران
از باران وخورشيد سير آ ب مي شود
***
زيبا ترين حرفت را بگو
شكنجه پنهان سكوتت را آشكار كن
و هراس مدار از آن كه بگويند
ترانه بيهودگي نيست
چرا كه عشق
حرفي بيهوده نيست.


حتي بگذارآفتاب نيز برنيايد
به خاطر فرداي ما اگر
بر ماش منتي است؛
چرا كه عشق،
خود فرداست
خود هميشه است.
بيشترين عشق جهان را به سوي تو مياورم
از معبر فريادها و حماسه ها.
چراكه هيچ چيز در كنار من
از تو عظيم تر نبوده است
كه قلبت
چون پروانه يي
ظريف و كوچك وعاشق است.

اي معشوقي كه سرشار از زنانگي هستي
و به جنسيت خود غره اي
به خاطر عشقت!-
اي صبور! اي پرستار!
اي مومن!
پيروزي تو ميوه حقيقت توست.

رگبارها و برفها را
توفان و آفتاب آتش بيز را
به تحمل صبر
شكستي.
باش تا ميوه غرورت برسد.
اي زني كه صبحانه خورشيد در پيراهن تست،
پيروزي عشق نسيب تو باد!
***
از براي تو، مفهومي نيست.-
نه لحظه ئي:
پروانه ئيست كه بال ميزند
يا رود خانه اي كه در حال گذر است.-

هيچ چيز تكرار نمي شود
و عمر به پايان مي رسد:
پروانه
بر شكوفه يي نشست
و رود به دريا پيوست.






شاملو
از مجموعه آيدا، درخت خنجر و خاطره
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:45 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها