بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ

فرهنگ و تاریخ تاریخ و فرهنگ - مطالبی در زمینه فرهنگ و تاریخ ایران و جهان اخبار فرهنگی و ... در این تالار قرار میگیرد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #41  
قدیمی 02-09-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


اُمیت و روژوه



"خسرو" (اشک بیست و چهارم) فرمانروای ایران پس از آنکه توسط مجلس مهستان به پادشاهی دودمان اشکانیان ایران انتخاب شد .
شنید عده ایی از رایزنان دربار به شاهزادگان " اُمیت " و " روژوه " ، فرزندان "پاکور" پادشاه پیشین ایرانزمین نهیب می زنند که پادشاهی از آن شماست و نه عمویتان خسرو!
هر دو برادر با این سخنان سرافکنده و سرشکسته می شدند ، بیشتر روزها در انزوا و تنها بودند .
پادشاه ایران ماجرای این دو را شنید از این روی امیت و روژوه را فراخواند و به آنها گفت : ریش سفیدان و خردمندان ایران مرا به فرمانروایی برگزیده اند اما باز هم برای من ارزش برادرم پاکور که اکنون در بین ما نیست و شما فرزندان او، بسیار مهمتر از این عنوان است . حال اگر هر دو شما به این نتیجه رسیده اید که بهتر است من در این موقعیت نباشم نامه ایی برای مجلس مهستان می نویسم و از آنها خواهم خواست این عنوان را به کس دیگری بدهند ، شاید انتخاب آنها شما باشید .
فرمانروا ، پسران پادشاه پیشین را تنها گذاشت تا فکر کنند . وقتی برگشت دید در مقابل تخت پادشاهی دو تاج شاهزادگی پسران پاکور است و این بدان معنا بود که آنها به شرایط جدید تن داده و نظر مجلس مهستان را پذیرفته اند و دیگر سهمی از قدرت برای خود قائل نیستند .
پاکور دستور داد تاج ها را به آنها برگردانند و از آنها خواست در کشورداری تنهایش نگذارند . و به آنها گفت قوی باشند و به سخن بدخواهان توجه نکنند و خود باشند یک اشکانی نجیب زاده ، اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : آدم خودساخته ، بازیچه بادهایی که به هر سو روانند نمی گردد . و اینچنین بود که در طی 19 سال پادشاهی خسرو پادشاه اشکانی ، این دو برادر یاور او و افسرانی شجاع برای کشورمان ایران بودند .
دو نام "امیت" و "روژوه" که ریشه از زبان پهلوی باستان دارند امروز "امید" و "روزبه" خوانده می شوند ..
ياسمين آتشي

__________________

__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #42  
قدیمی 02-09-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اَردَوان سوم، هجدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی (40 سال قبل از میلاد) به پسرش وَردان گفت : از آرزوهایت بگو
وردان پس از کمی سکوت گفت دوست دارم ناوگانی از کشتی های بزرگ بسازم و در "ابر دریا" ها (اقیانوسها) بدنبال جاهای ناشناخته باشم .
پدر لبخندی زد و گفت : با یک کشتی هم می توان این سفر را رفت
وَردان گفت این آرزوی آخرم هست
و اردوان خندید و گفت پس بعد از مرگ من این سفر را می روی ...؟
وردان گفت سایه شما همیشه بر سر ماست .
اردوان گفت پسرم یک پادشاه باید پیش از آنکه به آرزو های خویش فکر کند باید به خواست مردمش و نیازهای کشورش بیاندیشد . وقتی شب و روزت را درمان دردهای مردم پر کرد یادت خواهد رفت که چه می خواسته ایی و در غیر اینصورت ، با آرزوهایت به خود و مردم کشورت لطمه خواهی زد .
اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : آرمان ما نباید موجب نابودی دیگران گردد آرمانی ارزشمند است که بهروزی ما و دیگران را در پی داشته باشد .
اردوان دست بر شانه وردان نهاد و گفت پادشاهی یعنی فداکاری برای مردم ، همین.
اما شاید حرف اردوان سوم را وردان نمی توانست بفهمد ...
تقدیر ایران زمین بر آن گشت که وردان پس از شهادت پدر خود اردوان سوم در نبرد با رومیان ، با این که مجلس مهستان به پادشاهی اش رای داد ، اما به پایتخت نرسیده توسط "گودرز" پسر "گیو" پادشاه گرگان ، از پادشاهی خلع گشت
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #43  
قدیمی 02-09-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض



