بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #41  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

4 نوع از زنانی که مردان را از خودشان دور می‌کنند

در این مقاله 4 نوع از زنانی که مردان از آنها دوری می‌کنند را توصیف می‌کنیم. امیدواریم شما جزء آنها نباشید.ملکه نمایش یک نوع شخصیتی است که بسیاری از خانمها را شامل می‌شود. این خانمها معتقدند که همه چیز یا خیلی خوب است یا خیلی بد. معنای لغوی ملکه،شخصی است
در این مقاله 4 نوع از زنانی که مردان از آنها دوری می‌کنند را توصیف می‌کنیم. امیدواریم شما جزء آنها نباشید.

1. ملکه‌های عیب جو
ملکه نمایش یک نوع شخصیتی است که بسیاری از خانمها را شامل می‌شود. این خانمها معتقدند که همه چیز یا خیلی خوب است یا خیلی بد. معنای لغوی ملکه، شخصی است دارای بی نهایت عکس العمل‌های احساساتی و مهیج.
هیچ حد وسطی برای این دخترها وجود ندارد. همه چیز یا بسیار عالی است یا فوق العاده وحشتناک. در ارتباطاتشان هم عیب جو، نالان، نق نقو، و اغلب اوقات بی حوصله هستند. همیشه نیازمند این هستند که چیزی بگویند.
از نظر آنها هیچ چیز درست نیست. علاوه بر این، این خانمها، انواع و اقسام روش‌ها را امتحان می‌کنند تا نظر آقایان را به خودشان جلب کنند. درصورتی که بحران‌های زیادی پیش روی آنهاست و آنها به دنبال کسی هستند که نجاتشان دهد.

2. پرنسس‌های خونسرد
این نوع از خانمها مطمئنا همسرانشان را هم مانند خودشان سرد و افسرده می‌کنند. آیا شما به همسرتان در جمع بی احترامی می‌کنید و با او بد رفتار می‌کنید؟ آیا همسرتان شما را گاهی کناره گیر توصیف می‌کند؟ با او گرم و صمیمی باشید چرا که او به خاطر همین رفتارهاست که تا دیروقت کار می‌کند و با زدن یک تلفن از آمدن به آن قصر یخی(خانه) عذر و بهانه می‌آورد.

3. خانم‌های اهل پز
این نوع از زنان اغلب خودشان را به رخ دیگران می‌کشند و معمولا موارد بسیاری برای خودنمایی مقابل دیگران دارند. او می‌تواند خودش را در قالب یک شخصی در سمت رئیس، یا صاحب یک مرسدس بنز نشان دهد. تا زمانی که او به این کارش ادامه می‌دهد همسرش هم تاوان این فضائل و کمالات را می‌دهد.
در مواقعی که زن صحبت می‌کند همسرش ساکت است تا مبادا نسبت به صحبتهای زنش مخالفت کند. مشکل این زنان این است که آنها از همه موقعیت‌ها استفاده می‌کنند تا خودشان را به رخ دیگران بکشند و با این کارشان همسرشان را ناراحت و آزرده خاطر می‌کنند.

4. خانم‌های درحال تغییر
این خانمها در برخورد اول با آقایان بسیار خوب و دلنشین به نظر می‌رسند. آنها تمایلات جنسی بالایی دارند و اغلب لباسهای کوتاه بسیار جذابی می‌پوشند. همیشه آرایش می‌کنند و بسیار آرام صحبت می‌کنند. همیشه مراقب هستند موهایشان آشفته نشود و این را به همسرانشان هم تذکر می‌دهند.
آنها به همسرشان کمی اخم می‌کنند، لبهایشان را جمع می‌کنند و سرشان را هم به طرف همسرشان کمی خم می‌کنند. قبلا او هیچ کدام از این مشخصات را نداشت اما درحال حاضر همه این ویژگی‌ها را داراست. زمانی که همسرش از محل کار به خانه می‌رسد، احساس می‌کند که با زن جدیدی رو به رو شده است.
چنین تغییر چشمگیری حس اعتماد و اطمینان بین آنها را کم می‌کند. مرد در این لحظه نمی‌داند چه اتفاقی افتاده و فکر می‌کند که او را قبلا می‌شناخته است.

در اینجا شما با زنانی که مردان از آنها دوری می‌کنند آشنا شدید. مردان فقط زنانی را می‌خواهند که خودشان(واقعی) باشند. زنان سرد، زنان اهل پز، درحال تغییر را فراموش کنید. اجازه دهید همسرتان شما را هر آنچه که هستید ببیند و عاشقتان شود.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #42  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آمادگی رویارویی با جنس مخالف

ازدواج به عنوان یکی از مهم ترین موضوعات خانوادگی باید در قالب و چارچوب خاص خود قرار گیرد و این که گفته شود زمانه تغییر کرده است و جوانان این دوره و زمانه با گذشته بسیار فرق کرده اند نمی تواند پاسخ منطقی و قابل قبولی باشد.
آمادگی رویارویی با جنس مخالف

نقش خانواده در شکل گیری ازدواج موفق
ازدواج به عنوان یکی از مهم ترین موضوعات خانوادگی باید در قالب و چارچوب خاص خود قرار گیرد و این که گفته شود زمانه تغییر کرده است و جوانان این دوره و زمانه با گذشته بسیار فرق کرده اند نمی تواند پاسخ منطقی و قابل قبولی باشد.
ازدواج به عنوان یکی از مهم ترین موضوعات خانوادگی باید در قالب و چارچوب خاص خود قرار گیرد و این که گفته شود زمانه تغییر کرده است و جوانان این دوره و زمانه با گذشته بسیار فرق کرده اند نمی تواند پاسخ منطقی و قابل قبولی باشد.
این جوانان هم درست در همان خانواده هایی رشد و پرورش یافته اند که جوانان سال های قبل بزرگ شده اند و تنها به سبب پیشرفت فناوری و گسترده شدن دامنه ارتباطات نمی توان جوانان را به حال خود گذاشت تا شریک زندگی شان را انتخاب کنند. بعضی از خانواده ها در این زمینه کوتاهی می کنند و دلیل شان هم این است که جوان هر کسی را که خودش انتخاب می کند می پذیرد و با او کنار می آید و اگر ما کسی را انتخاب کنیم مشکلات بعدی اش هم گریبان خودمان را می گیرد. پدر و مادر باید همراه و مشاور جوان باشند و با استدلال و منطق وی را قانع کنند که انتخابش درست است یا نادرست که بی گمان جوان نیز آن را خواهد پذیرفت.

در این خصوص با دکتر اسماعیلی به گفت وگو نشستیم.وی عضو هیئت علمی دانشکده روان شناسی دانشگاه تربیت معلم تهران درباره اهمیت نقش خانواده می گوید: ازدواج مقدمه تشکیل خانواده است. وقتی زوج جوان ازدواج می کنند در واقع پایه های خانواده را شکل می دهند. اگر رابطه بین زن و شوهر را از این منظر نگاه کنیم درمی یابیم وقتی خانواده رو به کمال می رود که این رابطه سالم و برپایه اصول صحیحی شکل گرفته باشد. از این رو جوان باید معنای خانواده را بداند نه این که فقط از نظر عاطفی و روحی با فرد موردنظر خود مشترکاتی داشته باشد. بنابراین وقتی زوج جوان ازدواج می کنند ، اصولا با فضای جدید خانواده های یکدیگر روبه رو می شوند. پسر یا دختر در خانواده هایی متفاوت رشد کرده اند و عضو آن هستند و ویژگی های آن خانواده را دارند. وقتی آشنایی صورت می گیرد در کنار اشتراکات، بی گمان تفاوت هایی را هم خواهند دید.
اگر جوانان آمادگی مواجهه با تعارضات را نداشته باشند، نخواهند توانست زندگی مشترک موفقی را تجربه کنند و بیشتر در معرض آسیب های بعدی و طلاق هستند.

