بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[مهدی]

تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

[سالومه]

يار اگر ننشست با ما نيست جاي اعتراض
پادشاهي کامران بود از گدايي عار داشت

[مهدی]

یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ

[سالومه]

آخر حرف ت بود

غم زمانه که هيچش کران نمي‌بينم
دواش جز مي چون ارغوان نمي‌بينم

[مهدی]

نمیدونم چرا ی دیدم.عذرخواهی



من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

[سالومه]

(من امشب عینکمو گم کردم شما درست نمیبینید؟)

دير است که دلدار پيامي نفرستاد
ننوشت سلامي و کلامي نفرستاد

[مهدی]

منم باید برم عینک بگیرم که نمیرم


دعای جان تو ورد زبان مشتاقان
همیشه تا که بود متصل مسا و صباح

[سالومه]

حاشا که من به موسم گل ترک مي کنم
من لاف عقل مي‌زنم اين کار کي کنم

[مهدی]

می‌وزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب

[topic_sun]

باز آی که بی روی تو ای شمع دلفروز
در بزم حریفان اثر نور و صفا نیست