اندرزنامه ي اردشير بابكان

اندرزنامه ي اردشير بابكان پس از اوستا كهنترين نوشته اي است كه به صورت كتاب از روزگار پيش از اسلام برجاي مانده است. اين اندرزنامه را ابوعلي مسكويه در كتاب تجارب الامم (آزمايشهاي مردمان) به زبان عربي برگردانده و فردوسي آن را به زبان شعر در شاهنامه آورده است. اندرزنامهي اردشير را ميتوان منشور سياسي ساسانيان دانست كه فرمانرواياني مانند خسرو انوشيروان با پيروي از آن توانستند در كشورداري سرآمد فرمانروايان روزگار خويش شوند. در اينجا بخشهايي از اين اندرزنامه از روي ترجمهي دكتر ابوالقاسم امامي (سروش، 1368) بازنويسي و عنوانبندي شده است.



ز دانا سخن بشنو اي شهريار جهان را بدين گونه آباددار


1. راستي
شاه را نسزد كه دروغ گويد كه كسي به دروغ گفتنش ناگزير نسازد. پيشينيان گفته اند درستي شهريار براي مردم از فراواني بهتر است. شاه اگر نزديكان خويش را راست آرد، هر يك از آنان نيز با نزديكان خويش چنين كنند تا سرانجام همگي مردم راست آيند. بدانيد شهريار تا آنگاه كه راست آوردن ويژگان را آغاز نكند، نبايد درانديشه ي راست آوردن توده ي مردم برآيد و شاه اگر نادرست باشد به كه فرمان نراند.
2. دورانديشي
پيشينيان گفته اند دگرگونيها آنگاه روي دهند كه به روزگار خوش گمان باشيم. پادشاهاني بوده اند كه در سربلندي به ياد خواري و در آسودگي به ياد نگراني و در شادي به ياد اندوه و در سرمستي به ياد تودهي مردم و در توانايي به ياد ناتواني بوده اند و دورانديشي در داشتن همه است. از پادشاهاني نباشيد كه نه تنها كاري نكردند كه كارهاي نيك گذشتگان را تباه كردند و كشور را براي آيندگان ويران برجاي نهادند.
3. ميانه روي
بدانيد روزگار شما را به چند خوي وا دارد: بخشندگي تا آنجا كه كار به ريخت و پاش انجامد، سختگيري تا كار به زفتي كشد، شكيبايي تا به كودني رسد، گزكجويي تا به سبكسنگي انجامد، زبانبازي تا به ژاژخوايي كشد، خاموشي تا به گنگي نزديك شود. شاه بايد كه در هريك از اين خويها تا آنجا كه نكوست پيش رود و چون به مرز رسد، بايستد و خويشتن بدارد و پايفراتر ننهد.
4. برنامه ريزي
شاه اگر براي كار و بيكاري و خوردن و آشاميدن و دانش اندوختن و خوشگذراني برنامه نهد، كارها به گاه خويش انجام گيرد و پيش و پس نشود و كارهاي امروزش از كارهاي فردا باز ندارد. از نابساماني كارها دو زيان برخيزد: يكي آن كه خرد كاستي گيرد كه اين سختتر است. ديگر، ناتواني تن كه از كمبود در خوراك و جنبش پديد آيد. بدانيد كه زيور شاهان در بساماني كارهاي روزانهشان باشد.
5. پرهيز از چاپلوسان
بدانيد كه شاه بايد از چاپلوسان بيشتر از آنان كه از وي دوري كنند، بترسد و از ويژگان بد بيش از تودهي بد بپرهيزد. نيك ميدانم كه شما فزون بر كار شهرياري گرفتار همسران، فرزندان، وزيران، همنشينان و دوستان نيز خواهيد بود. از اينان جز اندكي از ايشان، پرهيز كنيد كه كاري اگر كنند براي گرمي بازار امروز و زندگي فرداي خويش است، و خويشتن را تودهي مردم دانند و توده را جز ويژگان كه خود از آنان باشند نشناسند. ..
6. رايزني با مردم