نگاهی به آمارهای طلاق و بررسی علل و عوامل این پدیده در جامعه کنونی ما نشان می دهد ازدواج هایی که در آن دختر و پسر پیوند مستحکمی با خانواده طرفین پیدا نکردند بیشتر در معرض آسیب و طلاق است. زیرا قواعد و آداب و رسوم و ویژگی های خاص خانواده ها را از هم متمایز می کند. وقتی ازدواج دو نفر بدون توجه به این قواعد صورت بگیرد، طبیعی است ازدواج آسیب پذیر خواهد بود.
خانواده ها باید در بستر مشترکات مهمی که با هم دارند تصمیم به پیوند ازدواج فرزندانشان بگیرند.اما گاهی اوقات پسر یا دختر نسبت به هم علاقه عاطفی پیدا می کنند و ازدواج خود را بی نیاز از مشورت و هماهنگی با خانواده ها می دانند، آن ها اغلب خارج از چارچوب خانواده عمل می کنند و وارد فرآیند چانه زنی می شوند و تصمیم خود را برای ازدواج با یک فرد خاص اعلام و برخواسته خود پافشاری می کنند.
در چنین مواردی والدین براساس هنجارها و تفاوت دیدگاه هایی که با جوان دارند، اغلب مخالفت می کنند و از سویی احساس می کنند ثمره تلاش شان در زندگی از بین می رود. مجموعه افکار، ایده ها، مصلحت ها و تجربیات متفاوت باعث می شود اغلب خانواده ها در برابر خواسته جوانان مقاومت کنند و تن به درخواست های آنان ندهند. اما مشکلی که هم اکنون در جامعه مشهود است، این است که موارد قابل توجهی از ازدواج ها خارج از فضای مشورت و توافق و همراهی خانواده ها صورت می گیرد. گرچه در نهایت ممکن است خانواده ها تسلیم خواسته جوانان شوند. اما هسته و ریشه های مشکلات به جای خود باقی می ماند و پس از فروکش کردن احساسات عاطفی و هیجانی، عشاق دیروز تبدیل به کینه توزان امروز می شوند.
شیفتگی های افراطی در جوانان به تصمیمات ناگهانی منجر می شود و خانواده ها را هم درگیر مشکل خودخواسته ای می کند که تبعات زیادی دارد.

مشورت با افراد باصلاحیت ازجمله خانواده و بستگان بسیار اساسی است به طوری که در اغلب موارد پدر و مادر بهترین مشاور جوانان هستند. دکتر اسماعیلی به نقش خانواده در تثبیت ازدواج جوانان اشاره می کند و می گوید: پس از ازدواج هم ارتباط و احترام خانواده ها به یکدیگر می تواند در محکم شدن پیوند ازدواج تاثیر داشته باشد.
پیوند عاطفی اولیه در ازدواج باید به پیوند عاطفی و ایجاد شبکه اجتماعی بین خانواده منجر شود.نکته قابل توجه این است که شیفتگی بین دختر و پسر به تناسب بهایی که هر یک برای آن می پردازند، آسیب هایی را به آنان وارد می کند. معمولا در سن نوجوانی و جوانی دختران عاطفی تر و آسیب پذیرتر هستند و این یک زنگ خطر جدی برای بسیاری از خانواده هاست. پسران اغلب در این سنین تحت تاثیر هیجانات جنسی به دختران گرایش پیدا می کنند. دختر اغلب وقتی با پسری ارتباط برقرار می کند می خواهد او را به عنوان مرد زندگی، همیشه همراه خود داشته باشد، یعنی خود را برای یک ارتباط طولانی آماده می کند. اما پسران اغلب به قصد ازدواج با دختران ارتباط برقرار نمی کنند و پس از فروکش کردن هیجانات خود از ازدواج سرباز می زنند، گاهی هم با توسل به شیوه های فریب و حیله به بهره برداری موقت از دختران دست می زنند.

گذشته از این در فرهنگ ما واژه زن ارزش خاصی دارد و توام با قداست و پاکی و حیاست. بر همین اساس پس از تشکیل پیوند عاطفی دختر، همان نسبتی که پیوندش ریشه دار و عمیق بوده است، دچار آسیب شدید می شود. توصیه ما به دختران این است که سعی کنند در دام احساسات و هیجانات گرفتار نیایند و چنانچه به قصد ازدواج با کسی ارتباط برقرار کردند حتما از مسیر خانواده ها و با مشورت آن ها صورت بگیرد.
دکتر اسماعیلی درباره آمادگی جوانان برای رویارویی با جنس مخالف می گوید: این آمادگی در واقع زمینه سازی می خواهد و باید از همان دوران کودکی فضای ایمن و سالم برای تربیت فرزندان فراهم شود تا اضطراب، بی اعتمادی، شک و تردید و فاصله عاطفی به وجود نیاید.
والدین و فرزندان باید احساس همدلی داشته باشند تا بتوانند حرف یکدیگر را بفهمند. اگر این حس وجود نداشته باشد و بچه ها از منظر عاطفی دچار خلاء شده باشند، به محض اولین برخورد عاطفی با جنس مخالف دچار هیجانات شدید می شوند.

بنابراین هر قدر والدین با بچه ها رابطه عاطفی و مثبتی داشته باشند، بچه ها کمتر به جست وجو و ارضای عواطفشان در خیابان می پردازند و کمتر دچار شیفتگی های مفرط می شوند. والدین در دوران نوجوانی می توانند نقش مشورتی ایفا کنند. بسیاری از مسائل در دوران نوجوانی برای آن ها به وجود می آید که نمی توانند آن را با والدین خود در میان بگذارند.منظور ما پدر و مادر صمیمی نیست. پدر و مادر علاوه بر صمیمیت باید مشاوران خوبی باشند و پس از جلب اعتماد آن ها یا خودشان کمک کنند یا آن ها را به سمت مشاوران دیگر سوق دهند. در قدم اول والدین باید این ضرورت را حس کنند که فرزند آن ها به مشورت نیاز دارد.
والدین باید توجه داشته باشند که بین ویژگی های رفتاری پدر و مادر و فرزند آن ها باید تعادلی وجود داشته باشد، محبت کردن همراه با آماده کردن او برای مقابله با مشکلات باشد. لذا فرزندی که محبت دریافت می کند باید صمیمیت را هم تجربه کرده باشد، باید مهارت های مختلف زندگی را یاد گرفته باشد. محبت تامین بی حد و حصر نیازهای فرزندان نیست بلکه باید آموزشی باشد. پدر و مادر باید بتوانند شخصیت فرزند را به طور همه جانبه پرورش دهند و مسائل اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و روانی را با نوعی آگاهی و دانش درآمیزند تا بتوانند فرزند عاقل و دانایی تحویل جامعه دهند.

پاسخ با نقل قول
  #43  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

7 نوع متفاوت از عشق!شما جزو کدام دسته اید؟






مورا کلی وبلاگ نویس معروف انواع عشق را در هفت نوع متفاوت دسته بندی کرده که در قسمت زیر با هم می خوانیم:


1- عشق امیدوارانه یا عشقی که براساس خوش بینی زیاد بوجود آمده است: زمانیکه عاشق می شویم ،‌تصور می کنیم که آن فرد زندگی مان را متحول خواهد کرد ، ممکن است آن فرد به ما کمک کند تا ناراحتی و غصه های خود را فراموش کنیم و به ما آرامش هدیه کند ،‌اما بیشتر این نوع عشق ها در ظاهر آرام و منطقی به نظر می رسند.

