شد خزان گلشن آشنایی, بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بر تو, وز تو ندیدم جزء بد اهلی و بی وفایی
با تو وفا کردم تا به تنم جان بود, مهر و وفا داری با تو چه دارد سود
آفت خَرمن مهر و وفایی, نو گل گلشن جُر و جفایی
از دل من گشت آه
دلم از غم خونین است , سَرِش بخت همین است
از جام غم مستم , دشمن می پرستم, تا هستم
تو و من در بین چمن , چون گل خندان از مستی در گریه ی من
با دگران در گلشن نوشیم می , من ز فراغت ناله کنم تا کی
تو و می , چون ناله کشیدم آه , من و چون گل دوره دریدن ها
ز رقیبان تاریکی دیدن آه , دلم از غم خون کردی
چه بگویم چون کردی , دردم افزون کردی
برو ای از مهر و وفا آری
برو ای آری ز وفا داری
بشکستی چون زلفت احد مرا
غریب و درد از عمرم , گه در وفایت شد ای
ستم به یاران تا کم , جفا به عاشق تا کی
نمی کنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم
آه از دل تو
گر چه ز محنت پُرم کردی , با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز
بکن ای گل بامن , هر چه توانی ناز
کز عشقت می سوزم باز
بدیع زاده