بدانيد اگر شهريار به كساني جز ويژگان نيز روي آرد و جز وزيران را نيز به خود نزديك كند و از آنان سخن بشنود، درهايي تازه بر او گشاده شود و از آنچه بر وي پوشيده مانده بوده است، آگاه شود. چه گفتهاند: هر گاه شهريار از آنان كه هنوز استوارشان نميدارد پرهيز كند، پردهي تاريك بيخبري بر او افتد. نيز گفتهاند: هرچه مردم از شاه دورتر، وزيران آسودهتر.
7. فرهنگسازي
بدانيد شهرياري از دو جاي آسيب ببيند: يكي از چيرگي دشمن و ديگري تباهي فرهنگ. بدانيد رزمتان با مردم ديگر پيش از جنگيدن با فرهنگ نادرستي كه در مردم خودتان است، اين نه پاسداري كه از دستدادن است. با دلهايي كه يكرنگ نيستند و دستهايي كه دشمن يكديگرند با دشمنان چگونه ميرزميد؟ بازداشتن دشمن و پايداري و پاسداري از مرز، انجام نپذيرد مگر به فرهنگ نيك و راهبردي درست.
8. كارآفريني
بدانيد كه نابودي شهرياريها از سستي در گماردن مردم به كارها و پيشههاي شناخته است. اگر بيكاري در مردم فزوني گيرد، در كارها بنگرند و در ريشهها بينديشند و از آنجا كه سرشتها گوناگون است، از گونهگوني منشها، روشهاي ناهمگون برخيزد و از ناهمگوني روشها، دشمني و كينهتوزي و خردهگيري. از ناهمسازي مردم دشواري ديگري برخيزد و آن اين كه شاه از همداستان كردن ايشان درماند.
9. نقدپذيري
بدانيد كه چيرگيتان تنها بر تن مردم است كه شاهان را بر دلها دستي نيست. شما هرگز نتوانيد كه زبان مردم را از بدگويي و نكوهش خويش بسته نگاه داريد، چنانكه زشت را نتوانيد زيبا سازيد. بنابراين، هر كسي از شما بخواهد شيوهاي برگزيند كه از وي جز به نيكي ياد نكنند، چشماني بر خويش بگمارد تا در آگاهي بر كاستيهاي خويش، از مردم كشور پيش افتد.
10. مهرورزي ..
برترين رهبري گشودن دو در براي مردم است: يكي در دلسوزي و مهر و بخشندگي و چشمپوشي و گشادهرويي و ديگري در تندي و بيم دادن و سختگيري و پافشاري و ترشرويي. من هر دو را در مهر مينامم چه گشودن در ناخوشايند در كنار در خوشايند، به بستن در ناخوشايند بهتر ميانجامد. بدانيد كه خوشي شهرياران درست در مهر ورزيدن به مردم است و هر كه بدخواه همهي مردم باشد، دشمن خويش است.

سخن پاياني
«در گذشته شهرياراني بوده اند كه تاريكيها را به روشن كردن و بازنمودن و بيكاريها را با كار فرمودن چون رسيدگي به تن و پيراستن مو و گرفتن ناخن و شستن چرك و زدودن بوي تن و درمان دردهاي آشكار و نهان، به گردن خويش داشته اند. پادشاهاني بودهاند كه درستي شهرياري را از درستي تن خويش بيش ميخواستهاند و نام نيكي كه برجاي مينهاده اند، خوشترشان ميبود تا ستايشي كه هم در زندگي به گوش ميشنيده اند. اينان از پي يكديگر و بر همين شيوه چنان آمده اند كه گويي همه يك شاه بوده اند و با يك جان زيسته اند كه پيشين، راه پسين هموار كرده و پسين، شيوه ي پيشين را استوار داشته است.»
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #44  
قدیمی 02-09-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بدل یهودی ناصرالدین شاه قاجار
یکی از مهمترین مأموریت های وی، هنگام عزیمت شاه قاجار به فرانسه بود که در دهه 1880 به وقوع پیوست و بیش از یکماه به طول انجامید که یوسف بخشی طی این مدت به خاطر آنکه دشمنان از این غیبت سوءاستفاده نکنند با لباس مبدل، ظاهراً زمام امور را بدست گرفت.