2- عشق نجات دهنده : در این قسمت ما به خاطر این عاشق فردی می شویم که ما را از تنهایی نجات می دهد. به این نوع عشق ،‌عشق ناجی گفته می شود ؛ در این مرحله نیز مانند قسمت قبل فرد سعی می کند حقایق را نادیده گرفته و به خود امید واهی بدهد.

3- عشق به خاطر از خود متنفر بودن : در این مرحله ما به خاطر این عاشق می شویم که شخص مورد علاقه ما با مابدرفتاری می کند چرا که ما هم اعتقاد داریم که شایسته آن بدرفتاری ها هستیم. نمونه این آدم ها ، افراد بدزبان ، پرخاشگر و یا کسانی هستند که از طرف مقابل شان سوء استفاده جنسی می کنند. این دقیقا با عشق واقعی در تضاد است.

4- عشق خریدنی : در این قسمت ما برای این عاشق شخصی می شویم که فکر می کنیم این عشق باعث می شود زندگی ما دارای مفهوم و ارزش بیشتری شود . این عشق تقریبا مشابه عشق امیدوارانه است ، اما ممکن است این نوع عشق شدیدتر باشد ، شاید به خاطر این باشد که دیگر تحول و دگرگونی که در زندگی ما بوجود می آیدفقط ظاهری نیست.

5- عشق کاربردی : ما در این مرحله زمانی عاشق می شویم که متوجه می شویم علایق و آرزوها و هدف های فردی مشابه هدف های ماست. فکر می کنیم ممکن است این فرد به ما کمک کند تا سریع تر به هدف های مشترک مان برسیم.

6- عشق متضاد: این قسمت ما به خاطر این که فرد مورد نظر ما شخصیت مرموز و غیر قابل فهمی دارد عاشقش می شویم. او کارهای عجیبی انجام می دهد که ما را سرگرم می کند و برای ما جالب است. این فرد شخصیتی دارد که دقیقا متضاد با شخصیت خود ماست و ما به همین دلیل عاشقش می شویم. این عشق در نقطه مقابل عشق حقیقی قرار دارد.

7- عشق حقیقی: و در این قسمت ما زمانی عاشق فرد مقابل مان می شویم که شخصیت خودمان را در وی می بینیم. او فردی است که علایق و آرزوها و اخلاقی مانند ما دارد.
پاسخ با نقل قول
  #44  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ما به هم محتاجیم یا معتاد?!!


سوالی که اغلب زوج‌های جوان از مشاوران خانواده می‌پرسند این است که عادت به دوست داشتن یعنی چه؟ و اساسا چه اتفاقی می‌افتد که عشق تبدیل به عادت می‌شود؟ آیا عادت خوب است یا اینکه می‌توان همیشه مثل روزهای اول ازدواج عاشق بود؟ اصلا می‌توان عشق دایمی برقرار کرد؟ ...
اصولا ما آدم‌ها خیلی زود به هم شرطی می‌شویم یعنی اینکه ذهن ما عادت می‌کند در ساعات خاصی و به شیوه‌های خاصی و به شکل‌ خاصی تغذیه عاطفی شود، این یعنی عادت کردن به کسی که ما را با سبک و سیاق خودش تغذیه عاطفی می‌کند و چون این سبک همیشه ثابت است ما نسبت به آن شرطی شده و عادت می‌کنیم.


عادت، نه عشق
گاهی وقتی مدتی از رابطه زوجین می‌گذرد و ما به شناخت بیشتری نسبت به طرف مقابل می‌رسیم متوجه می‌شویم که این فرد آدم مناسبی نیست برای اینکه من عشق و علاقه خود را به پای او بریزم. اما متاسفانه به دلیل همین شرطی شدن یا عادت کردن نمی‌توانیم او را رها کنیم. به دلیل اینکه ذهن ما به ما ندا داده و از ما می‌خواهد که این تغذیه ادامه داشته باشد. این یعنی عادت کردن و وقتی این اتفاق می‌افتد خیلی از خانم‌ها و آقایان از اطرافیان کمک می‌خواهند تا از این بند رها شوند.


عشق یا عادت آسیب‌زا
عشق بعد از ازدواج می‌تواند تغذیه کننده باشد برای اینکه مشکلات را راحت‌تر تحمل کنند اما گاهی پیش می‌آید که دو طرف مطمئن می‌شوند که ادامه زندگی به ضرر خودشان و بچه‌ها است. یعنی همیشه اینجور نیست که تداوم یک زندگی 100 درصد به نفع خانواده باشد و گاهی آنقدر این رابطه مخرب و آسیب‌زا است که هم به زوجین و هم به بچه‌ها به شدت آسیب می‌زند. گاه اینکه بچه‌ها با یک والد به سلامت زندگی کنند -که البته به ندرت پیش می‌آید- خیلی بهتر از آن است که با دو والد و با آسیب زندگی کنند. پس هم می‌تواند جنبه مثبت داشته باشد و هم جنبه منفی. جنبه مثبت آن زمانی است که بخواهیم مشکلات را حل کنیم و به رابطه ادامه بدهیم وقتی که بودن ما در کنار یکدیگر به نفع خودمان و بچه‌ها است و جنبه منفی دارد زمانی که بودنمان به ضرر خودمان و بچه‌ها است ولی به خاطر عادت نمی‌توانیم رها شویم. گاهی بچه‌ای هم وجود ندارد اما چون طرفین به هم عادت کرده‌اند نمی‌توانند جدا شوند.


زمانی که عشق به عادت تبدیل می‌شود
در واقع عشق وقتی به عادت تبدیل می‌شود که ما زیبایی‌های فرد مقابل را نمی‌بینیم که این زیبایی، زیبایی ظاهری نیست بلکه ما مجذوب توانایی‌ها، استعدادها و رفتارهای زیبای این فرد می‌شویم که اینها آنقدر زیاد هستند که ما هر روز که کنار او هستیم و در درونش نفود می‌کنیم بیشتر گرفتارش می‌شویم و این یعنی عشق.
اما اگر در ادامه رابطه متوجه شویم که اینها دورنمایی از آن فرد بود وقتی دقت می‌کنیم می‌بینیم نه تنها هیچ‌کدام از این خصوصیت‌ها در این فرد وجود ندارد بلکه اتفاقا صفات منفی هم دارد که هیچ‌کدام خوب نیستند. در این رابطه دیگر عشقی وجود ندارد و ممکن است ما به علت شرطی شدن ذهن‌مان به این رابطه و این تغذیه عاطفی نتوانیم از آن جدا شویم در حالی که ادامه آن برای هیچ یک از ما مفید نیست و وقتی زیبایی بین دو نفر وجود ندارد عشق خراب می‌شود زیرا عشق در واقع از ما چیزی را می‌سازد که می‌خواهیم بشویم. وقتی این زیبایی وجود ندارد، عشق هم نیست.


ازدواج منطقی هم مشکل دارد
حال اگر یک فردی به صورت منطقی ازدواج کرد ولی بعد از مدتی فهمید این همانی نبوده که می‌خواسته چه‌طور؟ قطعا ما نمی‌گوییم هر کسی که منطقی ازدواج کرد دیگر هیچ مشکلی ندارد. آدم‌هایی هم هستند که منطقی ازدواج می‌کنند و مشکلاتی هم دارند و مشکلات‌شان را حل می‌کنند. اما نکته‌ای که هست این است که اگر فردی از نظر احساسی و عاطفی بگوید این همانی نیست که من می‌خواستم ما می‌گوییم که شما وقتی از نظر منطقی کسی را گزینش می‌کنید حتما در طول این گزینش‌ها و ارزیابی‌هایتان دقت کنید و ببینید که احساس عاطفی به او دارید یا نه؟ یا ممکن است بگویید احساس عاطفی‌تان صد در صد منفی است. در این‌صورت نیز انتخاب شما اشتباه خواهد بود زیرا صرف نظر از عوامل منطقی، حس خوب و دوست داشتن طرف مقابل نیز مهم خواهد بود.

