مشاعره واژه ای

[shokofe]

نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح
که پیر صومعه راه در مغان گیرد

[مهدی]

بر سر کوی غمت جان مرا صومعه ایست
گر نباشد قدمش بر که لبنان چه شود

[shokofe]

به طاعت قرب ایزد می‌توان یافت
قدم در نه گرت هست استطاعت

بدین دستور تاریخ وفاتش
برون آر از حروف قرب طاعت

[مهدی]

قرب شش سال هست بلکه فزون
تا دلم پر غمست و جان پر خون

[shokofe]

آنکه میلش سوی حق‌بینی و حق‌گویی بود

سال تاریخ وفاتش طلب از میل بهشت

[مهدی]

بر عمر خویش گریم یا بر وفات تو
واکنون صفات خویش کنم یاصفات تو

[shokofe]

این مدت عمر ما چو گل ده روز است

خندان لب و تازه‌روی می‌باید بود

[مهدی]

این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد

[shokofe]

بر گیر شراب طرب‌انگیز و بیا
پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا

مشنو سخن خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا

[مهدی]

چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه
تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است