|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#41
10-17-2009
|
||||
|
||||
شراب عشق نبود ز آب انگور
ره نوشیدنش هم از گلو نیست ..
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#42
10-17-2009
|
||||
|
||||
|
هر که در سینه دلی داشت به دلـداری داد
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#43
10-17-2009
|
||||
|
||||
|
ای کاش به عالم تا چشم کار میکرد
دل بـــود و آدم آنـرا قـربـان یـار میکرد
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#44
10-18-2009
|
||||
|
||||
|
آشنائي كهنه چون گرديد، بي لذت بُوَد
كوزه‌ي نو، يك دو روزي سرد سازد آب را
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است ! نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ! چه سنگبارانی... گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟! " خانه خدا سنگ است "
|
|
#45
10-18-2009
|
||||
|
||||
|
تا کی به تمنای تو یگانه /اشکم شود شوق زهر گونه روانه
|
|
#46
10-18-2009
|
||||
|
||||
|
تا کی به تمنای وصال تو یگانه /اشکم شود از شوق زهر گونه روانه
|
|
#47
10-18-2009
|
||||
|
||||
|
آشنای تو به دل غیر تو را ره ندهد
که نسازد به یک خانه دوبیگانه به هم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#48
10-18-2009
|
||||
|
||||
|
واعظان که این جلوه در محراب ومنبر می کنند/چون به خلوت می رون ان کار دیگر میکنند
|
|
#49
10-18-2009
|
||||
|
||||
|
یاری انــدر کس نمیـبـیـنـم یاران را چــه شد
دوستی کی آخر امد دوستداران را چه شد
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#50
10-18-2009
|
||||
|
||||
|
ان یار که عهد دوستداری بشکست/می رفت ومنش گرفته دامن در دست
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 09:51 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.