پاسخ با نقل قول
  #45  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چرا عشق ما روز به روز كم رنگتر مي‌شود


بر خلاف تصور خيلي ها كه فكر مي كنند عشق يكباره پيدا مي شود و هميشه مي ماند و يا حتي بيشتر مي شود؛ واقعيت اينست كه عشق ممكن است يك لحظه ايجاد شود، اما همانند بذري است و در صورتي باقي مي ماند و رشد مي كند كه در زمين مناسبي جاي گيرد، آب و نور كافي به آن برسانيم؛ مرتب آفت كشي كنيم و به آن كود بدهيم و مستمراً به آن رسيدگي نمائيم.

چگونه عشق به مرور كمرنگ مي شود يا از بين مي‌رود؟
ما عاشق ايده‌ آلها و كمالها مي شويم و از نقصان ها مي گريزيم. شايد تعجب كنيد اگر بدانيد معمولا انسانها عاشق يك موجود كامل و بدون نقص در ذهن خود مي شوند و هنگامي كه اين تصوير ذهني را منطبق با يك دختر يا يك پسر در اطراف خود مي‌كنند، به آن نام عشق مي نهند. پس عشق به آن دختر آن وقتي رشد مي يابد و قلب ما را به تپش وا مي دارد كه او خود را منطبق با تصوير ذهني ما ارائه دهد. و هنگامي كه به مرور او را متفاوت از ذهنيات خود بيينم ، عشق ما رو به افول مي رود. اما اينكه تصوير ذهني ما چگونه بايد در بيرون شكل بگيرد و حفظ شود نياز به تخصص و منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، يعني اينكه بايد از مسير عقلاني و منطقي گذر كند و بالاتر از تفكر خام ما باشد ، نه به عكس . يعني عشق نبايد مادون فكر باشد. عشقي كه مادون باشد، و از سطح پائين تري برخوردارست ، ارزش ندارد تا برايش بميريم.
پس اگر در زندگي به مرور دريافتيم همسرمان از زير بار وظايف و مسئوليتهاي خود شانه خالي مي كند، لذتهاي خود را محور قرار مي دهد و هنوز « من» بودن محور فكري اوست. اينگونه مي شود كه كسالت مزمن عشق، را به چشم خواهيم ديد. از ديگر آفتهايي كه ما به عشق مي رسانيم ، مي توان به موارد زير اشاره كرد.

عدم انعطاف پذيري:
عدم انعطاف پذيري نسبت به مسائلي كه در زندگي با آن روبرو هستيم. مثلا اگر تعصب روي روش و سليقه هاي خود داشته باشيم. و به علاقه ها، سليقه ها و شيوه هاي زندگي همسرمان، مكرراً انتقاد كنيم يا از آن بدتر ، اهانت كرده يا مسخره بگيريم.

كمال گرايي افراطي:
از آنجا كه ما در ناخودآگاه عاشق « خوبي مطلق» ، « مثبت مطلق » و « كمال مطلق» شده ايم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبي ارزيابي كرده ايم ، به مرور اين ارزيابي خطا، خود را به ما نشان مي دهد و دچار مشكل مي سازد. او هرگز نمي‌تواند انتظارات و توقعات ايده آلي ما را بر آورده كند. او هم يك انسان مثل بقيه انسانهاست و بديهي است كه نقاط ضعف زيادي نيز در كنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.

عدم مهارت هاي زندگي:
مهارت هاي كافي جهت رسيدگي به بذر عشق را نداريم. مهارتهاي ارتباطي زندگي را كسب نكرده ايم ، مقابله با تنش ها و مشكلات را تجربه نكرده ايم ،‌نحوه سازگاري با مسائل زندگي را نياموخته ايم ، همه و همه موجب ناكارآمدي ما در ايجاد عشق و آرامش در زندگي مي شود

عدم رعايت حريم خانواده و مرزهاي زندگي:
به وظايف خود در زندگي آگاهي نداريم يا مرزهاي مسائل زندگي و مشكلات خانواده را رعايت نمي كنيم. مثلا موارد مربوط به خانواده را به بيرون منتقل مي كنيم . مشكلات را به دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان ،‌فاميل ، حتي همسايگان و ... در ميان مي گذاريم يا در حيطه و مرزهاي همسرمان دخالت مي كنيم و به نام عشق و دوست داشتن وي را كنترل كرده و در قفس نامرئي انتظارات خودمان، او را محبوس و زنداني مي كنيم. مثلا به علائق او ، دوستان وي،‌نحوه لباس پوشيدن او، شيوه راه رفتن و حتي طرز تفكر و احساسش گير مي دهيم و او را در تنگنا قرار مي دهيم. و در نهايت آزادي را از او مي گيريم.

مشكلات شخصيتي و انتظارت غير واقع:
توقعات بيجايي به لحاظ مسائل شخصيتي خود، از همسرمان داريم. كه بر آورده شدني نيست و برآورده نمي شود. مثلا يك نفر با اختلال شخصيت وسواسي، زياد نكته سنجي مي كند و معيارهاي زيادي در ذهنش دارد و با ريزبيني بيش از حدي كه به همسرش نشان مي دهد و او را در چهارچوب خشك و در قالب معيارهايي كه تعيين مي كند؛ حبس مي كند و عرصه را بر او تنگ مي كند. يا كسي كه اختلال شخصيت پارانوئيدي دارد و بدبين است ، با سوء‌ظن ها و بدبيني ها خود و حسادت و توهم توطئه هايي كه در ذهن خود، آنها را مي بافد، همسرش را هميشه در نقش يك دشمن و جاسوس مي بيند.

لذت طلبي و خودكامگي:
ما مي بايست در چهارچوب خانواده، خود را مقيد به بعضي امور كنيم. وقتي كه لذتهاي خود را كه در خارج از خانواده است به صورت افراطي دنبال مي كنيم و توجهي به خواست و ميل خانواده نداريم . به مرور زندگي يك طرفه و بي روح مي شود. زن و شوهر هر كدام دنبال تمايلات خاصي در خارج از خانواده هستند. و لذت بردن از يكديگر را فهم نمي كنند.

عدم مهارتهاي ارتباطي:
نمي توانيم ارتباط موثري با همسرمان بر قرار كنيم، حرف هم را نمي فهميم. هر كدام به ظاهر منطقي صحبت مي كنيم ، ولي نمي توانيم يكديگر را قانع كنيم. توجه كافي به احساسات ، خواسته ها و صحبتهاي يكديگر نداريم . گوش شنوا و تحمل ارتباط موثر را از هم دريغ مي كنيم. در رساندن حرفهاي خود به يديگر آنها را تحريف مي كنيم يا آنقدر مبهم رفتار مي كنيم يا صحبت مي كنيم كه ديگري را به خطا مي اندازيم. در واقع مهارتهاي ارتباطي را نمي دانيم.