یوسف بخشی در سال 1231 خورشیدی (1852 میلادی) در یک خانواده یهودی در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش نوازنده ویولن بود و به اصطلاح آن دوران از طریق مطربی امرار معاش می نمود.





یوسف از خردسالی همزمان با تحصیلات ابتدایی در مکتب خانه، اصول و فن موسیقی را از پدرش فرا گرفت. و با علاقه و استعدادی که از خود نشان داد، توانست خیلی زود در نواختن تنبک و نیز ویولن تبحر پیدا کند.


وی در دوران جوانی، مدتی را در گروه نوازندگان پدرش، با نواختن ویولن همکاری می نمود، دیری نپایید برای خود گروهی تشکیل داد و مستقلاً به فعالیت های هنری پرداخت مضاف بر آنکه در همین راستای برنامه های نمایشی (روحوضی) را کارگردانی و اجرا می نمود. امّا گویی شغل نوازندگی و دیگر فعالیت های هنری از این قبیل نمی توانست خواسته های جاه طلبانه و همچنین روح پر تلاطم و ماجراجویانه وی را ارضاء کند. از این رو به موازات فعالیت های هنریش رفته رفته به خرید و فروش طلا و جواهرات مشغول شد.


یوسف بخشی در سال 1254 ( 1875میلادی) در یکی از سفرهای تجاری خود به شهر مرو (از شهرهای مرزی روسیه) با یک دختر گرجی آشنا گردید و پس از عقد، وی را به تهران آورد. ماحصل این ازدواج یک فرزند دختر و یک پسر بود. اگر چه این ازدواج دوامی نیاورد و پس از 12 سال زندگی مشترک، همسرش بر اثر عارضه قلبی، وی و دو فرزندانش را ترک نمود و به دیار باقی شتافت و این شوک شدیدی بود که تحمل آن برای این جوان هنرمند سخت و سنگین بود طوریکه سال ها در خلوت و تنهایی بسر برد.


تا بالاخره با اصرار اطرافیان در سال 1273 خورشیدی تن به ازدواج دوم داد و با دختر خاله خود (قمر خانم) وصلت نمود، ماحصل این پیوند چهار فرزند پسر و سه دختر بود .


گرایش به موسیقی و نواختن ویولن از دیرباز یکی از دلمشغولیات خاندان بخشی بوده است و همواره به عنوان یک میراث در بین آنان حفظ شده است. فرزندان بخشی هم از این امر مستثتی نبودن، پس از وصلت یکی از دختران (اقدس) بخشی با خانواده خرمیان نواختن تار هم که از سازهای مورد علاقه خاندان خرمیان بود، از آن به بعد در این خانواده مرسوم گردید.


یوسف بخشی با گذشت زمان و کسب تبحر در امر جواهر فروشی، توانست در بین تجار اعتباری کسب کند و سلسله مراتب ترقی را نیز طی کند، ضمن آنکه اوقات فراغت خود را با نواختن ویولن و خواندن اشعار می گذراند.


در سال 1269 خورشیدی بر حسب تصادف توانست به دربار قاجار راه پیدا کند از آن به بعد در هر فرصتی مجموعه ای از جواهرات نفیس را جهت فروش به درباریان ارائه می نمود.


حسن رفتار و صداقت وی در کار باعث گردید سفارشاتی را مستقیماً از شخص پادشاه دریافت کند و همین امر باعث رونق در کسب و کار و حصول اعتباری بیشتر در بین درباریان به ویژه خاندان دربار گردید. از سوی دیگر بواسطه شباهت چهره یوسف بخشی به شخص شاه و داشتن چشمانی نافذ و پرهیبت، تنی چند از درباریان به شاه پیشنهاد نمودند که وی با قدری آموزش و تحصیل از رسم و رسوم دربار و عادت های شاخص اعلیحضرت، در مواقع ضروری به ویژه در غیاب پادشاه در بعضی از مراسم و تشریفات دربار به عنوان بدل، انجام وظیفه نماید.


پس از موافقت ناصرالدین شاه قاجار و مذاکره با یوسف بخشی و جلب نظرش، وی رسماً به عنوان بدل شاه در دربار قاجار استخدام گردید. بدین منظور، یوسف بخشی تحت تعلیم استادانی قرار گرفت ابتدا وی را با آداب رسوم دربار قاجار آشنا نمودند. سپس آموزش فن بیان آغاز گردید، تا با شباهتی که ظاهراً به شخص ناصرالدین شاه داشت بتواند از نظر صحبت نمودن، همچنین از نظر رفتاری هم شباهت کامل پیدا نماید. زیرا می بایست بدون ایجاد شبه و تردید، بخوبی از عهده مأموریت های محوله برآید.
یقیناً آموزش و پیشرفت در این امر برای وی به سهولت انجام گرفت، زیرا یوسف بخشی شش کلاس ابتدایی آن دوران را گذرانده بودو به زبان آذری و روسی آشنایی داشت. مضافاً برآنکه شخصیتی هنرمند و با استعداد بود، ذوق شعر گویی هم داشت.


و نیز در ارتباط برقرار کردن با دیگران بسیار خونگرم و موفق بود در ملاقات های که جهت آموزش در راستای آشنایی با روحیه و خصوصیات رفتاری پادشاه انجام می داد، دیری نپایید به جهت داشتن رفتاری صحیح و مثبت و با بذله گویی های به موقع با شخص پادشاه، خیلی زود این مراوده ها باعث ایجاد دوستی عمیق تری گردید. و با شرکت در محفل شاهانه هر از گاهی به قصیده گویی و حتی مشاعره با درباریان و شخص شاه می پرداخت و اگر فرصتی دست می داد، با تک نوازی ویولن هنرنمایی می نمود.


یوسف بخشی پس از آنکه به عنوان بدل در دربار شروع بکار نمود، ابتدا در غیاب شاه در محافل غیر رسمی بویژه خارج از تهران شرکت می نمود و سپس در مأموریت هایی که به وی محول شده بود مانند مسافرت به شهرهای دور دست ایران و سرکشی به پادگان های نظامی، اداره های دولتی، بازدید از دهات، رسیدگی به شکایات ارباب و رعیت و کارهایی از این قبیل را انجام می داد.

ناصرالدین شاه قاجار






با گذشت زمان و بدست آوردن تبحر بیشتر در حرفه خویش، مأموریت هایی هم در تهران، بویژه هنگام مسافرت ناصرالدین شاه به خارج از تهران و حتی مسافرت های غیر رسمی به خارج از ایران به وی واگذار می شد. یکی از مهمترین مأموریت های وی، هنگام عزیمت شاه قاجار به فرانسه بود که در دهه 1880 به وقوع پیوست و بیش از یکماه به طول انجامید که یوسف بخشی طی این مدت به خاطر آنکه دشمنان از این غیبت سوءاستفاده نکنند با لباس مبدل، ظاهراً زمام امور را بدست گرفت و تا بازگشت شاه از فرنگ وظیفه خویش را به نحو احسن انجام داد طوریکه تا آخر این عمر، امر جزو افتخارات مهم وی محسوب می شد (ناصرالدین شاه قاجار به همین جهت یکی از شنل های خود را به عنوان پاداش به وی اعطا نمود).

در آستانه مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری (1275 خورشیدی) چهارمین شاه خاندان قاجار، ناصرالدین شاه هنگام زیارت در صحن شاه عبدالعظیم در شهر ری، به دست میرزا رضا کرمانی یکی از مریدان سیدجمال الدین اسد آبادی و به تحریک او توسط یک طپانچه کشته شد.

طبق استناد بر تاریخ یکصد ساله ایران، دربازجویی ها یا استنطاقات انجام گرفته از ضارب (میرزا رضای کرمانی)، مطالبی در رابطه با یهودیان عنوان شده است که بی تردید می تواند نشانگر انسانیت و معرفت وی در رابطه با حمایت از حق و حقوق مظلومان و ستمدیدگان به ویژه اقلیت های دینی بوده باشد. در بخشی از اعترافات، میرزا رضای کرمانی گفته بود "من قبلاً وسیله بهتری داشتم که ناصرالدین شاه را بکشم بدون آنکه گرفتار شوم، بدین ترتیب که اطلاع یافتم که شاه به باغ یکی از اعیان برای گردش می رود پس خود را به باغ رسانده مخفی شدم، شاه آمد و کشتن او بسیار آسان و راه فرار برای من باز بود اما او را نکشتم، زیرا عده ای یهودی در آن روز (یکی از اعیاد کلیمیان) برای تفریح در آن باغ اقامت داشتند و اگر شاه کشته می شد و من فرار می کردم، خون را به گردن یهودیانی که در باغ حضور داشتند می انداختند به این دلیل من از انجام آن امر منصرف شدم."
یقیناً میرزا رضای کرمانی بر این امر واقف بود که شاه بدل دارد امّا همیشه برای زیارت شاه عبدالعظیم شخصاً می آید.


پس از ترور ناصرالدین شاه قاجار دیگری نیازی به ماندن یوسف بخشی در دربار نبود، دیری نپایید وی با بیش از یک دهه انجام وظیفه بعنوان بدل پادشاه از کار برکنار گردید و کاخ سلطنتی را برای همیشه ترک نمود. وی با دریافت مستمری از دولت دوران بازنشستگی را در خانه شخصی خود در کنار خانواده سپری نمود ضمن آنکه هر از گاهی با پذیرفتن هنرجو به عنوان استاد موسیقی به تدریس ویولن مشغول می شد.
یوسف بخشی در سال 1928 در سن 76 سالگی بر اثر عارضه قلبی دارفانی را وداع گفت.




__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #45  
قدیمی 02-18-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #46  
قدیمی 02-18-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پادشاهان دوره ساسانی





1.اردشیر یکم(بابکان) تلاش برای براندازی سلسله اشکانی از سالهای224،216،211،208 و 226 میلادی
زمان پادشاهی اردشیر ازسال 226تا 241 میلادی
بین سالهای 200 و 300 میلادی مورخ معروف یونیاس یوستینوس می زیسته است وبین سده های دوم و چهارم میلادی سکه های کوشانی ضرب شدند. در سال 216 میلادی مانی نقاش به دنیا آمد.پس از سال 230 میلادی دیوژن ارثی و هیپوایت می زیسته اند.
بین سالهای 231 و 271 میلادی کانیشکای اول فرمانروای کوشان بود. در سال 261 میلادی کتیبه سرخ کتل نگاشته شد. در سال271میلادی کتیبه ارا نگاشته شد.

2.شاپور یکم زمان پادشاهی از سال 241تا 272 میلادی

3.هرمزد یکم زمان پادشاهی از سال272 تا 273 میلادی
بین سالهای 272 و 290 میلادی، هوشیکا فرمانروای کوشان بود، تسلیم شدن کوشانیان به ایرانیان


4.بهرام یکم زمان پادشاهی از سال273 تا 276 میلادی
نگارش کتیبه های کرتیر(کردر)

5.بهرام دوم زمان پادشاهی از سال 276 تا 293 میلادی
اعدام مانی در سال 276 میلادی

6.نرسه زمان پادشاهی از سال 293 تا 302 میلادی
وزودوای یکم از سال291 تا328 میلادی فرمانروای کوشان بود.
در سال293میلادی کتیبه پایکولی نگاشته شد. از سال 297 میلادی منشور دیوکلتیان علیه مانویان به اجرا درآمد.

7.هرمزد دوم زمان پادشاهی از سال302 تا 309 میلادی


8.شاپور دوم زمان پادشاهی از سال 309 تا379میلادی بین سالهای312 و 313 میالدی "نوشته های کهن، نامه های باستان" به زبان سغدی منتشر گردید.در سال356 میلادی بخش شمالی امپراطوری کوشان فتح شد.این پیروزی در عصر وزودوای دوم(328تا 356 میلادی) صورت گرفت.در بخش جنوبی کوشان کانیشکای دوم(328تا 358 میلادی) فرمانروا بود، وازیشکای دوم از 356تا 371 میلادی فرمانروای کوشان بود و دو پادشاه پس از کوشان ضمیمه دولتهای هندی می شود.آذربامهراسپند، مبلغ دین زرتشت و نکارنده مجموعه ای از اندرزنامه ها و گردآورنده آنها پند نامه پسر آذرباد تحت عنوان گزیده ای از اندرزهای نخستین آموزگاران نگاشته شد.

9_10_11 اردشیر سوم،
شاپور سوم وبهرام چهارم زمان پادشاهی از سال379 تا399میلادی


12.یزگرد یکم زمان پادشاهی از سال399 تا421 میلادی
آذرباد پسر زرتشت وزیر مهرنرسه از آیین زروان تازمان یزگرد دوم حمایت میکند.


13.بهرام پنجم(گور) زمان پادشاهی از سال421 تا439میلادی
ظهور سوزومون، تئودوره و از نیک کلبی


14.یزگرد دوم زمان پادشاهی از سال 439تا 457میلادی
فرستادن شمار زیادی از مغان به ارمنستان جهت تبلیغ. شمار این مغان هفتصد بوده است. ظهور مورخانی چون الیزه وارداپت(حدود 445میلادی)


15.هرمزد سوم،پیروز و یلاش زمان پادشاهی از سال 457تا 488میلادی


16.کواد یکم زمان پادشاهی از سال 488تا 531میلادی
جنبش مزدک


17.خسرو یکم(انوشیروان) زمان پادشاهی از سال 531تا 579 میلادی
رفرم نهایی دین زرتشت_گشودن کانونی برای 21نسک به رهبری موبدی به نام ویشابور،انتشارنامه تنسر مینوی خرد، ترجمه نهایی کتاب
اوستا به زبان پهلوی (ایسناع و گاتاها)وبرخی ازیستها، وندیداد و نیرنگستان که برخی از آنها هنوز باقی است.ظهورپروکوپیوس در اواسط
قرن ششم، او منشی بلیزاریوس سردارسپاه روم بود وتاریخ جنگهای ایران و روم را نوشت.


18.هرمزد چهارم زمان پادشاهی از سال579تا 590میلادی
نگارش کتاب ششم دینکرد وسایر متون دینی و سخنان خردمندان و بزرگان که گردآوری شده بودند.

19.بهرام ششم(چوبین) زمان پادشاهی از سال590تا 591میلادی


20.خسرودوم(پرویز) زمان پادشاهی از سال 590تا 628میلادی
نگارش تدوین نهایی کتاب"مادگان هزاردادستان" که کتب قانون ومنبع جامع حقوقی عصر ساسانیان است.


21.اردشیر سوم زمان پادشاهی از سال 628تا 630 میلادی
بین سده های هفتم و نهم میلادی(600_ 700میلادی)عصرادبیات بودایی سکاها و سغدیها،ادبیات مسیحی سغدیها.


22.هرمزد پنجم و زمان پادشاهی از سال630تا 632میلادی
خسرو چهارم
دوران متاخر زمامداری ساسانیان،نگارش خداینامه و کارنامه اردشیر بابکان،شایست نه شایست و بخشهای اول تا دهم


23.یزگرد سوم زمان پادشاهی از سال 632 تا 651میلادی
تفسیر وندیدا و نیرنگستان
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:51 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها