شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
05-10-2011
|
|
ناظر و مدیر ادبیات
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حسین پناهي
ازآجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند
خورده شدند
آنها که لال مانده اند
می شکنند
دندانساز راست می گفت :
پسته لال
سکوت دندان شکن است...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
4 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
05-10-2011
|
|
ناظر و مدیر ادبیات
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حسین پناهي
ان لحظه که دست های جوانم
در روشنایی روز
گُلباران سلام و تبریکات دوستان نیمه رفیقم می گشت
دلم
سایه ای بود ایستاده در سرما
که شال کهنه اش را
گره می زد...
...
..
.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
3 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
05-10-2011
|
|
ناظر و مدیر ادبیات
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حسین پناهي
از شوق به هوا مي پرم
چون كودكي ام
و خوشحال كه هنوز
معماي سبز رودخانه از دور
برايم حل نشده است
آري!از شوق به هوا مي پرم
و خوب مي دانم
سالهاست كه مرده ام...
...
روح پاکش شاد، یادش جاوید
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
3 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
05-10-2011
|
|
ناظر و مدیر ادبیات
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حسین پناهي
سلام، خداحافظ
چیز تازه اگر یافتید
بر این دو اضافه کنید
تا بل باز شود
این در گمشده بر دیوار!...
....
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
3 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
07-15-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حسین پناهی
كودكي ها
به خانه مي رفت
با كيف
و با كلاهي كه بر هوا بود
چيزي دزديدي ؟
- مادرش پرسيد -
دعوا كردي باز؟
- پدرش گفت -
و برادرش كيفش را زير و رو مي كرد
به دنبال آن چيز
كه در دل پنهان كرده بود
تنها مادربزرگش ديد
گل سرخي را در دست فشرده كتاب هندسه اش
و خنديده بود
|
4 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
08-09-2011
|
|
ناظر و مدیر تالارهای آزاد
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!
__________________
. . . . .
|
3 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
08-09-2011
|
|
ناظر و مدیر تالارهای آزاد
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
با اجازه محیط زیست
دریا، دریا دکل میکاریم
ماهیها به جهنم!
کندوها پر از قیر شدهاند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفتهاند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
چه سعادتی!
داریوش به پارس مینازید
ما به پارس جنوبی!
---------------------------------------------------
__________________
. . . . .
|
3 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
08-09-2011
|
|
ناظر و مدیر تالارهای آزاد
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رخش،گاری کشی می کند
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!
__________________
. . . . .
|
4 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
08-09-2011
|
|
ناظر و مدیر تالارهای آزاد
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!
------------------------------------------------ من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد!
__________________
. . . . .
|
5 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
09-27-2011
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312
1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چقدر این شعر را دوست دارم ...
چقدر شبیه مادرم شده ام
چرا نمی شناسی ام ؟!
چرا نمی شناسمت ؟!
می دانم که مرا نمی شنوی
و من این را از سیبی که از دستت افتاد , فهمیدم !
دیگر به غربت چشمهایت خو کرده ام و
به دردهای باد کرده ی روحم
که از قاب تنم بیرون زده اند ...
با توام بی حضور تو
بی منی با حضور من
می بینی تا کجا به انتحار وفادار ماندم
تا دل نازک پروانه نشکند ...
همه ی سهم من از خود ,
دلی بود که به تو دادم
و هر شب
بغض گلویت را
در تابوت سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم
و تو هرگز ندانستی که زخم هایت
زخم های مکررم بودند
نخ های آبی ام تمام شده اند
و گل های بُقچه چهل تیکه دلم ناتمام مانده اند .
باید پیش از بند آمدن باران بمیرم !
حسین پناهی
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|
4 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 10:36 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|