اگر گويند «لحظه ايست روئيدن عشق .... »؛ پس اين هم شايد درست باشد كه «لحظه ايست مردن عشق.»
ولي عشق عميق تر از آنست كه لحظه اي خلق شود يا در لحظه اي بميرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختي و زمان است و هم از بين رفتن آن به علت مسائل مختلفي است كه در طي زمان و به وسيله زوجين ايجاد مي گردد.
آنچه كه اكثراً افراد با هم اشتباه مي گيرند؛ «هوس » و « عشق » است.
هوس : ميلي شديد براي پاسخ آني به يك نياز جسماني و رواني است كه به خود رنگ رمانتيك مي گيرد و يك استدلال به ظاهر عقلاني نيز در پي دارد و پس از ارضا تا زمان نياز بعدي محو مي شود.


پاسخ با نقل قول
  #46  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دوباره با هم می سازیم







دكتر كارپمن و دكتر اریك برن در مورد این مسئله كه چرا افراد مجرد و متاهل از روابطی معنادار و شادی‌بخش بهره‌مند نیستند، تحقیق كردند. آن‌ها در مورد این موضوع اتفاق نظر داشتند كه بسیاری از زوج‌ها نمی‌توانند راجع به مشكلات خود با یكدیگر صحبت كنند. آن‌ها نمی‌توانند خواسته‌های خود را در قالب جملاتی صریح و روشن بیان نمایند. دكتر كارپمن می‌گوید: «آن‌ها باید بیاموزند كه احساسات درونی خود را پیدا كنند و بدانند كه واقعاً چه چیزی می‌خواهند و بعد از آن خواسته‌ها را ابراز نمایند بدین ترتیب بسیاری از مشكلات آن‌ها حل خواهد شد». هدف از این روش این است که در روابط زناشویی نوعی صمیمیت ایجاد شود و طرفین با بازگو کردن احساسات و انتظارات خود بتوانند نوع مشکل را شناخته و با آگاهی بیشتر به رفع آن بپردازند.
دكتر كارپمن موانع زیر را بر سر راه داشتن روابطی صمیمی شناسایی كرده است . او می‌گوید گاهی فرد موضوع مهمی دار‌د كه می‌خواهد راجع به آن با همسرش صحبت كند ولی طرف مقابل این ارتباط را سد می‌كند و رابطه صمیمانه آن‌ها به یكی از این چهار طریق سد می‌شود:

* مهربانی افراطی: یك فرد با مهربانی بیجا در بین صحبت‌های همسرش وقتی متوجه می‌شود که او مشكلی دار‌د در عوض گوش شنوا بودن برای همسرش با گفتگویی محبت‌آمیز از اهمیت مشكلش می‌كاهد و بدون پرداختن به مشكل، نیاز لحظه ای او را به محبت برطرف می نماید و این در حالی است که باید با گفتگویی صحیح به بررسی دقیق مسئله پرداخت و ریشه های مشکل ساز قضیه را شناخت.
در حالت صمیمی شدن زوج‌ها نسبت به یكدیگر پذیرا هستند .


* تندی: همسر با ترك ناگهانی گفتگو مانع ایجاد صمیمیت می‌شود در را به هم می‌كوبد، اتاق را ترك می‌كند و می‌گوید: «نمی‌خواهم راجع به آن صحبت كنم» و با رفتارهایی تند و ناگهانی رابطه را قطع می‌كند. بدین ترتیب طرف مقابل دچار ترس می‌شود و چنین برداشت می کند که موضوع اکنون هیچ گاه قابل حل نخواهد بود و همسرم مایل به درک خواسته های من نیست.

* پنهان‌كاری: همسر با پنهان نگه داشتن اطلاعات، نوازش‌های مثبت و یا احساسات خوبی كه می‌توانند در حل مشكلات ارتباطی مفید واقع شوند، مانع ایجاد صمیمیت می‌شود.

* طفره رفتن: همسر با رفتار طفره‌آمیز با عوض كردن موضوع و دور كردن دیگری از مسئله، از بیان مورد اصلی اجتناب می‌ورزد. گاهی موضوع اصلی فراموش می‌شود و یا این‌كه احساس می‌كند تلاش برای برگشتن به آن، بیهوده است و ارزشی ندارد.









دكتر كارپمن، برای ایجاد صمیمیت بیشتر بین زوج‌ها، در هنگام صحبت در مورد اموری كه برایشان مهم است چند راهکار مهم ارائه می دهد .
* گرامی داشتن: همسران با کسب این مهارت به یكدیگر اجازه می‌دهند كه به وسیله رفتار كلمات، لحن صدا و نوازش بدنی این پیا‌م را به یكدیگر بدهند كه همانند گنجینه‌ای برای هم ارزشمند هستند؛ به یكدیگر توجه نموده و روابط برایشان بسیار با اهمیت است. یكدیگر را گرامی می‌دارند و رفتاری در پیش می‌گیرند كه طرف مقابل زیبا، جذاب و قدرتمند به نظر برسد. چنین همسرانی در هنگام گفتگو در مورد هر موضوعی حداقل با ده درصد از صحبت های طرف مقابل موافقت دارند و به همین ده درصد توجه می‌نمایند و از هما‌ن‌جا شروع به ساختن رابطه نماید.

زوج‌های متعهد برای حل مشكل خود آنقدر تجزیه و تحلیل می‌نمایند تا آن را حل كنند، آن‌ها صبور هستند و هر یك خود را در حل مسئله به وجود آمده مسؤول و متعهد می‌داند.
* توانایی صمیمی شدن: این روش در ابتدا بازخوردی غیركلامی است. در این حالت زوج‌ها نسبت به یكدیگر پذیرا هستند و با رفتاری كه از خود بروز می‌دهند یكدیگر را دعوت می‌كنند تا هر آنچه را كه می‌خواهند بگویند.وقتی شخصی احساس کند مورد پذیرش دیگری است نیمی از ادراک های منفی خود را از دست می دهد و با آرامش بیشتری مشکل ذهنی خود را مطرح می نماید.

* رها شدن: زوجین حوادث و مشكلات گذشته خود را بیان می‌نمایند و افكار و احساسات درونی خود را آشكار می‌سازند. نقاب‌های خود را به سویی نهاده و می‌گویند كه صحبت از چه چیزی برایشان دشوار است همچنین به یكدیگر فرصت توضیح و دفاع می‌دهند. و هیچ‌گاه از آنچه كه آشكار می‌شود در آینده سوء استفاده نمی‌كنند.

* تعهد: زوج‌های متعهد برای حل مشكل خود آنقدر تجزیه و تحلیل می‌نمایند تا آن را حل كنند، آن‌ها صبور هستند و هر یك خود را در حل مسئله به وجود آمده مسؤول و متعهد می‌داند. هیچ یک سعی ندارند به دنبال مقصر باشند بلکه هردو خلاقانه به فکر مسئله گشایی بوده و زمینه را برای آزمون و خطا و کشف راه حل مفید فراهم می کنند. و هر دو با مشارکت یکدیگر در این امر تلاش می کنند.
پاسخ با نقل قول
  #47  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چطور می‌شود عشقمان را در زندگی متزلزل امروز جاودانه کنیم !
اولین بار و اولین لحظه ای که عشق خود را دیده اید را به‌یاد دارید ؟آیا میدانید راز جاودنه شدن یک عشق چیست؟با ما همراه باشید تا عشقتان جاودانه شود...

اولین بار و اولین لحظه ای که عشق خود را دیده اید را به‌یاد دارید ؟ خاطرتان هست چه حسی داشتید آیا این حس را بعنوان حسی برتر می‌شناسید و آن را هنوز باور دارید ؟ زمانی که به چشمان او خیره شدید و در چشمان ‌یکدیگرزل زدید آیا می‌دانید چه حسی داشتید ؟ این لحظه اگر تداوم پیدا کند جزوء بهترین لحظه‌های هر فردی در زندگی اش می‌باشد . در همان لحظه احساس می‌کنید که خدا را چقدر دوست دارید که این لحظه و این صحنه را برای شما فراهم کرده است . و در دل آرزو می‌کنید ای کاش این لحظه و از همه مهم تر شخصی که او را دارید چه زن و چه مرد تا ابد متعلق به شما باشد و در کنار هم باشید.
حال چه کنیم که این عشق را تداوم بیشتری ببخشیم و تا ابد این لحظه ، لحظه‌ی که به چشمان‌یکدیگر زل زدیم و پدیده ای به اسم عشق در چشمانمان متولد شد، جاودان باشد ؟

ما چند توصیه برای شما داریم :

اولین توصیه این است که‌یادتان باشد بر روی زمین زندگی می‌کنید نه درهیچ جای دیگر !! این جمله‌یعنی چی و چه معنایی دارد؟‌یعنی اینکه زمانی که افراد عاشق‌یکدیگر می‌شوند ، خود را خارج از بعد زمان و مکان می‌بینند و خیال می‌کنند که بال دارند و از روی زمین پرواز کرده اند ودر آسمان آبی اوج گرفته اند و خود را در اوج می‌بینند و زمانی بر روی زمین فرود می‌آیند که رابطه شان به بن بست خورده است و از اوهام به بیرون آمده اند . اما چه باید کرد ؟ باید معمولی رفتار کرد نه خیلی درحد افراط و به شرط اینکه به رفتارمان آگاه باشیم و بدانیم چه شخصی را انتخاب کرده ایم و عاشق او شده ایم باید در همه‌ی این موارد با هوشباری کامل برخورد کرد . عشق به همراه آگاهی می‌تواند به خوبی پیش برود و سمت و سوی خود را پیدا کند. و خدا به ما ،انسان‌ها اجازه می‌دهد پیش برویم چون همه‌ی ما حق انتخاب داریم و می‌توانیم تصمیمات خود را اجرا کنیم برای همین خدای‌یکتا به ما آزادی عمل می‌دهد تا جای که آگاهی مان هدایت مان می‌کند پیش برویم .
از عشق خود‌یک فرد ایده آل نسازید ، او را همان طور که هست بپذیرید نه کمتر و نه بیشتر تا بعدا که رابطه تان با او به بن بست رسید و قصد ترک او را داشتید ، دچار نا امیدی و افسردگی نشوید .

دومین توصیه ما این است که از زمان حال استفاده کنید :معمولا افرادی که عاشق شده اند دلایلی که عقلشان ارائه می‌دهد با دلایلی که قلبشان می‌گوید با هم تناقض دارند و مشابه‌ یکدیگر نیستند . برای همین معمولا به دلایل قلب خود گوش می‌دهند تا عقلشان . زیر شکوفه های عشق را در دل خود احساس می‌کنند و متوجه می‌شوند که نگاهشان با سابق فرق دارد و حتی احساسشان به زندگی فرق کرده است . دلشان می‌خواهد بیرون بروند ، به آسمان آبی نگاه کنند و احساساتی از این قبیل که نشان دهنده‌ی این است که شخص مورد نظر عاشق شده است . پس حالا که از صحبت‌های قلبتان پیروی می‌کنید تا انتها بروید و به پاسخ درست برسید . و سئوالاتی از قبیل اینکه آیا او واقعا مرا دوست دارد‌یا نه ؟ هنگامی‌که مرا می‌بیند چه احساسی دارد ؟! مرا زیبا ، جذاب ، و ..می‌بیند ؟ اصلا هنگامی‌که مرا می‌بیند چه احساسی دارد ؟ سئوالاتی از این قبیل را ترک کنید و به آنها اعتنا نکنید . به این سئوالات علامت استپ را نشان دهید تا دیگر جای پیش روی نداشته باشند ! حالا که وارد این مسیر شده اید به عشق خود اعتماد کنید و او را آزاد بگذارید و تصمیمات و فکر‌های نادرست خود را کنار بگذارید.این قدر فکر خود را روی اعمال عشقتان متمرکز نکنید و مدام او را با شخص دیگری مقایسه نکنید هر کسی خوبی‌ها و بدی‌هایی دارد همه‌ی انسان‌های مثل هم نیستند . او را در زمان حال و همین طور با همین ظاهر ،طرز رفتار ، و ... که قبول کرده اید ببینید نه با تصویری که در آینده به آن تبدیل خواهد شد .

سوم اینکه راجع به مسائلی که پیش می‌آید با عجله تصمیم گیری نکنید ،چون معمولا هنگامی‌که به سرعت تصمیم می‌گیرید ، به همان سرعت هم پشیمان می‌شوید ، و گاهی برای پشیمانی دیگر خیلی دیر است و دیگر راهی برای بازگشت ندارید . پس اولین شرط این است که اگر در رابطه با مشکلی مواجه شدید ، اجازه توضیح را به طرف مقابل بدهید چون ممکن است دچار سوء تفاهم شده باشید و رابطه‌ی قشنگ شما بر اساس‌یک موضوع جزئی و بی اهمیت به پایان خود برسد .چون همه‌ی انسان‌ها برای کارهای که انجام می‌دهند توضیحی قاطعانه دارند پس اول توضیحات را گوش دهید و بعد نوبت قضاوت می‌رسد. همه‌ی انسان‌ها حق دارند قبل از آن که حکمی‌برایشان صادر شود از خود دفاعیه ای را ارائه دهند . و گاهی بعضی از افراد خود را از دید مخاطبشان دور می‌کنند زیرا نمی‌خواهند با او در ارتباط باشند تا به صحبت‌هایش گوش دهند پس این شما هستید که به تنهایی رابطه تان را از بین می‌برید . اجازه دهید طرف مقابلتان نیز از خود دفاع کند. زیرا زمانی که عصبانی هستیم و هیجان زده هستیم تصمیم می‌گیریم و‌یک سری خطوط و راههایی را به اشتباه تا انتها می‌رویم .
این موضوع را بخاطر داشته باشید که هر لحظه در زندگی هر‌یک از انسان‌ها می‌تواند جادویی را به وجود اورد و این جادو بسته به رفتار هر‌یک از ما می‌تواند ، جادویی مثبت و خوب و‌یا حتی جادویی منفی و بد باشد . اگر جادو‌یمان خوب باشد و باعث وصل شدن‌ها و اتصالات میان آدم‌ها باشد هرگز از آن‌یاد نمی‌کنیم ، اما اگر این جادوی را منفی ببینم و معتقد باشیم که باعث جدایی ما از‌یکدیگر شده است مدام در فکر آن هستیم و به هر جایی می‌رویم ازآن صحبت می‌کنیم که این جادوی زندگی ما راتغییر داده است و ما را از خوشبخت بودن و دوران خوشبختی خارج ساخته است . شرط بعدی این است که تمایلات و خواسته‌های افراطی خود را کنترل کنید . رازی که در می‌توانیم‌یک رابطه را دوام بیشتری ببخشیم در این جا نهفته است ؟

چهارمین مورد ،باید خودتان را در برابر خواسته‌ها و گفتگو‌های که می‌دانید نباید گفته شود کنترل کنید تا آنها را به زبان نیاورید. اگر کسی عاشق واقعی باشد ، صبح که بیدار می‌شود با‌یاد و خاطر عشقش بیدار می‌شود و شب هنگام که می‌خواهد بخوابد باز هم با‌یاد او به خواب می‌رود پس اولین و آخرین نفری که با او بیدار می‌شود و با او به خواب می‌رود عشق و همسر است . فقط به او اجازه می‌دهید شما را از خواب بیدار کند و در طول روز مدام به‌یاد او هستید پس چنین شخصی که اینقدر به او فکر می‌کنید و در تمام ساعات روز ، بخشی از ذهن شما به‌یاد او اختصاصدارد این ارزش را دارد که به خاطر او از بعضی از خواسته‌هایتان صرف نظر کنید تا هنوز دیر نشده است .

پاسخ با نقل قول
  #48  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دلایل مردان برای عشقی که به زنها ابراز می‌کنند

دلایل مردان برای عشقی که به زنها ابراز می‌کنند






در اینجا فهرستی از اظهار نظرهایی که در Paolo Coelho Newsletter جمع آوری شده است، عنوان می‌شود.

ما مردها زنها را دوست داریم چون:

*چون همیشه احساس می‌کنند جوانند، حتی وقتی پیر می‌شوند.

*چون هر وقت کودکی را می‌بینند لبخند می‌زنند.


*چون در همسرداری به گونه ای رفتار می‌کنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد

*چون همه ی توان خود را برای داشتن خانه ای زیبا و تمیز بکار می‌گیرند و هرگز برای کاری که انجام می‌دهند توقع تشکر ندارند.


*چون سراغ مسائل غیر اخلاقی نمی‌روند.

*چون نسبت به زجری که برای زیباتر شدن تحمل می‌کنند شکایتی نمی‌کنند. حتی هنگام استفاده از وسایل خطرناک در سالن‌های ورزشی

*چون آنها ترجیح می‌دهند سالاد بخورند.

*چون فقط عاشق پیش غذاها ی متنوع و رنگارنگ و آرایش ملایم و زیبا هستند در حالیکه ما عاشق نوشیدنی‌های مخرب هستیم.


*چون برای حل مشکلات، روش های خاص خودشان را دارند؛ روش هایی که ما هرگز درک نمی‌کنیم و همین ما را دیوانه می‌کند.

*چون دقیقا" وقتی دیگر خیلی دوستمان ندارند، با ترحم به ما می‌گویند: " دوستت دارم" ؛ تا ما متوجه بی علاقگی آنها نشویم.


*چون آنها می‌توانند مثل مردها بلوز و شلوار بپوشند و سر کار بروند، درحالیکه مردها هرگز جرئت نمی‌کنند دامن بپوشند و بروند سر کار.


*چون ما از آنها متولد شده‌ایم و به سوی آنها نیز باز می‌گردیم.

پاسخ با نقل قول
  #49  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

زبان عشق(تكنيك بيان تصويري)

"یک بیان تصویری احساسی بیش از هزاران لغت ارزش دارد!" –گری اسمالی

آیا تا به حال برایتان اتفاق افتاده که بخواهید حرفی به همسرتان، دوستتان، یا رئیستان بزنید و نتوانسته باشید منظورتان را به او برسانید؟ یا احساسی را از ته قلبتان بروز داده باشید و طرفتان متوجه آن نشده باشد؟ درست مثل این می ماند که به یک زبان کاملاً جدید حرف می زنید. تقریباً در 80% از خانواده ها، مردها در مورد همسرشان زبانی که زبان عقل خوانده می شود را به کار می گیرند، درحالیکه خانم ها از زبان قلبشان برای حرف زدن با همسرشان استفاده می کنند. مردها، عموماً منطقی، واقع بین، و جزئیگرا هستند و خانم ها در مقابل دوست دارند افکار، احساسات، اهداف و آرزوهایشان را به زبان بیاورند. درنتیجه این دو تفاوت، خیلی از خانم ها یادشان می رود که ممکن است همسرشان نیازها و دغدغه های آنان را متوجه نشود. در اکثر موارد، زن و شوهر به دو زبان مختلف صحبت می کنند.
عصبانی شدن از یک مرد برای تشویق او برای پا گذاشتن به یک سطح درک عمیق تر، ندرتاً موثر واقع می شود. در عوض چرا نباید از قوی ترین ابزار گفتگویی که می شناسیم برای کمک به همسرمان برای رسیدن به درکی عمیق تر از احساسات و افکار ما استفاده کنیم؟ ما این ابزار را بیان تصویری احساس می نامیم. بدون اغراق باید بگویم که موارد زیادی از روابط را دیده ایم که بااستفاده از این تکنیک به ارتباطی فوق العاده تبدیل شده اند که عقل و دل را در یک زمان تحت تاثیر قرار می دهد. توانایی اصلی این تکنیک این است که می تواند بین منطق (قدرت طبیعی مردان) و احساس (قدرت طبیعی زنان) پل بزند.

این ابزار، یک ابزار ارتباطی است که احساسات و منطق فرد را به طور همزمان درگیر کرده و تحریک می کند و باعث می شود که حرف یکدیگر را بهتر بشنویم و تجربه کنیم.

بیان تصویری بدون شک راهی عالی برای رساندن حرف هایمان مستقیماً به دل شنونده است. اما این تکنیک ارتباطی می تواند به دیگران کمک کند که حرفتان را فوراً درک کنند. اجازه بدهید کمی درمورد این درک آنی توضیح بدهیم. اگر من می خواستم ابراز کنم که چقدر برای یک نفر احترام قائل هستم، ممکن بود بگویم که، "واقعاً فکر میکنم که تو فوق العاده ای!" البته بد نیست اما به طور کامل نمی رساند که آن فرد از چه ارزشی برخوردار است. اما می توانستم هم بگویم، "واقعاً برایت ارزش قائلم—تو منو یاد بزرگترین الماس جهان می اندازی!" آیا جمله دوم حس ارزش عمیق تری را نمی رساند؟ با این جمله فرد مقابلم به خوبی می تواند تصور کند که چه ارزشی پیش من دارد. حالا اگر می خواستم بگویم که رفتار یک فرد تا چه حد احمقانه است چه؟ به جای اینکه بگویم، "این چه رفتار عجیبیه!" می توانم بگویم، "یه پله با جنون محض فاصله داری!" تفاوت این جملات در احساسی است که در فرد مقابل ایجاد می کند. به خاطر همین است که میگوییم، یک تصویر به اندازه هزاران کلمه ارزش دارد.


هفت قدم تا خلق بیان تصویری
1) هدفی مشخص پیدا کنید. مهمترین مسئله اینجا این است که هدفتان را پیدا کنید: می خواهید افکار و احساساتتان را روشن کنید؛ به یک سطح عمیق تر از صمیمیت برسید؛ کسی را تحسین یا تشویق کنید؛ یا دوستانه نصیحت کنید. دلیل اینکه یافتن هدف اهمیت زیادی دارد و ضروری است این است که نوع بیانات تصویری که می خواهید خلق کنید را به شما دیکته می کند.

2) علایق فرد مقابل را در نظر بگیرید. این قدم، قدم بسیار مهمی است. فقط درصورتی فرد مقابلتان حرف شما را متوجه خواهد شد که آن را با توجه به علایق او خلق کنید. به عبارت دیگر، اگر حرفتان مورد علاقه آن فرد نباشد، هیچ تاثیری در او نخواهد داشت. برای مثال، اگر همسر من بخواهد از یک بیان تصویری برای اصلاح رفتار شلختگی من استفاده کند، باید علایق من را در نظر بگیرد. ازآنجا که من علاقه زیادی به ماهیگیری دارم، او می تواند آن تصویر را حول ماهیگیری بسازد. اما اگر مثلاً می خواست حرفش را به چیزهایی مثل گلکاری یا آشپزی ربط دهد، چون اصلاً علاقه ای به این کارها ندارم، نمی توانستم به راحتی خودم را به تصویری که برایم می سازد، مرتبط کنم. پس، اگر میخواهید بیشترین تاثیر را در طرف مقابلتان بگذارید، علایق او را بشناسید. برای شناختن علاقه یک فرد می توانید از شغل او، غذاهای مورد علاقه اش، کتاب هایی که میخواند، فیلم هایی که می بیند، آهنگ هایی که گوش می کند یا از این قبیل کمک بگیرید.

3) از چهار چشمه خستگی ناپذیر استفاده کنید. وقتی هدفتان را پیدا کردید و علایق فرد مقابل را نیز شناختید، می توانید از چهار چشمه برای خلق تصویرتان استفاده کنید. این چهار چشمه عبارتند از:
- طبیعت و شگفتی های آن (گل ها، درختان، ابرها، رودخانه ها و ...)
- اشیاء روزمره ( اتومیل، الماس، کامپیوتر و ...)
- داستان های خیالی (هر داستانی که می توانید با تخیلتان بسازید)
- تجربیات و خاطرات گذشته (به نظر ما این قوی ترین چشمه است چون فرد قبلاً آن احساسات را لمس کرده است. تنها کاری که باید بکنید این است که تلنگری به آن خاطرات بزنید.)

4) داستانتان را تمرین کنید. یادتان باشد که "کار نیکو کردن از پر کردن است." اگر زمان بگذارید و به اندازه کافی تلاش کنید تا تصویری بامفهوم و پرمعنی بسازید، مطمئناً تاثیرگذار خواهید بود.

5) زمانی مناسب و بی دغدغه انتخاب کنید. بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد این است که حرفتان را در زمان نامناسب منتقل کنید. مثلاً وقتی طرفتان قرار دارد و دیرش شده است و درست قبل از اینکه از اتاق بیرون برودف یا وقتی بچه ها دور و برتان هستند یا دیروقت که او خوابش می آید و یا ...این زمانها تاثیر تصویر را شما از بین خواهند برد. پس زمانی را انتخاب کنید که از هر لحاظ برای آن کار مناسب باشد.

6) پشتکار داشته باشید. اگر بارها و بارها شکست خوردید، امید و پشتکارتان را از دست ندهید. بعضی وقت ها طرف مقابلتان تصویری که ساخته اید را درک نمی کند یا اتفاقی می افتد که حرفتان تاثیر نمی گذارد. اگر چنین اتفاقی افتاد، دلسرد نشوید. راه دیگر، زمانی دیگر یا محلی دیگر را انتخاب کنید.

7) بیان تصویری خود را جاودانه کنید. وقتی توانستید یکی از چراغهای خانه را روشن کنید، سراغ بقیه چراغها بروید. این یعنی می توانید از تصویری که خلق کرده اید و تاثیر گذاشته استفاده کنید، سوالهای بیشتری بپرسید، یا بعدها جزئیات بیشتری به آن اضافه کنید و درصورت لزوم دوباره از آن استفاده کنید.

روابط ناخوشنود و خسته کننده زیادی بعد از استفاده از تکنیک بیان تصویری تغییر کردند. این تغییر با جادو و جمبل اتفاق نیفتاد و آن مشکل عمیق ناگهانی محو نشد. برای حل مشکلات، زوج باید بطور مداوم روی آن کار کنند و برای حل آن به خدا توکل کنند. اما تکنیک بیان تصویری که برایتان شرح دادیم، به حتم تغییر ایجاد میکند. شاید اول کار مایوس شوید و هر قدم خسته کننده به نظر برسد اما پشتکارتان را نباید از دست بدهید. به راهتان ادامه دهید و مطمئن باشید زودتر از آنچه که فکر می کنید به نتیجه خواهید رسید.

پاسخ با نقل قول
  #50  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چرا عاشق میشوید؟


فرضیه‌های متعددی در مورد اساس زیستی عاشق شدن وجود دارد. برخی می‌گویند كه عشق نتیجه اوج‌گیری میزان ماده فنیل اتیل آمین، مولكولی پیام‌دهنده در مغز است كه ساختمان شیمیایی مشابه آمفتامین دارد. برخی دیگر افكار ناخوانده عشق را به كاهش یافتن سیستم‌های سروتونین، یك ماده شیمیایی پیام‌رسان دیگر در مغز، نسبت می‌دهند اما داناتلا مارازیتی و دومنیكو كاناله، دو پژوهشگر از دانشگاه پیزا در ایتالیا، استدلال می‌كنند كه عاشق شدن عاطفه‌ای است كه به اضطراب و ترس مربوط است...
آنها معتقدند كه افراد اغلب در شرایط ترس‌آفرین پیوندهای قوی عاطفی و صمیمی‌ برقرار می‌كنند. مارازیتی و كاناله برای آزمودن نظراتشان در یك بررسی به مقایسه تعدادی فرد جوان كه به تازگی عاشق شده بودند با تعدادی فرد دیگر كه عاشق نبودند به‌عنوان شاهد پرداختند. پژوهشگران در هر كدام از اشخاص میزان هشت هورمون مختلف را در خون اندازه گرفتند. یافته اصلی آنها این بود كه میزان كورتیزول، یكی از هورمون‌های اصلی كه در هنگام استرس در بدن ترشح می‌شود، در گروه افراد عاشق بالاتر است. جالب توجه اینكه در مردان درگیر عشق میزان‌ تستوسترون ـ هورمون جنسی كه مسوول ایجاد میل جنسی، رفتار پرخاشگرانه در هر دو جنس مرد و زن است ـ كمتر از مردان غیرعاشق بود اما در زنان، عاشق شدن، میزان تستوسترون را افزایش داده بود. پژوهش‌های قبلی به وسیله مارازیتی و همكارانش نشان داده بود كه احساس عاشق بودن معمولا تا مدت معینی ادامه پیدا می‌كند بنابراین او و كاناله میزان هورمون‌ها را اندازه‌گیری كردند، یعنی تعدادی از گروه عاشقان چند ماه بعد، یعنی در زمانی كه هنوز رابطه‌شان را با معشوق حفظ كرده بودند اما گزارش می‌كردند كه آرام‌تر شده‌اند و دیگر به آن اشتغال خاطر ندارند. در این هنگام میزان هورمون‌های آنها به سطح عادی بازگشته بود.

چرا شبیه‌ها جذب هم می‌شوند؟
حتی شباهت‌های به ظاهر بی‌معنا ممكن است ما را به سوی خود جذب كنند. روزهای تولد مشابه، نام خانوادگی مشابه و حتی مشابهت حرف اول نام كوچك ممكن است افراد را برای یكدیگر جذاب‌تر كند. روان‌شناسان این امر را به خودپسندی پنهانی نسبت می‌دهند. جان‌ تی‌جونز، روان‌شناس در آكادمی‌ نظامی‌ آمریكا و همكارانش در مقاله‌ای كه در نشریه روان‌شناسی شخصیت و اجتماعی به چاپ رساندند هفت تحقیق را جمع‌بندی كردند كه در بررسی نقش این خودپسندی پنهانی در روابط میان فردی به عمل آورده بودند. آنها از سوابق اجدادی و سایر انواع اسناد استفاده كردند تا نشان دهند افراد با احتمال بیشتری با كسی ازدواج می‌كنند كه اسم كوچك یا اسم خانوادگی‌اش با اسم آنها مشابه باشد. برای مثال تجزیه و تحلیل فهرست شماره‌های تلفن نشان داد كه مردان با نام چارلز با احتمال بیشتری از حد شانس و اقبال با زنانی كه نام شارلوت دارند، ازدواج می‌كنند. همین امر در مورد مردان با نام رابرت و زنان با نام رابرتا، پل و پائولا و... هم صدق می‌كرد.

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:18 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها